هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
فایل صوتی درس: کلیک
نکات درس تفسیر در تاریخ 25/2/1401
تفسیر آیۀ 90 سوره انعام
منظور از اقتداي حضرت محمد(ص) به هدايت پيامبران. كمال يابي تدريجي پيامبر(ص).
اُولٰئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللّٰهُ فَبِهُدٰاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لاٰ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ هُوَ إِلاّٰ ذِكْرىٰ لِلْعٰالَمِينَ ﴿الأنعام، 90﴾
آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده است، پس به هدایتشان اقتدا کن. بگو: پاداشی بر [آوردن قرآن] از شما نمیخواهم. آن [=قرآن] جز تذکّر و پندی برای جهانیان نیست.
نکته 1: اُولٰئِكَ در آیات 89 و 90 به یک معناست و یک مصداق دارد و هر دو به پیامبران الهی برمیگردد.
نکته 2: اقتدا کردن پیامبر(ص) به هدایت پیامبران به چه معناست؟
اقتدا کردن به دیگری به این معنا است که کارهای خود را مثل او انجام دهیم. حال گاهی اوقات اقتدای به فرد است و گاهی اقتدای به جمع و در آیۀ مورد بحث اقتدای به مجموع پیامبران است و تازه اقتدای به هدایت پیامبران منظور است نه شخص آنها.
نكته3: مقدم شدن متعلق فعل بر فعل دلالت بر حصر ميكند. بنابراين مقدم شدن «فَبِهُدٰاهُمُ» بر «اقْتَدِهْ» میتواند دلالت بر حصر داشته باشد و در این صورت دلالت دارد که تنها به هدایت آنها اقتدا کن و این حصر این سؤال را ایجاد میکند که مگر انبیاء ضلالت هم داشتهاند که در جواب گفته میشود ضرورتا مقابل هدایت، ضلالت نیست بلکه امور غیر هدایتی منظور است. پس در امور مربوط به هدايت باید به انبیاء اقتدا کرد ولی در امور غیر دینی لزومی ندارد که به پیامبران اقتدا کنیم.
به عنوان مثال حضرت موسی وقتی از طور آمد با ديدن مشرك شدن قومش عصبانی شد و با برادرش هارون درگیر شد و در این زمینه لزوم اقتدا ندارد. همچنین کار حضرت یونس که صبوري با قومش را به پايان نرساند و زود از قومش جدا شد لزوم اقتدا ندارد.
از همینجا میفهمیم که پیامبر(ص) در هنگام اين فرمان، قدرت تشخیص امور هدایتی و غیر هدایتی را داشته است و به همین خاطر خدا به او میگوید در امور هدایتی به پیامبران اقتدا کن.
پس باید امور هدایتی را از امور غیر هدایتی جدا کرد و مثلا اگر پیامبری فلان غذا را دوست داشت لزومی ندارد در این زمینه از او اقتدا شود.
امروزه هستند كساني که این موارد را از هم جدا نميكنند و مثلا میگویند امام فلان غذا را خورده است و مستحب است ما نیز چنين غذايي را بخوریم.
یا میگویند امام فلان لباس را میپوشیده یا آرام آرام راه میرفته و ما نیز باید اینگونه باشیم.
تازه این موارد معلوم نیست که حدیثهايش سند صحیح داشته باشد و بر فرض هم که داشته باشد لزوم اطاعت ندارد چرا که فعل معصوم تنها دلالت بر جواز دارد و طبق آیۀ مورد بحث نيز در امر هدایت باید پيامبر (ص) به پیامبران گذشته اقتدا كند نه در سلیقهها و عرفها.
حتی امروزه کسانی هستند که میگویند امامان ادرار و مدفوع ندارند و این حرفها از اشتباهات فاحش است زيراجنبۀ بشري بودن آنان را ناديده ميگيرند. عدهای نيز مسائل غیر دینی را به دین وصل کردهاند و دین را فربه و تابع عرف عرب صدر اسلام قرار دادهاند.
نکته3 : برخی از تعبیر آیه استفاده کردهاند که پیامبران الهی از پیامبر اسلام(ص) درجۀ بالاتری دارند چرا که پیامبر(ص) باید به آنها اقتدا کند و از همینجا میفهمیم که هدایت آنها بالاتر است.
این حرف را به گونههای مختلفی جواب دادهاند. من طبق مبنای خودم جواب میدهم. دیگران طبق فهمشان از برخي احاديث فکر میکنند پیامبر اکرم(ص) یک وجود نورانی است که از قبل خلقت وجود داشته است و اسم ایشان و اسم ائمه در گوشۀ عرش نوشته شده بوده و عرش را نيز چيزي نظير همين فضاي لاجوردي تجسم ميكنند.
آنها که این عقیده را دارند باید خودشان این حرف را جواب دهند ولی بنده میگویم پیامبر(ص) وجودی است که در زمان خودش متولد شد و زحمت کشید تا به این مقام رسید. بله نطفه و محیط نیز مؤثر بوده ولی زحمت اصلی را خودش کشید. طبق آیات ابتدایی سوره مزمل پیامبر(ص) مأمور است که شب زنده داری کند تا توان دریافت قول ثقیل را داشته باشد.
پس پیامبر(ص) دائما رو به رشد بوده و روز اول رسالتش مانند روزهای بعدی نبوده است. بله پیامبر(ص) قبل از پيامبر شدنش خوب بوده که قابلیت دریافت وحی را پیدا کرده بوده است ولی برای اینکه وحیهای بعدی به او برسد باید تلاش بیشتری کند.
در سوره اسراء آمده است:
وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نٰافِلَةً لَكَ عَسىٰ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقٰاماً مَحْمُوداً ﴿الإسراء، 79﴾
و پاسی از شب را برای عبادت و بندگی بیدار باش که این افزون [بر واجب،] ویژه توست، امید است پروردگارت تو را [به سبب این عبادت ویژه] به جایگاهی ستوده برانگیزد.
پس پیامبر(ص) مرحله به مرحله متکامل شده است و فعلا خدا در مرحلۀ نزول سوره انعام به پیامبر(ص) میگوید به هدایت پیامبران اقتدا کن و مثلا اجر طلب نکن، صبور باش و ….
صفات انبیاء و هدایت آنها در سورههای دیگر آمده است و در اینجا میگوید به آن هدایتها اقتدا کن. پس این آیه ناظر به تمامی آیاتی است که تا اینجا نازل شده است.
نکته4 : مراد از اینکه پیامبر(ص) نباید اجر و مزد بطلبد فقط پول و مال نیست بلکه پست و مقام نیز هست که پیامبر(ص) حتی نباید طالب پست و مقام باشد و آن را از مردم بطلبد.
متأسفانه ما را به گونهای رشد دادهاند که همه چیز را در مادیات تصور کنیم و فکر میکنیم مراد از اجر در آیۀ مورد بحث تنها اجرت و مزد مادی و پول است در حالی که اجر هرکسی به تناسب خود اوست.
نکته5: از تعبیر فَبِهُدٰاهُمُ اقْتَدِهْ برخی استفاده کردهاند که شریعتهای سابق برای لاحق حجت است ولی به نظر میرسد آیه در مقام بیان این مطلب نیست چرا که شریعت، هدایت نیست بلکه بیشتر به عمل اشاره دارد و هر پیامبری برای خودش شریعت خود را دارد. در سوره مائده آمده است:
لِكُلٍّ جَعَلْنٰا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهٰ ﴿المائدة، 48﴾
برای هر یک از شما شریعت و راه روشنی قرار دادیم.
حال آقای استاد مصطفی ملکیان در فايل صوتي كه اخيرا از او شنيدم ميگفت این تفاوت برای این است که هریک از دیگری متمایز و جدا باشند و نتيجه ميگرفت كه دينداري در عصر كنوني غير ممكن است، ولی من فکر میکنم این تفاوت شرایع بايد به گونۀ ديگري تحليل شود. تفاوتها برای این است که بدون درگيري و با نظم خاص از همۀ امكانات استفاده شود. خدا دین خودش را به صورت شریعتهای مختلف قرار داده تا مثلا از یک مکان همه بتوانند استفاده کنند.
در کانادا مرا به خیابانی بردند که عبادتگاه مسلمانان و یهودیان در کنار هم بود. جالب اینجا بود که جمعهها که مسلمانان نماز جمعه میخواندند پارکینگ کنیسۀ یهودیان در اختیار مسلمانان قرار میگرفت و روز شنبه که زمان عبادت یهودیان بود پارکینگ مسجد مسلمانان در اختیار یهودیان قرار داده میشد.
پس اینگونه نیست که اختلاف دینها برای دعوا باشد. چه اشکالی دارد که یک مکان باشد و هم مسیحیان در آن عبادت کنند و هم مسلمانان و هم يهوديان و هم…
تعجب نكنيد در کتاب سیرۀ ابن هشام آمده است که مسیحیان نجران وقتی به مدینه آمدند پیامبر(ص) به آنها اجازه داد که در مسجد نماز بخوانند و اتفاقا برخی از مسلمانان جاهل ایراد گرفتند ولی پیامبر(ص) اجازه داد.
متأسفانه امروزه جهالتها زیاد شده و برخي روحانيون و رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی به این جهالتها دامن میزند.
پس میخواهم بگویم آیه میگوید باید به هدایت پیامبران اقتدا کرد نه به نسک و شریعت آنها؛ اما اختلاف در نسک نباید موجب دعوا بشود و اگر شد دلالت بر این دارد که جامعه جهالت دارد و آنها که این چیزها را گسترش دهند جاهلتر هستند.
اتفاقا امامان ما در نماز خواندن گونههای مختلفی را به شیعیان یاد میدادند تا همگی صحیح باشد و قالب خاصی وجود نداشته باشد. اینکه قالب خاصی درست شده مربوط به دورههاي بعد است تا معلوم شود چه کسی شیعه و چه کسی سنی است.
این خطکشیها و تمايزها و ايجاد نزاع بين آنها خواست خدا نبوده و اشتباه است. نظير تفاوت در نژاد و رنگ و.. كه براي شناسايي است نه براي فخر فروشي يا…