هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
لینک فایل صوتی: کلیک
نکات درس تفسیر در تاریخ 25/1/1401
تفسیر آیه 80 سوره انعام
چرا حضرت ابراهيم از رد كردن شرك و مشرك نميترسيد؟
وَ حٰاجَّهُ قَوْمُهُ قٰالَ أَ تُحٰاجُّونِّي فِي اللّٰهِ وَ قَدْ هَدٰانِ وَ لاٰ أَخٰافُ مٰا تُشْرِكُونَ بِهِ إِلاّٰ أَنْ يَشٰاءَ رَبِّي شَيْئاً وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً أَ فَلاٰ تَتَذَكَّرُونَ ﴿الأنعام، 80﴾
قومش با او به احتجاج برخاستند، گفت: آیا دربارۀ [ربوبيتِ] خدا با من محاجه میکنید و حال آنکه او مرا هدایت کرده است؟ و من از آنچه که شریک او قرار میدهید نمیترسم مگر آنکه پروردگارم چیزی را [درباره من] بخواهد، دانش پروردگارم همه چیز را فراگرفته است، آیا متذکّر نمیشوید؟
نکته 1: آنکه خالق است ربّ نیز هست و این یک امر عقلایی است. در بین عقلاء نیز میگویند کسی که کارخانه را ساخته کاتالوگ آن را نیز هم او مینویسد. حتی گاهی اوقات بین زن و مرد در نامگذاری فرزند اختلاف میشود و زن میگوید من 9 ماه او را حمل کردم. حال چرا نظر من در نامگذاري ملاک نباشد؟ حتی در زمان جاهلیت با اینکه زن هیچکاره بوده ولی در همان زمانها اسم گذاری بچه به عهدۀ مادر بوده است چون بچه را 9 ماه تحمل میکرده است. [در رجزي منسوب به حضرت علي(ع) آمده: انا الذي سمَّتْني أُمّي حيدرة؛ من آنم كه مادرم نامم را حيدر ناميده است. و در كلام امام حسين(ع) خطاب به حُرّ بن يزيد رياحي آمده: انتَ حُرٌّ كما سَمَّتْكَ أُمُّك؛ تو حُرّ هستي همانگونه كه مادرت ناميد.] پس در یک اسم گذاری چون مادر بچه را زاییده است اولویت دارد. حال وقتی خدا جهان را خلق کرده چرا دیگری ربوبیت داشته باشد؟
فرض کنید شخصی باری بوته کَنده و وقتی میخواهد بفروشد دیگری بگوید پولها به من میرسد چون من کندن بار را نگاه میکردم. در اینجا میتوان با صراحت گفت که نگاه كن، حرف غیر عقلایی میزند.
حال خدایی که جهان را آفریده چگونه میتوان گفت در ربوبیت کنار رود و دیگری جای او را بگیرد. پس همه از ربوبیت غیر خدا باید تعجب کنند.
بنابراین استدلال ابراهیم در اینجا امری بدیهی بوده است و میگوید آن که خلق کرده ربوبیت، مخصوص اوست.
دقت شود که مشرکان خالق بودن خدا را قبول داشتند و بحثي در مورد خالقيت خدا نبوده بلکه بحثها پیرامون ربوبیت خدا بوده است. که یا ربوبیت کلی را به غیر خدا میدادند یا ربوبیت جزئی را.
پس دلیل اول حضرت ابراهیم امری بدیهی بوده است و دلیل دومش با جملۀ وَ قَدْ هَدٰانِ بیان شده است. ابراهیم اعلام میکند که ستاره و ماه و خورشید اصلا هدایتگری ندارند ولی الله من را هدایت کرده است.
پس با این ادله حضرت ابراهیم یقین میکند که الله باید ربّ باشد نه غیر خدا.
البته مشرکان گاهی با بيان توهّماتی سعی در ترساندن موحدین داشتند. به طور کلی برخی افراد ترسهای بیدلیل برای خود ایجاد میکنند مثلا عدهای از رفتن به قبرستان در شب میترسند یا از رفتن در جایی که مردهای هست میترسند و فکر میکنند شَبَهی آنان را دنبال ميكند.
حال در همین حین که ترسان است اگر کاری به او محوّل شود ممکن است به خاطر ترس آن كار را بد انجام دهد و بلايي به سر او بيايد و تازه بر وجود داشتن آن شَبَه و اثر داشتن آن بيش از پيش مطمئن شود.
در زمان حضرت ابراهيم نيز مشرکان سادهلوح، باور کرده بودند که اگر بت را کنار گذاشتند عذاب میشود و این ترس عاملی شده بود که در کارها هول شوند و در مواردی اتفاق ناگواری برای آنها بیفتد. و آنها فکر میکردند كه اين عذابي از سوي بت بوده است و سران كفر از آنها میخواستند که این اتفاق را برای دیگران بازگو کنید تا درس عبرتی برای آنها باشد.
آن مشرک نیز که صادق و ساده بوده است این داستان را با آب و تاب تعریف میکرده و شنوندگان ساده نيز متوجه نميشدند که فلان اتفاق کار بت نیست بلکه منشأش ترس آن فرد بوده است.
حال اینکه در آیات مورد بحث آمده است که ابراهیم نمیترسد به این معنا است که من مثل هيچكدام از اين مشرکان ساده نیستم که بترسم و این ترس عاملی برای رخ دادن اتفاقی شود يا شنيدن چنين رخدادهايي را به پاي بتها بنويسم.
پس اگر ابراهیم میگوید من نمیترسم ما فکر نکنیم كه ما نيز میتوانیم مثل ابراهیم شویم چرا که ما انسانهاي توهّم زده هستیم و در مواردی ترسهاي توهّمي داریم و این ترس موجب رخ دادن اتفاقی خواهد شد.
و اما اگر بر فرض اتفاقی هم برای حضرت ابراهیم افتاد او با آن اتفاق در توحید شک نمیکند ولی ما مثل ابراهیمی نیستیم و اگر جایی حرف حقی زدیم و بعدا مثلا تایر ماشینمان پنچر شد ممکن است از حرفمان برگردیم.
علل و اسباب عالم قرار نیست به خاطر حرف حق من به هم بریزد. پس ممکن است ماشین من روی میخ برود و پنچر شود و این ربطی به حرف حق يا حرف باطل من ندارد.
حتی ممکن است عدهای بر علیه اهل حق توطئه کنند و حقمداران را بکشند. قرار نیست خدا در هر جایی معجزهآسا جلو توطئهگران را بگیرد. پس اگر طرفداران حق کشته شدند دلیل بر باطل بودن آنها نیست.
با این توضیحات متوجه شدیم که استثناء در إِلاّٰ أَنْ يَشٰاءَ رَبِّي شَيْئاً استثناء از خوف نیست بلکه استثناء از رخ دادن اتفاق است یعنی اگر خدا بخواهد ممکن است اتفاقی برای من بیفتد.
با این توضیحات متوجه میشویم که نباید حوادث را به راحتی به عواملی که در ذهن ماست نسبت دهیم. اینکه برخی آخوندها وقتی در جایی زلزله میآیند سریع میگویند به دلیل گناه اهل آن منطقه است اشتباه است.
ما نمیتوانیم کلیهایی که در روایات آمده را به راحتی بر مصادیق تطبیق دهیم. پس اگر در روایت آمده که اگر زنا زیاد شد زلزله میآید به طور اجمال و سر بسته درست است و نمیتوان آن روایت را به راحتی بر مصادیق تطبیق داد. تطبیق مصداق بر مفاهیم دلیل میخواهد.
گاهی اوقات وقتی کسی مریض میشود اطرافیان نذر و نیاز میکنند و دکتر نیز معالجه میکند. حال وقتی او پس از یک ماه خوب شد افرادی که نذر و نیاز کردند هریک خوب شدن مریض را به کار خود نسبت میدهند.
حال واقعا چگونه میتوان اثبات کرد که خوب شدن آن بيمار به خاطر ختم قرآن یا خواندن زیارت عاشورا يا… بوده است؟
آیا در کشورهای بی دین درصد مرخص شدن بیمارانشان کمتر از ماست؟
اینکه معنویت به صورت کلی اثر دارد درست است ولی اینکه بر روی مصادیق پیاده شود دلیل میخواهد.
نکته 2: تعبیر وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً ممکن است به این معنا باشد که خدا به خاطر علم گستردهای که دارد خودش میداند که هرکسی را چگونه امتحان کند. او ممکن است با وجود اینکه كسي حرف حقي زده ولی برای امتحان او اتفاقی را به زیان او پديد آورد و مثلا براي امتحان مسلمانان جنگ اُحُد را به شكست بكشاند يا امام حسين و يارانش را رها كند تا مظلومانه شهيد شوند و…
نكته3: ممکن است تعبیر وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً دلالت کند که آن کسی ربّ است که علمش همه چیز را فرا بگیرد. بنابراین از ویژگیهای ربّ، فراگیری علم اوست. کسی را باید به ربوبیت قبول کرد که بیشترین علم را دارد. حال ستاره و ماه و خورشید و کدخدا و بت اصلا چنین نیستند.
حتی پیامبر(ص) یا ائمه با وجود علم گستردهای که داشتند نمیتوانند ربّ باشند چون علم آنها عَرَضی است نه ذاتی.
نکته4: با دقت بر روی این آیات واقعا میتوان مشکلات امروزه را حل کرد. امروزه عدهای مخالف دین شدهاند و میگویند دین افیون تودههاست.
بله دین خرافی و تقلبی افیون تودههاست ولی دین حق اینگونه نیست. باید دین صحیح را شناخت و خرافهها را از آن زدود تا مشخص شود دین صحیح افیون تودهها نیست.