پاسخ مثبت و مشروط استاد عابدینی به استاد علیدوست پیرامون برگزاری نشست‌های علمی

پاسخ مثبت و مشروط استاد عابدینی به استاد علیدوست پیرامون برگزاری نشست‌های علمی

پاسخ مثبت و مشروط استاد عابدینی به استاد علیدوست پیرامون برگزاری نشست‌های علمی

به نام خداوند مهربان

با سلام خدامت برادر بزرگوار و عزیز جناب حاج آقا علیدوست.

در مورد کلیپی که فرستاده بودید مقدمتا نکاتی را خدمت شما عرض کنم.

اولا از فضای مجازی تشکر می‌کنم که باعث شد من وشما با هم مرتبط شویم تا ان‌شاءالله بحث علمی صورت بگیرد.

از شما نیز تشکر می‌کنم که با فرستادن كليپ در این زمینه پیش‌قدم شدید.

نكتۀ اول اينكه بحث‌های علمی پیش زمینه‌هایی لازم دارد تا افراد با خيالي آسوده به بحث بپردازند. از اموري كه ذهن مرا آشفته مي‌سازد يكي اين است كه هدف از مناظره‌ها و نشستها چيست و ابزار آن كدام است و از چه ابزار مشروع و معقول يا نامشروع و نامعقول براي زمين زدن طرف مقابل استفاده مي‌شود؟ بله بنده قبلا در مناظره‌ای شركت كردم و در آن مناظره به من تهمت تحريف زده شد و نتوانستم از خودم دفاع کنم.

شما به عنوان پیش زمینه برای يك بحث علمي و براي اینکه معلوم شود این دفعه آن‌گونه نمی‌شود تحقیق کنید که داستان آن مناظره و تهمت تحريف در نقل قول چه بوده است و حقيقت را بيان فرماييد.

آن مناظره بحثی بود با آقای حسینی قزوینی و ایشان در مناظره به من گفت: چرا متن روایت را تحریف کردی و قسمتی از آن را حذف کردی؟ من که مطمئن بودم این گونه نیست گفتم: من کتاب نور الثقلین را جلوی خودم گذاشتم و دقیقا ترجمۀ آن را نوشته‌ام و داده‌ام به تايپيست كه متن عربي را از سي‌دي بياورد و اگر مشکلی بوده از تایپیست بوده است.

روز بعد از مناظره به كتاب و جزوه‌ام و سي‌دي جامع الأحاديث مراجعه كردم و معلوم شد که همه چيز درست بوده و ایشان تهمت زده است و اگر اشكالي بوده [كه نيست] از تفسير نور الثقلين بوده كه حديث را از اكمال الدين مرحوم صدوق نقل كرده و قسمت غير مرتبط حديث را حذف كرده است همانطور كه صاحب وسايل الشيعه تمامي كتابش از همين تقطيع هاست و هيچكس به نقل كنندۀ از وسايل الشيعه چنين اشكالي نمي‌كند كه چرا به مصادر و منابع قبل از صاحب وسايل رجوع نكردي. بله در حالی که من از نور الثقلین نوشته بودم و آدرس آن را داده بودم و قسمت تقطيع شدۀ توسط مؤلف آن كتاب ربطی به بحث نداشت، چنين تهمتي را زد و جوّ را به دست گرفت. و نظير همين كار را با دو سه قسمتي كه از تفسير قمي نقل كرده بودم، نمود.

بعد از دو سه روز از مناظره كه همین مطلب را با گرفتن عكس صفحات اين كتابها و ترجمۀ خودم در تلگرام گذاشتم تا حقيقت روشن شود، ایشان زنگ زد و گفت ما میلیون‌ها خرج کرده‌ایم تا شما را محکوم کنیم و باید این مطلب را از تلگرام حذف کنی وگرنه سر و كارت با فلان اداره و وزارت است و من چون حوصلۀ دردسر نداشتم آن را حذف کردم.

بعد از چند سال به مناسبتی سراغ سایت گوگل رفتم و با جستجوی عبارت «احمد عابدینی» ديدم در سایت‌های مختلف آمده است که احمد عابدینی مفتضح شد و…

این خلاصۀ ماجرای آن مناظره بود.

حال من باید مطمئن شوم این مباحثه‌ای علمي که شما خواستار آنيد، آن‌گونه نیست.

بله دوست عزيز، حضرت یوسف(ع) از پادشاه كافر زمان خودش خواست کرد که:

مٰا بٰالُ اَلنِّسْوَةِ اَللاّٰتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ  ﴿يوسف‏، 50﴾

من نیز حق دارم از مسؤل نوآوري و…  زمان خود بپرسم که قصۀ حسینی قزوینی و آن مناظره چه بود؟

از شما می‌خواهم ابتدا آن مناظره را كه همه جا پخش شد را بررسی کنید که قصه چه بوده و چرا چنين تهمتی به من زده شده و قصۀ ده‌ها ميليون هزينه براي محكوم كردن و شكست دادن من چه بوده است تا زمینه برای مناظره يا نشست علمي يا كرسي آزادانديشي يا… فراهم شود.

نکتۀ دوم اینکه بنده مقالات و کتابهای مختلفی نوشته‌ام که شما در صحبت‌هایتان به برخی از آنها اشاره کردید مثل کتاب «طهارت ذاتی انسان» که ابتدا در سال 1375 در فصلنامه فقه؛ كاوشي نو در فقه اسلامي شماره 7-8 چاپ شد. اين فصلنامه 217 صفحه داشت كه بيش از200 صفحه‌اش مربوط به این مقاله بود. سپس اين مقاله كامل شد و به عنوان كتاب طهارت ذاتي انسان از سوي بوستان كتاب چاپ و تجديد چاپ شد.

قبل از آن مقالۀ «ربا و تورم» را به صورت مختصر نوشتم که در مجموعه آثار کنگره نقش زمان و مكان در اجتهاد در سال 1374 چاپ شد. و با تكميل و اضافه در سال 1376 در همان فصلنامه شماره 11-12 چاپ شد. اين مقاله دنباله‌اي داشت به نام «تورم و ضمان» كه در آن ثابت كرده بودم بانيان سقوط پول ضامن سقوط پول مردم هستند.

قسمت اول که مربوط به تورم بود مقاله‌اش همه جا پخش شد چون به ضرر كسي نبود، ولی قسمت دوم که مربوط به ضامن بودن کسانی است که موجب سقوط پول مردم می‌شوند در جاي ديگري جاپ نشد و کسی پیگیری نکرد.

با این صحبت‌ها می‌خواهم بگویم اینکه گفتم حوزه کاری نمی‌کند منظورم این نیست که کسی مقاله نمی‌نویسد بلکه منظور این است که حوزه در بارۀ حفظ پول مردم از سقوط و ارائۀ راهكار براي جبران آن چه كرده است؟ حکومت ما که یک حکومت فقهی است در زمینه جبران سقوط پول مردم حكومت مسؤل است و حوزه در اين قسمت چه کرده است؟ آیا حفظ مال مردم واجب نیست؟ دلاری که در اوایل انقلاب 70 ریال بوده الآن 330 هزار ریال شده است یعنی 5000 بار سقوط کرده است.

آیا حوزه در مورد پول مردم نباید هشدار دهد؟ حوزه کدام طومار را در این زمینه پر کرد؟ کدام فتواي جمعي يا فردي در این زمینه صادر شد؟ در ديدار كدام مسؤل به سقوط پول مردم اعتراض جمعي شد؟

وقتی این کارهای مهم را انجام نمی‌دهند معلوم است که بیشتر كارشان به همان تبدیل احتیاط واجب به مستحب و بر عکس ارزيابي مي‌شود. تازه جوّ عمومی حوزه با مؤسسات تحقیقاتی که شما نام بردید متفاوت است. جوّ عمومی حوزه تقريبا همین است که گفتم.

در مؤسسات نیز که مقاله نوشته می‌شود واقعا اثرش کو؟

مهم‌ترین مساله، پول و جان مردم است ولی آیا علمای حوزه جلو حکومت ایستادند که بگویند این وضع اسف‌بار را ضامن هستید؟ يا اين قوانيني كه با آنها مردم را مجازات مي‌كنيد ايراد اساسي دارد؟

وقتي امام جمعه‌ای مطلبی گفت یا مسئولي توییتی زد و پول مردم ساقط شد. آیا هشدار دادید که به خاطر این کارها ضامنید؟ و چون تخصص نداريد و مزد مي‌گيريد ضمان به عهدۀ خود شماست نه بيت  المال.

آیا از طرف حوزه هشدار داده شد که آيا مسئولان هر قسمت، مدیریت و تخصص لازم را دارند یا نه؟

خودتان مقايسه كنيد كه در این مباحث چقدر مقاله نوشته شده و در مقابل، پیرامون موی خانم‌ها چقدر نوشته شده است؟ آيا انحراف اساسي در تحقيقات وجود دارد يا خير؟

نکتۀ سوم اینکه بنده مقالات متعددی نوشته‌ام که به زبانهاي فارسي و عربي در مجله‌های مختلف مثل «فقه»، «بينات»، «الإجتهاد و التجديد»، « النصوص المعاصرة» و… چاپ شده است. حال بعد از اینکه يك مرتبه، هيچ مقاله‌ای از بنده چاپ نشد، آیا شما که حامی افراد نواندیش هستید و مؤسسه‌اي براي اين منظور داريد و می‌فرماييد افراد بیایند و فرم پر کنند، دنبال كرديد كه چرا يكي از آن نويسندگان و محققان ناگهان از انتشار مطالبش محروم شد يا خير؟ آيا دنبال كرديد که مثلا چه شد مقالات عابدینی قطع شد و دیگر در هیچ مجله‌ای چاپ نمي‌شود؟ اگر او مرده است لا اقل فاتحه‌اي بخوانيد. وقتي حدود 40 مقاله علمي و حدود صد مقالۀ تبليغي از بنده چاپ شده است واقعا چرا یک مرتبه چاپ مقالات من قطع شده و حتي رسانه‌هاي حوزوي يك مصاحبۀ معمولي از مرا اجازۀ نشر ندارند؟ آیا گناه کبیره‌ای انجام داده‌ام؟ آيا نوآوري علمي گناه است؟

پس به نظرم بايد مقداري این مسائل معلوم شود تا مطمئن گردم نشستی که شما می‌خواهید برگزار کنید نشست علمی است.

آیا می‌دانید عده‌ای به حجرۀ محل درس من در مدرسۀ صدر بازار اصفهان حمله کردند و کتاب پرت کردند و فحاشي كردند و عمامه انداختند و حدود 4 سال است حجره‌ام را گرفته و پس نداده‌اند؟

آیا شما به عنوان حامی محققان پرسیدید که قضيه چه بود و چه شد؟

جالب است بدانید ده شمارۀ مجلۀ گاهنامۀ بازاندیشی دینی از آن حجره بیرون آمد که برخی از آنها حدود 200 صفحه بود و بالای هزار عدد پخش شد. بجای تشویق و ترغیب، درب حجره را بستند.

شما در این رابطه اقدامی فرمودید یا الآن که می‌شنوید اقدامی می‌فرمایید تا من مطمئن شوم قرار است فردی را که حرف‌های نو دارد بیاورند و قرار است واقعا بحث علمی صورت گیرد و استفاده شود؟

نكتۀ چهارم اینکه فرمودید فرم پر کنید واقعا چه نیازی به فرم پر کردن است؟ آیا شما از این طریق از محققان دفاع می‌کنید؟ آیا با این کار امتیازی داده می‌شود؟ به یاد دارم آقای حسيني قزوینی براي تشويق من به مناظره می‌گفت: به مناظره بیا تا اگر معلوم شد انحرافات عقيدتي كه به تو نسبت مي‌دهند صحيح نيست حجره را به تو پس بدهند، بعدا معلوم شد كه اصلا آن جلسه را تشكيل داده‌اند كه مرا به عنوان منحرف يا وهابي معرفي كنند. بله، پيامبر(ص) تلاش مي‌كرد كه افراد را به دين دعوت كند و اين افراد اصرار دارند مرا را از دين خارج كنند و هر مارك و تهمتي را بزنند و از هر روشي براي اين هدف خود استفاده كنند. براي يك نشست علمي بايد آن تهمتها و … روشن شود و محكوم شود و جدايي روش شما از آنان معلوم شود.

نكته پنجم: بنده در مقابل مقالات نو و ايده‌هاي نو امتیازی نخواسته و نمی‌خواهم بلکه درخواست دارم بجای اصرار بر فرم پر کردن و افراد را به مؤسسه كشاندن و… بیایید در بارۀجديدترين و مفيدترين بحثي که بنده مطرح کرده‌ام و آن «امکان‌سنجی انجام چند حج در یک سال» است و مشکل روز جهان اسلام است در فضاي آزاد جهاني بحث كنيم.

عربستان سعودی در شرايط عادي سالیانه یک هزارم جمعیت مسلمانان را برای انجام حج قبول می‌کند ولی با این حال جا نیست. اگر 5 درصد مستطیع باشند 50 سال طول می‌کشد در حالی که افراد مستطیع از 20 درصد هم بیشترند. وقتی جا نیست آیا فکر کرده‌اید که شاید بشود چند حج در یک سال انجام داد؟

این فکر در مخیلۀ من آمده است چون قرآن می‌فرماید: اَلْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومٰاتٌ ﴿البقرة، 197﴾

روايات فراوان داريم و بین همه اتفاق است که این سه ماه، شوال و ذو القعده و ذو الحجه هستند. حال چه اشکالی دارد که حد اقل سه حج در این سه ماه انجام شود؟

بیایید این بحث را به گفتگو بگذاریم و لازم نیست بنده به قم بیایم و فرم پر کنم و جلسۀ حقيقي و حضوري تشكيل شود، بلکه در کلاپ‌هاس یا لایو اینستاگرام بحث می‌کنیم. نه يك جلسه بلكه جلسات متعدد تا هر كسي فرصت كافي براي فكر كردن و اظهار نظر داشته باشد. چون ان‌شاء الله قرار است كار علمي صورت گيرد نه بايكوت كردن يا محكوم كردن اين و آن.

بیاییم نشان دهیم شیعه باب اجتهادش مفتوح است و سنت عملي پیامبر(ص) و امامان معصوم و فقها، در انجام حج در ذو الحجه مربوط به وقتی بود که جمعیت زیاد نبوده است، ولي الآن که جمعیت زیاد است مي‌توان در ماههاي حج چندين حج انجام داد. مثلا وقتی ورزشکارانِ یک شهر زیاد هستند در كلوپ ورزشي برای آنها ساعت مشخص می‌کنند. و وقتي مسجد كوچك است و جمعيت زياد است در وسعت وقت، چند نماز به نوبت خوانده مي‌شود حال چطور برای حج نمی‌توان چنین کرد؟ آیا بگوییم خدا زائر دعوت کرده ولی نمی‌دانسته که جا نیست؟

آیا این شبهه بزرگی نیست که عده‌ای بگویند دین شما جهانی نیست؟ من این را در سال 1398 برای مراجع نوشتم و برای رهبری نیز فرستادم و برای دو مرجع که در مورد حج کار کردند نوشتم ولی هیچ جوابی داده نشد.

با این اوضاع حق ندارم بگویم حوزه ساکت است؟

آن در مسألۀ پول و جان مردم بود که بيان شد و این هم در مسأله عبادت مردم. این يادآوري لازم است که در حين سخنرانی ممکن است سخنران بجای اکثریت بگوید «همه» ولی توجه داشته باشید که این نحوۀ تکلم مربوط به گفتار است. پس اگر در جایی اغراق شده از این باب است. اگر حوزه در این چیزهایی که اكنون مطرح شد، فعال بوده و من نمی‌دانستم بگویید تا عذرخواهی کنم ولی واقعا باید این سؤال را جواب داد که اگر در حوزه و مؤسسات، تحقیق می‌شود اثرش کو؟ آیا اینکه قوۀ قضائیه افرادي را با قوانيني مجازات ‌كند كه از ديد من خلاف شرع انجام می‌دهد، پس از اينكه نامه‌هاي متعدد نوشته‌ام و كتاب فرستاده‌ام و جوابي نداده‌اند، باز نبايد چيزي بگويم؟ چه کسانی و چگونه باید جلوي مسير اشتباه را بگیرند؟

نكته ششم: چون شما از مقالات و نقدهاي آن بيشتر با خبر مي‌شويد، از شما درخواست دارم نقدهای نوشته شده به مقالات بنده از جمله مقاله «واكاوي تغلیظ دیه در ماههاي حرام و منطقۀحرم» و بحثهاي در بارۀ قصاص و حدود را كه با جان و مال مردم سر و كار دارد، برايم بفرستید. تا ان‌شاء الله با جواب آن منتشر كنم. همانگونه كه نقد يكي از محققان به مقالۀ «ربا در حال تورم» را با جواب آن در كتاب «ربا در حال تورم و ضمانت سقوط پول» چاپ كردم.

به هر حال خون و مال مردم مهم است و نبايد آسان از كنارش گذشت. بالاخره در بحث تغليظ دیه دو قول است. یکی موافق تغليظ و دیگری مخالف آن. حال دليل آن يك خبر ضعيف باشد يا دو خبر چندان مهم نيست. مهم اين است كه وقتي مسأله دو قولي است و در آن شك وشبهه وجود دارد آیا اصل برائت و احتیاط در اینجا نمی‌گوید اینکه یک سوم ديۀ فردي بدون دليل يقيني نزد دیگری برود اشکال دارد؟

بنده در نامه‌ای که برای رئیس اسبق قوۀ قضائیه یعنی آقای لاریجانی نوشتم يادآور شدم که در مباحث حدود و دیات و قصاص، برائت و احتیاط کمک هم هستند. بر خلاف مباحث عبادات كه برائت و احتياط مقابل هم هستند.

حال، این همه افرادی که به عنوان مرتد کشته شده‌اند آیا نباید فکر کرد که چنين كاري اشتباه است؟ وقتی ما یک حکومت عدل کامل نداریم آیا در قوۀ قضائیه مُجاز است مجازات‌هایی که مربوط به یک حکومت عادل است اجراء شود؟ بارها گفته‌ام که در صدر اسلام پیامبر(ص) دینی آورد که افرادی که فطرت پاک داشتند ایمان آوردند و متعصبان ایمان نیاوردند. ما چه كرده‌ايم که امروزه جوانان، درس خوانده‌ها و نخبگان از آن فرار می‌کنند و متعصبان در دین مانده‌اند؟ معلوم است که یک جای کار اشتباه است.

به هر حال از اینکه فضای مجازی ما را به هم رساند خوشحالم و فکر می‌کنم بیشترین تشکر را باید از فضای مجازی کرد. ان شاء الله شما بحث آقای حسینی قزوینی و همچنین بحث گرفته شدن حجره از مرا دنبال کنید تا بتوانیم با یکدیگر در کلاپ‌هاس و اینستاگرام در بارۀ امكان چند حج در يكسال بحث کنیم و پس از آن ان‌شاءالله نوبت به بحثهاي ديگر هم خواهد رسيد.

من کاملا آمادگی دارم که در مباحثات علمی شركت کنم چون مباحث علمی شیرین است و چه بسا از آن حرف ثالثی نیز بیرون بیاید و اگر هم جایی اشتباه کرده‌ام عذرخواهی می‌کنم چون برای حرف‌هایم نه تنها امتیازی بدست نمی‌آورم بلکه با مشکلاتی نیز رو به رو می‌شوم. به گونه‌اي كه وقتي براي اعتراض به گرفته شدن حجره‌ام به دادگاه ويژه رفتم دادستان از من خواست كه از شكايت خود صرف نظر كنم و گرنه به خاطر ساير حرفهايم حكم ارتدادم صادر مي‌شود!! بله اين است عاقبت انديشيدن.

به امید اینکه در فضایی آزاد بتوانیم با یکدیگر مباحثه‌ای داشته باشیم.

احمد عابديني اول تير 1401

2.5 2 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.