به نام خداوند مهربان
سخنراني استاد عابديني دهه آخر ماه صفر مسجد جواديه نجف آباد
جلسه اول: تفسير سوره تحريم
به اين دليل اين سوره انتخاب شده است كه هم مسايل اخلاقي و تربيتي زيبايي از زندگي پيامبر (ص) در اين سوره بيان شده است و هم ميتوان با بررسي اين سوره به شبهاتي كه در مورد زندگي آن حضرت در شبكههاي اجتماعي مطرح ميشود پاسخ داد.
« بسم الله الرحمن الرحيم يا ايها النبي لِمَ تُحَرم ما أحَلَّ اللهُ لَكَ تَبتَغي مَرضاتِ أزواجكَ و اللهُ غفورٌ رحيمٌ » اي فرهيخته، چرا چيزي را كه خدا بر تو حلال كرده است به خاطر جلب رضايت همسرانت بر خود حرام ميكني؟ و خداوند آمرزنده و مهربان است.
اين سوره مدني است و سورهي 66 قرآن كريم است. « نبي از نَبُو » گرفته شده و معني نخبه و فرهيخته ميباشد، پس خداوند در اين آيه خطاب به آن حضرت ميفرمايد: اي نخبه و اي فرهيخته.
اين كه ميگويند هر رسولي نبي است و هر نبيي، رسول نيست، به اين معني است كه نخبهها در جامعه زياد هستند و بعضي از آنها پيامبرند. پس ما ميگوييم 124 هزار نبي داريم نه رسول.
در مورد بني اسراييل كه گفته شده تعداد زيادي از انبياء را كشتهاند، يعني نخبهگان را كشتهاند كه البته برخي از آنان رسول هم بودهاند. در جايي كه در قرآن « يا ايها الرسول » آمده است خداوند بيشتر احترام به پيامبرش گذاشته است، يعني اي نخبه و فرهيختهي عصر و روزگار كه از جانب من پيامبر هم شدهاي.
« يا ايها النبي » در قرآن 13 مرتبه تكرار شده است اما « يا ايها الرسول » 2 مرتبه در قرآن آمده است و هر دو مورد در سورهي مائده است يعني آيات 41 و 67، كه آيهي 67 همان آيهي امامت است، يعني « يا ايها الرسول بلغ ما انزل من ربك … » البته كلمهي « نبي و رسول » در قرآن زياد آمده است، اما به صورت « يا ايها الرسول و يا ايها النبي» فقط همان مواردي كه گفته شد آمده است.
در آيهي اول اين سوره خداوند اول با گفتن « يا ايها النبي » حسابي از حضرت محمد (ص) تعريف ميكند و سپس ميفرمايد: چرا آنچه را كه بر تو حلال است بر خودت حرام كردهاي و به نظر ميرسد كه خداوند رسول خود را توبيخ كرده است.
در اينجا اين سئوال پيش ميآيد كه چرا خداوند از يك طرف از حضرت محمد (ص) با لفظ « يا ايها النبي» تعريف ميكند و از طرف ديگر او را توبيخ ميكند؟
چرا پيامبر (ص) اين كار را انجام داده است؟ او كه فرهيخته و نخبه است، پس بايد با حساب و كتاب اين كار را انجام داده باشد. خداوند خود در ادامهي آيه علت را بيان ميكند: « تبتغي مرضات ازواجك » يعني ميخواستهاي همسرانت از دست تو راضي باشند.
پس رسول خدا (ص) دارد كاري انجام ميدهد كه همسرانش از او راضي باشند ولي خداوند به او اعتراض ميكند.
« و الله غفور رحيم » خدا آمرزندهي مهربان است. خداوند چه كسي را ميآمرزد؟ اگر منظور رسولش باشد، مگر ايشان گناه ميكند كه نياز به آمرزش داشته باشد؟
بنابر اين با توجه به مطالب گفته شده چند سئوال مطرح ميشود:
1- اگر پيامبر (ص) نخبه است چرا خداوند به او اعتراض ميكند؟
2- پيامبر (ص) باري رضايت همسرانش اين كار را كرده است و خداوند با اعتراض خود ميخواهد بگويد براي رضايت آنان اين كار را انجام نده واين با بحث تربيت كه موضوع بحث ماست منافات دارد.
3- خداوند كه غفور و رحيم است، چه كسي را ميآمرزد، مگر پيامبر (ص) گناهي كرده است كه او را ببخشد؟
خداوند در سورهي احزاب از رسولش خيلي تعريف كرده است، بحث ازدواج آن حضرت و آزار و اذيتهاي همسرانش را بيان كرده است و از آن حضرت تعريف كرده است و در اين سوره هم همين كار را كرده است و در آخر به پيامبرش ميفرمايد: حال كه همسرانت با تو ناسازگاري دارند آنان را طلاق بده. ميتوان در اينجا به خداوند اعتراض كرد كه چرا چنين پيشنهادي به رسولش داده است.
اين بحث داغي است و در اين رابطه شبههها و سئوالات تندي در شبكههاي اجتماعي شده است كه بايد به آنها جواب داد.
براي شروع، ابتدا بهتر است شأن نزول اين آيات بيان شود. چند شأن نزول در اين رابطه بيان شده است ولي كدام درست است بعدا معلوم ميشود. يكي از آنها اين است:
پيامبر (ص) هر روز صبح بعد از نماز بر درِ اتاقهاي هر يك از همسرانش ميرفت و با آنها احوال پرسي ميكرد، زينب بنت جحش كه از همسران ايشان بود هر روز براي او مقداري شربت عسل درست ميكرد و همين مسئله باعث شده بود كه در خانهي زينب بيشتر بماند. عايشه كه تأخير حضرت در آنجا را ملاحظه كرد كنيز خود را فرستاد تا بفهمد علت چيست؟ وقتي علت را متوجه شد تصميم گرفت توطئه كند، بنابراين به همسران ديگر پيامبر (ص) گفت وقتي ايشان نزد شما آمد بگوييد دهانت چه بوي بدي ميدهد و چه خوردهاي؟ آنان پذيرفتند و حتي بعضي از آنها از ترس اين پيشنهاد را پذيرفتند، مثل سوده. كه از ترس اين كار را انجام داد تا نوبت به عايشه رسيد او بيني خود را گرفت، وقتي آن حضرت علت را پرسيد، وي گفت دهانت بوي مغافير ميدهد مگر چه خوردهاي؟ آن حضرت جواب داد شربت عسل؛ و عايشه گفت شايد زنبور روي گياه بدبوي عرفط نشسته است و دهانت بوي آن را ميدهد. حضرت فهميد آنها نقشه كشيدهاند و ميتوانست نقشهي آنان را بر هم زند و آنها را رسوا كند، ولي با همهي اين احوال خوردن شربت عسل را بر خودش حرام ميكند. بنابراين حادثهاي رخ داده كه آن حضرت در آن هيچ نقشي ندارد و ظاهرا خداوند ايشان را توبيخ ميكند و در واقع زنان ايشان را.
در واقع خداوند ميخواهد به ما بگويد از بس او خوب بوده براي رضايت همسرانش خود را به چنين كاري مجبور كردهاست. پس به در ميگويد تا ديوار بشنود.
« و الله غفور رحيم » يعني خداوند شما زنان را ميبخشد و پيامبر (ص) كاري نكرده است تا خداوند بخواهد او را ببخشد، بلكه حتي از خودش سازگاري و لطف و محبت بيش از حد نشان داده است. افراد ديگر وقتي زن دوم ميگيرند، زن اول با هزار آبروريزي جدا ميشود، اما پيامبر (ص) طوري با زنانش رفتار كرده است كه، نه تنها از او راضي هستند بلكه ناراحتي او را هم نميخواهند و حتي وقتي آن حضرت به آنها فرمود: علاوه بر مهريههايتان چيزي اضافه به شما ميدهم و شما را طلاق زيبا ميدهم ، حاضر به طلاق گرفتن نشدند. در بعضي از تفاسير آمده است كه حتي زنان بر سر اين كه كدام يك اول گفته است كه طلاق نميخواهد با هم نزاع داشتهاند. و علت اين رفتار زنان پيامبر (ص) بزرگواري و گذشت آن حضرت است، زيرا جايي كه زنان دروغ گفتهاند و او به راحتي ميتواند آنان را مفتضح كند نه تنها چنين نميكند بلكه حاضر است به خاطر رضايت آنان چيز حلالي را بر خودش حرام كند. اين مسايل را زنان ايشان ميفهميدند و آنان ممكن بود بد باشند اما وجدان داشتند.
پس اگر آن حضرت با زنان متعدد خود ميسازد و زندگي ميكند، علتش خود آن حضرت است نه زنان چون هيچ كدام از آن زنان معصوم نبودهاند و خطا ميكردند، اما رسول خدا (ص) با تمام خطاهايشان با آنها كنار ميآيد، به طوري كه فردي مثل عايشه در دستان محبت آميز ايشان مثل موم نرم ميشود.
البته به اين نكته هم بايد توجه داشت كه بعضي از زنان ايشان مثل عايشه داراي قدرت مديريت قوي بودند. كه سوده از او ميترسد و از او فرمان ميبرد با اين كه خودش مسنتر از عايشه بوده است. همچنين عايشه بعد از رحلت رسول خدا (ص) جنگ جمل را به راه مياندازد و فرماندهي آن رابه عهده ميگيرد.
خداوند به خطاب به مردان در آيه 3/ نساء ميفرمايد: « و اگر ميترسيد كه نتوانيد خوب يتيم نوازي كنيد با زنان يتيم دار ازدواج كنيد و اگر ميترسيد نتوانيد ميان همسران عدالت را رعايت كنيد از ازدواج با انان چشم پوشي كنيد و به يك زن اكتفا كنيد و … » ولي به پيامبرش در دو آيه از سوره احزاب ميفرمايد: هر كدام از زنانت را كه خواستي سهمشان را عقب بينداز و هر كدام را كه ميخواهي جلو بينداز … . مسلما خداوند با اين فرمان به رسولش نميخواهد به ايشان بگويد كه بيعدالتي در حق آنان انجام بده، بلكه منظور خداوند از اين فرمان اين است كه پيامبر (ص) هر كاري بكند فوق عدالت و احسان است.
خداوند پيامبرش را ميشناسد و ميداند كه هيچ كار خلافي انجام نميدهد، و حتي در همين آيه خطاب به پيامبر (ص) ميفرمايد تو هر كاري كه انجام دهي از حقوقي كه آنان دارند بيشتر است.
در آيه 50 / احزاب آمده است كه اگر زني خودش را به پيامبر (ص) بخشيد، و مهري نخواست، چنانچه حضرت بخواهد ميتواند او را به همسري برگزيند … . اين حق فقط براي رسول خدا (ص) است و براي هيچ يك از مؤمنين چنين حقي نيست و فقط و فقط مخصوص ايشان است و خداوند ايشان را خوب شناخته است و ميداند اگر زني خود را به رسول خدا (ص) بخشيد رسول خدا او را تحقير نميكند و هيچ منتي بر او نميگذارد و نميگويد تو خودت را به من قالب كردي، در حالي كه با اين كه در بين ما مرسوم است كه مرد به خواستگاري زن ميرود، ولي باز در بسياري از موارد پيش آمده است كه مردان بر سر زنان زنان خود منت ميگذارند و ميگويند خودت را بر من قالب كردي.
پس زنان پيامبر (ص) همهي اين رفتارهاي خوب ايشان را متوجه ميشوند و ميبينند كه هيچ تحقير و توهين و بياعتنايي از جانب ايشان صورت نميگيرد، لذا عاشق او هستند و ميدانند كه چه نخبهاي است. بنابراين ما هم اگر ميخواهيم تربيت شويم بايد به سمت ايشان حركت كنيم و تا ميتوانيم صفات خود را شبيه صفات ايشان كنيم هر چند خيلي خيلي كوچك باشد.
اگر ما شمهاي از اخلاق ايشان را ياد گرفتيم و به آن عمل كرديم، ديگر آنقدر پرونده در دادگستري وجود نخواهد داشت، و اگر كسي پرونده در دادگاه دارد معلوم ميشود كه اخلاق محمدي ندارد.
به نام خداوند مهربان
سخنراني استاد عابديني دهه آخر ماه صفر مسجد جواديه نجف آباد
جلسه دوم: تفسير سوره تحريم
مطالبي كه در مورد رفتار پيامبر (ص) با همسرانش در جلسه قبل گفته شد به نظر كساني كه كتاب « شيوه همسرداري پيامبر» را خواندهاند تكراري ميآيد، اما چنين نيست بلكه نكات تازهاي از آنچه بيان ميشود، ميتوان برداشت كرد:
1- معمولا افراد در مقابل ظلمي كه به آنها شده است ميگويند بگذار حق، مشخص شود، بعد ما از حق خود ميگذريم. اما رسول خدا (ص) اصلا اجازه نداد كه حق مشخص شود بلكه از همان ابتدا از حق خود گذشت . نگذاشت آبروي همسرانش برود.
2- قبلا توضيح داده شد كه اين آيه توبيخ پيامبر (ص) نيست، بلكه توبيخ همسران ايشان ميباشد.
پس درك آيات كار هر كسي نيست و نبايد به ظاهر آيات استناد شود و اين نوع توبيخ كه خداوند در اين آيه انجام داده است، همان تربيت غير مستقيم همسران پيامبر است.
طرح يك سئوال:
پيامبر (ص) عسل را بر خودش حرام حال حق آن زن كه براي ايشان شربت عسل درست كرده است چه ميشود؟
جواب: در آيات قرآن به اين جزئيات توجه داده نشده است، بلكه آنچه مورد نظر اين آيات است و به آن بايد توجه شود بزرگواري آن حضرت ميباشد.
« قَد فَرَضَ اللهُ لَكم تَحِلَّةَ أَيمانِكُم واللهُ موليكم و هو العليمُ الحَكيم » خداوند راه گشودن سوگندهايتان را در اين گونه موارد روشن ساخته و خداوند مولاي شماست و او داناي حكيم است.
ما وقتي قسمي ميخوريم در واقع گرهاي ميزنيم و تصميمي ميگيريم كه بايد به آن عمل كنيم، اما در موارد ضروري يا در مواردي كه غير متعلق سوگند بهتر باشد خداوند راه را به ما در مورد شكستن قسمهاي خود نشان داده است، و با كفاره دادن ميتوان به قسم نكرد.
ربط اين آيه با آيهي قبلي چيست؟ در آيهي قبلي خطاب به شخص پيامبر (ص) است و با لفظ « كَ » اين خطابها آمده است. اما در آيهي دوم خطاب به همهي مردم ميباشد چون با ضمير « كُم » آمده است.
ما در زبان فارسي براي مفرد و مثني و جمع يك گونه ضمير ميآوريم ولي در زبان عربي براي هر كدام بايد يك ضمير مخصوص آورده شود. بنابراين منظور از ضمير «كُم» در ا ين آيه پيامبر (ص) نيست و منظور مردم است. يعني ميخواهد بگويد ما قبلا راه را به شما نشان دادهايم و گفتهايم شما ميتوانيد قسم خودتان را با دادن كفاره بشكنيد و به آن عمل نكنيد. البته بعضي هم در برخي موارد دادن كفاره را لازم نميدانند. در اين مورد 14 قول وجود دارد.
حال اگر پيامبر (ص) قسم خورد كه پيش فلان زن خود عسل نخورد، خداوند راه را برايش باز كرده است ولي در اين آيه اصلا مسئلهي سوگند خوردن يا نخوردن مطرح نبوده است و خداوند ميخواهد بزرگواري پيامبر را نشان دهد.
« والله موليكم … » در مورد معناي مولي بين شيعه و سني اختلاف است. شيعه آن را به معني سرپرست گرفتهاند و اهل سنت به معناي دوستي. اما بنده با تحقيقاتي كه كردهام اين كلمه را به معناي دوست تأثير گذار فهميدهام. بعضي اوقات انسان با كسي دوست است ولي روي او تأثير نميگذارد، ولي بعضي اوقات روي ما تأثير ميگذارد، تأثير درست يا غلط. دين ميگويد مومن بايد ولي مومن ديگر باشد و طوري باشد كه در هم تأثير بگذارند. در مورد ولايت پدر بر فرزند هم همين گونه است، يعني پدر بايد طوري باشد كه فرزند از پدر تأثير پذيرد و او برايش الگو باشد. پس ولي به معناي سرپرست قهري نيست.
بنابراين منظور از اين قسمت آيه اين است كه خداوند دوست تأثير گذار شما است و ميخواهد روي شما تأثير بگذارد و چون قسم خوردهاي راه را برايت باز ميكند و ميگويد قسمت را بشكن و به آن عمل نكن.
تهمتي به عايشه زده شد و باعث شد آيات 11 تا 26 / نور راجع به همين مطلب نازل شد.
جريان از اين قرار بود كه: در يكي از سفرهاي جنگي عايشه از قافله عقب افتاد و فردا با يكي از صحابه خود را به لشكر رسانيد يكي از منافقان تهمتي جنسي را در مورد عايشه و آن فرد ساخت و يكي از خويشان ابوبكر كه از مهاجرين و فرد با ايماني هم بود به خيال اين كه دارد خدمت ميكند و از روي سادگيش آن شايعه را همه جا پخش ميكرد و براي ديگران تعريف ميكرد، در ضمن اين فرد فقير بود و ابوبكر به او كمك ميكرد، وقتي كه برائت عايشه معلوم شد، ابوبكر قسم خورد كه ديگر به او كمك نكند. و خداوند در آيه 22 / نور فرمود: كه قسم خودت را بشكن و كار خير خود را ادامه بده.
موارد متعددي در قرآن آمده است كه خداوند حكم به شكستن قسم ميكند و براي آن كفاره مشخص ميكند.
« و إذ أَسَرَّ النّبيُّ إلي بَعضِ أزواجه حَديثا فلمّا نَبّأت به و أظهره الله عليه عَرَّفَ بَعضَه و أَعرَضَ عَن بَعضٍ فَلمّا نَبَّأها به قالت مَن أَنبأَكَ هذا قال نَبَّأنيَ العليمُ الخَبيرُ » هنگامي كه پيامبر يكي از رازهاي خود را به بعضي از همسرانش گفت، و او آن را فاش كرد. هنگامي كه وي آن را افشا كرد و خداوند پيامبرش را از آن آگاه كرد، پيامبر قسمتي از آن را براي او بازگو كرد و از قسمت ديگر خودداري كرد، هنگامي كه پيامبر همسرش را از آن خبر داد، او گفت چه كسي تو را از آن آگاه ساخت؟ فرمود: خداوند عالم و آگاه مرا با خبر ساخت.
در آيه اول مخاطب مفرد بود، «يا ايها النبي » در آيهي دوم مخاطب جمع مذكر بود، « لكم » كه همه انسانها را شامل ميشود اما در اين آيه پيامبر (ص) و زنان او را غايب فرض كرده است.
نكتهي اخلاقي: زن و شوهر در خانه محرم اسرار يكديگر هستند و نبايد چيزي از اسرار خانه به بيرون از آن درز نكند و اگر مرد چيزي را به همسرش گفت و از او خواست كه به كسي نگويد، مسلما همسرش بايد اين سرّ را نگه دارد و آن را فاش نكند.