سخنراني استاد عابديني در حسينيه حكيم نجف آباد

سخنراني استاد عابديني در حسينيه حكيم نجف آباد

به نام خداوند مهربان

سخنراني استاد عابديني در حسينيه حكيم نجف آباد

شب اول محرم

استاد به همان دلايلي كه در مسجد حاج نوروز بيان داشتند امسال را در اين مكان به بيان حكمت‌هاي نهج البلاغه اختصاص داده‌اند.

در اين شب استاد از حكمت 49 تا 52 را به اين شرح توضيح دادند:

حكمت 49

1- حضرت علي7 مي‌فرمايند: از حمله انسان كريم وقتي گرسنه است بپرهيزيد، چون چنين شخصي همه چيز را تحمل كرده و كاري به كار كسي ندارد، اما وقتي حقش خورده شد و خود و خانواده‌اش گرسنه ماندند، ساكت نمي‌نشيند و قيام مي‌كند.

2- از حمله انسان لئيم وقتي كه سير شد بپرهيزيد. چنين انساني به دنبال افراد ديگر مي‌رود و با چاپلوسي و تملق مي‌خواهد چيزي به دست آورد ولي وقتي سير شد به فكر انتقام مي‌افتد.

3- انسان كريم مثل شير است كه وقتي سير باشد به حيواني حمله نمي‌كند و انسان لئيم مثل گرگ است كه در حالت سيري هم حيوانات ديگر را مي‌درد.

حكمت 50

1- قلب‌هاي مردم وحشي است كه با مهرباني مي‌توان آنها را رام كرد.

2- امام حسين7 در كربلا با محبت به حر باعث شد كه لشكر حر پشت سر امام نماز جماعت بخوانند.

حكمت 51

1- عيب‌هاي انسان‌ها پوشيده است و مردم از آن با خبر نيستند، چون اگر خبر داشتند براي هم حرمتي قايل نبودند.

2- پوشيده بودن عيوب به اين معنا است كه انسان قبل از برملا شدنشان در صدد اصلاح خود برآيد و فكر نكند كه هميشه مستور باقي مي‌ماند.

حكمت 52

1- سزاوارترين مردم كسي است كه، در حالي كه مي‌تواند انتقام بگيرد، عفو كند.

2- مثل كاري كه رسول خدا9 در مورد هند جگر خوار و ابوسفيان در فتح مكه انجام داد، كه آنان را بخشيد در حالي كه توان و فرصت انتقام داشت، و اين كار ايشان باعث مسلمان شدن آنها شد.

به نام خداوند مهربان

سخنراني استاد عابديني در حسينيه حكيم نجف آباد

شب دوم محرم

استاد عابديني در اين مكان هم مثل مسجد حاج نوروز، وقت خود را به سه قسمت تقسيم كردند. يك قسمت بيان حكمت نهج البلاغه، قسمت دوم پرسش و پاسخ و قسمت سوم بيان نهضت امام حسين7.

بيان نهضت امام حسين7 تكراري نيست بلكه بايد هر سال گفته شود، به خاطر خرافاتي كه از طرف راديو و تلويزيون و مداحان به جامعه تزريق مي‌شود و بايد جلوي اينها گرفته شود.

حكمت 53:

1- سخاوت داشتن آن است كه ابتدا خودمان قبل از درخواست ديگران به آنها چيزي بدهيم. اما اگر صبر كرديم تا خودش مراجعه كند ديگر سخاوتمندي نيست، چون آبرويش را فروخته است.

2- يكي از حجاجي كه از حج برگشته تعريف مي‌كرد براي گذشت و گذار به كوچه‌هاي مختلف شهر مكه رفتيم، در كوچه‌اي ديدم در خانه‌اي باز است و غذا مي‌دادند و هر كسي مي‌آمد و به اندازه نيازش غذا بر مي‌داشت و بيشتر نمي‌برد. و اين برنامه در روزهاي مختلف در جاهاي ديگر هم ادامه داشت،ما به خودمان مراجعه كنيم ببينيم آيا اين گونه هستيم. اگر جايي ديديم غذايي نذري است براي چند روز خودمان مي‌گيريم.و…

3- الآن اگر كسي مراجعه كرد به ما يا به ارگاني مسئول همه جزييات زندگيش را مي‌پرسيم و در آخر هم كمكش نمي‌كنيم. و فقط آبروي او را مي‌بريم.

حكمت 54:

1- هيچ ثروتي مثل عقل نيست، اگر انسان عقل داشته باشد از صفر به همه چيز مي‌رسد بعضي ازكشورها هيچ چيزي از منابع نفت و گاز ندارند اما چون عقل زندگي دارند به همه چيز رسيده‌اند. ولي در كشور ما همه چيز است اما چون عاقلانه عمل نمي‌شود در صد زيادي از مردم زير خط فقر هستند.

2- هيچ فقري مثل جهل نيست و هيچ ارثي مثل ادب داشتن نيست و هيچ ياوري مثل مشورت كردن نيست.

بقيه اين حكمت شب بعد توضيح داده مي‌شود.

بيان نهضت امام حسين7:

1- نهضت به معناي انقلاب نيست، نهض يعني برخاست. انقلاب در فارسي و عربي فرق دارد، در عربي به معناي كودتا است و انقلابي كه ما مي‌گوييم در عربي به آن ثوره مي‌گويند به معني خيزش عمومي.

2- نهضت امام حسين (ع) انقلاب نبود چون همه مردم آن زمان قيام نكردند، و مردم كوفه هم فقط گفتند ما ديگر در نماز جمعه شركت نمي‌كنيم. چون آن زمان نماز جمعه توسط فرماندار كه نعمان نام داشت برپا مي‌شد.

3- پس مردم آن زمان مطيع و سر به زير بودند و فرمان يزيد را مي‌بردند و فقط عده‌اي از مردم كوفه براي امام نامه نوشتند و ساير مردم آنقدر غافل بودند كه فرق بين يزيد و امام حسين7 را نمي‌دانستند.

4- نهضت امام حسين (ع) براي اين صورت گرفت كه حكومتي ها مي‌خواستند به زور از امام بيعت بگيرند و حكومت يزيد را برحق و قانوني جلوه دهند، ولي چون طبق عهدنامه‌اي كه امام حسن7 با معاويه نوشت قرار بر اين شد كه معاويه پسر خود را جانشين خود قرار ندهد. و حكومت را در بني اميه موروثي نكند پس امام بيعت نكرد تا ببيند مردم چه مي كنند و تا چه حدي او را ياري مي‌كنند، نه اينكه خودش به تنهايي قيام كند و لو اينكه هيچ ياوري نداشته باشد.

الآن هم تعداد زيادي در نماز جمعه شركت نمي‌كنند و اين به معناي قيام و ثوره نيست و فقط بيان‌گر مقداري زاويه داشتن با حكومت است. وكسي اگر با حكومت گفتگو كرد و گفت كه بسياري از مردم ناراضي هستند اين سخن نمي رساند كه گوينده‌اش قصد بر اندازي حكومت را دارد.

5- امام حسين7 براي اين كه با يزيد بيعت نكند و برخورد تند هم نكرده باشد از مدينه به سوي مكه رفت تا از آنجا خبر بيعت نكردنش به همه جا برسد و عكس العمل همه مردم نيز به او برسد زيرا مكه مركز رفت و آمد همه مسلمانان بود. پس از مدتي وقتي از هيچ جا خبري نشد و در آنجا هم احساس كردكه در ايام حج ترور مي‌شود و قداست خانه كعبه از بين مي‌رود، از مكه خارج شد. پس انقلاب به معناي خيزش عمومي در كار نبوده است.

پرسش و پاسخ:

از استاد سئوالات زير به صورت شفاهي پرسيده شد:

1- نظر شما در مورد وضو گرفتن با لاك ناخن چيست؟

در قرآن در مورد وضو گرفتن چنين آمده است،« فاغسلوا وجوهكم و ايديكم … » يعني دست‌ها و صورت خود را بشوييد …، در عرف كسي كه لاك ناخن دارد و دست‌هايش را مي‌شويد مي گويند دستهايش را شسته است و نمي‌گويند دست‌هايش را نشسته است، در حالي كه اگر يك فرد مثلا مكانيك دست‌هايش روغني و سياه باشد اگر فقط با آب مقداري دست‌هايش را بشويد، عرف نمي‌گويد دست‌هايش را شسته است. طبق لغت و عرف شستن براي زايل كردن چرك است و لاك ناخن چرك محسوب نمي شود. بنابراين به نظر بنده در اين مورد بايد به عرف رجوع كرد و ببينيم چه موردي را عرف شستن اطلاق مي‌كند. البته شرطي دارد و آن اين است كه لاك فقط به ناخن باشد نه به پوست دست ماليده باشد.

در مورد لاك ناخن نظر آقاي صانعي هم اين است كه وضوي با آن، جبيره‌اي و صحيح است.

2- در چه صورتي به شخصي مسافر گفته مي‌شود و نمازش شكسته و روزه‌اش باطل مي‌شود؟

در اين مورد هم بايد به عرف مراجعه كرد و بايد ببينيم در چه صورتي در عرف به يك شخص مسافر گفته مي‌شود. مثلا آيا عرف به كسي كه از نجف آباد به اصفهان رفته مسافر مي‌گويد يا خير؟ يا كسي كه از نجف آباد به تيران رفته آيا مسافر اطلاق مي‌كند؟ معمولا الآن چون رفت و آمد راحت شده به اين گونه رفت و آمدها مسافرت گفته نمي‌شود. مثلا اگر كسي براي كاري موقتي با ماشين به اصفهان برود يا به تيران، خانواده‌اش نمي‌گويند مسافرت رفته است. پس مسافر از ديد عرف كسي است كه از شهر خود خارج شود و نمي‌تواند شب به خانه برگردد. روايات هم «مسيرة يوم» يعني راه رفتن در روشني روز را ملاك قرار داده است. تا زماني كه وسايل موتوري اختراع نشده بود اين سه يكي بود اما امروز عرف به 22 كيلومتر راه با ماشين سفر نمي گويد.

به نام خداوند مهربان

سخنراني استاد عابديني در حسينيه حكيم نجف آباد

شب سوم محرم 1440:

ادامه حكمت54 :

1- هيچ ثروتي مانند عقل نيست. الآن مي‌بينيم بعضي از كشورها مثل ژاپن هيچ معدني ندارند يا داراي نفت و گاز نيستند، اما چون مسئولانش داراي عقل هستند توانسته‌اند با تصميم‌گيري‌هاي درست كشور خود را به يك كشور قدرتمند و ثروتمند تبديل كنند. در زندگي خانودگي هم همين‌گونه است.

2- هيچ فقري مثل جهل نيست. در قرآن و احاديث، عقل مقابل جهل قرار گرفته است، نه اين كه علم مقابل آن باشد. پس جهل يعني حماقت نه بي‌سوادي. مي‌توان جهل، يعني حماقت و بي‌سوادي را با عقل از بين برد. انسان جاهل اگر منابع مالي زيادي هم داشته باشد، چون عقل ندارد آن را از بين مي‌برد و خود را به فلاكت مي‌اندازد.

3- هيچ ميراثي مثل ادب نيست. ممكن است همه عمر خود را صرف به دست آوردن مال و ثروت كنيم تا آن را براي فرزندان خود به جاي گذاريم ولي به فكر تريبت آنها نباشيم، در اين صورت جامعه آنها را ادب مي‌كند و اين ميراثي كه براي آنها به جاي گذاشته‌ايم ارزش چنداني ندارد.

4- هيچ پشتيباني مثل مشاوره نيست. در احاديث آمده است هر كس با ديگران مشورت كند در گنجينه عقل آنها شريك شده است.

پرسش و پاسخ:

1- آيا مقام حضرت ابراهيم7 بالاتر است يا امام حسين7؟

واقعا نمي دانم.  حضرت ابراهيم7 در كهولت سن داراي فرزندي مي‌شود، ولي از جانب خداوند مأمور مي‌شود او را  در بيابان لم يزرع بگذارد و باز مأمور مي‌شود كه او را ذبح كند. از آن طرف  كار امام حسين7 هم انصافا كار بسيار بزرگي بوده است. اما ما بايد يك چيز را در نظر داشته باشيم و آن اين كه پيامبران و ائمهb مثل ستارگاني هستند كه در شب سياه گمراهي راه را به ما نشان مي‌دهند و ما نبايد دنبال اين باشيم كه مقام كدام بالاتر است و اين چيزي است كه در دست خداوند است و ربطي به ما ندارد.

2- نام اصلي علي اكبر و علي اصغر چيست؟

هر دو نامشان علي بوده است و اين اشكالي ندارد كه به خاطر اين كه پدر بزگوارشان به حضرت علي7 خيلي علاقه داشتند نام فرزندان خود را علي گذاشته‌اند. از طرف ديگر در تاريخ يعقوبي آمده است كه علي اصغر در همان روز عاشورا به دنيا آمده و ايشان را نزد پدر بزگوارشان آورده‌اند تا او را ببيند يا در گوشش اذان بگويد كه با تير اين طفل تازه متولد را مي‌زنند و ممكن است اصلا در آن موقع هنوز نامي برايش انتخاب نشده باشد و بعدا به اين نام ناميده شده باشد.

3- چرا حضرت عباس7 را عبد الصالح مي‌نامند؟

شايد به خاطر كارهاي نيكو و صالحش، يا به خاطر اين كه در كربلا علمدار بود، يا به خاطر اين كه از دشمن در روز تاسوعا يك شب ديگر مهلت گرفت، يا به خاطر اينكه امام حسين7 به او اجازه رفتن داد ولي باز باقي مانده و جنگيد، يا به خاطر اين كه با اين كه شمر از طرف ابن زياد براي ايشان و برادران مادريش امان نامه آورد، باز هم دست از حمايت امام حسين7 برنداشت.

4- وظيفه امام زمان ( عج) در عصر غيبت چيست؟

بايد توجه داشته باشيم كه امام نيامده تا براي ما كاري انجام دهد و يا خرابكاري‌هاي ما را جبران كند، بلكه اين كارها را خودمان بايد انجام دهيم و ايشان فقط نقش اميد بخشي را بر عهده دارند تا هيچگاه نااميد نشويم. تا با فرصت خودمان فكر كنيم و تلاش كنيم . مشكلات خودمان را حل كنيم.

به نام خداوند مهربان

شب چهارم حسينيه حكيم:

حكمت 55:

1- در مورد صبر حضرت فرمودند: صبر دو نوع است: 1- صبر بر چيزي كه آن را دوست نداري مثل صبر بر جنگ . 2- صبر بر چيزي كه آن را دوست داري، مثل انسان شيريني را دوست دارد و در جايي است،ولي خجالت مي‌كشد كه بگويد برايش بياورند. يا در ماه رمضان آب و نان را دوست دارد ولي صبر مي‌كند. خداوند مي‌خواهد ما روزه بگيريم تا در مسابقه صبر شركت كنيم. صبر معلم سر كلاس با دانش‌آموزان، صبر كاسب با مشتري و صبر كارمند با ارباب رجوع و … .

البته بايد توجه داشته باشيم كه نبايد از خدا درخواست ايجاد مشكلات كنيم تا بر آنها صبر كنيم.

خير اين فرد هم به شكل ديگري امتحان مي‌شود، يعني باحل مشكلات ديگران مي‌تواند از اين امتحان سربلند بيرون آيد.

شخصي به مرحوم سيد مرتضي گفت: ريش تو با ارزش‌تر است يا دم سگ؟ ايشان بدون اين كه عصباني شود فرمود: اگر از پل صراط به راحتي رد شدم ريش من اما اگر رد نشدم دم سگ. در حالي كه مي‌توانست ناراحت شود و داد بيداد راه بيندازد. پس صبر از خيلي از درگيري‌ها جلوگيري مي‌كند.

2- صبر مقام بالايي دارد در سوره والعصر آمده كه يكديگر را به صبر دعوت كنيم و نبايد از مقام كسي واهمه داشته باشيم و او را به صبر دعوت نكنيم. مرحوم آيت الله ايزدي مي‌فرمود : نفس انسان مثل فيل است كه هر كجا باشد دلش مي‌خواهد به هندوستان برود پس با چكش به سر او مي‌زنند تا هواي هندوستان نكند و انسان را با اخلاق و يادآوري صبر با چكش به سرش مي‌زنيم تا فيلش هواي هندوستان نكند.

3- در سوره زمر/10 آمده است كه: خداوند اجر صابران را بدون حساب مي‌دهد يعني از ديد ما بي‌نهايت است ولي خداوند اندازه آن را مي‌داند. وقتي مرحوم آيت الله منتظري در حصر بود من هميشه نگران ايشان بودم كه در اين هواي گرم قم چه مي‌كند؟ در شب 17 ربيع از آنجا مي‌گذشتم كه ديدم جلوي خانه ايشان شلوغ است و گفتند احتمال دارد ايشان امشب ملاقاتي داشته باشد مدتي صبر كرديم و بالاخره اجازه ورود دادند و ايشان در آن ملاقات براي روحيه دادن به يكي از شاگردانش كه يك ماه در سلول انفرادي حبس بود  آيه 10 سوره زمر را  خواندند و گفتند خداوند به هيچ كس چك سفيد نمي‌دهد اما به صابران مي‌دهد.

4- اگر در زندگي، ما صبور بوديم اين همه اختلاف و درگيري نبود دو جا در سوره بقره آيات 45 و 153 راجع به صبر و نماز آمده است، كه با صبر نماز از خدا كمك بخواهيد يعني كارها را خودمان بايد انجام دهيم. ولي بعضي اوقات زود عصباني مي‌شويم و اين باعث مي‌شود نه تنها انسان موفق نشود بلكه باعث مردودي او هم مي‌شود. و خداوند به خاطر صبر حضرت نوح7 مي‌فرمايد: و سلام علي نوح في العالمين، در همه جهانيان سلام بر نوح باد. به خاطر اين كه ايشان در مقابل همسر و فرزندش صبور بود و آنها را با اين كه ايمان نياوردند تحمل مي‌كرد.

پرسش و پاسخ‌هاي شب چهارم محرم در حسينيه حكيم نجف‌اباد:

1- حتما بايد امام زمان بيايد و امور ما را اصلاح كند در حالي كه كشورهايي هستند مثل سويس و سوئد و …، مدينه فاضله هستند و اعتقادي به امام زمان هم ندارند؟

قبلا بحث شد كه امام زمان فقط نقشش اميددهي است ولي كار را خودمان را بايد انجام دهيم مثلا وسط بيابان ماشينمان خراب شد اگر اميد به نجات داشته باشيم فكر مي‌كنيم و راهي براي حل مشكل خود پيدا مي‌كنيم پس كار را خودمان بايد انجام دهيم اگر كشورهاي ديگر را مي‌بينيم كه پيشرفت كرده‌اند به خاطر اين است كه كار مي‌كنند. آيا پيامبر9 در جنگ‌ها به كار و تلاش مي‌پرداخت يا فقط دعا مي‌كرد؟! پس پيامبر9 هم بايد كار كند البته بعضي اوقات عناياتي مي‌شود ولي به اين معنا نيست كه دست از تلاش برداريم بلكه براي رسيدن به هدف بايد تلاش كرد اگر مي‌خواهيم عالم شويم بايد درس بخوانيم.

اگر در مسابقه‌اي مثل دو يا فوتبال يك گروه تلاش و تمرين كردند ولي گروه ديگر فقط به دعا چسبيدند و تمرين نكردند و هنگام مسابقه هم دعا به همراه داشتند مسلما تيمي برنده است كه تلاش و تمرين كرده است چون جهان نظمي دارد كه با اسبابش اداره مي‌شود نه با دعا كردن. دعا تابلو است كه راه گم نشود و بدانيم به چه مي خواهيم برسيم. پس جهان را بايد با علم و تخصص پيش برد و هر كاري فن و تخصص خودش را مي‌خواهد. پس امام زمان اميد مي‌دهد تا خودمان با تخصص و علم خود كارها راپيش ببريم.

2- كسي است كه به خدا و امام حسين7 اعتقاد دارد و مي‌گويند اين بزرگواران مهربان هستند، ولي 12 سال پيش هنگام نصب عَلَم امام حسين7 مي‌افتد و قطع نخاع مي‌شود و هر چه نذر و نياز مي‌كند اثر ندارد، چگونه مي‌توان مهرباني را در اينجا تعريف كرد؟

انسان هر كاري را كه خواست انجام دهد اگر كار خوب باشد يا بد فرقي ندارد، بايد آن را درست انجام دهد اگر كسي مي‌خواهد عَلَم را نصب كند بايد زير پايش محكم باشد و ربطي به مهرباني خدا در اينجا ندارد مهرباني خداوند در جايي است كه خداوند كمك كند و افرادي بروند و با دانش‌اندوزي، عمل پيوند نخاع را فرا گيرند و مشكل اين چنيني را حل كنند اما اگر بخواهيم با دعا اين فرد شفا پيدا كند، كار درستي نيست چون نقش دعا راهنمايي است. من منكر كرامت نيستم اما مي‌گويم همين كه خدا به ما عقل داده تا بتوانيم قوانينش را كشف كنيم و اين مشكل را حل كنيم اين مهرباني خداست. اما اگر ما خودمان هر كاري را كه خواستيم انجام دهيم و سنگ جلوي پاي هم بيندازيم كه كارها گره بخورد و پيشرفتي حاصل نشود اين نامهرباني ماست.

به نام خداوند مهربان

حسينيه حكيم شب پنجم:

حكمت 56:

1- كسي كه در غربت پول دارد و خرج مي‌كند، آن غربت وطنش مي‌شود. چون دوست و رفيق پيدا مي‌كند و با ديگران رفت و آمد مي‌كند.

2- كسي كه فقير است در وطن خودش هم غريب است. چون به خاطر فقري كه دارد از رفت و آمد با ديگران پرهيز مي‌كند، چون توان مهماني دادن ندارد. و مهماني نمي‌رود تا مهماني ندهد.

3- اين دو جمله خبري است اما در مقام انشا است، يعني منظور حضرت اين است كه دنبال پول در آوردن رفتن اشكالي ندارد، بلكه بايد با كار درست انجام دادن  و با به كار بردن عقل، به دنبال پول درآوردن رفت، اما نبايد وابسته به آن شد.

حكمت 57:

1- قناعت مالي است كه پايان نمي‌پذيرد. البته بايد توجه داشت كه منظور قناعت، راه تحصيل مال است.

2- انسان بايد در راه تحصيل مال به آنچه خداوند به او داده قانع باشد و براي به دست آوردن آن دست به هر كاري مثل دزدي يا اختلاس يا …، نزند.

3- انسان‌هاي مؤمن دزدي نمي‌كنند، ولي ممكن است پارتي بازي كنند و كسي را كه لياقت ندارد، فقط به صرف متعهد بودن، سر پستي بگذارند و اين فرد با تخصص نداشتن مشكلاتي را ايجاد كند.

4- كارها بايد به دست متخصص همان كار باشد البته اگر با تعهد همراه باشد بهتر است.

حكمت 58:

1- مال داشتن كمك كننده به شهوات است.

2- كسي كه پول ندارد فيلش ياد هندوستان نمي‌كند.

3- اگر كسي پول فراوان داشت، حال يا از راه درست به دست آورده يا خير، كم‌كم شهوتش گُل مي‌كند و به فكر انجام كارهاي خلاف مي‌افتد.

4- شهوت وقتي گُل كرد عقل اسير مي‌شود و نوكر آن مي‌شود. حضرت علي7 مي‌فرمايد: چه بسا عقل‌هايي كه اسيرند و زير نظر فرمانده‌اي به نام هواي نفس هستند.

پس از خدا مال زياد نخواهيم، بلكه رزق كافي بخواهيم.

حكمت 59:

1- كسي كه تو هشدار دهد مثل كسي است كه به تو بشارت دهد، يعني هر دو خير هواه تو هستند و حتي كسي كه هشدار مي‌دهد بهتر و بيشتر انسان را دوست دارد و مي‌خواهد بگويد مواظب خودت باش.

2- متاسفانه امروزه در كشور ما كساني هستند كه هشداردهندگان را در بند مي‌كنند و كساني را كه بشارت مي‌دهند و چاپلوسي مي‌كنند ارج مي‌نهند.

3- بشارت و تملق ممكن است براي پر كردن جيب‌هايشان باشد.

پرسش و پاسخ‌هاي شب پنجم حسينيه حكيم نجف آباد:

1- آيا فرزندان شهدا كه بدون تخصص يا علم به جايگاهي مي‌رسند اشكالي ندارد؟

از فقيه عاليقدر شنيدم كه اين سهميه بندي‌ها درست نيست. شايد بتوان سهميه براي ورود به دانشگاه را توجيه كرد، اما در دانشگاه بايد درس خواند، ولي مي‌بينيم كه اين‌گونه نيست و با نمره گرفتن، و چانه زدن بدون زحمت فارغ التحصيل مي‌شوند.

هر شغلي بايد متخصص خود را داشته باشد الآن بسيار ي  از نارسايي ها كه در كشور وجود دارد به خاطر اين است كه در كارها تخصص نيست.

2- چرا وعاظ از فقه و احاديث امام حسين7 چيزي نمي‌گويند و فقط از جنگ و شهادتش مطالبي را بيان مي‌كنند؟

ائمه b تا امام صادق7 در خفقان به سر مي‌بردند، و در زمام امام صادق (ع) هم تا حدودي خفقان برداشته شده بود و حتي امام سجاد (ع) به راحتي نمي‌توانست براي پدر بزرگوارش عزاداري كند و حتي كساني كه از امام باقر (ع) حديث نقل كرده‌اند به اسم خرما فروش يا روغن فروش به خانه آن بزرگوار رفته و سريع سئوالاتي را پرسيده و خارج مي‌شدند تا مأموران حكومتي شك نكنند. پس از امام حسين 0ع) هم احادبث زيادي در دست نيست.

3- چرا حرفهاي روحانيون يكي نيست؟

همان‌گونه كه مردم در شكل و قيافه با هم فرق دارند در فهم هم با هم متفاوتند. ممكن است يك روحاني اهل مطالعه باشد و حرف‌هايي را با تحقيق بزند و ديگري اهل مطالعه نبوده و فقط حرف‌هايي را بزند كه از ديگران شنيده است.

4- چرا وعاظ از عرفان امام حسين (ع) حرفي نمي‌زنند؟

خود فرد بايد اهل عرفان باشد، آن موقع است كه همه حرف‌ها ورفتارهاي امام را عارفانه تلقي مي‌كند، اما اگر اهل عرفان نباشد همه كارها و حرف‌هاي امام را ساده بيان مي‌كند.

5- تقلب درسي حرام است يا خير؟

بله حرام است بايد به سويي برويم كه علم خود را بالا ببريم.

به نام خداوند مهربان

حسينيه حكيم شب هفتم:

حكمت 60:

1- «زبان انسان درنده است، اگر به حال خود رها شد انسان را مي‌درد.» همانگونه كه حيوان درنده انسان را مي‌درد، زبان هم اگر رها شود و كنترل نشود، انسان را مي‌درد.

2- فردي از پيامبر (ص) خواست او را نصيحت كند و ايشان چند مرتبه فرمود: زبانت را كنترل كن، آن فرد قانع نشد و بعد حضرت فرمود آيا چيز ديگري جز درو شده‌هاي زبان انسان را به رو در جهنم مي‌اندازد؟

3- انسان با تهمت زدن و دروغ و … با زبانش ديگران را آزار مي‌دهد و همين باعث جهنمي شدن وي مي‌شود

4- ممكن است انسان با تهمت زدن و غيبت كردن و …، كار خود را جلو ببرد ولي در قيامت بايد جواب پس دهد.

حكمت 61:

1- زن عقرب است، اما از عقرب‌هايي است كه نيشش شيرين است.

2- عده‌اي اين حديث را توهين به زنان مي‌دانند ولي بعيد است كه حضرت بخواهد توهيني به زنان بكند چون زنان نصف جمعيت را تشكيل مي‌دهند و اين كار بعيد است از معصوم سر بزند. به همين دليل عده‌اي مي‌گويند چنين حديثي جعلي است.

3-  بعضي هم مي‌گويند: اين يك قضيه خارجيه است، يعني اين كه در آن زمان زناني بوده‌اند كه نيش مي‌زده‌اند، مثل كساني كه جنگ جمل را به راه انداختند و منظور حضرت افرادي خاص بوده است نه عموم زنان.

4- به نظر من اين سخن مي‌تواند از معصوم صادر شده باشد و اشكالي ندارد. چون در قرآن آمده است فرزندان و اموال شما فتنه هستند، يعني دردِ سر دارند. اما برخي دردِسرها و فتنه‌هايي هستند كه انسان آنها را دوست دارد، زن هم همينطور است همه‌اش گرفتاري است، شوهر مهريه بايد بدهد، خرج او را بايد بدهد اما شيرينيي دارد كه انسان به خاطر آن، همه چيزهاي ديگر را تحمل مي‌كند.

5- اين حديث به ما مي‌گويد زن گرفتن سختي دارد اما شيريني هم به دنبال دارد. پس اين حديث مي‌تواند از امام صادر شده باشد و توهيني به زن هم نيست.

6- سخني كه به امام نسبت داده‌اند كه زنان ناقص العقول و ناقص الايمان هستند، بارها گفته‌ام كه جعلي است و بعيد است كه امام معصوم آن را فرموده باشد.

حكمت 62:

1- «اگر به تو سلام كردند تو بهتر از آن را جواب بده» مثلاً اگر فقط گفتند سلام، تو با سلام عليكم جواب بده و اگر گفتند سلام عليكم تو با عليكم السلام و رحمه الله جواب بده، و …، اين مسئله فقط مربوط به سلام نبايد باشد بلكه بهتر است هر خوبي را بهتر و بيشتر جواب بدهيم. و هر كار خيري را كسي انجام داد ما بهتر و بيشتر جواب او را بدهيم. اگر مهماني داد ما هم به او مهماني بدهيم و اگر هديه‌اي داد ما به او بهترش را بدهيم. البته اين به معني چشم و هم چشمي نيست.

2-  اين سخن حضرت، در قرآن سوره نساء/86 آمده است.

3- در رساله‌هاي مراجع تقليد آمده است اگر اهل كتاب به شما سلام كردند در جوابشان يا فقط بگو سلام يا عليك و بيشتر جواب نده، ولي اين كلام حضرت علي (ع) كلي است و در مورد همه است و همه كس را بايد بهتر جواب سلامشان را داد و با اين كار باعث جلب آنان شده و همچنين در دل‌ها نفوذ كنيم.

4- وقتي احساني به شما شد، طوري پاسخ دهيد كه، از آن طرف بيشتر شود. با اين حال كسي كه اول شروع كرد كارش بالاتر است و ثواب بيشتري دارد.

5- مي‌توانيم در مورد جنگ و صلح، هم چنين كنيم و با قبول صلح در ابتدا جلو جنگ و خونريزي را بگيريم.

حكمت 63:

«شفيع، بال طلب كننده است»، 1. فرض كنيم اين حديث مربوط به آخرت باشد مي گوييم بعضي انسان‌ها همه نوع گناهي مي‌كنند و مي‌خواهند امام حسين (ع) شفيع آنان شود. اين‌گونه نيست، بلكه انسان بايد خودش همه چيزش كامل باشد و فقط يك بال كم دارد شفيع يك بال او مي‌شود. به طور مثال اين طور نباشد كه با پيدا كردن يك دكمه به دنبال اين باشد كه كُتي به آن دوخته شود بلكه اگر كتي داشت آن گاه مي‌تواند انتظار اين را داشته باشد كه كسي دكمه‌اي به آن بدوزد. اين معناي شفيع و شفاعت است.

2- در ذهن ما آنقدر كلمه شفاعت را گنجانده‌اند كه وقتي كلمه شفيع را مي‌شنويم شفاعت براي بخشيده شدن گناهان در نظرمان مي‌آيد. در حالي كه شفع به معني جفت است مثلا وقتي فردي مي‌خواهد به ديدن پادشاهي برود با وزيرش مي‌رود تا بتواند به دربار ورود پيدا كند، ولي وقتي آنجا رفت خودش بايد هنر خود را نشان دهد و حرفش را بزند. پس شفيع يعني بال انسان كه او را كمك مي‌كند تا مثلا نزد شاه برود. در نماز شب دو ركعت نماز داريم به نام شفع كه يعني دو ركعتي و جفت دار و ديگري وتر يعني تك و بي جفت.

خلاصه به نظر مي‌رسد حديث توجهي به شفاعتي كه امروزه بين ما مطرح است ندارد و نقش شفيع در دنيا را مي گويد.

پرسش و پاسخ:

1- نماز را با حمد و ثناي خداوند شروع مي‌كنيم، تا به تشهد مي‌رسيم و با سلام بر پيامبر (ص) و بر بندگان صالح خداوند، ختم مي‌كنيم آيا بعد از نماز گفتن مرگ بر ديگران درست است يا خير؟

قبلا هم گفته‌ام كه از ابتدا نماز خودش بود و خودش در دوران انقلاب توسط انقلابيون مرگ بر شاه آمد بعد مرگ بر امريكا هم اضافه شد و همينطور با مرگ بر ديگران ادامه پيدا كرد و امروزه ما كشوري مرگ خواه براي ديگران شده‌ايم و اين با روح نماز و اسلام منافات دارد. بلكه بايد نمازي كه با سوره حمد شروع مي‌شود كه مملو از رحمت و مهرباني است  و ادامه پيدا مي‌كند تا به سلام مي‌رسد، بعد از نماز بايد با ذكرهاي مستحبي مناسب با محتواي نماز  آن را تعقيب كنيم.

اگر با نفرين كردن،ما از خدا بخواهيم كه ديگري را بيشتر از حقش كيفر كند اين ظلم است و خدا ظلم نمي كند و گرنه ظالم مي‌شود، چون فردي را به خاطر كار نكرده مجازات كرده يا فردي را كه گنهكار نيست به خاطر نفرين ما مجازات كرده است. ولي در مورد طلب خير و دعا براي ديگران اينگونه نيست، چون خداوند با دعاي ما براي ديگران خير خود را بيشتر به او مي‌رساند و اين مطابق احسان خداست و با عدالت خداوند منافات ندارد.

2- منظور از حسنه در دنيا چيست كه در نماز از خدا مي‌خواهيم؟ ( ربنا آتنا في الدنيا حسنه و … )

فرزند خوب و همسر خوب و … مصداق‌هاي حسنه است و اين‌ها با فتنه كه قبلا گفته شد منافات ندارد، زيرا داشتن فرزند به طور مثال گرفتاري دارد و درد سر يا فتنه است ولي درد سر و فتنه‌اي مطلوب و شيرين است و اگر كسي صاحب فرزند نشد خود را به آب و آتش مي‌زند تا صاحب فرزندي شود. هر كه طاووس خواهد جور هندوستان كشد.

3- در دعاي ناحيه مقدسه مي‌خوانيم سلام بر گريبان‌هاي چاك شده، منظور از اين عبارت چيست؟

اگر منظور اهل بيت باشند و آنان گريبانهاي خود را چاك كرده باشند كه با سفارش امام حسين(ع) منافات دارد، زيرا امام به حضرت زينب سفارش فرمود كه در داغ ما گريبان‌هاي خود را چاك نكنيد، بنابراين بر فرض كه عبارت زيارت از معصوم صادر شده باشد مي‌تواند نشان دهنده گرفتاريهاي اهل بيت باشد، به اين معني كه هر كسي اگر آنجا بود گريبان خود را با اين مصائب چاك مي‌كرد و اين عبارت كنايه است و بيشتر نشان دهند وضع أسف‌بار اهل بيت است.

4- چرا ملت‌هاي مسلمان عقب افتاده‌ترين ملت‌ها هستند و اگر ما به قرآن واقعي نمي‌توانيم عمل كنيم، پس اين چه آييني است كه هنوز كسي نتوانسته است به آن عمل كند؟

چون خودراضي، خودبرتربين و انتقاد ناپذيريم. وقتي بخواهيم اشكالهاي خود را بگوييم با اعتراض  و اتهام غرب رفته، خودفروخته و… مواجه مي‌شويم.  به من اعتراض شده بود كه شما خارج رفته‌ايد و پُز آن را مي‌دهيد، در حالي كه من مي‌خواسته‌ام مشكل را بيان كنم و مشكل ما اين است كه ما مسلمانان انتقاد پذير نيستيم، و هميشه خود را برتر از ديگر ملت‌ها مي‌دانيم و اهل بهشت. اگر روزي توانستيم اين فكر غلط را از ذهن خود پاك كنيم، آن گاه مي‌توانيم ايرادات خود را بپذيريم و در رفع آن بكوشيم، كه همان عمل كردن به آيات قرآن است.

5- چرا خداوند شيطان را خلق كرد؟

انسان براي امتحان شدن به دنيا آمده است نه براي خوش گذراني، و شيطان براي اين است كه ما امتحان شويم تك تك كارهاي ما بايد باشد تا آن را محاسبه كنند تا داشته‌هايمان را ببينيم بايد محك امتحان پيش بيايد تا خود را بهتر بشناسيم. و ببينيم با هم چه فرقي داريم چون هر كسي خود را بهترين مي‌داند. برگه‌هاي امتحاني تا به دانش‌آموزان داده نشود  هر كسي خود را بهترين مي‌داند.

شخصي از بزرگان با خود مي‌گفت اگر من در صحراي كربلا بودم از امام حمايت مي‌كردم چون تمام واجباتم را انجام داده‌ام، پس حتما از ياران امام حسين (ع)، در صحراي كربلا بودم. با اين فكر به خواب رفت در خواب ديد كه ظهر عاشورا شده و از ياران امام شده و بايد از ايشان هنگام نماز ظهر حفاظت كند، اولين تير كه آمد خود را كنار كشيد و تير به امام و يارانش خورد، خيلي ناراحت شد و با خود عهد كرد كه در تير دوم بيشتر مراقب باشد. تير دوم هم كه پرتاب شد دوباره بي‌اختيار خود را كنار كشيد و از خواب بيدار شد و فهميد درجه‌اش با درجه اصحاب امام حسين بسيار متفاوت است و به صرف اينكه در حالت عادي انسان همه واجبات را انجام ‌دهد، نمي‌تواند بگويد كه انسان كاملي است، بلكه بايد امتحان باشد بايد شيطان باشد تا انسان بتواند خود را در مقابل با شهوات و هواهاي نفساني محك بزند، كه آيا مي‌تواند خود را كنترل كند يا خير؟

6- يكي از اهل سنت مي‌گفت: اختلاف بين اهل سنت و شيعه كار دشمن خارجي است ما چگونه مي‌توانيم اين اختلاف را از بين ببريم با اين كه دين و كتابمان يكي است؟

ما اختلافاتمان به خاطر جهلمان است و اين به خاطراين است كه انتقاد ناپذير هستيم و ديگران هم با يك فيلم يا سخنراني شيعه و سني را عليه هم تحريك مي‌كنند. مشكل جهل با يك كلمه و جمله از بين نمي‌رود بلكه بايد با هم مشورت كنيم و عيوب و ايرادات هم را به هم گوشزد كنيم، و به هم اعتماد كنيم و اشكالات خودمان در نظر داشته باشيم و در رفع آنها بكوشيم. مشكل ما اين است كه همه خواب هستيم و نمي‌خواهيم بيدار شويم و اگر كسي خواست بيدارمان كند به او اعتراض مي‌كنيم. و او را با انواع تهمتها از خود مي‌رانيم.

7- در سال 60  براي بيان فتواي بعضي از علماء، خفقان شديدي بود آيا الآن آزادي هست يا خير؟

كشور ما هميشه كشوري تك صدايي بوده و انتقاد پذير نبوده است، هميشه فردي را به عنوان پيشوا انتخاب كرده‌ايم و فقط حرف او حرف صحيح قلمداد شده است، در حوزه هم همينگونه است فقط فتواي افرادي را مطرح مي‌كنند كه موافق حكومت باشد، ولي نظر و فتواي مخالف را بيان نمي‌كنند، مثل عيد فطر  يا مثلا الآن بحث دوچرخه سواري بانوان. تنها در رسانه فتواي كساني كه آن را حرام مي‌دانند بيان مي‌شود. در حالي كه الان با اين وضع اقتصادي آيا ميتوان گفت كه زنان كارهاي خود را با تاكسي انجام دهند؟ با تاكسي به دانشگاه و مدرسه بروند يا سرويس بگيرند؟! بيشتر كارهاي داخلي خانه الآن به دست زنان انجام مي‌شود.

 آيا سوار شدن پشت دوچرخه با جلو آن فرق دارد؟ آيا قبلا كه زنان الاغ يا شتر يا قاطر يا اسب سوار مي‌شده‌اند فقط پشت سر مردان سوار مي‌شده‌اند؟

پس الآن هم خفقان در فقه و فتوا و اعلان وجود دارد و مانع مي‌شوند تا اين فتواها كه به نفع زنان، محيط زيست و سلامت و اقتصاد خانواده‌ها است در جامعه پخش شود.

به نام خداوند مهربان

حسينيه حكيم شب هفتم:

حكمت 64:

1-« اهل دنيا مانند يك قافله‌اي هستند كه حركت داده مي‌شوند ولي آنها خواب هستند.» مثلا با قطار در حال رفتن به مشهد هستيم و ما خوابيم ولي با اين حال به مقصد مي‌رسيم.

2- چه ما بخواهيم چه نخواهيم ما سوار بر مَركب شب و روز هستيم و عمر مي‌گذرد تا ما چيزهايي را ياد بگيريم و چيزهايي را براي خود كسب كنيم. حال اگر در همان مثال قطار به ما گفتند در مسير، درخت‌هايي است كه ميوه دارند و براي خودت ميوه بچين اگر ما توجهي نكرديم يا خواب بوديم يا به كار ديگري مشغول بورديم بهره‌اي از سفر خود نمي‌بريم.

3- بعضي از جوانان وقتي اسم آخرت مي‌آيد مي‌گويند حالا دنيا را بگير تا آخرت. اين حرف مي‌تواند درست باشد چون دنيا مرزرعه آخرت است، ما مي‌توانيم دنياي خوبي داشته باشيم تا آخرت خوبي به دنبالش بيايد و دين به معناي اين نيست كه دنياي بدي داشته باشيم

حكمت 65:

1- انسان وقتي دوستانش را از دست بدهد تنها مي‌شود چون دوست فايده‌هايي دارد، هم كمك‌كار است و هم براي درد دل كردن است و هم براي محبت كردن به او، چون انسان نياز به محبت كردن هم دارد.

2- انسان بدون دوست غريب است و تنهاست. و كسي هم كه دوستش را از دست بدهد او هم تنهاست.

حكمت 66:

1- اگر حاجتي داشتيم، نرسيدن به آن بهتر از رو زدن به ديگران است، چون ممكن است هر روز به خاطر آن بر ما منت بگذارد.

2- انسان مي‌خواهد گرفتاريش حل شود اما نه به هر قيمتي و به هر قيمتي نبايد به هر چيزي رسيد بايد ارزش كار خود، ارزش آبروي خود و ارزش هزينه پرداختي را در نظر گرفت.

حكمت 67:

1-  «از دادن چيز كم به ديگران حيا نكن، زيرا محروم ساختن بدتر است»

2- گفته شده سفره نينداختن بهتر است از انداختن يك سفره ناقص، سفره نينداختن يك عيب دارد ولي سفره انداختن چندين عيب دارد. اين جمله درست نيست و با اين كلام امام منافات دارد چون با اين كار ديگران را از داشته‌هاي خود محروم مي‌كنيم.

 اين كلمات خيلي كاربردي است و استفاده‌هاي زيادي در زندگي ما دارد.

حكمت 68:

1- عزت نفس داشتن زينت فقر است اگر انسان فقير است و چيزي ندارد بايد عزت نفس داشته باشد و به كسي رو نزند و آبروي خود را نبرد.

2- شكر كردن زينت غني بودن است. شكر گذاري فقط لفظي نيست، بلكه منظور اين است كه نعمت را در راهي كه سزاوار است مصرف كنيم پس شكر نعمت، نعمتت افزون كند يعني شكر عملي، حال يا با كمك كردن به فقير يا كمك عقلي به ديگران به خاطر اين كه توان عقلي دارد و يا … .

پرسش و پاسخ

1- و ننزل من القرآن ما… يعني شفا خواستن براي مريض يا شفاعت؟

شفا با شفاعت فرق دارد حروف اصلي آنها با هم فرق دارد شفا حروف اصلي آن ( ش،ف،ا ) است ولي شفاعت حروف اصلي آن ( ش،ف،ع) مي باشد

در عربي همه كلمات برمي‌گردد به حروف اصلي آن، ولي در فارسي اين‌طور نيست ما حمد را مي‌خوانيم براي شفاي مريض ولي به معناي اين نيست كه دكتر نرويم، انسان دو جنبه دارد يك جنبه جسمي و دو جنبه روحي. دكتر رفتن جسم را شفا مي‌دهد ولي حمد شفا خواندن باعث روحيه دادن به بيمار و تقويت روح او مي‌شود. و اگر روح بيمار قوي شود او زودتر بهبودي پيدا مي‌كند.

2- آيا شفاعت معصومين را قبول داريد؟ آيا امامزداه‌ها باعث تخريب شخصيت معصومين نمي‌شود؟ مثلا با توسل به امامي مريض شفا نمي‌يابد ولي فلان امامزاده باعث شفاي او مي‌شود.

شفاعت مقام بالايي است كه كاري به، شفا دادن ندارد. در اين سئوال، سئوال كننده شفاعت را شفا دادن اشتباه گرفته است. قبلا گفته شده است كه شفاعت يعني مثلا كسي نمره‌اش 19.5 است و امام به خاطر كارهاي خوبمان از خدا بخواهد كه آن را به بيست تبديل كند، اما به اين معنا نيست كه هر چه خواستيم بكنيم و با ريختن قطره‌اي اشك بر امام حسين (ع) و بدون توبه كردن، تمامي گناهان ما بخشيده شود. اين پارتي بازي است و با عدل خدا نمي‌سازد.

طيق حديثي از امام صادق(ع) كه لحظات آخر به خويشاوندان خود فرمود شفاعت ما به كسي كه نماز را سبك بشمارد نمي‌رسد مسلما شفاعت آنان به بي نماز يا كسي كه روزه نمي‌گيرد نمي‌رسد بلكه به كسي كه هم نماز خود را سبك شمرد هم نمي‌رسد پس بايد كامل بود و اگر مقداري در مستحبات نقص داشتيم آنگاه شفاعت شامل حالمان مي‌شود. ولي الآن  از روي اشتباه مي‌گوييم هر چه خواستي گناه كن و با قطره‌اي اشك ريختن بر امام حسين (ع) همه گناهانت مي‌ريزد، كه اين حرف درست نيست.

اما اينكه گمان شود امام‌زاده بيش از امام زور دارد اين تصور غلطي است زيرا ما علت و معلولها را نمي‌دانيم. مثلا امروز دعا مي‌كنيم و خدا اجابت مي كند ولي امور چون زماني و تدريجي است مدتي طول مي كشد تا اثرش ظاهر شود و آنگاه كه اثرش ظاهر مي شود شما در حرم امام‌زاده‌اي هستي و خبر استجابت دعا به شما مي رسد و شما گمان مي‌كنيد كه اين معجزه امام زاده است

3- بحث تشخيص مصلحت نظام در زمان كدام امام معصوم بوده است؟

خيلي از چيزها در زمان امام معصوم نبوده است مثل برق، ماشين و … ، اين دين در زماني آمده كه در جزيره‌اي بوده كه هيچ امكاناتي نداشته است حال اين دين را چگونه مي‌توان در اين جهان پيشرفته آورد كه بتوانيم به احكام آن عمل كنيم؟

در اينجا حرف‌هاي مختلفي زده شده بعضي مي‌گويند كه دين عبارت است از؛ اموري ثابت و متغير، نماز از آن موقع ثابت بوده و الآن هم ثابت است اما در سياست و اقتصاد و…دستورات دين متغير است، بعضي هم مي‌گويند با قائده لاحرج و لا ضرر و امثال آن به مقدار ضرورت مسائل دين را تغيير مي‌دهيم حال ملاك تغيير چيست؟ من كتابي به نام معيارهاي ثابت و متغير در دين نوشته‌ام، ( به خاطر نداشتن بودجه آن را چاپ نكرده‌ام ). در اين كتاب آمده، كه چه معياري بايد داشته باشيم تا بتوان دين را در زمان فعلي تغيير داد. مثلا قبلا در زمان پيامبر شتر داشته‌اند و ملاك ديه انسان را شتر قرار داده‌اند ولي الآن كه در بعضي از كشورها شتر نيست چه بايد كرد؟ در كشور ما تا حدودي مجمع تشخيص مصلحت تغييرات را انجام مي‌دهد ولي به نظر بنده كار بايد اساسي‌تر انجام شود و ملاك‌هاي ثابت و متغير مشخص شود.

4- فلسفه زيارت را بيان فرماييد و ما چگونه زيارت بخوانيم و چگونه انجام دهيم؟

اين سئوال مشكلي است كه بايد در باره آن مطالعه بسيار كرد و بحث‌هاي مشكلي در اين باره پيش مي‌آيد كه من بلد نيستم ولي از آيت الله سيستاني نقل شده شما كه مثلا از ايران مي‌آييد دعا مي‌كنيد خدايا به حق حضرت علي خواسته‌هاي ما ر ا بر آورده كن، من هم از طرف حضرت مي‌گويم ايشان از ما مي‌خواهند كه دروغ نگوييم يا غيبت نكنيم يا …، پس زيارت بايد دو طرفي باشد هم ما خواسته‌هايمان را بگوييم و هم آن امام خواسته‌هايي دارد كه ما بايد به آنها توجه داشته باشيم. ما بايد آداب مهماني را بلد باشيم آيا گناهان ما مانع از مهمانداري خوب توسط امام نمي‌شود. زيارت كردن ما با وجود داشتن گناهان مثل اين است كه به مهماني مي‌رويم و به جاي اين كه رفتار خوبي داشته باشيم با لگد به در صاحبخانه مي‌زنيم و انتظار داريم كه از ما هم خوب پذيرايي كند، پس در مهماني رفتن صاحبخانه هم بايد راضي باشد.

به نام خداوند مهربان

حسينيه حكيم شب هشتم:

حكمت 69:

 وقتي آن هدفي را كه داشتيم به آن نرسيديم، از آنچه كه هستيم باك نداشته باشيم. انسان ممكن است به اهداف خود نرسيده باشد، ولي نبايد به خاطر موقعيتي كه الآن دارد خود را سرزنش كند و از موقعيت خود راضي نباشد.

حكمت 70:

1- جاهل يا زياده‌روي مي‌كند يا از هر چيزي كم مي‌گذارد. و متعادل نيست. ( افراط و تفريط ) اين حالت بين ما ايرانيان زياد است. ممكن است يك فرد را زماني بسيار خوب بدانيم ولي زماني كه با او درافتاديم در نظرمان از همه بدتر مي‌شود. علت بروز اين حالت يكي اين است كه اهل مطالعه نيستيم.

2- جهل در اين حديث مقابل عقل است نه مقابل علم. جاهل عقلش بر او حكومت نمي‌كند.

3- يك موقع طرفدار كسي هستيم به طور افراطي و يك موقع از همان شخص بسيار متنفر مي‌شويم.

حكمت 71:

1- وقتي عقل انسان كامل باشد كم حرف مي‌زند.

2- وقتي ما براي همه دنيا نسخه مي‌پيچيم معلوم است عقل درست و حسابي نداشته و نداريم. در حالي كه در كوچكترين كارهاي خود هم مانده‌ايم و مي‌مانيم.

مشكل ما ايرانيان كه روز به روز عقب مي‌رويم اين است كه نقد پذير نيستيم. شجاع هستيم، نقد مي‌كنيم، و … اما نقد پذير نيستيم و اشكال خود را نمي‌پذيريم و هميشه كارهاي خود را توجيه مي‌كنيم.

هر كسي اشكالش به او گوشزد شود اشكالش را نمي‌پذيرد و حتي زباني هم حاضر نيست عذر خواهي كند. حتي اگر عذر خواهي هم كرد به خاطر اين است كه به نفعش است.

انتقاد از خود:

چند شب پيش با نحو تمسخر آميزي از من سئوال شد تو مجتهدي؟ كه جوابش را با دليل دادم كه از حوزه علميه قم مدرك سطح 4 دارم مرحوم آيت الله منتظري و برخي ديگر به من ورقه اجتهاد دادند و دهها مقاله به عربي و فارسي دارم كه همه اجتهادي است و اكنون درس خارج فقه مي‌دهم و آن را در كانال تلگرامي مي‌گذارم تا اهل فن نظر بدهند، بعد كه به خانه رفتم متوجه شدم پشت برگه سئوال شده بود چرا اينقدر خارج رفتن خود را به رخ مي‌كشي؟ اين ديگر از تيپ تمسخر آميز نبود به ذهنم آمد كه كار تبليغ من اشكال داشته است و به هر حال اين سئوال برايم پيش آمد كه من چگونه صحبت كرده‌ام كه چنين حرفي از سوي فردي زده شده است؟ سابقه سي سال منبر را در ذهنم مرور كردم ديدم هميشه خاطرات اين‌چنيني مي‌گفته‌ام. من چون با افراد رفت و آمد زيادي ندارم بنابراين از ديگران و جامعه چيز چنداني ندارم و در صحبت‌هاي خود معمولاً خاطره از جاهاي مختلف بيان كرده‌ام. مثلا خاطراتي از لبنان از جنگ و جبهه، از دانشگاه و از اروپا وقتي سال 1366 از لبنان برگشتم و از آن زمان كم و بيش در نجف‌اباد و… منبر مي‌روم پيوسته خاطرات آنجا و جنگ و دانشگاه را گفته‌ام و كسي اعتراض نكرده است.

وقتي در سال 1382 به اروپا رفتم از آن به بعد خاطراتي از اروپا هم بيان كرده‌ام و امكانات آنجا را بيان كرده‌ام همه تحسين كرده‌اند، اما چه شده است كه الآن اين حرف را زده‌اند؟ و پس از بررسي و فكر زياد گمان مي‌كنم علتش اين است كه از امسال شروع كرده‌ام انتقادات وارد برخودمان را بگويم مثلا گفته‌ام در فرانسه 3 روز مانديم و در اين مدت در تير ماه هميشه باران مي‌باريد، رودخانه ها پر از آب بود  اما حمام آنها دوش فشاري داشت يعني با ضربه آب مي‌آمد و با يك حمام حدود 6 ليتر آب مصرف مي‌شد و من گفتم چرا ما بايد اينقدر آب مصرف كنيم و انتقاد را به خودمان وارد كردم تا حالا تعريف از غربيان  و يا  انتقاد از حكومت بود بنابراين خارج رفتنم از ديد اين افراد مشكلي نبود ولي حالا كه اشكال به خودمان برگشت گفته‌اند نديد بديد، خارج رفته! و …

حرف ديگري كه زدم اين بود كه كشور بايد با تخصص اداره شود نه با پارتي بازي و سهميه داشتن. اين گونه اداره كردن كشور درست نيست و تخصص با پارتي بازي و سهميه داشتن نمي‌سازد، اين هم انتقاد از خوديهاست و باز مشكل ساز شده است.

منظور من از سهميه، فقط سهميه خانواده شهدا نيست بلكه الآن همه داراي سهميه هستند. اساتيد دانشگاه جدا سهميه دارند و هر گروهي براي خود سهميه دارد، اصلا اين سهميه داشتن تبديل به رانت شده است. تا موقعي كه رانت خواري باشد و عدل ملاك نباشد كشور روي سعادت نمي‌بيند. پس بايد انتقاد از خود را شروع كنيم و همه راههاي اشتباه بايد بسته شود. از جمله الف : اسراف نشود.ب: كارها دست متخصصان ادارت شود. ج: پارتي بازي سهميه و رانت بايد قطع شود.د: بازي خائنانه با دلار و ريال بايد پايان يابد.

جلو همه چيز بايد گرفته شود هم اختلاس و هم رانت و … . الآن كار به جايي رسيده است كه با بازي دلار و سكه همراه باتوطئه‌هاي خارجي پول‌هاي جيب مردم را زده اند، يعني وقتي دلار گران مي‌شود يعني ارزش پولي كه در جيب مردم است كم مي‌شود.

پس اگر عدل نباشد همه چيز مي‌پاشد و اگر عدل باشد هر كسي كه تخطئ كرد بايد با قانون بدون تبعيض و بدون استثناي زيد و عمرو يا اين نهاد و آن ارگان، جلوي بي عدالتي ايستاد.

و علت بيشتر نابساماني‌ها اين است كه نقد پذير نيستيم و همه خود را برحق مي‌دانيم.

به نام خداوند مهربان

حسينيه حكيم شب نهم:

ديشب بحث شد كه اشكال ما ايرانيان اين است كه نقد پذير نيستيم و ديگر اين است كه مطلق گرا هستيم.

راجع به دوچرخه سواري بانوان سئوال شد گفتم اشكالي ندارد نه اين كه واجب باشد تا اين كه دختري به پدر و مادر خود فشار آورد تا برايش دوچرخه بخرند. از ما مسئله مي‌پرسند ما آن را جواب مي‌دهيم ولي چون جامعه دچار افراط وتفريط شده است فرزندي به پدر و مادر خود فشار مي‌آورد تا برايش دوچرخه بخرند. در حالي كه نياز به دوچرخه سوار شدن ندارد و ديگري كه پول تاكسي ندارد از ترس سخن اين و آن سوار دوچرخه نمي‌شود.

هدف از گفتن اين مسائل اين است كه دين آسان، سخت معرفي نشود، حال اين پدر و مادر و بزرگان هستند كه بايد تشخيص دهند كه چگونه رفتار كنند با توجه به شرايط جامعه. و در اينجا وظيفه من فقط بيان مسائل دين است در اين مورد هم نظر من اين است كه اشكالي ندارد ولي از نظر حكومت شايد ممنوع شود. اما حكومت نمي‌تواند بگويد حرام است.

يا سؤال شد است وضو با لاك چه حكمي دارد؟ من جواب دادم كه قرآن در مورد وضو مي‌فرمايد: فاغسلوا …صورت و دستهاي خود را بشوييد و شستن عرفي است و عرف به كسي كه لاك به ناخن دارد وقتي دستش را شست مي گويند دستش را شست و نمي‌گويند دستش را نشسته است پس وضويش درست است و اشكالي ندارد كه با لاك وضو گرفته شود اما من نگفتم كه برويد لاك به ناخن خود بزنيد بلكه استفاده از اين وسايل ضررهاي خود را هم دارد.

پس وظيفه من جواب دادن به مسائل شرعي است اما سفارش به انجام همه اين كارها نمي‌كنم. پس از حرف‌هايم سوء استفاده نشود. باز كسي نگويد تو جوانها را به بي‌ديني يا مقابله با پدر و مادر مي‌كشي. خير. بعد از اينكه دختران لاك زدند، و برخي دوچرخه سوار شدند و… بنده به ادله رجوع كردم و ديدم وضويشان را مي‌توان درست دانست و  اعلام كرد كه خانمهاي دوچرخه‌سوار كارحرامي انجام نداده‌اند.پس اين فتواها بعد از آن گفته شد كه جوانان لاك زده‌اند و يا دوچرخه سوار شده‌اند و علما با آنها مخالفت كرده‌اند و آنها را حرام دانسته‌اند و جوانان گمان كرده‌اند كه دين براي بستن دست و پاي مردم آمده است و در حال بيرون رفتن از دين هستند، حال بعد از اين مسائل من اين فتواها را بر طبق ادله و طبق روش اجتهادي داده‌ام تا جوانان به دين خوشبين شوند و از دين فرار نكنند و با اهل فن يعني مجتهدان هم حاضر به مذاكره و مناظره حضوري يا نوشتاري هستم. و اين فهم من از ادله در حال حاضر است و فهمها در طول زمان و در مباحثات ممكن است تغيير كند.

سؤال: عده‌اي مي‌گويند كمپيني تشكيل شده تا به مسجد و حسينيه نرويم چون همه چيز حكومتي شده است، نظرتان چيست؟ جواب: اين همان حالت افراط و تفريط است چون در مقابل اين افراد هم كساني هستند كه همه چيز را مقدس مي‌دانند.

در جواب بايد گفت ما هم روحاني خوب داريم و هم بد و مساجد مال خداست، بايد به مساجد رفت تا جمعيت زياد شود و آن روحاني كه بد است مجبور شود با مردم همراه شود يا مسجد را ترك كند و بايد دين را به خاطر اينگونه افراد از دست ندهيم كسي را كه اشتباه كرده بايد بيرون كنيم نه اين كه ما از دين بيرون برويم.

بايد بدانيم كه مجتهد نمي‌تواند بگويد كه حرف من صد در صد درست است بلكه بايد بگويد فهم من از سخن خداوند اين است. به خاطر اين است كه در بعضي مسائل با هم اختلاف دارند، مثل نماز جمعه كه علما در حكم آن با هم اختلاف دارند. پس نبايد در پيروي از فردي دچار افراط و تفريط شويم و همه داراي ايراد هستيم ولي يك فرد ممكن است كم ايراد داشته باشد يك فرد بيشتر و نمي‌شود يك فرد باطل محض باشد و ديگري حق محض.

آيا صحيح است كه امام حسن و امام حسين در جنگ اعراب ضد ايران شركت داشته‌اند؟

جواب: وقتي پيامبر (ص) از دنيا رفت امام حسين (ع) حدودا پنج سال و نيم داشت. در سال 4 هجري به دنيا آمد و امام حسن (ع) در سال 3 هجري. بعد از پيامبر 2 سال و هشت ماه ابوبكر خلافت كرد و بعد عمر خليفه شد كه 10 سال حكومت كرد. و در اواخر زمان خلافت خليفه دوم امام حسين (ع) 19 ساله بوده است. و امام حسن (ع) حدود يك سال از ايشان بزرگتر بوده. حال زمان ما بعضي شايعه كرده‌اند كه امام حسن و امام حسين در زمان خلافت عمر در جنگ به ايران فرمانده بوده‌اند. در جواب اين افراد بايد گفت كه اين دو امام بزرگوار در اواخر حكومت عمر، 19 و 20 ساله بوده‌اند و نمي‌توانسته‌اند در زمان حمله به ايران (كه در سال سوم خلافت عمر شروع شد و تا مدتي ادامه داشت) فرمانده باشند، چون سن آنها به رزمندگي نمي‌خورد و ما نبايد هر چيزي را بدون فكر و مطالعه قبول كنيم.

سؤال: در زمان قتل عثمان امام حسن و امام حسين كجا بودند؟

بعد از عمر عثمان خليفه شد و وي بر خلاف دو خليفه قبلي از همان ابتدا خويشاوندان خود را كه از بني اميه بودند را سر كار گذاشت و آنها شروع به ظلم به مردم كردند به طوري كه اعتراض‌ها زياد شد تا بالاخره مردم تصميم گرفتند او را بكشند حضرت علي (ع) خيلي تلاش كرد كه اين اتفاق نيفتد ولي نشد مخالفان آب و نان را بر روي خليفه بستند و كساني كه خيلي تلاش كردند آب و نان به عثمان برسد امام حسن و امام حسين عليهما السلام بوده‌اند.

سؤال: چه شد كه امام حسن با معاويه صلح كرد؟

جواب: بعد از عثمان مردم با حضرت علي (ع) بيعت كردند و ايشان راضي به قبول حكومت نبود چون مي‌دانست كه حكومت از مسير اصلي خودش خارج شده است و ايشان مي‌فرمود كه : دين به دست نا اهلان افتاده است.

بالاخره حضرت علي (ع) حكومت را قبول كرد ولي معاويه و بني اميه در مدت كمي كه ايشان خليفه بودند سه جنگ بر عليه ايشان به راه انداختند تا سرانجام امام را شهيد كردند. در زمان شهادت حضرت علي (ع)، امام حسن (ع) 35 ساله بود و به اين نتيجه رسيد كه با معاويه سازش كند چون به نظرش اين يك جنگ فرسايشي بود و با كارها و رفتارهاي خوارج، حق و باطل به هم مشتبه شده بود و جان مسلمانان نيز در خطر بود، امام همه چيز را به معاويه واگذار كرد و در عوض تنها سه شرط بسيار ساده با معاويه كرد : 1- حضرت علي را لعن نكنيد 2- مسلمان كشي نكنيد 3- خلافت موروثي نشود .

 معاويه به هيچكدام از اين شروط عمل نكرد ولي امام در صلح ماند و امام حسين نيز همين كار راكرد تافوادش روشن شود. اين صلح دو فايده مهم داشت:

1- حق مشخص شد و معلوم شد كه معاويه اهل عمل كردن به قرارداد نيست.

2- از ريخته شدن خون مسلمانان به خاطر جنگ جلوگيري شد.

اگر امام حسن (ع) به جنگ خود با معاويه ادامه مي‌داد هيچ گاه حق بودنشان مشخص نمي‌شد. تا زماني كه معاويه زنده بود با اين كه به قرارداد عمل نكرد ولي امام حسن و امام حسين عليهما السلام حاضر نشدند قرارداد را زير پا بگذارند و اين براي ما درسي دارد كه به قراردادهاي خود وفا كنيم و آنها را بدون دليل زير پا نگذاريم.

به نام خداوند مهربان

حسينيه حكيم شب دهم:

حكمت 71:

1- وقتي عقل انسان تمام و كامل شود كم حرف مي‌زند.

2- افرادي كه براي همه نسخه مي‌پيچند و براي همه چيز نظر مي‌دهند معلوم مي‌شود كه عقل كاملي ندارد.

3- نبايد در مورد همه چيز نظر داد بلكه در يك مورد تحقيق كنيم و تخصص پيدا كنيم و در مورد همان نظر بدهيم.

4- بعضي از روحانيون عادت كرده‌اند كه در مورد همه چيز نظر بدهند در حالي كه تخصص آنها فقط در مورد اخلاق و دين است.

5- اي كاش مسؤلان مملكتي در كاري كه مي‌كنند و حرفي كه مي‌زنند تخصص كافي داشته باشند. در غير اين صورت شرعا مسؤل تمامي بدبختي‌هاي كشور خواهند بود.

حكمت 72:

1- گذشت زمان بدن‌ها را فرسوده مي‌كند.

2- در جواني بدن قوي است ولي با گذشت زمان كم‌كم ضعيف مي‌شود.

3- گذشت زمان آرزوها را تجديد مي‌كند و يادش به آرزوهايش مي‌افتد در حالي كه عمرش گذشته است.

4- بايد در جواني قدر آن را دانست و در جواني خود را ساخت و صفات بد را از خود دور كرد.

5- گذشت زمان مرگ را نزديك مي‌كند و آرزويي را كه داريم هر چه كه زمان مي‌گذرد از آن دور مي‌شويم.

6- هر كسي كه به دنيا و آرزوهايش رسيد خيلي خسته است و كسي هم كه نرسيد او هم خسته است. ولي كسي كه دنيا را به دست آورده است بيشتر خسته است.

7- مال دنيا رهايي و خوشبختي نمي‌آورد، مال دنيا تشبيه شده است به آب دريا كه هر چه از آن بيشتر بخوريم بيشتر تشنه مي‌شويم.

8- بهتر است مال دنيا را طلب كرد، ولي براي آخرت و نبايد به آن وابسته شد.

مال را كز بهر دين باشي حمول                   نعم مال صالح خواندش رسول

9- از خداوند بخواهيم به ما به اندازه كفاف مال بدهد نه مال فراوان و بي‌فايده‌اي كه فقط ما را خسته كند.

حكمت 73:

1- كسي كه مي‌خواهد پيشواي مردم باشد اول بايد شروع كند به تعليم خودش قبل از دادن تعليم به ديگران.

2- كسي كه از مردم مي‌خواهد ساده‌زيست باشند خودش هم بايد ساده‌زيست باشد.

3- كسي كه به مردم مي‌گويد راستگو باشند نبايد خودش دروغگو باشد.

4- بايد ادب كردن ديگران با اخلاق و عمل قبل از ادب كردن با زبان باشد. تأديب و تربيت با زبان خيلي تأثيري ندارد بلكه بايد تربيت عملي باشد.

5- كسي به تكريم شدن سزاوارتر است كه معلّم خودش باشد و خودش را ادب كند، نه اين كه فقط معلم مردم باشد و ديگران را تعليم دهد.

6- امام حسين (ع) شب عاشورا را از دشمن مهلت گرفت براي اين بود كه قرآن بخواند تا خودش را ادب كند و خودش را بسازد.

حكمت 74:

1- نفس كشيدن انسان گام برداشتن اوست به سوي مرگ، هر نفسي انسان را به مرگ نزديكتر مي‌كند. ببينيم براي آخرت كاري كرده‌ايم و توشه‌اي برداشته‌ايم.

2- هر چيزي كه به شمارش آيد روزي منقضي مي‌شود مثل نفس كشيدن. پس فكر نكنيم كه مرگ سراغ ما نمي‌آيد.

3- هر چيزي مورد انتظار است خواهد آمد، مثل مرگ.

4- هر كار خيري را كه قرار است در آينده انجام دهيم همين امروز آن را انجام دهيم.

پرسش و پاسخ:

1- آيا زن شوهر دار مي‌تواند با اجازه همسر صيغه مرد ديگري شود؟

اين كار حرام هست و هيچ كس چنين كاري را جايز نمي‌داند، چه همسرش اجازه بدهد چه ندهد.

به نام خداوند مهربان

حسينيه حكيم شب آخر:

حكمت 75:

 اين حكمت با « قال (ع) شروع نشده اين حكمت سخن يكي از ياران حضرت ( ضرار بن حمزه ) در باره حضرت علي(ع) در نزد معاويه است. احتمالا وي براي اين كه خفقان معاويه به او آسيبي نرساند نزد او رفته است. چون بعد از شهادت حضرت علي (ع) ياران ايشان براي اين كه در امان بمانند مجبور شدند نزد معاويه رفته و با وي بيعت كنند.

ايشان چون يكي از صحابه خاص حضرت بوده، معاويه از او راجع به حضرت علي (ع) سؤال كردد و ضرار گفت: من گواهي مي‌دهم كه حضرت بعضي اوقات بعد از تاريكي هوا ريشش را به دستش گرفته بود و زار زار گريه مي‌كرد در حال كه در محراب عبادت ايستاده بود و مثل مار گزيده به خود مي‌پيچيد و مانند انسان‌هاي محزون گريه مي‌كرد و مي‌گفت، ( از اينجا سخنان حضرت علي (ع) است):

1- اي دنيا از من دور شو. آيا براي من خودت را آرايش كرده‌اي يا اين كه مي‌خواهي مرا به دام بيندازي.

2- تو غير از مرا فريب بده چون من به تو احتياجي ندارم.

3- من تو را سه طلاقه كرده‌ام و نمي‌شود به تو رجوع كرد چون زندگي با تو كم است.

4- از تو هم مي‌ترسم و ارزشت كم است. بالاترين كاري كه مي‌تواني انجام دهي شكم مرا سير مي‌كني.

5- چقدر توشه من كم است. ( با اين كه حضرت فداكاري‌هاي زيادي براي اسلام كرده است اين جمله را مي‌گويد )

6- راه طولاني است ولي توشه كم است.

نتيجه: ارزشي ندارد كه به خاطر پست و مقام دنيا به ديگران ضربه زد و آخرت خود را فروخت.

از جهنميان وقتي سئوال مي‌شود در دنيا چقدر مانده‌ايد؟ مي‌گويند يك روز يا كمتر.

 چقدر بي‌عقلي مي‌كنيم كه به خاطر اين دنياي كوتاه، راه را كج مي‌رويم.

حضرت علي (ع) را همه چه شيعه و سني دوست دارند و از ايشان به نيكي ياد مي‌كنند. اما فردي مثل معاويه كه تقريبا هم سن حضرت بود به دنيا چسبيد و بعد از حضرت علي (ع) 20 سال ديگر زندگي كرد، اما نام نيكي از خود به جاي نگذاشت.

حكمت 78:

1- فردي از اهل شام از حضرت سئوال مي‌كند: آيا مسيري كه به سمت شام مي‌رويم به خاطر قضاي الهي است يه به قدر الهي. اگر به قدر الهي باشد پس ما اختيارداريم و خداوند در مقابل اختيار ما كاري نمي‌تواند انجام دهد و اگر به قضاي الهي باشد پس ما اختياري نداريم و همه چيز به دست خداست.

2- حضرت جواب مي‌دهد همين كه خداوند به خاطر كارهاي بد، ما را توبيخ مي‌كند پس ما اختيار داريم و خداوند ما را مجبور نمي‌كند.

3- خداوند بندگان خود را شرعا امر كرده است اما آنها با اختيار تكويني خود مي‌توانند امر شرعي خداوند را انجام ندهند. در مورد كارهايي كه شرعا نهي شده هم همين طور است. زيرا تكوينا توان مخالفت با آنها را داريم.

4- خداوند تكليف‌هاي كمي كرده است و دين را راحت كرده است. اما اين ما هستيم كه دين را سخت مي‌كنيم خداوند عسر و سختي را تكليف نكرده است.

5- در مورد روزه گرفتن يا بعضي از عبادات گفته‌اند در حد توان، در حالي كه اين حرف درست نيست بلكه بايد گفت در حد يسر.

6- خداوند بر كار كم، ثواب فراوان مي‌دهد. و شما را مجبور به اطاعت خودش نمي‌كند.

7- خداوند انبيا و قرآن را بيهوده نفرستاده است.

8- خداوند آسمان و زمين را بيهوده نيافريده است و اين گمان و خيال كافران است و آنها هم به عذاب جهنم دچار مي‌شوند.

پرسش و پاسخ:

1- آيا مي‌شود خمس و زكات را خودمان به فقرا بدهيم؟ مي‌توان اين كار را كرد اما بايد توجه داشت كه بيشتر كساني كه فقر مالي دارند فقر فرهنگي دارند. پس بايد به كسي داد كه عالم باشد تا بتواند فرهنگ اين افراد را هم بالا ببرد.

2- علت دين گريزي جوانان چيست؟ اين سئوال سختي است و به راحتي نمي‌توان جواب داد، اما به طور خلاصه مي‌توان گفت: شايد به خاطر رفتارهاي ما بوده است يا به خاطر رفتارهاي حكومتيان و … .

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.