هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
فایل صوتی درس: کلیک
نکات درس تفسیر در تاریخ 20/2/1401
تفسیر آیۀ 89 سوره انعام
با جمع قرائن ميتوان مصداقهاي جديد براي قومي كه براي حفظ نام و آثار نيكان تاريخ گمارده شدهاند، يافت.
أُولٰئِكَ الَّذِينَ آتَيْنٰاهُمُ الْكِتٰابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ فَإِنْ يَكْفُرْ بِهٰا هٰؤُلاٰءِ فَقَدْ وَكَّلْنٰا بِهٰا قَوْماً لَيْسُوا بِهٰا بِكٰافِرِينَ ﴿الأنعام، 89﴾
آنان کسانی هستند که به آنان کتاب و حكم و نبوّت دادیم؛ پس اگر اینان [= مشركان مكه] منكر آن شوند، یقیناً گروهی را بر آن میگماریم که يقينا به آن کافر نخواهند بود.
نکته 1: بر طبق ظاهر آيات قرآن تنها به چهار تن از هيجده نفری که در آیات قبلی نام برده شد، کتاب داده شده است. در حاليکه در آیه 89 آمده است که به آنان کتاب، حكم و نبوت داده شده است.
براي حل اين مشكل ممکن است گفته شود منظور این است که اجمالا به مجموع آنان كتاب و حكم و نبوت داده شده است نه اینکه به هر پیامبری هر سه چیز داده شده باشد.
و ممكن است به كتاب و حكم و نبوت گسترۀ معنايي داد تا مشكل حل شود. صاحب تفسیر المیزان بحث مفصلی در ذیل آیه 89 باز کرده و راجع به گسترۀ معناي کتاب و حکم صحبت کرده است. ریشۀ «کتب» را گفتهاند به معنای دوختن پوست به یکدیگر است و سپس به چسباندن حروف به یکدیگر نيز گفته شده است. حال این بحث مطرح است که آیا کتاب به معنای نوشتن با قلم بر كاغذ است یا اعم از آن است؟
اگر مراد از کتاب، نوشتۀ بر روی کاغذ باشد كه تنها به برخي از آنان كتاب داده شده است ولی اگر بگوییم کتاب به معنای نوشتۀ بر قلب و بر چهره هم هست. مثل اينكه گفته ميشود بر پيشاني فلاني بدبختي نوشته شده است. در اين صورت میتوان گفت که به همۀ نامبردگان کتاب داده شده است يعني امري به قلبشان الهام شده و در آن ثبت شده است.
مثلا اگر در قرآن آمده است که در قیامت به افراد، نامۀ عمل میدهند این به معنای نوشته با مداد و مركب نیست. بلكه نظير اين است كه بگوييم همۀ امور هر انساني در سلولهايش نوشته شده است. این نوشته شدن در این عبارات به معنایي غير از نوشتهای که امروزه از كتاب در ذهن ماست، ميباشد.
مرحوم مصطفوي در «التحقيق في كلمات القرآن الكريم» در مادۀ كتب ج 10 ص 20 نوشته: اصل در اين ماده «تقرير ما ينوي و تثبيته في الخارج بأسباب يناسبه» ميباشد. طبق نظر ايشان آنچه در رايانه ثبت ميشود و آنچه در سلولهاي هر فرد ثبت ميشود و…. همه كتابت است.
از نظر ايشان «كتب» در این تعابیر مجاز نیست بلکه حقیقت است.
همچنین المیزان اصل حکم را به معنای منع گرفته است. (ر. ك ترجمه الميزان ج ص 353) ولي کتاب التحقیق ج ص 309 اصل يگانه در مادۀ حکم را «ما يحمل علي موضوع و يلحقه و ما به يتحقق الأمر و النهي اذا كان عن بتّ و يقين» دانسته است. كه عملا سه قسم حكم تصور ميشود. از جمله مثل حكم در قضيه گه پس از حمل محمول بر موضوع اتفاق ميافتد و از جمله آنچه که توسط آن امر و نهی صورت میگیرد یا حکم کردن به معنای صادر کردن یک قانون.
نکته 2: به نظر میرسد که اگر به ظرائف تعبیر فَإِنْ يَكْفُرْ بِهٰا هٰؤُلاٰءِ فَقَدْ وَكَّلْنٰا بِهٰا قَوْماً لَيْسُوا بِهٰا بِكٰافِرِينَ دقت کنیم میتوان نظریۀ درستی از آیه بدست آورد.
هریک از نظراتی که در مورد این آیه بیان شد اشکالاتی دارد كه رجوع به تفاسير از جمله تسنيم و الميزان در اين رابطه مفيد است. آنان نظرات را بررسی کرده و به نظر خودشان بهترین را اتخاذ کردهاند.
اما نظر اين جانب با توجه به جمع قراين عموميتي است كه پس از بيان مقدماتي به آن خواهم رسيد.
الف. در تعبیر مورد بحث پس از «إن» كه علامت شرطيههاي محتمل الوقوع است. جملۀ شرط به صورت مضارع آمده و جواب شرط به صورت ماضی است. به نظر ميرسد تفاوت اينكه هر دو فعل شرط و جواب مضارع يا هر دو ماضي يا اولي ماضي و دومي مضارع يا برعكس باشند به اين گونه است كه در صورت اول و چهارم احتمال وقوع شرط كم است و در صورت دوم و سوم احتمال وقوع شرط فراوان است و در صورت اول و سوم پس از محقق شدن شرط تازه براي پاسخ اقدام ميشود ولي در صورت دوم و چهارم قبل از تحقق شرط زمينۀ پاسخ فراهم شده است.
اكنون در آيۀ مورد بحث چون جملۀ شرط مضارع است و جملۀ جواب ماضي است، نکتۀ ظریفی را میرساند و آن اين است كه اگر (هؤلاء= مردم مكه) به هدايت انبياي نامبرده شده کفر بورزند كه البته ما این برچسب را به آنان نمیچسبانیم، اما در عين حال اگر كفر بورزند، ما از قبل راجع به اینکه در چنين حالتي با آنان چکار بکنیم تصمیمهایمان را از قبل گرفتهایم و گروهی را گماردهايم که آن گروه به هدايت انبياي نامبرده شده کافر نيستند.
از فعل مضارع جملۀ شرط در آیه میفهمیم که که خدا با اینکه مردم مکه خیلی بد بودند و پس از حدود 10 سال از آغاز بعثت باز به صراحت به آنها كفر را نسبت نداده است. حتی خداوند در مورد فرعون نیز به موسی امید میدهد که با نرمی سخن بگو شاید متذکر شود.
حال ببینید عدهای از ما چگونه با یکدیگر صحبت میکنند و چنان بر خط خودشان متعصب هستند که غیر خود را کافر میدانند. حتی گروهی از شیعیانِ سنتی تمامي غیر مسلمانان را جهنمی میدانند. اهل سنت را نیز در ظاهر مسلمان مینامند و واقعا اهل نجات نميدانند. از بین شیعیان نیز تنها شیعۀ اثنیعشری را اهل نجات میدانند و تازه از ميان شیعیان 12 امامی نیز تنها کسانی را که پیرو ولایت فقیه هستند اهل نجات ميدانند و…
ببینید تفاوت ره از کجا تا به کجاست؟
و اما تکرار «بِهٰا» نیز در آيۀ مورد بحث بینکته نیست. «ها» ممكن است به «کتاب و حکم و نبوت» برگردد و ممکن هم هست به «هدایت» برگردد. به هر حال ممكن است اين افراد به خدا يا محمد يا دين اسلام كافر نباشند. بلكه به انبياي نامبرده شده كافر باشند. چنین کافرانی که تنها کتاب وحکم و نبوتِ داده شدۀ به انسانهاي قبلي را منکر شود، خیلی کم پیدا میشود. با اين حال چون اين امور تاريخي هستند، خداوند گروهي را براي اثبات اين امور گمارده است. فَقَدْ وَكَّلْنٰا بِهٰا قَوْماً.
نکته 3: از آنچه گذشت روشن شد كه تعبیر فَقَدْ وَكَّلْنٰا بِهٰا قَوْماً لَيْسُوا بِهٰا بِكٰافِرِينَ به این معناست که ما كاوشگر، تاریخنویس، حکایتگر و قصهگو از قبل تربیت کردهایم و آنها آنقدر در این زمینهها كار علمي و ميداني كردهاند و میکنند و قرینه پیدا كرده و میکنند که اگر كساني خواستند وجود يا هدايت انبیا را زیر سؤال ببرند آنان آمادگي پاسخ را دارند.
بنابراين اگرچه متأسفانه امروزه آنقدر به اسم دین سر مردم کلاه گذاشته شده است که عدهای در مورد اصل دین و انبياي سابق به شک افتادهاند که آشكارا ميگويند، نکند اصل دین هم دروغ باشد. برخي از این گروهها حتي ممکن است تلاش كنند انبيا را بد جلوه دهند همچنانکه امروزه عدهای در فضای مجازی از ابن ملجم ستايش میکنند و از حضرت علی(ع) بدگویی میکنند.
در این زمینه باید گفت اگرچه افرادی كه با نام دين و قرآن بر سر كار آمدند و آنقدر بدي كردند كه مردم را با دين خدا بد كردند كاملا مقصرند ولي كسي نبايد نگران زايل شدن دين خدا باشد؛ زيرا طبق عبارت فَقَدْ وَكَّلْنٰا بِهٰا قَوْماً خداوند کسانی را از قبل قرار داده است که آنها ميتوانند خوبی خوبان را نمایان کنند.
نکته 4: از آنچه گذشت معلوم شد كه قوم در عبارت فَقَدْ وَكَّلْنٰا بِهٰا قَوْماً منحصر به مردم مؤمن مکه و انصار مدینه نیست؛ بلکه تمامي پوهشگران غير معاند از ایرانیان و اروپائيان را نیز شامل میشود. بنابراين غربیهايي كه در زمینۀ پیامبران گذشته تحقیق کردهاند، چه بسا مصداق قوم باشند. بله خوبیهای خوبان از بین نمیرود و اگر عدهای از روی لجاجت و کینه حقایق و خوبیهای افرادی را منکر شدند، با اين حال زمینههایی فراهم شده است که افرادي در بارۀ انبيا تحقيق كنند وكتاب بنويسند بهگونهاي كه کسی نتواند منکر خوبيهاي آنان شود.
با این توضیحات بنده فضای آیه را از آنچه المیزان و تسنیم گفتهاند بیرون بردم و میخواهم بگویم خوبیهای خوباني نظير انبياي هيجدهگانه و پدران و فرزندان آنان را نمیتوان انکار کرد؛ چرا که خداوند افرادی را گمارده است که حقايق را يافته و گسترش ميدهند بهگونهاي كه نشود حقایق را وارونه کرد.
مثل اينكه بنياميه واقعا میخواستند نام پیامبر(ص) و ائمۀ اطهار نباشد و حدود صد سال هم حكومت داشتند، ولی اسم پیامبر(ص) و ائمۀ اطهار مانده است. بله جواب شرط كه ماضي است دلالت دارد كه خداوند با علل و اسبابي كه فراهم كرده است، از قبل آمادگی برای رو به رو شدن با کفر کافران را داشته است که اگر عدهای به پیامبران کفر ورزیدند اقدام لازم انجام شود.
جالب است که اخبار حجازِ چهارده قرن پيش با اینکه مکان مهمی نبوده است در کتب مختلف تاريخي غير حجاز در آن زمانها نقل شده است. از همینجا معلوم میشود که واقعا خداوند فَقَدْ وَكَّلْنٰا بِهٰا قَوْماً را از راههای مختلف عملی کرده است.
نکته 5: با توضیحاتی که داده شد مراد از هولاء در تعبیر فَإِنْ يَكْفُرْ بِهٰا هٰؤُلاٰءِ اعم از مشرکان مکه شد و شامل كساني كه امروزه هدايتيافتگي و هدايتگري انبيا را منكر ميشوند نیز میشود.
نكته6: از آنچه گذشت روشن شد كه مراد از قوم در فَقَدْ وَكَّلْنٰا بِهٰا قَوْماً لَيْسُوا بِهٰا بِكٰافِرِينَ اعم از مسلمان و غير مسلمان است و شامل محقققان خارجي غير مسلماني كه منكر هدايت انبيا نيستند، نيز ميشود.