متن جلسه سیزدهم نهج البلاغه:
نکات درس نهج البلاغه در تاریخ 7/12/1400
شرح خطبه همام – جلسه سیزدهم
إِنِ اسْتَصْعَبَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فِيمَا تَكْرَهُ لَمْ يُعْطِهَا سُؤْلَهَا فِيمَا تُحِبُّ
اگر نفس او در آنچه دشوار است فرمان او را نَبَرَد، از آنچه دوست دارد محرومش مىكند.
برخی کارها که انسان انجام میدهد از روی رغبت است ولی گاهی اوقات دل با عقل هماهنگ نیست و مثلا عقل چیزی میگوید و دل چیز دیگر. به عنوان مثال گاهی اوقات نفس به ما میگوید بخواب، نیازی به نماز شب نیست و با این کار ما را از نماز شب محروم میکند. در چنین مواردی شخص متقی نیز با نفس لج میکند و کار مباحی که نفس میخواهد را از او سلب می کند و مثلا اگر در غذا خوردن نفسْ غذای بهتر را میخواهد آن را از خود منع میکند. یا مثلا اگر نفس اجازه نداد که صدقه دهد او نیز اگر چلو کبابی فراهم شد نمیخورد.
البته برای اینکه اشتباه فهمیده نشود باید گفته شود که این جملات مربوط به واجبات و محرمات نیست و فرض این است که شخص، نمازش را میخواند و مال حرام نمیخورد. پس بحث در مورد مستحبات و مکروهات است.
این همان مجاهده با نفس است که اگر کار خوب نکرد کار خوب بعدی را میکند یا اگر مکروهی را انجام داد بجای آن مستحبی را انجام میدهد.
سؤال: آیا اینکه میگویند عالمی برای مجاهدۀ نفس بر روی هندوانه نمک میریخته و میخورده صحیح است؟
جواب: نميدانم ولي باید بگویم این نقلقولها بعضا دروغ است. جالب است بدانید که برخی این مبنا را دارند که اگر با گفتن دروغ بتوان افرادی را متقی کرد گفتن آن اشکال ندارند.
در این زمینه که حکم دروغ گفتن برای هدایت دیگران چیست از اهل علم سؤال شده بود و آنها در جواب این سؤال سه دسته شدند:
الف) برخی چنین دروغی را حلال دانسته بودند.
ب) برخی دیگر گفته بودند حرام است و نباید از طریق کار حرام کار درستی را تبلیغ کرد.
ج) گروه دیگر گفته بودند نمیشود یعنی با دروغ نمیشود کار درست انجام داد چون بالاخره لو میرود و دروغ بودنش معلوم میشود.
ولی به هر حال برخی گفته بودند با دروغ میتوان کاری اخلاقي را تبلیغ کرد و به همین خاطر دروغ میسازند و بعضا دروغهای شاخدار میگویند.
حال ممکن است داستان گفته شده دروغ باشد. اگر هم راست باشد باید گفته شود که نمک ریختن روی هندوانه از بین بردن هندوانه است و خودش نوعی بیتقوایی است و اگر شخص میخواهد مجاهدۀ نفس کند حداقل این است که هندوانه را نخورد نه اینکه نمک روی آن بریزد و یا هندوانه را با نمک بخورد.
قُرَّةُ عَيْنِهِ فِيمَا لَا يَزُولُ
روشنى چشم پرهيزكار در چيزى قرار دارد كه جاودانه است.
قرة عین یعنی آرامش چشم. قرة از قرار و استقرار میآید. حال قرة عینه یعنی چشمش آرام میگیرد. پس قرة عین یعنی آرامش چشم.
حال این عبارت می گوید آرامش این شخص در چیزی است که زائل نمیشود. پس شخص متقی خودش را به چیزهای ماندگار مشغول میکند و دل به چیزهای از بین رفتنی نمیبندد. منظور دل بستن به آخرت است.
و زَهَادَتُهُ فِيمَا لَا يَبْقَى
بیرغبتیاش در آن چیزی است که باقی نمیماند.
زهد يعني بي رغبتي. اگر انسان به مال دنیا بیرغبت باشد زیاد به دنبال جمع کردن مال نمیرود؛ پس معمولا مال فراواني نزدش جمع نميشود.
البته میشود کسی زاهد باشد ولی مال زیاد داشته باشد. زهد و فقر لازم و ملزوم هم نیستند. میشود کسی زاهد باشد ولی از پدرش ارث به او برسد یا اینکه سرمایه زیادی داشته باشد ولی سودش را به فقرا بدهد. البته معمولا زاهد بیمال نیز هست.
به این نکته نیز توجه شود که ما چون زاهدان تقلبي فراواني داریم اگر از غیر طریق ارث متمول شدیم شاید در جایی تقلب کرده باشیم.
پس زهد یعنی بیرغبتی به مال و معمولا بیرغبت به مال، مالی برایش جمع نمیشود.
حال تعبیر مورد بحث میگوید زهادت شخص در چیزهایی است که باقی نمیماند مثل مال دنیا یعنی نسبت به مال دنیا بيرغبتي و زهد میورزد.
یَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ
بردبارى را با علم در میآمیزد.
قبلا راجع به علم و حلم سخن گفته شد ولی به خاطر اهمیت آن دوباره به آن اشاره شد. پس علم بدون حلم یا حلم بدون علم هر دو نقص دارد.
متقی دنبال علم و حلم هست.
ما معمولا خشکه مقدسها را متقی میدانیم در حالی که متقی نیستند و اتفاقا این افراد ضررشان برای خودشان و جامعه زیاد است. کتاب «جهل مقدس» از آيتالله دكتر مصطفي محقق داماد را مطالعه کنید تا متوجه شوید خشک مقدسی چه میکند. پس نباید خر مقدسها را متقی حساب کنیم.
جاهل متنسک که در روایات به آن اشاره شده است به کسانی اشاره دارد که تنها به دنبال عبادت هستند و کاری به کسب علم ندارند.
گاهی اوقات افرادی هستند که خود را عابد نشان میدهند ولی بدترین بیتقواییها را مرتکب میشوند. میگفتند در نجف وقتی میخواستند کسی را نابود کنند با غیبت نکردن و تهمت نزدن او را نابود میکردند به این صورت که میگفتند دهانمان بسته است و نمیتوانیم راجع به فلانی صحبت کنیم. المؤمن ملجم. و با این حرفها شنونده با خود میگفت آیا او چه جنایاتی کرده است؟ پس گاهی از طریق تقوای ظاهری فرد را نابود میکنند.
برخی میگویند چرا عابدینی در بيان نقص افراد گاهي اسم افراد را میآورد در جواب ميگويم باید توجه داشت که خود حضرت علی(ع) به ععنوان پيشواي با تقوايان اسم مسؤلان متخلف را میآورد. باید مشخص شود که یک مسئول وظیفهاش را انجام میدهد یا نه؟
حال اگر اسم مسئولی را آوردیم میگویند چرا بیتقوایی میکنید ولی خودشان اسم آیت الله منتظری را می آورند و هزار غیبت و تهمت پشت سر او میگویند ولی وقتی اسم مسئولانی که اینها دوستشان دارند را بیاوریم میگویند بیتقوایی نکنید.
وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَلِ
و سخن را با عمل، در مىآميزد.
از این تعبیر میفهمیم که متقی اگر میگوید ساده زیستی خودش هم ساده زیست است نه اینکه خودش را ساده زیست نشان دهد. لزومی ندارد مسئولان متقلبانه نشان دهند که ساده زیستند و اداي علي بودن در آورند و معاويه باشند. بلکه اگر خوب بخورند و خوب هم کار کنند مردم از آنان راضي ميشوند.
تَرَاهُ قَرِيباً أَمَلُهُ قَلِيلًا زَلَلُهُ
پرهيزكار را مىبينى كه آرزويش نزديك، لغزش هايش اندك است.
پس متقی برای خود آرزوهای طولانی درست نمیکند که زندگی او را تحت تأثیر قرار دهد و تمام فکر و ذکرش به آرزوهایش باشد.
به این نکته نیز دقت شود که در این تعبیر نمیگویند متقی معصوم است و اشتباه ندارد بلکه میگوید اشتباهاتش کم است.
پس اینکه افرادی را از مسؤلان را مقدس نشان دهیم بهگونهاي که مردم خيال كنند كه اینها اشتباه نمیکنند خودش اشتباه است.
نباید افراد را مقدس و بیعیب نشان داد. نباید چون طرف مسئول است هر کاری از او را توجیه کنیم. باید اشتباه را طبیعی دانست. اینکه بگوییم مسئولان اشتباه نمیکنند یعنی آنها را در هالهای از تقدس کردهایم و این اشتباه است.
باید قبول کرد که هیچکس مقدس نیست. باید اشکال کنیم و البته اشکال کردن به معناي جواز انتقام و يا لزوم برکناری آنان با كوچكترين اشتباه نیست بلکه قرار است همه در کشتی سالم بمانیم.
معمولا در مواردی که رسيدن به پُست از طريق انتصاب است میخواهند جلوه دهند که ما اشتباه نمیکنیم.
به هر حال اینکه برخی را بهترین جلوه دهند اشتباه است. باید خطا را امری طبیعی دانست و آن را اعلام کرد.
خَاشِعاً قَلْبُهُ
قلبش فروتن،
متقی، سنگدل نیست. برخی افراد با اینکه اهل مسجد و منبر هستند با خانوادۀ خود با عصبانیت برخورد میکنند. چنین افرادی را نمیتوان متقی نامید. برخي افراد از بس روضه خواندهاند يا روضه شنيدهاند سنگدل شدهاند.
قَانِعَةً نَفْسُهُ
نفسش قانع است،
مَنْزُوراً أَكْلُهُ
خوراكش كم است،
سَهْلًا أَمْرُهُ
كارش آسان است.
یعنی برای خود شأن ندارد و قیافه نمیگیرد و اینگونه نیست که بخواهد دیگران جلویش بلند شوند یا با فلان ماشین او را ببرند.
و اما خوب است در انتها این بحث را باز کنم که این چیزهایی که حضرت علی(ع) میفرماید برای زندگی فردی خوب است. امروزه همۀ ما میدانیم که اگر جامعهای آیندهنگر و زیادهخواه نباشد رو به فنا است. قدیمها به خاطر شرائطی که داشت آرزوها نزدیک بود و كارها زود به نتیجه میرسید و به همین خاطر خمس را یک ساله حساب میکردند.
ولی امروزه که کارخانههای صنعتی به وجود آمده تنها چند سال ساختنش طول میکشد و به ثمر رسیدنش چه بسا ده سال طول بکشد.
برای کارهای بزرگ نیز سرمایههای بزرگ نیاز است. اینکه بگوییم مال کم باشد نمیشود کارخانه بزرگی ایجاد کرد.
دولتها نیز نشان دادهاند که اربابان خوبی نیستند.
به هر حال باید گفته شود که این حرفها برای تقوای فردی است یا برای زمانهای قدیم بوده است و علماء باید برای تقوای اجتماعی امروز فكر كنند و مطلب بنویسند.
این حرف ها در دوران پیش از صنعتي شدن كاملا درست بود. يعني قبل از دنیای تکنولوژی و پیشرفت صادر شده است. اما اینکه امروزه باید چکار کرد من نمیدانم ولی باید راجع به آن فکر کرد.
یا باید به صنعت و تکنولوژی نه بگوييم و یا اگر صنعت و تکنولوژی میخواهیم باید تقوا را نیز به گونۀ دیگری معنا کرد که من نمیدانم.
به ما آخوندها در حوزه درس سیاست و اقتصاد ندادهاند و ما اينها را نمیدانیم. حتی ما از اخلاق هم دقیق سر در نمیآوریم. طلاق و افسردگي در ميان ما طلبهها هم زياد است. اصلا مغز ما را محدود کردهاند که چیزی درک نکنیم و ندانیم در زمان حاضر چه باید کرد.