هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
فایل صوتی درس: کلیک
نکات درس تفسیر در تاریخ 29/1/1401
تفسیر آیه 81 سوره انعام
وَ كَيْفَ أَخٰافُ مٰا أَشْرَكْتُمْ وَ لاٰ تَخٰافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللّٰهِ مٰا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطٰاناً فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿الأنعام، 81﴾
چگونه از آنچه شما شریک [خدا] قرار داده اید بترسم؟! در حالی که خود شما از اینکه چیزی را شریک خدا گرفته اید که او هیچ دلیلی بر حقّانیّت آن بر شما نازل نکرده نمیترسید، اگر میدانید [بگویید] کدام یک از دو گروه [خداپرستان و مشرکان] به ایمنی سزاوارترند؟
لزوم داشتن دليل نازل شده از سوي خدا براي ربّ قرار دادن غير خدا. امنيت و آرامش در سايه اعتقاد به ربوبيت خدا. لزوم گفتگوي سازنده با همه از جمله خدا ناباوران.
نکته 1: مشرکان قبول دارند كه آفريننده آسمانها و زمين خداست. با همين قبول بايد برای ربّ قرار دادن غیر آفريدگار دلیل ارائه دهند. حال اگر مشرکان برای ربّ قرار دادن خورشید و ماه و کدخدا و… به منافع این چیزها اشاره کنند و آن منافع را به عنوان دلیل ارائه دهند در نقض دليلشان گفته ميشود که دليل بايد از جانب دا باشد؛ زيرا آفريدگاري او را قبول كردهايد. در تعبیر مٰا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطٰاناً از عنوان دلیل استفاده نشده و گفته نشده که «ما لم یدل علیه دلیل» بلکه از عبارتی استفاده کرده است که دلالت دارد که اگر قرار باشد غیر آفريدگار، ربّ باشد خود خدا باید آن را معرفی کند ولی در هیچیک از کتابهای نازل شده توسط خدا چنین چیزی نیست. در تورات و انجیل و قرآن نیامده است که غیر خدا میتواند ربّ باشد.
به عبارت دیگر وقتی اعتراف کردیم که بندۀ خدا هستیم و خدا ما را خلق کرده است با این کلام خودمان را مقید کردهایم که مخلوق خداییم و وقتی مخلوق بودن ما مسجل شد چیزهایی که خدا میگوید را باید گوش دهیم ولی هیچ چیزی از جانب خدا نیامده است که گفته باشد شما میتوانید غیر خدا را ربّ بگیرید.
پس اگر چه غیر خدا مثل خورشید و ماه و کدخدا برای ما نفع دارند ولی خدا خودش میداند که این چیزها هیچیک در نفع رسانی به ما مستقل نیستند و در نفع رساندن به ما جزء العلة هستند نه تمام العلة. پس این چیزها نمیتوانند ربّ باشند و خدا نیز هیچ دلیلی برای ربّ بودن اینها قرار نداده است.
حتی پدر و مادر که در ایجاد ما نقش اساسی دارند ولی باز نمیتوانیم آنها را ربّ يا صاحب اختیار خود قرار دهیم و قرآن میفرماید به آنها نیکی کنید ولی اگر شما را به شرک دعوت کردند نباید از آنها اطاعت کنید.
در مجموع غیر خدا هرچقدر نیز قدرتمند باشند چون ممكن الوجود هستند و از خود به طور استقلال چيزي ندارند، ضعیف هستند. به این آیه از سوره حج دقت کنید:
يٰا أَيُّهَا النّٰاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُبٰاباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبٰابُ شَيْئاً لاٰ يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطّٰالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ ﴿الحج، 73﴾
ای مردم! [برای شما و معبودانتان] مَثَلی زده شده است؛ پس به آن گوش فرا دهید، یقیناً کسانی که به جای خدا میپرستید، هرگز نمیتوانند مگسی بیافرینند اگر چه برای آفریدن آن گرد آیند و اگر مگس، چیزی را از آنان برباید، نمیتوانند آن را از او بازگیرند، طالب و مطلوب هر دو ناتوانند.
ما بسیار ضعیف هستیم و به همین خاطر نمیتوانیم ربّ باشیم و به همین خاطر خداوند چیزی برای ربوبیت ما نازل نکرده است.
در تفسیر تسنیم، ج26، ص176 بحث مصادیق سلطان الهی بیان شده است که شما میتوانید به آن رجوع کنید.
نکته 2: مراد از امنیت در این آیه آیا امنیت آخرتی است یا دنیایی یا هر دو؟
به نظر میرسد هر دو امنیت مراد باشد و کسی که خدا را ربّ قرار دهد هم در دنیا امنیت دارد و هم در آخرت. حتی اولیای الهی که در دنیا شهید میشوند باز آرامش درونی دارند و هیچگاه متزلزل نمیشوند. امروزه استرس و اضطراب زیاد است و دلیل این امر ضعف ایمان است یعنی تکیهگاهمان را فيش حقوق و ثروت و افراد قرار دادهایم و در نتیجه وقتی آنها متزلزل شد آرامش ما نیز متزلزل میشود ولی کسی که تکیهگاهش را خدا قرار میدهد آرامش دارد.
پس امنیت داشتن در دنیا به این معنا نیست که شخص نمیمیرد و حادثهای برای او رخ نمیدهد بلکه به این معناست که تا لحظهای که جان در بدن دارد ترس و لرز و دلهره ندارد بلکه آرامش دارد و این همان امنیت دنیایی است.
پس کسی که خدا را صاحب اختیار میداند هنگاميكه وظیفهاش را انجام داده است بقیه امور را به خدا واگذار میکند.
نکته 3: وقتی خدا آفريدگار و زنده و پايدار است از نظر عقلي معلوم است که ربّ نيز اوست. حال وقتی چنین امری کاملا روشن است ابراهیم میتوانست به مشرکان هجوم آورد و به آنها بگوید ای احمقها چرا ایمان نمیآورید؟ ولی ابراهیم با زبانی آرام با آنها سخن میگوید.
متأسفانه برخی از ما آخوندها با عصبانیت بحثها را مطرح کرده و میگوییم هرکس حرف ما را قبول نکند کافر است و بايد اعدام گردد و… ولی خدا حرفش نرم است و ما باید این زبان نرم را یاد بگیریم.
ما با زبانی سخن گفتهایم که موجب شده جوانها به خارج بروند و دیگر بر نگردند. ما چنان بد برخورد کردهایم که انگار مردم در زندان هستند. زبانمان بد بوده است. بجای زبان گفتگو زبان تحکّم داشتهایم و این موجب شده که جوانان از ما زده شوند.
این در حالی است که ابراهیم زبان گفتگو داشته است. حتی در دیگر آیات قرآن نیز چنین امری دیده میشود. در سوره سبأ آمده است:
قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللّٰهُ وَ إِنّٰا أَوْ إِيّٰاكُمْ لَعَلىٰ هُدىً أَوْ فِي ضَلاٰلٍ مُبِينٍ ﴿سبإ، 24﴾
[به مشرکان] بگو: چه کسی از آسمان ها و زمین به شما روزی می دهد؟ بگو: خدا. و بی تردید ما یا شما بر هدایت یا در گمراهی آشکار هستیم.
ميبينيد كه نگفته ما حق هستيم و شما باطل هستيد.
قُلْ لاٰ تُسْئَلُونَ عَمّٰا أَجْرَمْنٰا وَ لاٰ نُسْئَلُ عَمّٰا تَعْمَلُونَ ﴿سبإ، 25﴾
بگو: شما از گناه ما بازخواست نخواهید شد، و ما هم از آنچه شما انجام می دهید، بازخواست نخواهیم شد.
این ادبیات قرآن است ولی ما طلبهها با خودمان نیز نمیتوانیم گفتگو کنیم. این در حالی است که ابراهیم با مشرکان بحث میکند.
حتی در تلویزیون دو مرجع تقلید حاضر به بحث علمي با همديگر نیستند. ما جلسات عقایدی برای بحث با اهل سنت نداریم. چه اشکالی دارد که یک شیعه و یک اهل سنت در تلویزیون با یکدیگر بحث کنند؟ حتی یک مسلمان و یک مسیحی باید با یکدیگر بحث کنند. حتی یک خداباور میتواند با یک خداناباور بحث کند.
ما از راه و روش انبیاء خیلی دوریم و با خودیها نیز حاضر به گفتگو نیستیم و خیلی زود تکفیر میکنیم و با عناوینی مثل سکولار و …. دیگران را از خود میرانیم.
باید این روش اصلاح شود. باید به روش انبیاء برگردیم تا دین رشد بهتری داشته باشد.