هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
احمد عابدينى
در اثر حوادث طبيعى و غير طبيعى چون قحطى، سيل، زلزله، تصادف، جنگ و … پيوسته افرادى از برخى نعمتها محروم مى شوند و گاهى علاوه بر محروم شدن از نعمت، درد و رنجِ فقر و گرفتارى ندارى را نيز بر دوش مىكشند. اين امور در هر جامعهاى كم و بيش وجود دارد و زدودن آثار مخرّب اين كمبودها و ناكامىها به طور كامل هيچ گاه ممكن نيست.
بر فرض كه ارگانهايى نيازهاى مادى زندگى خانوادههاى محروم را تأمين كند، ولى جاى خالى پدر، سرپرست، فرزند و … را چه كسى و چگونه پُر مىكند؟ كاهش آلام و دردهاى ناشى از نقص عضو، نگاههاى تحقيرآميز يا همراه با ترحم چگونه و چه وقت پايان مىپذيرد؟ تازه در اينكه نقايص مادى توسط ارگانها جبران شود يا اينكه همراه آن مشكلات فراوانى ايجاد كنند كه گاهى غير قابل حل و غير قابل محاسبه مىباشد، سخنهايى است كه در خلال بحث روشن مىگردد.
خلاصه اينكه، كمبودهاى مادى و روانى، طبيعى و غير طبيعى عقدهزاست. بد جبران كردن آنها، بىاعتنايى به محروم، ناقص جبران كردن كمبودها و حراج نمودن آبروى افراد كمبضاعت و محروم، عقدههايى را شكل مىدهد. بالاخره اگر موقعيتى به دست آمد و شخص محروم، پُست و مقامى را از آنِ خود ساخت با حساب و كتاب دقيق، در صدد جبران كمبودهاى گذشته خود و انتقام گرفتن از كسانى كه آنان را در سرنوشت خود مقصّر مىداند برمىآيد، و اگر پُست و مقامى به دست نياورد، با آزار زن و فرزند، از بين بردن اشيا و اموال عمومى، پرخاشگرى و خشونت و گاهى دست زدن به جنايتهايى كه به نابودى خودش منجر شود. در صدد عقدهگشايى برمىآيد.
فعلاً سخن اين نيست كه آيا اين افراد در جنايتهاى خود معذورند يا خير، همچنين بحث اين نيست كه با درس اخلاق و موعظه مىتوان از ميزان جنايتها كاست يا خير. باز بحث در اين نيست كه آيا ارگانها و افراد كمكرسان به نيازمندان، در اتفاق افتادن اين حوادث چقدر مقصرند؛ بحث در نحوه امدادرسانى به اين خانوادههاست.
روال موجود چنين است: فردى كه پدر خود را در يك سانحه از دست داده، بر مشكلات گذشتهاش، مشكلات مادى ناشى از يتيمى نيز افزوده مىشود. نبود امكانات، شب گرسنه خوابيدن، با كفش و لباس پاره و وصلهاى به مدرسه رفتن و … برايش عقده ايجاد مىكند، سپس بالاخره پس از تحقيقات، مراجعههاى مختلف، پس از آنكه فقر و ندارى آن خانواده برملا شد، سرانجام اسم آنان ثبت مىشود و ماهانه حقوق بخور و نميرى به آنان تعلق مىگيرد. بقيه هزينهها را افراد خانه با دستفروشى، واكسزدن و قناعت فوقالعاده تأمين و جبران مىكنند و زندگى را به سر مىبرند. دانشآموز آن خانه نيز با مشقّت فراوان و كمبود امكانات، دوران تحصيل را به پايان مىرساند.
اين امور در ذهن نوجوان نقش مىبندد و عقدهها در درونش جمع مىشود. در تمامى اين مراحل، كمككار و فريادرسى وجود ندارد مگر پول ناچيزى كه از ارگان مربوطه يا مؤسسات خيريه به خانواده وى رسيده است؛ بارها نيز در رسانههاى جمعى به ويژه در مقابل دوربينهاى تلويزيونى قرار مىگيرد تا آنان كه نمىدانند نيز بدانند كه وى به كمك اين ارگان يا آن مؤسسه به جايى رسيده است و يا تشكيل زندگى داده است!
راستى اگر دستاندركاران از اين گونه بيلانكاردادن خوددارى مىكردند چه مىشد؟ چه مىشد كه راديو و تلويزيون و يا هر كس و ارگان ديگرى بدون گزارش مصوّر، به ارائه عملكرد مىپرداخت؟
مگر در روايات و آيات به صدقه سرّ و پنهانى تأكيد نشده است؟ مگر ائمه ما در پرداخت صدقه و زكات، آبروى افراد را مدّ نظر نداشتند؟! چرا امروزه جامعه ما چنين شده است؟!
نمونههايى از برخورد ائمه اطهار خصوصا با افراد داراى فرهنگ بالا را گزارش مىكنيم:
شخصى خدمت امام مجتبى(ع) رسيد و فقر و ندارى خود را با دو شعر به عرض حضرت رسانيد كه سرايش شعر، نشانگر فرهنگ فرد مىباشد:
لم يَبْقَ لى شيىءٌ يُباعُ بِدِرْهمٍ
يَكفيكَ مَنْظَرُ حالتى عن مُخبرى
ألاّ بقايا ماء وجهٍ صُنْتُه
إلاّ يُباع و قد وَجَدْتُكَ مشتَرى(1)
برايم چيزى كه حتى به يك درهم فروخته شود باقى نمانده است.
قيافه و حالتم براى اثبات صحت گفتهام كافى است.
بله، تنها چيزى كه باقى مانده آبروى من است كه حفظش كردهام.
زيرا كه قابل فروش نيست و امروز تو را مشترى آن يافتم.
اين اشعار، اوج فقر و در عين حال اوج آبرودارى او را مىرساند و نشان مىدهد كارد به استخوان او رسيده و مجبور شده براى حفظ جان خويش و نجات از فقر، بالاترين سرمايه خود يعنى آبرويش را خرج كند و پس از فروش دارايىاش، به فروش آبرويش دست بزند و شخصيت خود را كوچك كند و فقر و ندارى خود را به اطلاع برساند. بدين منظور فكر كرده و افراد مختلف را در ذهن خود بررسى كرده تا به اين نتيجه رسيده: اكنون كه مجبور است از آبروى خود مايه بگذارد، چه خوب است كه نزد شخص كريمى چون
امام مجتبى(ع) برود. از اينرو جهت عرض حال به پيشگاه او مىرود.
حضرت مجتبى(ع) چه مشترى خوبى است كه بدون ريختن آبروى شخصى، و بدون اينكه كمترين ضربهاى به شخصيت و عزت نفس طرف وارد شود، مال بسيارى حدود دوازده هزار درهم، در اختيارش قرار مىدهد، تازه اين بخشش بزرگ را چيز ناقابلى مىداند و با شعر به او پاسخ مىدهد:
عاجَلْتَنا فأتاكَ وابِلُ بِرِّنا
طلاًّ و لو اَمْهَلتَنا لم تمطرى
فَخُذِ القليلَ فَكُنْ كَأنَّك لَم تَبِعْ
ماصُنتَه وَ كَأَنَّنا لم نشترى(2)
[چه خوب شد] به سوى ما شتاب كردى تا اكنون كه بخششهاى دانه درشت ما تمام شده، بخششهاى كوچك ما به تو برسد. اگر كمى ديرتر آمده بودى، اين هم تمام شده بود.
پس اين مقدار كم را بگير و اين گونه بپندار كه گويا آبرويى را كه نگه داشته بودى، نفروختى و گويا ما نخريديم.
حضرت نه تنها آن مبلغ بسيار را به او مىدهد بلكه آن را بسيار كم مىشمرد تا احساس حقارت نكند. امام(ع) بخشش فراوان خود را به باران دانه ريز تشبيه كرده تا شخص مطمئن شود بخشش حضرت چيز كمى بوده و حضرت از آن چشمداشتى ندارد و آبروى طرف، با اظهار نياز از دست نرفته است. سپس به او مىفهماند كه اين مال مهمى نيست كه بتواند قيمت آبروى تو باشد و اگر نيامده بودى، اين بخشش به ديگرى داده شده بود. بالاخره اين مال از دست ما مىرفت، سپس مىفرمايد: درست است كه تقاضا كردى و به شخصيت تو ضربه خورد
ولى بدان از آبروى تو هيچ كم نشده و نزد ما همان شخصيت سابق و با همان آبرو و متانت هستى.
نمونه ديگر: اگر برخورد جالب و آموزنده امام رضا(ع) با شخص خراسانى كه در سفر حج، رهتوشهاش تمام شوده بود مطالعه شود، نقايص كار ما و عقدههايى كه ايجاد مىكنيم و خفّت و خوارىاى كه براى افراد به بار مىآوريم روشنتر مىگردد.
يَسَع بنحمزة روايت كرده كه در مجلس امام رضا(ع) بودم و مردمان زيادى دور او جمع شده بودند و مسائل حلال و حرام خود را سؤال مىكردند. در همان حال فردى بلندقد و گندمگون وارد شد و گفت: سلام بر تو اى فرزند رسول خدا(ص)، از دوستداران شما و دوستداران پدران و اجداد شمايم. از حج برمىگردم و خرجىام گم شده و هزينهاى كه حتى يك مرحله از سفر را بپيمايم ندارم. اگر نظرت بر اين قرار گرفت كه مرا به وطنم برسانى، نعمتى از خدا بر من است و پس از رسيدن به وطن، مقدارى را كه به من دادهاى، صدقه مىدهم، زيرا فقير نيستم تا صدقه مصرف كنم.
حضرت فرمود: بنشين. خداوند تو را رحمت كند، بعد رو به مردم كرد و با آنان گفتگو نمود تا پرسشهايشان تمام شد و متفرق شدند و تنها او، سليمان جعفرى، خيثمه و من باقى مانديم. آنگاه فرمود: اجازه مىدهيد كه داخل اتاق شوم؟ حضرت برخاست و داخل اتاق شد و مقدارى ماند. سپس پشت در آمد و در را نيمه باز كرد و دستش را از بالاى در بيرون آورد و فرمود: خراسانى كجاست؟ مرد گفت: ها، من اينجايم. حضرت فرمود: بگير، اين دويست دينار. از آن براى هزينهها و خرجى خود مدد گير و فرخنده شو و از ناحيه من آن را صدقه مده و بيرون رو تا تو را نبينم و مرا نبينى.
سپس حضرت بيرون آمد. سليمان جعفرى پرسيد: فدايت شوم، حقا بخشش و مهربانى كردى، اما چرا رويت را از وى پوشانيدى؟ فرمود: از ترس اينكه خوارىِ درخواست را در چهرهاش ببينم زيرا كه خواستهاش را برآوردم. آيا نشنيدى كه پيامبر اكرم(ص) فرمود: كسى كه نيكوكارىاش را مستور دارد معادل هفتاد حج است.(3)
اگر شخص ثروتمند و مسن كه فقط پول را به عنوان قرض مىخواهد تا به شهرش برسد و چارهاى هم نداشته چون يا سارقان جيبش را زدهاند و يا به گونهاى پولش گم
شده، خوارى درخواست در چهرهاش باشد، جوان داراى غرور كه داراى مدرك بالا است و پيش همسرش آبرو دارد و خود را مرد خانه و نانآور مىداند، وقتى در آغازِ ازدواج به خاطر مقدار كمى جهيزيه يا يكى دو سكه كه يك صدم بخشش امام رضا(ع) نمىشود تمامى آبرو و حيثيت خود را، نه تنها نزد دهنده سكه بلكه پيش تمامى آنان كه او را مىشناسند يا چهرهاش را مىبينند، ببازد ديگر چه تضمينى مىماند كه نگرانى و اضطراب نداشته باشد و عقده مسئولان، راديو تلويزيون، و سازندگان اين دستگاه آبرو حراج كن را به دل نداشته باشد؟!
احاديث زيادى كه مردمان را تشويق مىكند صدقه خود را مخفيانه بدهند، تنها به اين جهت كه شخص ريا نكند نيست، زيرا مىتواند هنگام پرداخت، ريا نكند ولى بعدا با
گزارش دادن و تبليغات به ريا دست زند و ارزش كار خود را پايين آورد يا اجر خود را ضايع نمايد. توصيه به پرداخت پنهانى بيشتر به اين جهت است كه سائل و يارىشونده تحقير نشود يا آبروى خود را بر بادرفته تلقى نكند و بتواند در جامعه بدون اينكه احساس حقارت كند، به كار و حيات خود ادامه دهد. توجه ائمه ما در صدقه دادن، به جهت روان و شخصيت فرد گيرنده معطوف بوده، نه پرهيز از ريا، زيرا آنان از اين مسائل برترند.
عمل حضرت على(ع) را در حديث ذيل بنگريم تا درس تربيتى باشد.
حارث هَمْدانى مىگويد: شبى با حضرت امير مؤمنان شبنشينى داشتم. [در گرماگرم صحبت [گفتم: برايم نيازى پيش آمده، فرمود: و مرا اهل آن دانستهاى كه نيازت را بگويى؟ گفتم: بله. فرمود: خداوند از طرف من تو را جزاى خير دهد. سپس به سوى چراغ رفت و آن را پوشاند تا نور ندهد و نشست. آنگاه فرمود: تنها به اين جهت بر چراغ پرده انداختم كه خوارىِ حاجتخواهى را در چهرهات نبينم. سخنت را بگو زيرا از رسول خدا شنيدم كه فرمود: حوايج مردم، امانتهاى الهى در سينههاى بندگان است. هر كس آن را پوشيده دارد، برايش عبادت نوشته مىشود …(4)
با اينكه حارث همدانى از ياران خوب و باوفاى حضرت است و آنقدر با هم دوستند كه جلسه شبنشينى دارند و تقاضاى دوست از دوست امر متداولى است ولى باز حضرت به اين نكته توجه مىدهد كه بيان خواسته، حتى توسط دوست صميمى، خوارى را به همراه دارد.
در حديثى حضرت صادق(ع) حالات روحى شخص محتاج را بررسى كرده و فرموده:
«معروف و پسنديده آن نيكوكارى و صدقهاى است كه ابتدايى و قبل از درخواست باشد اما آنچه كه پس از درخواست به كسى بدهى تنها جبران آبرويى است كه از دست داده است. او شب را بىخوابى كشيده، از ناراحتى به خود پيچيده، بين اميد و يأس حركت كرده و نمىداند حاجتش را به كجا ببرد. سپس با قصد رسيدن به خواستهاش عزم كرده است و نزد تو مىآيد در حالى كه قلبش مىلرزد و بدنش رعشه دارد، خونش در چهرهاش ديده مىشود، نمىداند آيا با ناراحتى برمىگردد يا با شادى.»(5)
درست است كه در جامعه معتادانى
هستند كه بىآبرويى مىكنند و به هر گدايى و خلافى دست مىزنند تا پولى به دست آورند و آن را هزينه مواد كنند ولى بسيارى هستند كه واقعا كارد به استخوانشان رسيده و از روى ناچارى و با تمام مراحلى كه حضرت صادق(ع) فرمود، به سوى خانه شخصى يا ارگانى رهسپار مىشوند ولى تأييديه خواستنهاى مكرر، امضاى دو شخص معتبر، تأييد شورا، گذاشتن در نوبت و صبر چند ماهه، آبروى فرد را مىبرد در حالى كه اگر بر عكس عمل مىشد و همان وقت هزينه چند روز زندگى پرداخت مىشد و در خلال اين چند روز، ارگان مربوطه تحقيق مىكرد و نيازمند بودن يا نبودن را تشخيص مىداد، حداقلِ فايدهاش اين بود كه افرادِ محترم، آبرويشان به تاراج نمىرفت. اما اكنون هم پول مصرف شده، هم بيشتر هزينهها به مصرف واقعى نرسيده و هم مقدارى كه به مصرف واقعى رسيده ثمرهاش كم بوده، زيرا آبروى رفته شده، بسيار ارزشمندتر از مبلغ پرداختى بوده است. حتى اين گونه صدقه، ثوابش براى دهنده، كم و گاهى بىثواب مىباشد و براى گيرنده، چونان زهر مار و عقرب است. امام باقر(ع) فرمود: هفت طايفهاند كه زير سايه خدايند در روزى كه جز سايه او هيچ سايهاى نيست. از آن هفت گروه يكى شخصى است كه صدقه بدهد و آن را مخفى سازد به گونهاى كه اگر با دست چپ انفاق كرد دست راست باخبر نشود.(6)
اين جمله حكايت از لزوم تلاش زياد براى مخفىسازى كامل صدقه دارد كه مسلما با نمايش در تلويزيون، با اعلام مبلغ كمك افراد، و همچنين مشخص شدن گيرنده وجوه تنافى كامل دارد، زيرا نتيجه اين مىشود كه عقدهها بر جا مىماند بلكه افزوده مىشود. از آن سو، ثواب آخرتى حاصل نمىشود و خسارت دنيايى و آخرتى به بار مىآيد.
خبرهاى متعددى كه دلالت مىكند امامان عليهمالسلام شبانه نان، پول و كمك براى فقيران مىبردند، براى اين نبود كه ريا نكنند چون ائمه، معصوم و در مراحل بالايى از علم، عرفان و اخلاص هستند كه در تصور ما هم نمىگنجد بلكه براى اين جهت بود كه آبروى افراد حفظ شود و حتى نفهمند كه آورنده طعام و غذا كيست تا همه افراد با خيالى راحت در جامعه به كارهاى روزمره خويش مشغول باشند.
حضرت باقر(ع) نقل كرد كه: پدرم در شب تاريك، از خانه خارج مىشد و كيسه پول را بر دوش مىكشيد كه در آن درهم و دينار بود. گاهى كيسههاى نان و غذا بر دوش مىكشيد تا به درِ يك يك خانهها مىرسيد. در مىزد و هر كس خارج مىشد، به او طعام مىداد و صورتش را پوشيده نگه مىداشت تا شناخته نشود. وقتى از دنيا رفت و فقيران، بخشش شبانه را نيافتند، فهميدند كه آن فرد على بنالحسين(ع) بوده است.(7)
همين گونه حضرت صادق(ع) انجام مىداد،(8) حتى به كسانى كه شيعه نبودند كمك مىكرد يا كسانى كه به او دشنام مىدادند اما هيچ يك از اين موارد موجب نمىشد امام(ع) علنى صدقه دهد يا به او خبر دهد كه من با مال خود تو را احيا كردم، يا از انفاق خوددارى كند.
«سالمه» كنيز آزادشده حضرت صادق(ع) مىگويد: هنگام وفات حضرت نزد وى بودم. فرمود: به اَفْطَس هفتاد دينار بدهيد و فلانى را چقدر بدهيد و بهمان را چقدر. گفتم: آيا به كسى كه با تيغ برهنه به شما حمله كرده و قصد كُشتن شما را داشته كمك مىكنيد؟ فرمود: آيا نمىخواهى از كسانى باشم كه خداوند مىفرمايد: «و الذين يصلون ما امر اللّه به ان يوصل و يخشون ربهم و يخافون سوء الحساب.(9)»(10)
به هر حال به نظر مىرسد توجيهاتى از قبيل گزارش به مردم، تشويق مردم به همكارى با ارگانهاى خدماترسان، جلب نظر مجلس و دولت براى تخصيص اعتبار و بودجه، نفى اتهام سرقت و حيف و ميل از مسئولان، هيچ كدام نمىتواند در مقابل آبروى مردم كه از دست مىرود توجيهات صحيحى باشد.
بايد دادن حوالهها، امتيازها و حقوقها، كاملاً مخفى و بدون تبليغات و اعلان رسانهاى باشد. نيز تصويب در مجلس، حسابرسى مسئولان ذىربط، جلوگيرى از حيف و ميل همه بايد به دور از جنجالهاى رسانهاى باشد.
1 ـ منتهىالآمال، ج1، ص162، چاپ سنگى، 1331 شمسى، كتابفروشى علميه اسلاميه تهران.
2 ـ همان.
3 ـ وسائل الشيعه، ج6، ص319؛ فروغ كافى، ج1، ص168.
4 ـ وسائلالشيعه، ج6، ص320، ابواب الصدقه، باب 39.
5 ـ همان، ص319، ابواب صدقه، باب 39.
6 ـ همان، ص277، باب 13، حديث 11.
7 ـ همان، ص277.
8 ـ همان، ص278.
9 ـ سوره رعد، آيه 21.
10 ـ بحارالانوار، ج47، ص3 و 2.