هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
نکات درس تفسیر در تاریخ 21/12/1400
تفسیر آیات 71 و 72 سوره انعام
چگونگي عطف دو آيه، ريشه كلمه صلات. مراد از تقوا، توضيح حشر به سوي خدا
قُلْ أَ نَدْعُوا مِنْ دُونِ اَللّٰهِ مٰا لاٰ يَنْفَعُنٰا وَ لاٰ يَضُرُّنٰا وَ نُرَدُّ عَلىٰ أَعْقٰابِنٰا بَعْدَ إِذْ هَدٰانَا اَللّٰهُ كَالَّذِي اِسْتَهْوَتْهُ اَلشَّيٰاطِينُ فِي اَلْأَرْضِ حَيْرٰانَ لَهُ أَصْحٰابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى اَلْهُدَى اِئْتِنٰا قُلْ إِنَّ هُدَى اَللّٰهِ هُوَ اَلْهُدىٰ وَ أُمِرْنٰا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ اَلْعٰالَمِينَ ﴿الأنعام، 71﴾
بگو: آیا به جای خدا چيزي را بپرستیم که نه سودی به ما ميرساند و نه زیانی، و [آيا] پس از آنکه خدا ما را هدایت کرد، به عقب برگرديم؟ مانند کسی که شیاطین عقلش را ربوده اند و در زمین سرگردان است، در حالی که برای او یارانی است که وی را به سوی هدایت [ادعايي خودشان] دعوت می کنند که به جانب ما بیا. بگو: یقیناً هدایت خدا همان هدایت [واقعی] است، و ما مأموریم که تسلیم پروردگار جهانیان باشیم.
وَ أَنْ أَقِيمُوا اَلصَّلاٰةَ وَ اِتَّقُوهُ وَ هُوَ اَلَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ﴿الأنعام، 72﴾
و [نیز فرمان یافته ایم] به اینکه نماز را بر پا دارید و از خدا پروا کنید، و اوست که به سویش گردآوری میشوید.
نکته 1: در عطف آیه 72 به 71 گفتیم که چنین عطفی چندان مرسوم نیست و صحبتهایی در این زمینه کردیم ولی در ادامۀ مطالعاتم مشاهده کردم که در تفسیر التحریر و التنویر نکتهای راجع به این عطف نوشته بود که مشکل را حل میکند. ایشان نوشته که این عطف از باب احتباک است. احتباک یعنی اگر قرار است 4 جمله گفته شود 2 جملهاش گفته میشود و 2 جملۀ دیگر به خاطر روشن بودن در تقدیر است و در این آیات کل جملات چنین بوده است: و امرنا اَن اسلموا لنسلم لرب العالمین و اَن اقیموا الصلاة لنقیم الصلاة
در قسمت اول این عبارت یک فعل امر در تقدیر گرفته میشود و در قسمت دوم یک جملۀ خبری در تقدیر گرفته میشود.
ادامۀ عبارت نیز همینگونه است: وَ اتَّقُوهُ [لنتقی]
نکته 2: سؤالی مطرح میکنند که صلاة حقیقت شرعیه است یا حقیقت متشرعه؟ یعنی آیا در زمان پیامبر(ص) صلاة برای دعا کردن وضع شده یا برای نماز اصطلاحی؟ آیا ممکن است گفته شود صلاة در زمان پیامبر(ص) به معنای دعا بوده است و بعد از آن آرامآرام به نماز اصطلاحی امروزه گفته میشود؟
در این زمینه باید گفته شود که صلاة در ادیان قبلی نیز با همین واژه بکار میرفته است. پس صلاة از قبل بوده و به معنای کرنش بوده است.
حال با این صحبتها کسی سؤال میکند که پس همین که در مقابل خدا كرنش كنيم و با خدا ارتباط بگیریم کافی است و لازم نیست نماز اصطلاحی بخوانیم؟
در جواب باید بگویم که صحيح است كه صلاة به معنای کرنش است ولی ما باید به همان صورتی که پیامبر(ص) نماز میخوانده نماز بخوانیم. پس کسی فکر نکند ما با این حرفها میخواهیم بگوییم به هر صورتی که خواستیم در برابر خدا کرنش کنیم؛ زيرا پيامبر (ص) فرمود: صلوا كما رأيتموني اُصلّي؛ آنگونه كه ديديد من نماز ميخوانم نماز بخوانيد.
نکته 3: تعبیر وَ اتَّقُوهُ را معمولا اینگونه معنا میکنند که از خدا بترسید. ولی باید بررسی کرد که آیا این معنا دقیق است یا نه؟
وَ اِتَّقُوهُ به معنای ترسیدن نیست بلکه ترس، لازمۀ معنای تقوا است. تقوا یعنی معصیت خدا نکنیم و کارهای خوبی که خدا امر کرده است انجام دهیم.
برخی میگویند تقوا یعنی خویشتنبان باشیم یعنی مواظب خودمان باشیم مثل کسی که در بیابان پر از تیغ است و باید مواظب باشد در حال حركت پایش را بر روی تیغ نگذارد.
پس تقوا به معنای در خانه نشستن نیست بلکه باید وارد اجتماع شد ولی نباید گناه کرد. هنر این است که در جامعه باشیم و مال در اختیار ما باشد ولی بتوانیم خود را از گناه حفظ کنیم.
پس اگر در این آیه امر شدهایم که تقوا پیشه کنیم باید بدانیم که به چه معناست؟ نباید افراد را به گوشهنشینی امر کنیم. قرآن امر به پیشرفت و آبادانی نیز کرده است. به این آیات توجه کنید:
هُوَ اَلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اَلْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فِي مَنٰاكِبِهٰا وَ كُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَيْهِ اَلنُّشُورُ ﴿الملك، 15﴾
اوست که زمین را برای شما رام قرار داد، بنابراین بر اطراف و جوانب آن راه روید و از روزی خدا بخورید، و برانگیختن مردگان و رستاخیز به سوی اوست.
وَ إِلىٰ ثَمُودَ أَخٰاهُمْ صٰالِحاً قٰالَ يٰا قَوْمِ اُعْبُدُوا اَللّٰهَ مٰا لَكُمْ مِنْ إِلٰهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ اَلْأَرْضِ وَ اِسْتَعْمَرَكُمْ فِيهٰا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ ﴿هود، 61﴾
و به سوی قوم ثمود، برادرشان صالح را [فرستادیم] گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید؛ شما را جز او هیچ معبودی نیست، و او شما را از زمین به وجود آورد و از شما خواست که در آن آبادانی کنید؛ بنابراین از او آمرزش بخواهید، سپس به سوی او بازگردید؛ زیرا پروردگارم [به بندگانش] نزدیک و اجابت کننده دعای آنان است.
از این آیات بدست میآید که برای آبادانی زمین باید تلاش کرد. اگر گوشۀ خانه بنشینیم پس صنعت و آبادانی را چه کسی باید انجام داد؟
روش پیامبر(ص) نیز گوشهنشینی نبوده است. پیامبر اکرم(ص) دائما در حال فعالیت بود. بقیۀ پیامبران نیز همینگونه بودهاند. ائمه اطهار نیز اهل کار و تلاش بودند.
پس تقوا یعنی انسان به اجتماع بیاید ولی خود را از گناه نگه دارد.
گاهی اوقات تقوا را بد معنا میکنند و مثلا فکر میکنند کسی که بر روی طهارت و نجاست حساس است متقی است یا کسی که دائما تسبیح در دست دارد و ذکر میگوید متقی است یا کسی که دائما نماز میخواند و جای مهر بر پیشانی دارد متقی است.
برخی میگویند کار کردن شرک است و باید رزق را از خدا خواست. این تفکرات اشتباه است.
نکته 4: ضمیر «هُ» در اِتَّقُوهُ ممکن است به رب العالمین برگردد، ممکن هم است كه به «الله» در جملۀ إِنَّ هُدَى اَللّٰهِ هُوَ اَلْهُدىٰ برگردد. البته احتمال اول زیباتر است چرا که مشرکان الله را قبول داشتند ولی او را رب نمیدانستند و تا اینجا از سوره انعام مشخص شد که الله همان رب العالمین است. حال آیه با گفتن اینکه نسبت به رب العالمین تقوا داشته باشید میخواهد ربوبیت خدا را مستحکم کند. کار رب العالمین تدبیر جهان است. حال تقوا نسبت به رب العالمین به این معناست که در این تدبیر، با رب العالمین در نیفتیم. قوانین تشریع و تکوین الهی با هم هماهنگ است. اگر خدا از ما عدالت خواسته دلیلش این است که جهان بر روی عدالت میچرخد. پس نباید از دستورات رب العالمین تخلف کرد. متعلق تقوا در اینجا تمامی اوامر و نواهی است چه اوامر وجوبی و چه استحبابی و چه نواهی تحریمی و چه کراهتی.
پس تمامی اوامر و نواهی خدا باید رعایت شود ولی جالب است که اقامۀ نماز در این آیه جداگانه ذکر شد تا اهمیت ویژۀ آن رسانده شود.
پس اگر پیامبر(ص) گفته است که نماز ملاک قبولی اعمال است از همین آیات متوجه شده است.
نکته 5: تعبیر وَ هُوَ اَلَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ میتواند علت دستورات قبلی باشد یعنی چون به ما به سوی او محشور میشویم پس باید دستورات او را عمل کنیم. جهان تکوین همگی به سمت خدا در حرکت است. پس ما قرار است به خدا برسیم. حال باید بررسی کنیم که رسیدن و بازگشت و حشر به سوی خدا چگونه است؟
باید دقت داشته باشیم که برگشت به سوی خدا مثل برگشت ما به منزل پس از یک سفر نیست.
ما در قوس نزول در حالي كه اختياري نداشتيم پایین آمدهایم و حال قرار است در قوس صعود با اختيار خودمان متكامل شويم و والا شويم و بالا برویم و خدایی بشویم.
یک انسان در بعد جسمي از نطفه شروع میشود و آرامآرام رشد میکند و به بچگی و نوجوانی و جوانی و پیری میرسد. در همین حال از حس به وهم و خيال و عقل ميرسد و بايد عقل خودش را نیز رشد دهد. این رشد در صورتی حاصل میشود که دستورات خدا انجام گیرد. اینگونه عمل کردن موجب خدایی شدن انسان است.
پس حشر به سوی خدا به معنای خدایی شدن است. در ذیل آیه 38 سوره انعام در مورد حشر به سوی خدا بیشتر توضیح دادیم که میتوانید به تفسیر ذیل آن آیه مراجعه کنید.
نکته 6: تعبیر وَ هُوَ اَلَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ تأکید و حصر را میرساند چرا که مبتدا و خبر هر دو معرفه هستند و إِلَيْهِ نیز مقدم بر تُحْشَرُونَ شده است که آن نیز حصر را میرساند. پس این جمله با تأکید فراوان میرساند که اینگونه نیست که ما به دنیا آمده باشیم تا بخوریم و بخوابیم و سپس بمیریم بلکه کار ادامه دارد.