تفسیر آیات 89 و 90 سوره انعام در تاریخ نوزدهم اردیبهشت 1401

تفسیر آیات 89 و 90 سوره انعام در تاریخ نوزدهم اردیبهشت 1401

فایل صوتی درس: کلیک

نکات درس تفسیر در تاریخ 19/2/1401

تفسیر آیات 89 و 90 سوره انعام

زمينه سازي براي بحثهاي مهم و چالشي آينده

أُولٰئِكَ الَّذِينَ آتَيْنٰاهُمُ الْكِتٰابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ فَإِنْ يَكْفُرْ بِهٰا هٰؤُلاٰءِ فَقَدْ وَكَّلْنٰا بِهٰا قَوْماً لَيْسُوا بِهٰا بِكٰافِرِينَ  ﴿الأنعام‏، 89﴾

آنان کسانی‌ هستند که به آنان کتاب و حكم و نبوّت دادیم؛ پس اگر اینان [= مشركان مكه] منكر آن شوند، یقیناً گروهی را بر آن می‌گماریم که يقينا به آن کافر نخواهند بود.

اُولٰئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللّٰهُ فَبِهُدٰاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لاٰ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ هُوَ إِلاّٰ ذِكْرىٰ لِلْعٰالَمِينَ  ﴿الأنعام‏، 90﴾

آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده است، پس به هدایتشان اقتدا کن. بگو: پاداشی بر [آوردن قرآن] از شما نمی‌خواهم. آن [=قرآن] جز تذکّر و پندی برای جهانیان نیست.

نکته 1: در ذیل این آیات بحث‌های چالشی مهمی می‌توان مطرح کرد از جمله در مورد اجر و وظایف انبیاء یا بحث با خانم وسمقی در مورد مسیر پیامبری یا بحث با آقای مصطفی ملکیان در مورد وحدت ادیان و امثال این بحث‌ها. جالب است که مثل اینکه این بحث‌ها را کسی در حوزه چندان کار نکرده است. عده‌ای به سیاست مشغول‌اند و عده‌ای نیز به فقه مشغول‌اند و عده‌ای دیگر مشغول محراب و منبر هستند و این بحث‌ها معمولا مورد دقت قرار نگرفته است. پس افراد خوش‌ذهن باید در این زمینه کمک دهند تا بحث‌ها خوب پیش رود.

نکته 2: آیا الفاظ برای معانی مادی وضع شده‌اند یا اعم از معانی مادی؟

مثلا نور آيا همين نور حسي است يا هر چيزي كه خودش ظاهر باشد و ديگر چيزها را نيز ظاهر كند نور است؟

 کتاب آیا تنها مربوط به نوشته‌های ظاهری با قلم است یا مثلا به کتابی که به صورت پی‌دی‌اف در کامپیوتر است نیز کتاب گفته می‌شود؟ در مورد حکم و نبوت نیز همین بحث مطرح است؟

به نظر می‌رسد الفاظ اعم باشند.

نکته 3: هٰؤُلاٰءِ در آیه 89 با توجه به «جوّ آیات» و «مکی بودن سوره» و با توجه به «اولئک در صدر آیه که عظمت را می‌رساند» به مشرکان مکه برمی‌گردد و نوعی تحقیر آنان است. پس با اینکه لفظ مشرکان مکه در جملات قبلی نبود ولی مجموع قرائن به ما نشان می‌دهد که بهترین مصداق برای هٰؤُلاٰءِ مشرکان مکه هستند.

نکته 4: در مجمع البیان اقوال مختلف در مورد مصداق قوم در آیه 89 بیان شده است. می‌توان نظرات مختلف در این زمینه را این‌گونه بیان کرد:

الف) مراد از قوم، انبیاء هستند که اگر مشرکان کفر ورزیدند خداوند انبیاء سابق را موکّل تبلیغ توحید کرد و از طریق همان‌ها توحید را در سراسر زمین پابرجا خواهد کرد.

ب) مراد از قوم، فرشتگان هستند و منظور از آیه این است که اگر همۀ اهل زمين حتي پیامبران هم کافر شوند خداوند فرشتگان را نگهبان دین قرار می‌دهد. البته اشکال این تعبیر این است که به فرشتگان قوم اطلاق نمی‌شود.

ج) مراد مؤمنان اهل مکه هستند یعنی اگر مشرکان مکه کفر ورزیدند عده‌ای در مکه اهل ایمان خواهند بود.

د) مراد مؤمنان مدینه هستند.

ه) آیت الله جوادی آملی قول در تسنيم ج26 ص 268 دیگری را بیان کرده‌اند و گفته‌اند مراد از قوم، ائمه شیعه و علمای راستین شیعه که پیروان ائمه هستند می‌باشند.

ایشان سعی در رد نظرات دیگر دارد تا همین نظریه اثبات شود. ایشان می‌گویند مسلمانان و مؤمنان مدینه بعد از رحلت پیامبر(ص) به انحراف رفتند و تنها ائمه و طرفداران آنها هستند که در دین حق باقی مانده‌اند.

البته آیت الله جوادی در ص 271 از روایت نیز برای نظریۀ خود استفاده کرده‌اند.

و) فخر رازي در التفسير الكبير  ج 13 ص 72 از مجاهد نقل كرده «هُم الفرس؛ آنان فارسيان هستند».

برای فهمیدن اینکه کدام نظریه درست يا درست‌تر است باید با دقت در مورد تعبیر فَإِنْ يَكْفُرْ بِهٰا هٰؤُلاٰءِ فَقَدْ وَكَّلْنٰا بِهٰا قَوْماً لَيْسُوا بِهٰا بِكٰافِرِينَ از جمله ماضی یا مضارع بودن فعل شرط و جواب شرط و همچنین تکرار «بها» و زايده بودن باء در «بكافرين» و ساير قرائن لفظي و غير لفظي به نتيجه رسيد که کدام دیدگاه چقدر استحكام دارد.

خوب است در همین‌جا به مناسبت به این نکته اشاره کنم که باید در مسائل علمی دقیق بود و سخن را درست فهميد و درست بيان كرد تا به هدف برسیم. شما ببینید برای زنگ زدن به یک شخص اگر یک شماره را اشتباه بگیریم کلا به هدف نمی‌رسیم. حال در مباحث علمی نیز باید دقیق پیش رفت. با از دست دادن هر قرينه از حق دور مي‌شويم.

نکته 5: تعبیر اُولٰئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللّٰهُ در آیه 90 به پیامبران الهی بر مي‌گردد.

نکته 6: در تعبیر فَبِهُدٰاهُمُ اقْتَدِهْ هاء آخر، هاء سکت است و ضمير نيست و مرجع نمي‌خواهد و معنا نمی‌دهد.

نکته 7: دستور به هدايتشان اقتدا كن فَبِهُدٰاهُمُ اقْتَدِهْ به پیامبر اسلام(ص) است. اقتدا کردن یعنی قُدوه قرار دادن دیگری. قدوه به معنای پيشوايي در فكر و گفتار است. 0(تسنيم/ 26 ص 2274) و در اینجا دستور داده شده است که در هدایت به آن پیامبران اقتدا کن  يعني با ميل و رغبت از انان پيروي كن.( التحقيق في كلمات القرآن الكريم ج 9 ص 239). يا آنها را اسوۀ خود قرار بده.

در این زمینه این بحث مطرح است که پیامبر(ص) باید به خود پیامبران اقتدا کند یا به هدایتشان اقتدا کند یا اینکه به پیامبران اقتدا کند چون آنها هدایت یافته‌اند؟ در واقع آیا این اقتدا، اقتدای به وصف است یا اقتدای به ذات است؟

ان شاء الله در ادامه بیشتر در این زمینه توضیح خواهیم داد.

نکته 8: ممکن است کسی از تعبیر فَبِهُدٰاهُمُ اقْتَدِهْ استفاده کند که پیامبر اسلام(ص) در زمان دستور يافتن به اقتدا، مقام کمتری از پیامبران دیگر دارد چرا که طبق این دستور پیامبران دیگر پیشوای پیامبر(ص) ما هستند. ممکن هم هست گروهی برداشتی کاملا متفاوت داشته باشد و بگوید از این تعبیر بدست می‌آید که مقام پیامبر(ص) پس از اين پيروي كه حتما تحقق يافته است از مقام دیگر پیامبران بالاتر است؛ چون وقتی پیامبر(ص) مجموع هدایت‌های پیامبران را داشته باشد پس از آنها بالاتر است. در واقع پیامبر(ص) مجموع خوبی‌های پیامبران قبلی را داشته است و علاوه بر آنها وحي‌ها و هدايتهاي جديد را نيز داراست.

نکته 9: از تعبیر فَبِهُدٰاهُمُ اقْتَدِهْ برخی استفاده کرده‌اند که آنچه در ادیان قبلی آمده است و در دين اسلام خلافش نيامده است، درست است. پس اگر در دین ما مطلبی نیامده ولی در ادیان قبلی آمده باشد می‌توان به همان حرف ادیان قبل اقتدا کرد.

به عبارت دیگر علماء در حوزه این بحث را مطرح می‌کنند که اگر شک کردیم که حکمي كه در ادیان قبلی بوده آيا براي ما باقی مانده است یا نه می‌توان استصحاب کرد و گفت حکم آنها باقی است. پس اگر در جایی یقین داریم که حکم ادیان قبلی نسخ شده که مشکلی نیست ولی اگر در جایی شک کردیم استصحاب می‌کنیم. اكنون با توجه به اين آيه می‌توان گفت در این زمینه نيازي به كمك از استصحاب نیست بلکه دلیل قرآنی بر این مطلب داریم. و يا بگوييم در مباحث اعتقادي و امثال آن به جاي استصحاب دليل قرآني داريم و با بودن دليل نوبت به اصول عمليه نمي‌رسد.

از همین‌جا است که می‌توان وحدت ادیان را مطرح کرد و پاسخ آقای مصطفی ملکیان را داد که گفته‌اند دین داری در عصر حاضر ممکن نیست چرا که دین‌ها می‌خواهند با مناسك، بین یکدیگر فرق بگذارند در حالی که بشر امروز می‌خواهد مرزها و قالبها را بشكند و با روح يكديگر رابطه ایجاد کند.

 جواب این است که دین ما می‌گوید هر چه خوبان دارند درست است و بايد از آن پيروي كرد حتی اگر در دین دیگری باشد. پس اسلام به دنبال رسیدن بشریت به وحدت است و ايجاد حزب جدا يا داشتن قبلۀ جدا براي شناخته شدن است. نه اثبات بطلان يا كفر ديگران.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.
شروع درس