هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
فایل صوتی درس: کلیک
نکات درس تفسیر در تاریخ 1/3/1401
تفسیر آیۀ 90 سوره انعام
اشاره به حیثیتهای مختلف پیامبر(ص). جداسازی حیثیت رسالت و حکومت و بحثی پیرامون مجمل بودن این امر در متون دینی
اُولٰئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللّٰهُ فَبِهُدٰاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لاٰ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ هُوَ إِلاّٰ ذِكْرىٰ لِلْعٰالَمِينَ ﴿الأنعام، 90﴾
آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده است، پس به هدایتشان اقتدا کن. بگو: پاداشی بر [آوردن قرآن] از شما نمیخواهم. آن [=قرآن] جز تذکّر و پندی برای جهانیان نیست.
نکته 1: در مورد تعبیر قُلْ لاٰ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً در جلسۀ گذشته سؤالات و شبهاتی را مطرح کردیم. در جواب این سؤالات گفتیم که میتوان حیثیات پیامبر(ص) را از یکدیگر جدا کرد. ایشان حیثیت رسالی داشته و همچنین حیثیت فرمانده نیز داشته است. به هر حال فرماندۀ خوب میتواند مدیریتی کند که عامل پیشرفت شود و این کار، مزد میطلبد. شهر یثرب که مردمش سالها با هم در جنگ بودند به برکت فرماندهی پیامبر(ص) متحد میشوند و حتی در مقابل دشمن خارجی نیز قوی میشوند. این حیثیت پیامبر(ص) غیر از حیثیت رسالت اوست. همچنین پیامبر(ص) به مردم مهربانی یاد داده است. همچنین فرد مصلحی بوده است و جامعه را اصلاح کرده است و این حیثیتهای پیامبر(ص) مزد لازم داشته است.
این جواب برای حل سؤالات و شبهاتِ مطرح شده خوب است ولی میتواند نکات دیگری را نیز به ما یاد دهد از جمله اینکه با این حرف میفهمیم که حکومت پیامبر(ص) غیر از رسالتش است. رسالت پیامبر(ص) الهی و از جانب خداست ولی حکومتش از جانب چه فرد یا گروهی است، الهی هست یا نیست، معلوم نمیباشد به خصوص که در قرآن آیهای نداریم که بگوید پیامبر(ص) حاکم بر شماست.
پس باید این دو حیث را از یکدیگر جدا کرد. بله ایشان در مدینه، هم رسالت داشته و هم حکومت ولی نمیتوان گفت حکومتش نیز مثل رسالت از ناحیۀ خداست. هرکس میخواهد بگوید حضرت محمد(ص) از طرف خدا حاکم شده است باید دلیل ارائه دهد. البته روشن است که دلیل نباید از سنخ زندان و شمشیر و اجبار باشد بلکه دلیل علمی منظور است.
پس با جدا کردن حیثیتها میتوان رسالت و حکومت پیامبر(ص) را از یکدیگر جدا کرد.
ثمرۀ علمی این بحث این است که به این نتیجه خواهیم رسید که آن چه که از جانب خداست دین است و تغییر نمیکند ولی آن چه که از ناحیۀ حاکم است همیشگی و جاودان نیست بلکه زمان و شرائط بر روی آن اثر گذاشته و در نتیجه امکان تغییر دارد.
میتوان برای دستورات متغیر پیامبر(ص) به حکمت 17 نهج البلاغه اشاره کرد:
وَ سُئِلَ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ الرَّسُولِ (صلی الله علیه وآله) “غَيِّرُوا الشَّيْبَ وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ”؟
فَقَالَ (علیه السلام): إِنَّمَا قَالَ ذَلِكَ وَ الدِّينُ قُلٌّ، فَأَمَّا الْآنَ وَ قَدِ اتَّسَعَ نِطَاقُهُ وَ ضَرَبَ بِجِرَانِهِ؛ فَامْرُؤٌ وَ مَا اخْتَارَ.
ترجمه: از آن حضرت در باره اين سخن پيامبر (ص) پرسيدند كه فرموده بود: رنگ سفيد موى را تغيير دهيد و خود را همانند يهودان مسازيد و او فرمود:
اين سخن را رسول اللّه (ص) زمانى فرمود كه مسلمانان اندك بودند، اما اكنون كه دايره اسلام فراخ گرديده و دين استقرار يافته، هركس به اختيار خود است.
از همینجا میتوان فهمید که اوامر حکومتی پیامبر(ص) میتواند متغیر باشد. احادیثی که پیامبر(ص) به عنوان رسالت گفته دائمی است ولی احادیثی که به عنوان فرمانده گفته است میتواند متغیر باشد.
پس باید بین اوامر رسالی و حکومتی پیامبر(ص) تفکیک قائل شد.
مثلا حکم پیامبر (ص)به اینکه هر کسی زمین مواتی را احیا کرد مالک آن میشود: من احیا ارضاً میتةً فهی له. مربوط به زمان پیامبر(ص) بوده است و الا امروزه ثروتمندان دارای وسایل تکنیکی به راحتی میتوانند تمامی زمین را اخیا کنند و مالک شوند و دیگران را در تنگنا قرار دهند. پس به این حکم پیامبر (ص) امروزه نمیتوان عمل کرد.
این بحث در کتاب (معیارهای ثابت و متغیر در دین) به گونۀ مفصلتری آمده است و من امید دارم کتابی بنویسم به نام (معیارهای جدا سازی عرف از شرع) و در آن بین عرف و شرع را نیز تفکیک کنم.
فعلا میخواهم حیث رسالت و حکومت را جدا کنم و بگویم پیامبر(ص) از حیث رسالی نمیتواند مزد بگیرد ولی از حیث حکومت میتواند مزد بگیرد. و آیۀ مورد بحث نیز با ضمیر «علیه» به همین مطلب اشاره دارد. یعنی بر رسالت مزد نگیرد نه بر تمامی امور.
و اما در این زمینه اشکالی به ذهنم بود که فکر میکنم جوابی برای آن پیدا کردهام. اشکال این بود که اگر بگوییم پیامبر(ص) از طرف مردم، حاکم است و از طرف خدا، رسول است آیا نباید در خود قرآن چنین امری صراحتا آمده باشد؟ چرا در قرآن این مطلب مجمل آمده است تا جایی که بسیاری از علماء این دو را تفکیک نکردهاند و تقریبا همه، حکومت پیامبر(ص) را الهی میدانند؟
به نظر من خداوند این مسأله را مجمل نگذاشته است بلکه آن را بیان کرده است. در مواردی در قرآن که به اطاعت از خدا و رسول اشاره شده است گاهی «اطیعوا» برای رسول تکرار شده است. همچنین زمان نزولِ بحث اطاعت از خدا و رسول نیز باید مورد توجه قرار گیرد. جالب است بدانید هر کجا که بحث اطاعت از رسول است مربوط به آیات مدنی است. پس با توجه کردن به زمان نزول آیاتِ «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول» چیزهای زیادی میتوان فهمید. این آیات مربوط به زمان حکومت اوست و در زمانی که پیامبر(ص) حکومت نداشت این تعبیر مطرح نشده است. پس حکومت رسول، الهی نیست. امر «اطیعوا الرسول» مربوط به وقتی است که مردم با پیامبر(ص) قرار داد نوشتند نه قبل از آن. به عبارت دیگر لزوم اطاعت از رسول به خاطر قراردادها و بر طبق آنهاست. به عبارت دیگر امر «اطیعوا الله» ارشادی است یعنی عقل میگوید خدا را اطاعت کن و آیه نیز همین را میگوید و اما امر «اطیعوا الرسول» نیز ارشادی است ولی نه ارشاد به حکم عقل بلکه ارشاد به امور عقلایی. در واقع آیه میخواهد بگوید عقلاء بر طبق قرار داد عمل میکنند و شما مسلمانان نیز باید طبق قرار دادی که با پیامبر(ص) بستهاید عمل کنید. پیامبر(ص) قرار دادهای مختلفی با مردم میبست و برخی را مکتوب میکرد و برخی را شفاها قرار داد میبستند.
سؤال: بر طبق حرف شما بجای تعبیر «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول» باید از تعبیر «اطیعوا الله و اطیعوا الحاکم یا اطیعوا الامیر یا اطیعوا محمدً الحاکم یا اطیعوا الرسول الحاکم» استفاده میشد. اگر این چنین آمده بود میفهمیدیم حرف شما درست است ولی در آیات، از واژۀ «رسول» استفاده شده است و استفاده از این واژه از باب تعلیق حکم بر وصف مُشْعِربه علیّت است و دلالت دارد که اطاعت از پیامبر(ص) به خاطر رسول بودن ایشان است نه به خاطر حاکم و امیر بودن او. به هر حال این سؤال مطرح است که چرا خداوند در هیچ آیهای نگفته است از رسولی که حاکم است اطاعت کنید؟
جواب: به نظر بنده به خاطر احترام، بر طبق آیۀ 62 سورۀ نور همۀ مسلمانان مکلف شدهاند که در هر موردی که با پیامبر(ص) کاری دارند اسم او را صدا نزنند بلکه او را با عنوان «رسول» خطاب کنند. خود خدا نیز برای پیامبر(ص) بیشتر از عنوان «رسول» استفاده کرده است.
پس اطلاق «رسول الله» به پیامبر(ص) از باب احترام است که خدا قرار داده است. بنابراین آوردن وصف همیشه از باب تعلیق حکم بر وصف نمیباشد بلکه مثلا در اینجا برای بُلد کردن عنوان «رسول» است.
سؤال: با توضیحات شما لفظ مجمل شد و اگر در مواردی از واژۀ «رسول» استفاده شد ما نمیدانیم که رسول به عنوان رسالت است یا فرماندار است یا …
جواب: این مشکل باید با قرینه حل شود. باید به دنبال قرائن کلام گشت. مثلا در مواردی که بحث اجرت و مزد مطرح است معلوم میشود که در آنجا حیثیت رسالت مطرح نیست چون خدا گفته است که رسول نباید مزد بگیرد و اگر پیامبر(ص) به عنوان رسالت مزد خواسته بود تخلف کرده بود و مسلمانان نیز اعتراض میکردند. همین که آنها اعتراض نمیکردند دقت داشتند که پیامبر(ص) از حیث رسالت مزد نمیگیرد بلکه از بُعد دیگری بوده است.
سؤال: اینکه در ابتدای بعثت، نماز دو رکعت بوده و سپس 4 رکعت شده آیا این دستور پیامبر(ص) الهی بوده یا نه؟
جواب: امور عبادی مربوط به جنبۀ رسالت است و الهی میباشد.