فایل صوتی درس: کلیک
نکات درس تفسیر در تاریخ 23/3/1401
تفسیر آیه 91 سوره انعام
توضيح «ما قدروا الله حق قدره» از تفسير الميزان با تبيين معناي قدر كه به معناي اندازه است و كمكم به ارزش توسعه يافته و مجازاً در وصف و شناخت به كار رفته است و اينكه توجه نكردن به نعمت هدايت و ربوبيت خدا، حق خدا را ادا نكردن است.
وَ مٰا قَدَرُوا اللّٰهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قٰالُوا مٰا أَنْزَلَ اللّٰهُ عَلىٰ بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتٰابَ الَّذِي جٰاءَ بِهِ مُوسىٰ نُوراً وَ هُدىً لِلنّٰاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرٰاطِيسَ تُبْدُونَهٰا وَ تُخْفُونَ كَثِيراً وَ عُلِّمْتُمْ مٰا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لاٰ آبٰاؤُكُمْ قُلِ اللّٰهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ ﴿الأنعام، 91﴾
و خدا را آن گونه که سزاوار اوست نشناختند، آنگاه که گفتند: خدا بر هیچ بشری چیزی نازل نکرده است. بگو: کتابی را که موسی آورده -که نور و هدایت براي مردم است و شما بعضی از آن را در کاغذهایی ثبت میکنید و آشکارش میکنید و بسیاری از آن را پنهان میدارید و حال آنکه حقایقی که نه شما میدانستید و نه پدرانتان [به وسیلۀ آن] به شما آموخته شد- چه کسی نازل کرده است؟ بگو: خدا [نازل کرده است]، سپس آنان را واگذار در یاوههایشان که [در آنها] به بازی مشغولند.
نکته 1: در تعبیر وَ مٰا قَدَرُوا اللّٰهَ حَقَّ قَدْرِهِ باید معنای واژۀ «قدر» مشخص شود و معنای دقیق کلمات قَدَر، تقدیر، قَدر و …. مشخص شود. در کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم كه سعی شده کلمات داراي حروف مشترك به یک معنای مشترک برگردانده شود در بارۀ معنای ریشۀ «قدر» چنین آمده است:
اصل این ماده به معنای توان داشتن بر انجام و ترک یک فعل است …. و منظور از تعبیر وَ مٰا قَدَرُوا اللّٰهَ حَقَّ قَدْرِهِ این است که قدر خدا را از نظر فکر و قول نشناختند….
جالب است که کتاب التحقیق با اینکه حدود 6 صفحه در این زمینه سخن گفته است ولی در مورد آیۀ مورد بحث به چند كلمۀ فوق اكتفا كرده است و به نظر میرسد این به خاطر وضوح آیه نبوده بلکه به خاطر ابهام آیه بوده است.
و اما در تفسیر المیزان عربی، ج7،ص238 در مورد این آیه مفصلتر بحث کرده است. ترجمۀ توضیحات المیزان در زیر آورده میشود:
و ما قدروا الله حق قدره اذ قالوا ما انزل الله علي بشر من شيء قدر و قدر از هر چيزي كميت و كوچك و بزرگي و كم و زيادي آن است ، مثلا وقتي گفته ميشود : قدرت الشيء قدرا و يا گفته ميشود : قدّرت الشيء تقديرا مقصود اين است كه من كميت و حدود ظاهري و محسوس فلان چيز را معلوم و بيان كردم ، اين معناي اصلي و لغوي اين كلمه است ، و ليكن كلمه مزبور را از معناي اصليش تجاوز داده و در امور معنوي و غير محسوس نيز استعمال كردهاند ، مثلا ميگويند فلاني در بين مردم و در ميان اجتماع داراي قدر و منزلت است و مقصودشان اين است كه فلاني در جامعه خود وزنهاي است داراي ارزش اجتماعي .
و از جهت اينكه تقدير و تحديد هر چيز غالبا توأم با وصفي است كه طرف را از حال آن چيز آگاه ميكند لذا كلمه قدر و تقدير بطور استعاره ، هم بر آن اوصاف اطلاق ميشود و هم بر آن معرفت و آگاهي ، مثلا گفته ميشود: قدر الشيء و قدره يعني وصف كرد فلان چيز را و نيز گفته ميشود : قدر الشيء و قدره يعني معرفت به فلان چيز حاصل كرد و اينگونه استعمالات همه صحيح و لغوي است .
از اين رو استعمال لفظ قدر در باره خداي تعالي نيز به همه اين معاني كه گفته شد جايز است ، و آيۀ مورد بحث را به همه آن معاني ميتوان تفسير نموده و گفت : معناي جمله ما قدروا الله حق قدره اين است كه مردم نميتوانند خدا را آنطور كه لايق ساحت او است تعظيم كنند ، چون عقل و وهم ايشان و هيچ حسي از حواسشان نميتواند به ذات خداي تعالي احاطه پيدا كند .
و اگر خدا را وصف ميكنند ، به آن مقداري است كه آيات و دلايل بر آن دلالت دارند.
بنابراين ميتوان گفت وَ مٰا قَدَرُوا اللّٰهَ حَقَّ قَدْرِهِ معنايش اين است كه : مردم نميتوانند خدا را آنطور كه بايد و شايد وصف كنند ، يا آنطوري كه هست بشناسند .
پس آيه شريفه صرفنظر از آيات قبلي قابل انطباق بر هر سه معنا ميباشد ، الا اينكه از نظر قرار گرفتنش به دنبال آياتي كه در آن خداي تعالي هدايت انبيا را وصف ميكرد ، و حكم و كتاب و نبوت ايشان را بيان مينمود ، و عنايت كامل خداي تعالي را نسبت به حفظ كلمه حق و نعمت هدايت در ميان مردم و در تمامي قرون و اعصار خاطرنشان ميساخت ، بر معناي اول بهتر منطبق ميشود ، چون انكار مساله وحي در حقيقت به عظمت خدا پي نبردن و او را از مقام ربوبيت كه به جميع شؤون بندگان عنايت دارد ، خارج كردن است .
(ترجمة الميزان ج : 7ص :374)
جالب است که علامه طباطبایی اصلا از نعمتهای مادی سخن نگفته است چون این مسائل چیزهای عادی زندگی است و گفتن ندارد و به همین خاطر ایشان بحث را بیشتر روی نعمت هدایت برده است.
براي فهم ارزش نعمتهاي معنوي توجه به روايات ذيل آخرين آيه سورۀ تكاثر مناسب است. در آنجا آمده است که حتما در روز قیامت از نعیم سؤال میشويد. ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ اَلنَّعِيمِ
برخی گمان میکردند مراد از نعمت در این آیه نعمتهای مادی مثل خرما و آب و گوشت است ولی از امام صادق(ص) نقل شده است که مراد از نعیم ما هستیم که توسط ما هدایتگری صورت میگیرد. (بحارالأنوار: ج 24 ص 56 ح 27)
حال کسی که به این نوع از نعمتهاي معنوي توجه نکند مٰا قَدَرُوا اللّٰهَ حَقَّ قَدْرِهِ چنین کسی قدر خدا را نشناخته است.