هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
خاطره قرآنی
از خزانه غیب
احمد عابدینی
نماز صبح را در مسجد به امامت آیتاللّه حاج شیخ مجتبی بهشتی ـ دام عزه ـ خواندم. ایشان پس از نماز پیرامون آیه «…و من یتّق اللّه یجعل له مخرجا. و یرزقه من حیث لایحتسب…» صحبت و مثال ابن سیرین را مطرح كرد كه دست فروشی میكرد و خانمی عاشقش شد و خواست از او كام دل گیرد،بنابراین چیزهای زیادی از او خرید و از او خواهش كرد تا كمك كرده،جنسها را به خانه آن زن ببرد، پس از ورود ابن سیرین به خانه. در بسته شد و وسائل گناه آماده گردید.ابن سیرین برای فرار از گناه فكری به سرش زد و برای رفتن به دستشویی اجازه گرفت و در دستشویی بدن و لباس خود را با كثافت آلوده كرد.پلیدی نجاستها و آلودگی بدن و لباسش باعث شد تا زن از او متنفر شود و او از آن مهلكه نجات یابد.بله ابن سیرین تقوا پیشه كرد و خداوند راه خروج از گناه را به او آموخت. و با آب بدن و لباسش را شستشو داد و آنگاه بود كه خداوند علم تعبیر خواب را به او آموخت.
ایشان در حال توضیح آیه بود و من نیز دستورالعمل مرحوم نخودكی به آیة اللّه سید احمد خوانساری و آیة اللّه حاج روح اللّه خمینی را در ذهنم مرور میكردم.در این افكار غرق بودم كه ایشان قصه دوم را بیان كرد . در یكی از شهرهای نزدیك اصفهان، در مدرسهای طلبهای مشغول به تحصیل بود. ناگهان یك روز عصر هوا بورانی شد و برف همه جا را سفید پوش كرد و هوا به شدت سرد شد. طلبهها همه به حجرههای خود رفتند و زیر كرسی خود را گرم میكردند و در صحن مدرسه هیچ كس یافت نمیشد.آن طلبه برای دستشویی كه نزدیك در مدرسه بود بیرون آمد و كنار در مدرسه خانمی را ناراحت و مستأصل دید.گفت:با این برف شدید،وسیلهای برای رفتن به ده یافت نمیشود و من جایی را ندارم، امشب پناهم بدهید.طلبه حجره خود را به او نشان داد و گفت به آنجا برو و در را از پشت قفل كن.مقداری نان و غذا نیز هست بخور و استراحت كن.
خود طلبه بیجا ماند، به مدرس ـ اتاق محل تدریس ـ رفت، كرسی یا لحاف و پتویی برای گرم شدن نبود. بدنش به شدت میلرزید و لذا پیوسته در مدرس قدم میزد و به هر سختی بود آن شب دراز را گذراند، در حالی كه زن بیپناهی را پناه داده بود. صبحگاهان خانم رفت و او به حجره برگشت؛ ولی متوجه شد كه درسها را بیشتر و بهتر میفهمد.تقوا پیشه كرد خداوند نیز از خزاین غیبش به او رزق داد.این قصه دوم كاملاً آنچه را كه در ذهنم بود، تقویت كرد و آن این كه:تمسك به ظاهر آیه و خواندن آن، رزق مادی را تأمین میكندو تمسك به باطن و واقع آیه،رزق واقعی را تأمین میكند.
پس از تمام شدن سخنرانی پرسیدم:آن طلبه چه كسی بود؟! جواب داد:مرحوم آیة اللّه اراكی.اسم او كه آمد تازه دانستم كه چرا همهی علمای حوزه برای ایشان احترام خاصی قائل بودند.خداوند رحمتش كند و ما را نیز به مرزهای تقوا نزدیك سازد.