هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
فایل صوتی درس: کلیک
نکات درس تفسیر در تاریخ 4/3/1401
تفسیر آیۀ 90 سوره انعام
توضيح انفال، طريق شكلگيري انفال، مالكيت انفال. بررسي ارتباط انفال به رسالت و حاكميت. نقش رأي مردم در چگونگي مصرف انفال
اُولٰئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللّٰهُ فَبِهُدٰاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لاٰ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ هُوَ إِلاّٰ ذِكْرىٰ لِلْعٰالَمِينَ ﴿الأنعام، 90﴾
آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده است، پس به هدایتشان اقتدا کن. بگو: پاداشی بر [آوردن قرآن] از شما نمیخواهم. آن [=قرآن] جز تذکّر و پندی برای جهانیان نیست.
نکته 1: در مورد آیۀ 90 زیاد صحبت شد و با اين حال هنوز آیه روشن نشده است و باید بیشتر در بارهاش صحبت شود. از تفسير تسنيم نقل کردیم که انفال مربوط به مبلغان دین است و اشکال کردیم که چنین مطالبي نه صحيح است و نه به مصلحت. اینکه حوزۀ علمیه بگوید منابع گاز و نفت و.. انفال است و مخصوص ماست علاوه بر صحيح نبودن، عاملی است برای بدبینی به دين و مبلغان آن.
مرحوم آیت الله منتظری در بحث ولایت فقیه بيان كرده که انفال در اختیار رسول خدا و پس از او در اختيار امام معصوم و در نبود او در اختيار ولی فقیه است. و مربوط به شخصيت حقوقي اوست نه ملك شخصي او. گروهي نيز اين اموال را مال شخصي پيامبر (ص) و جانشينانش ميدانند. و همه متفقند در اينكه او حق تصرف در اموال را به هرگونه كه خودش تشخيص بدهد و صلاح بداند، دارد و در مقابل مردم مسؤل نيست و مردم در بارۀ چگونه مصرف شدن انفال نميتوانند نظر داشته باشند. ولی بنده نظر ديگري دارم که مطرح میکنم و همۀ انديشمندان را به نقد و بررسي آن فرا ميخوانم.
قبل از آن به این نکته اشاره کنم که انسان فرزند زمان خودش است و اگر كسي نظر بزرگان قبلی را رد كرد، توهین به آنان نیست. بلكه اعلام اين است كه سخن آنان فهميده شده و قرار است قدمي به پيش نهاده شود. و قرار نبوده و نیست كه اگر کسی قبلا حرفی زده است تا ابد باید همان حرف صحيح يا معيار عمل باشد همانطور كه قرار نيست اين سخن امروزي هميشگي باشد.
مرحوم کلینی در انتهای جلد اول اصول کافی 28 حدیث در مورد انفال آورده است و جالب است که قبل از بحث انفال خودش در این زمینه حدود يك صفحه انفال را توضیح داده است در حالی که معمولا در جاهای دیگر چنین کاری نکرده است.
این مطلب دلالت دارد که کلمۀ انفال روشن نبوده و ایشان قصد داشته آن را توضیح دهد.
لُبّ سخن بنده اين است:
انفال، عبارت است از بیابانها و جنگلها و كف رودخانهها و كف درياها و سر كوهها و نيزارهاي وسيع که مردم به آن نياز ندارند و دسترسی نيز ندارند و الا جاهایی که مردم به آن دسترسی دارند جزو انفال نیست.
مثلاً کدخدای مکه بر مكه و اطراف آن تا محدودة مورد نيازش حكومت داشته است و کدخدای مدینه نيز همين گونه بوده است و بيابانها و كوههاي وسط اين دو كاملا بيصاحب بوده است و هيچكدام در مورد بیابانهاي آزاد خارج از محدودة دو محل تصرفي نداشتند و نظری نمیدادند. حال فرض كنيد مردم مكه و مدينه همه با هم يك فرد را به عنوان كدخداي هر دو جا قرار دهند، اكنون كدخدای اين دو شهر نسبت به بيابانهاي بين اين دو شهر نيز تسلط دارد و به عبارت ديگر مردم با انتخاب يك كدخدا براي دو شهر مجاور، عملا او را بر بيابانهاي ميان دو شهر نيز مسلط كردهاند و او بر بيابانهاي وسط تسلط دارد به گونهاي كه اگر كدخداي طائف يا رياض خواست در آنجا كاري انجام دهد بايد از كدخداي مكه و مدينه اجازه بگيرد.
پس زمانی که سرزميني داراي حكومتهاي ملوک الطوایفی باشد انفالی وجود ندارد چرا که هر گروهی در محدودهاي حاكم است و در بيرون از محدودۀ خودش نياز، قدرت و تسلطي ندارد و هر كس برای خود فعالیت میکند ولی زمانی که حکومت مرکزی تشکیل شود بيابانها و جنگلهاي وسط، نیز مورد تسلط قرار میگیرد.
لازم به يادآوي است كه مردم صدر اسلام اين امور را نميدانستند و پرسششان در بارۀ غنیمتهای جنگی بوده ولی خدا در بارۀ انفالي كه تازه شكل گرفته بود جواب داد و به همين دليل كلمۀ انفال را تكرار كرد.
به آیۀ مربوط به انفال دقت کنید:
يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفٰالِ قُلِ الْأَنْفٰالُ لِلّٰهِ وَ الرَّسُولِ ﴿الأنفال، 1﴾
از تو درباره انفال میپرسند؟ بگو: انفال ویژه خدا و پیامبر است.
جالب است که در این آیه لام بر سر رسول نیامده تا این نکته را برساند که پیامبر(ص) مالک انفال نیست بلکه تنها در تحت تصرف اوست. و اين حق تصرف به خاطر این است که مردم او را حاکم کردهاند. پس پیامبر(ص) چون حاکم بر مجموعهاي از محلها شده است وسط اين محلها كه مناطق آزاد بوده به عنوان انفال مطرح شده و پيامبر(ص) حق داشته در انفال نظر دهد و تصرف کند. پس انفال زاييدۀ حكومت و مخصوص حکومت است نه زاييدۀ رسالت.
در جلسات قبل بيان شد که عنوان رسول در چنین مواردی از باب تعلیق حکم بر وصف نیست كه به عليّت إشعار داشته باشد، بلکه عنوان مُشير و براي رعايت احترام است. يعني در حالي كه پیامبر(ص) فرمانده جنگ بوده باز به او رسول الله گفته میشده است. پس آوردن عنوان رسول همه جا به جهت رسالت او نیست بلكه به خاطر آيۀ قرآن است كه فرموده: لاٰ تَجْعَلُوا دُعٰاءَ اَلرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعٰاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضاً ؛ صدا کردن پیامبر را در میان خود، مانند صدا کردن یکدیگر قرار ندهید.
به نظر ميرسد اشتباه كساني که حکومت پیامبر(ص) را الهی میدانند از همینجا نشأت گرفته است که فکر میکنند آوردن عنوان رسول در هر موردی از جمله در مورد جنگ و صلح و ساير كارهاي ایشان از باب تعليق حكم بر وصف است و به عليّت إشعار دارد و بنابراين حكومتش به خاطر رسالتش است پس دلالت بر الهی بودن حکومت او میکند.
اما بنده میگویم اینگونه نیست و حاکمیت پیامبر(ص) الهي نبوده و به خاطر رسالت او نيز نبوده است چرا که برخی از کسانی که با پیامبر(ص) قرار داد بستند اصلا رسالت ایشان را قبول نداشتند ولی چون دیدند پیامبر(ص) انسان عاقل و عادلی است حاکمیت او را قبول کردند.
وقتيکه قبيلههاي مختلف حاکمیت او را قبول کردند انفال شکل گرفت و در اختیار پیامبر(ص) قرار گرفت ولی نه به خاطر پیامبر بودنش بلکه به خاطر حاکم عام بودنش.
و اما پیامبر(ص) که انفال در اختیارش قرار گرفت چگونه باید مصرف کند؟
زمانی که مردم تمامي جاهايي كه پيامبر(ص) را به عنوان حاكم قبول كردند همگی مسلمان باشند به كار رفتن انفال در جهت نفع همۀ مسلمانان اشكالي ندارد، اما وقتی مثلا50 قريه باشد که خیلی از آنها مسلمان نیستند ولی با انتخاب حضرت محمد(ص) به عنوان حاكم در شكل گرفتن این انفال نقش دارند، در چنین فرضی اگر انفال در دست پیامبر(ص) باشد نبايد آن را تنها برای مسلمانان خرج کند.
آیا این عدالت میشود که بگوییم انفال فقط برای مسلمانان باشد؟ نمیتوان چنين انفالي را تنها برای مسلمانان و دفاع از اسلام بکار برد بلکه باید برای نفع همۀ ايجاد كنندگان آن استفاده شود.
حاکم باید لحاظ همه را بکند. در اینجا حرفهای مهمی هست که ثمرات عملی فراوانی دارد.
پس شخص پیامبر(ص) به عنوان حاکم میتواند انفال را تصرف کند نه به عنوان رسول. در نبود پیامبر(ص) حاکم بعدی باید در انفال تصرف کند. حال اگر آن حاکم حق باشد و طبق روش عدل عمل کند کارش درست است ولی اگر آن حاکم حق نباشد بستگی دارد که انفال را چگونه تصرف کند؟ اگر آن حاکم انفال را در جهت نفع تمامی مردم استفاده میکند باز کارش درست است و الاّ خیر.
انفال در زمان ائمۀ اطهار در اختیار آنان نبود، اگر چه بر مردم لازم بود که آنان را حاکم میکردند ولی وقتی مردم به هر دليلي آنان را حاکم نکردند پس آنان تسلطی بر انفال نداشتند.
تعدد انفال
تا حالا آنچه شنيدهايد اين بوده كه تمامی انفال در اختیار پیامبر(ص) و امام است و امام حتی شرعا بر جنگلهای آموزون مسلط است. اين حرف در محدودۀ عقل نميگنجد. فرض كنيد اين سخن درست باشد و در نبود رسول و نبود امام معصوم، فقيه بر تمامي كوهها و جنگلها و … شرعا مسلط باشد، يعني يك فقيهي كه در قم يا نجف نشسته اعلام کند که دریاها و کوههای آمریکا و استرالیا انفال است و در اختیار من است يا مريدانش بگويند بايد رؤساي جمهورهاي جهان براي حركت بر فراز كوهها و درياها از فقهاي شيعه اجازه بگيرند.
حال سؤال پیش میآید که با این حرف چکار باید کرد؟ یک فقیه که اصلا اسم آن مکانها را نیز نمیداند چگونه اجازۀ تصرف در آنها را در اختیار دارد؟!
در این زمینه جواب میدهند که این مسأله شرعی است و اگر فقیه گفت تسلط در انفال حرام است، حرام ميشود و هیچ کسی نمیتواند از آنها استفاده کند و مثلا اگر هواپیمایی از فضای انفال استفاده کرد کار حرامی انجام داده است.
واقعا آیا این حرفها عجیب نیست؟ اگر گفتیم امام یا فقیهی که حکومت بالفعل ندارد انفال را در اختیار دارد ثمرۀ عملی این صحبتها آیا مسخره شدن دین نیست؟
متأسفانه گاهی اوقات در فقه چیزهایی گفته ميشود که مایۀ تمسخر است. یادم هست زمانی که در کانادا بودم با یکی از دوستان میخواستیم به استخر مستقر در همان ساختمان كه همه در آن شريكند، برویم. من به او گفتم هیچ آخوند شیعهای غیر از من نمیتواند در اینجا به اين استخر بیاید چون آنها مردمِ غير مسلمان را نجس میدانند و اكثر افراد اين ساختمان غير مسلمان و از ديد آنان نجس هستند و در نتیجه وقتي اين افراد از استخر بيرون ميآيند آب بدنشان همه جا را نجس ميكند، فورا گفت چه مزخرف!
این حرفها عاملی برای تمسخر فقه شده است. حال اینکه بگویند انفال در اختیار امامی است که تسلطی بر جایی ندارد این حرفها نیز درست نیست و مایۀ استهزاء میباشد.
اینکه در برخی از روایات انفال آمده است که انفال برای شیعیان حلال است آیا به این معنا است که برای بقیه حرام است و چون آنان تصرف كردهاند و با آن اموال ازدواج كردهاند بچههايشان حرام زاده میشوند؟
واقعا این چه برداشتی است که هیچ عقل سلیمی قبول نمیکند؟
پس انفال در اختیار حاکمِ مسلط است. اگر درست مصرف کرد که خوب و الّا گنهکار است. پس اینکه انفال تنها برای مسلمانان یا شیعیان مصرف شود ضایع کردن حق دیگران است. انفال مال همۀ مردم است و اختیارش از سوي خدا نیست که حاکم بگوید خدا به من اختيار تصرف داده است و در مقابل خدا پاسخگو هستم. خير، اعتباري به نام انفال را خود مردم ايجاد كردند پس در اختیار تسلط بر انفال مردم نقش دارند و بايد در چگونگي مصرف انفال نظر مردم لحاظ شود و حاكم به آنان پاسخگو باشد.
پس مثلا حکومت ایران حق ندارد انفال ایران را تنها برای مذهب شیعه بکار ببرد یا به کشور دیگری ببرد. انفال مال رسالت يا امامت نیست بلکه مال مقام حکومت است.
از طلاب و فضلاء خواهش میکنم صحبتهای مرا نقد و بررسی کنند تا نقاط ضعف و قدرتش روشن شود و نتيجه را به اطلاع بنده برسانند.