جلسه هفدهم نهج البلاغه

جلسه هفدهم نهج البلاغه

فایل صوتی درس: کلیک

نکات درس نهج البلاغه در تاریخ 27/1/1401

شرح خطبه همام – جلسه هفدهم

امشب شب تولد امام حسن مجتبی(ع) است. مقاله‌ای از من با نام «چرا تسلیم؟» پخش شده که می‌توانید به آن مقاله مراجعه کنید. در آن مقاله گفته‌ام که امام حسن(ع) تمام حکومت را به معاویه تسلیم کرد و به همین خاطر عده‌ای گفتند تو مذلّ المؤمنین هستی و او گفت من نمی‌خواستم شما کشته شوید.

پس امام حسن(ع) از حکومت کنار رفت تا مسلمانان کشته نشوند. بنابراین جنگ دو گروه مسلمان اصلا مطلوب نیست.

انسان‌ها اشرف مخلوقاتند و نباید به هر بهانه‌ای کشته شوند.

ای کاش این قدر کشورهای اسلامی مختلف نداشتیم و اینقدر جنگ بین مسلمانان نبود.

پس اینکه بین مسلمانان اینقدر جنگ است به این خاطر است که ما پیرو راه امام حسن(ع) نشدیم و کینه‌های فردی را گرفتیم و با نام دین و تقدس خشونت کرده و می‌کنیم.

یادمان نرود که پیامبر(ص) سِلم مطلق بود و تنها در مقام دفاع می‌جنگید.

و اما بعد از این نکتۀ کوتاه به بحث خطبه برگردیم.

نَفْسُهُ مِنْهُ فِي عَنَاءٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ

«نفس او از دستش در زحمت، ولى مردم در آسايشند»

آیت الله منتظری قسمت اول این تعبیر را این طور توضیح داده که وقتی مردم شب خواب هستند فرد متقی برای نماز شب بلند می‌شود.

به نظرم این درست است ولی به ذهن می‌آید که این تعابیر به صورت اجتماعی نیز می‌تواند معنا شود به این صورت که شخص متقی از طرفی خوراکش کم است و از طرف دیگر برای مردم جامعه زیاد کار می‌کند. در جبهه‌ها چنین روحیاتی را می‌دیدیم که افراد کارهای سخت را انتخاب می‌کردند و خود را برای راحتی دیگران به سختی می‌انداختند.

پس متقی سعی می‌کند مردم را اذیت نکند تا همه راحت‌تر باشند. البته متقی در مقابل ظلم محکم می‌ایستد و اتفاقا ظالمان از دست آنها راحت نیستند.

اَتْعَبَ نَفْسَهُ لِآخِرَتِهِ وَ أَرَاحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ

«براى قيامت، خود را به زحمت مى‌افكند، ولى مردم را به رفاه و آسايش مى‌رساند»

یعنی علاوه بر واجبات، مستحبات را نیز انجام می‌دهد تا با این کارهای اضافه آخرت خود را آباد کند. همچنین متقی سعی می‌کند اگر برای کسی کار کرد و فهمید که او وضع خوبی ندارد از او پول کمتری بگیرد تا او آسایش بیشتری داشته باشد.

حال با خواندن این تعابیر این سؤال پیش می‌آید که چرا حکومت ما مردم را به رفاه و آسایش نمی‌رساند؟

متأسفانه باید گفته شود که کشور ما به سبک آخوندی اداره می‌شود و این براي اداره كشور بدترین سبک است. این سبک یعنی وقتی یک طلبه مثلا ده میلیون خرج داشته باشد حوزه به او 5 میلیون می‌دهد و بقیه‌اش را باید خودش با روضه و تبلیغ بدست آورد.

حال در ادارۀ حکومت نیز همین‌گونه هستند و وقتی مثلا نیروی انتظامی بودجه می‌خواهد نصف آن را به او می‌دهند و او چون روضه خواني نمي‌تواند بكند بقیه را مجبور است از طریق رشوه و زور بدست آورد. یا حقوق معلمان کم است و مثلا مدیر مجبور می‌شود از اوليا به زور پول بگيرد و به عنوان اضافه کار به معلم بدهد.

بُعْدُهُ عَمَّنْ تَبَاعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَ نَزَاهَةٌ وَ دُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنَا مِنْهُ لِينٌ وَ رَحْمَةٌ لَيْسَ تَبَاعُدُهُ بِكِبْرٍ وَ عَظَمَةٍ وَ لَا دُنُوُّهُ بِمَكْرٍ وَ خَدِيعَةٍ

«دوريش از آنان كه دوري مي‌گزيند، از روى زهد و پارسايى است و نزديك شدنش به كساني كه به آنان نزديك مي‌شود از روى مهربانى و نرمى است. دورى او از تكبّر و خود پسندى نيست، و نزديكى او از روى حيله و نيرنگ نيست.»

امروزه کار بر عکس شده است. افراد اگر می‌خواهند با کسی دوست شوند به منافع خودشان نگاه می‌کنند که اگر برای دنیا به کسی نیاز دارند با او مرتبط شده و به او سلام می‌کنند. از آن طرف می‌بینیم که اگر کسی سقوط سیاسی کرده و ديگر برايمان نفعي ندارد از او دوری می‌کنیم تا خلاف منافع ما نشود. یا ممکن است اگر کسی خیلی مریض باشد که مرگش نزدیک بوده باشد دیگر سری به او نمی‌زنیم چون فایده‌ای برای ما ندارد. در واقع ارتباطاتمان با منافع دنیوی گره خورده است.

در این جمله این نکتۀ ظریف نیز وجود دارد که متقی اگر به کسی نزدیک می‌شود به این خاطر است که ملکۀ مهربانی دارد نه اینکه برای اشباع حس ترحم و دوری از عذاب وجدان به او نزدیک شود. پس متقی از باب اینکه ملکۀ رحمت دارد به دنبال دیگران می‌گردد نه از اين باب كه ترحم دارد به آنها نزدیک شود و به آنها کمک کند.

نکتۀ دیگر اینکه فرد متقی اگر کمکی می‌کند نیت بدی نظير رأي جمع كردن و.. ندارد و همچنین نیت ریا ندارد نه مثل برخی از ما که اگر کاری کردیم به گونه‌های مختلف آن را اعلام می‌کنیم.

قَالَ : فَصَعِقَ هَمَّامٌ صَعْقَةً كَانَتْ نَفْسُهُ فِيهَا ، فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (عليه السلام) :

أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ كُنْتُ أَخَافُهَا عَلَيْهِ ، ثُمَّ قَالَ : أَ هَكَذَا تَصْنَعُ الْمَوَاعِظُ الْبَالِغَةُ بِأَهْلِهَا ، فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ : فَمَا بَالُكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ، فَقَالَ (عليه السلام) : وَيْحَكَ إِنَّ لِكُلِّ أَجَلٍ وَقْتاً لَا يَعْدُوهُ وَ سَبَباً لَا يَتَجَاوَزُهُ فَمَهْلًا لَا تَعُدْ لِمِثْلِهَا فَإِنَّمَا نَفَثَ الشَّيْطَانُ عَلَى لِسَانِكَ .

«(سخن امام كه به اينجا رسيد، ناگهان همّام به گونه‌اي خاص بي‌هوش شد و جان داد. امام عليه السّلام فرمود:) سوگند به خدا من از اين پيش آمد بر او مى ترسيدم. سپس گفت: آيا پندهاى رسا با آنان كه پذيرنده آنند چنين مى كند؟ پس شخصى گفت: چرا [اين سخنان] با خودت چنين نكرد امام عليه السّلام پاسخ داد: واى بر تو، هر أجلى وقت معيّنى دارد كه از آن پيش نيفتد و سبب مشخّصى دارد كه از آن تجاوز نكند. آرام باش و ديگر چنين سخنانى مگو، كه شيطان آن را بر زبانت رانده است.»

بررسي: به نظر مي‌رسد كه این جملات جعلي است و در حضور حضرت علی(ع) همام نمرده است. در اول خطبه گفتم که به نظر من همام یک شخص واقعی نیست. و اكنون مي‌گويم امام معصوم مثل شاهان ستمگر نیست که از کشته شدن افراد ناراحت نشود و تكليفي احساس نكند و از كنار رسيدگي به خانواده او به راحتي بگذرد. تازه چرا مخالفين حضرت كشته شدن يك فرد در اثر موعظه را پيراهن عثمان نكردند و عليه حضرت سوء استفاده نكردند؟ حضرت علی(ع) در جریان جنگ بصره وقتی بصری‌ها شکست خوردند وارد شهر بصره شد و کنار کوچه مشاهده کرد که زن و بچه‌ای مرده‌اند. پرسید چه شده؟ گفتند وقتی لشگر جملی‌ها فرار کردند این زن ترسید و بچه انداخت و با بچه‌اش مردند.

حضرت پرسید زن اول مُرد یا بچه؟ و سپس طبق احکام بیان شده در اسلام دیۀ آنها را پرداخت کرد و زنده را از كسي كه اول مرده وارث ساخت و…

پس اینکه بگوییم همام مُرد و امام هیچ کاری نکرد اشتباه است. از همۀ اينها گذشته اینکه حضرت علی(ع) طبق آنچه که در ابتدای خطبه آمد امام نمي‌خواسته متقيان را براي او وصف كند و چون او اصرار كرده است امام شروع كرده است و اكنون گفته من بر چنين حالي از همام می‌ترسيدم آيا اين شائبه قتل شبه عمد را ندارد؟! گاهي فردي ديگري را با عصا مي‌زند و او ناگهان مي‌ميرد و حضرت علي(ع) از روي توجه و با كلام فردي را كشته و با گفتن جملاتی موجب مرگ همام شده است و مسلما از نظر فقهي مسؤل است.

احتمال دارد که بگوییم شخص دیگری این خطبه را خوانده و براي بازار گرمي چيزي به آن اضافه كرده كه همام از شنيدن خطبه بي هوش شد و مرد و.. ؛زيرا روشن است كه قسمت هایی از این جملات به مرام حضرت علی(ع) نمی‌خورد. امام علی(ع) اگر کسی در حین جنگ هم سؤالی می‌پرسید با روي باز جواب می‌داد نه اينكه بگويد اين حرف شيطان است.

حال در اینجا آمده است که کسی سؤال کرد که چرا خودت نمردی و حضرت گفت این سؤال از جانب شیطان است.

این سبک صحبت‌ها نظيرحرف‌های برخي از ما آخوندها است که از سؤال مي‌ترسيم يا اگر کسی راجع به صحت روضه‌ای كه خوانديم شک کرد فوري نسبت ناروا به مادرش مي‌دهيم و…

خود حضرت علی(ع) لسان سَئول داشته و بسيار سؤال مي‌كرده است. حال چگونه ممکن است پرسش‌گر را این‌گونه ضایع کند؟

حضرت علی(ع) هيچگاه سؤال کردن را ممنوع نمی‌کند. در مجموع، حرف‌های انتهای خطبه حرف‌های صحيحي که به حضرت علی(ع) نسبت داده شود نیست.

تازه وقتی به اول خطبه رجوع کنیم می‌فهمیم که این قسمتهای انتهای خطبه يقينا دروغ است. در ابتدای خطبه آمده است که همام می‌گوید: «صِف لی المتقین؛ متقيان را برايم وصف كن» که مفرد بودن ضمير دلالت دارد همام تنها بوده است و کس دیگري آنجا نبوده است. حتی در ادامه نیز حضرت فرموده است که «اتق الله» که مفرد است. پس اول خطبه نشان می دهد که همام تنها بوده است. آنگاه اگر همام در آنجا مُرد خطبه را چه کسی برای ما نقل کرده است؟ در جای دیگر نیز نیامده که حضرت این خطبه را در مسجد خواند. در مجموع به نظر می‌آید که این چیزهاي آخري اضافات دیگران است.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.
شروع درس