هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
هدایت ها و ارزش ها
فرصتی برای صدقه دادن
احمد عابدینی
شبی همراه پدر خانمم برای عرض تسلیت به خانه عموی خانمم رفتیم.از آنجا كه مرگ عموی همسرم با مرگ پدرم متقارن شده بود، یكباره یاد این آیه افتادم كه میفرماید:
«یا ایها الذین ءامنوا لا تلهکم امولکم ولا اولدکم عن ذکر الله و من یفعل ذلک فأولئک هم الخسرون و أنفقوا من ما رزقنکم من قبل أن یأتی أحدکم الموت فیقول رب لولا أخّرتنی إلی أجل قریب فأصدق و أکن من الصلحین ولن یؤخر الله نفسا إذا جاء أجلها والله خبیر بما تعملون»
ترجمه: «ای مؤمنان، اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نسازد و هركس چنین كند، زیانكار است و از آنچه روزیتان كردیم، انفاق كنید، پیش از آنكه مرگ یكی از شما فرا رسد پس بگوید: چرا مرگ مرا تا مدت كمی تأخیر نینداختی تا صدقه دهم و از نیكوكاران باشم (جواب میرسد) و هر كس اجلش فرا رسد، هرگز خدا اجلش را به تأخیر نمیافكند و خدا به آنچه میكنید، آگاه است». (سورە منافقون،آیه 9 تا11)
آری! این آیه را برای حاضران خواندم و ادامه دادم:
پس تا زندهاید، قدر عمر خویش را بدانید، برای پس از مرگ خود صدقه دهید، كار خیر كنید و مراقب باشید كه فكر زن و فرزند شما را غافل نكند و….
فرصت را غنیمت بشمارید كه حضرت علی(ع) فرمودند: «از دست دادن فرصت غصه است» (نهج البلاغه، قصار الحكم، 118).
نیز همچنین فرمودند: «الفرصة تمرّ مرّالسحاب فانتهزوا فرص الخیر» (نهج البلاغه، قصار الحكم 2)؛ فرصت همانند ابر میگذرد، پس فرصتهای خوب را دریابید.
دو سال بكوشید و به خود بیایید، پیش از اینكه بگویید: ﴿ربّ ارجعون لعلّی اعمل صالحاً فیما تركت﴾ (سورە مؤمنون، آیه99و100)؛ پروردگارا مرا(به دنیا)باز گردان شاید در آنچه وانهادم كار نیكی انجام دهم.
و جواب بشنوید: ﴿كلّا انّها كلمةٌ هو قائلها و من ورائهم برزخٌ الی یوم یبعثون﴾(سورە مؤمنون،آیه100)؛هرگز: این سخنی است كه او تنها گویندە آن است و پیشاپیش آنان برزخی است تا روزی كه برانگیخته میگردند.
پس به كارهای خیر بپردازید و…
وقتی از خانه آن مرحوم بیرون آمدیم، پدر خانمم پرسید: واقعاً قرآن از انسانهایی خبر میدهد كه یك لحظه فرصت میخواهند و كسی به آنها فرصت نمیدهد؟
گفتم: ظاهر آیه كه چنین است«اجل قریب فاصدق»یعنی عمری كوتاه و فرصتی كم، برای صدقه دادن.
از آنجا كه صدقه دادن تنها نیازمند به اعلام است، پس او تنها این قدر عمر میخواهد كه بگوید: مقداری از مالم صدقه باشد.
آن جلسه تمام شد و عمر مانند ابر بهاری گذشت، درست پس از دوازده سال، پدر خانمم نیز در شام جمعه4/10/83 به دیار باقی شنافت.
پس از مرگش خاطرات زیادی از جبهه رفتنهای او، بردن میوههای باغهایش به جبهه و جاهای دیگر، انفاقهای او، كمكهایش به دارالقرآنها و به ایتام، پرداخت قبوض آب و برق فقیران و… از سوی افراد گوناگونی شنیده شد.
حتی معلوم شد در مدت بیماری او ـ كه بیش از سه سال به طول انجامید ـ حدود صد دستگاه قالی در حال بافت را كه از سرمایه خودش بوده است،كمكم فروخته و به مصارف كارهای خیر رسانده است، پس از اتمام آنها، تنها درآمد او حقوق بنیاد شهید(به خاطر پدر شهید بودن)و مبلغ كرایهای بود كه مجموعاً در حدود ماهی سیصد هزار تومان میشده و از این مبلغ، تنها ثلث آن را برای مصرف خود و عیال و مخارج دارو و درمان استفاده میكرده و بقیه را صدقه میداده است. او در آستانه مرگش، به یكی از نزدیكان گفته بود:
«مگر شما چقدر هزینه زندگی دارید كه حقوق كارمندیتان به صدقه و كار خیر نمیرسد؟»
اكنون كه پس از اتمام مراسم چهلمین روز درگذشتش، خاطرات او را مرور میكنم، به خوبی حسّ میكنم كه شدت یافتن این كارهای نیك، همه تأثیر آن اتفاقات است و آن آیههایی كه در آن شب خانه برادرش خوانده شد و معنا گشت.