فایل صوتی درس: کلیک
نکات درس تفسیر در تاریخ 4/4/1401
تفسیر آیات 91 و 92 سوره انعام
بیان نکاتی باقیمانده از آیه 91 و تحليل عبارت «هذا كتاب انزلناه» در آیه 92
وَ مٰا قَدَرُوا اللّٰهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قٰالُوا مٰا أَنْزَلَ اللّٰهُ عَلىٰ بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتٰابَ الَّذِي جٰاءَ بِهِ مُوسىٰ نُوراً وَ هُدىً لِلنّٰاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرٰاطِيسَ تُبْدُونَهٰا وَ تُخْفُونَ كَثِيراً وَ عُلِّمْتُمْ مٰا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لاٰ آبٰاؤُكُمْ قُلِ اللّٰهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ ﴿الأنعام، 91﴾
و خدا را آن گونه که سزاوار اوست نشناختند، آنگاه که گفتند: خدا بر هیچ بشری چیزی نازل نکرده است. بگو: کتابی را که موسی آورده -که نور و هدایت براي مردم است و شما بعضی از آن را در کاغذهایی ثبت میکنید و آشکارش میکنید و بسیاری از آن را پنهان میدارید و حال آنکه حقایقی که نه شما میدانستید و نه پدرانتان [به وسیلۀ آن] به شما آموخته شد- چه کسی نازل کرده است؟ بگو: خدا [نازل کرده است]، سپس آنان را واگذار در یاوههایشان که [در آنها] به بازی مشغولند.
وَ هٰذٰا كِتٰابٌ أَنْزَلْنٰاهُ مُبٰارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرىٰ وَ مَنْ حَوْلَهٰا وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلىٰ صَلاٰتِهِمْ يُحٰافِظُونَ ﴿الأنعام، 92﴾
و این [قرآن] کتابی است که آن را نازل کردیم، مبارك است و تصدیق کننده کتابهای آسمانی پیش از خود و برای این که مردم مکه و کسانی را که پیرامون آنند بیم دهی. و آنان که به آخرت ایمان دارند به آن ایمان میآورند. همانان كه همواره بر نمازشان محافظت میکنند.
نکته 1: با بحثهایی که صورت گرفت میتوان چنین گفت که نوشتن كتاب آسماني تَجْعَلُونَهُ قَرٰاطِيسَ به خودی خود مذموم نیست و طبیعتا وقتی قرار باشد کلامی بماند باید آن را تثبیت کرد و تثبیت کردن از طریق نوشتن صورت میگیرد. پس نمیتوان راه طبیعی تثبیت یک گفتار را مذموم دانست. مذموميت مربوط به اين است که همه چیز نوشته نشود. پس مذمتِ تعبیر تَجْعَلُونَهُ قَرٰاطِيسَ ذاتی نیست بلکه اینکه همه چیز را نمینویسند یا نمیخواهند بنویسند مورد مذمت است.
نکته 2: در آیه 91 جواب اول که مربوط به نزول کتاب موسی بود جواب نقضی و تعبیر عُلِّمْتُمْ مٰا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لاٰ آبٰاؤُكُمْ جواب حلی است. البته سؤالی مطرح است که در اين صورت جملۀ قُلِ اللّٰهُ باید بعد از جواب نقضی میآمد ولی اینکه بعد از جواب حلی آمده است خودش سؤال برانگیز است که باید راجع به آن فکر کرد.
نکته 3: طبيعت انسان خود به خود رشد ميكمد و قواي غغضبيه و شهويۀ او فعال ميشود ولی قوۀ عقلیه را باید رشد داد. همچنين امور حسي و مادي را انسان به طور طبيعي و با علم حصولي كشف ميكند ولي امور معنوي به ذهن یک انسان مادي نمي آيد. بحث پرستش و معاد و وحي و عدالت و.. خود به خود به ذهن نمیآید.
بد نیست چند مثال بزنم:
در دوران كودكي اين را مينوشتيم:
«تا کسی، تاکسی ندیده تاکسی را تا کسی خواند.»
کسی که اصلا از تاکسی خبر ندارد تاکسی را تا کسی میخواند. به قول بو علی سینا: «من فقد حسا فقد فقد علما»
واقعا کسی که اصلا از تاکسی اطلاع ندارد نمیتواند حتی تاکسی را بخواند.
یادم هست پدرم یک خاله داشت که به مکه رفته بود و وقتی آمده بود برای ما که موز ندیده بودیم توضیح میداد که موز چیست و میگفت چیزی مثل انگور است که دانههایش بزرگتر است.
حال در مورد وحی نیز همینگونه است. بحثهای معنوی بر روی زمین نبوده و تعلیم آن از جایی آمده است و در نتیجه معلوم میشود که خدا نازل کرده است.
نکته 3: تعبیر وَ هٰذٰا كِتٰابٌ أَنْزَلْنٰاهُ در آیه 92 یک نمونه از آنچه خدا نازل کرده است را بیان کرده است. پس این تعبیر در مقابل کسانی است که میگویند خدا چیزی نازل نکرده است. دقت کنید که در تعبیر مورد بحث به صورت وَ هٰذٰا كِتٰابٌ أَنْزَلْنٰاهُ اِلَیکَ نیامده و در نتیجه بحث بر سر شخصي كه به او نازل شده است، نیست بلکه تکیۀ بحث بر روی نازل شده يا کتاب است. حتي عبارت وَ لِتُنْذِرَ به صورت غایب نیز قرائت شده است که این قرائت با نکتۀ گفته شده هماهنگی دارد.
گاهی اوقات از ناگفتههای قرآن نیز میتوان مطلب فهمید و در اینجا یک مورد از آن اشاره شد.
نکته 4: دقت کنید که در زبان عربی گاهی اوقات جمله، خبری است و در این صورت اصل این است که فعل، اول بیاید ولی گاهی اوقات اسم، اول میآید. و مثلا گفته میشود: «الحسن جاء»
دقت کنید که در زبان عربی، اصل در جملات، فعلیه است و وقتی به صورت اسمیه میآید تأکید را میرساند. پس در جملۀ اسمیه تأکید بر روی اسم است و وقتی برای آن ضمیری آورده شود تازه تأکید مضاعفی را میرساند. حال در تعبیر وَ هٰذٰا كِتٰابٌ أَنْزَلْنٰاهُ دقیقا همین تأکیدات صورت گرفته است و جمله به صورت اسمیه آمده است و تازه ضمیر مفعولي در أَنْزَلْنٰاهُ نیز نوعی تأکید برای آن است.
نکته 5: در تعبیر وَ هٰذٰا كِتٰابٌ أَنْزَلْنٰاهُ از «هذا» استفاده شده است. گفته شده که «هذا» اشاره به کم اهمیتی مطلب دارد. حال سؤال پیش میآید که چرا در این عبارت از «هذا» استفاده شده در حالی که باید از «ذلک» استفاده میشد.
با توضیحاتی که در نکتۀ قبلی دادیم این شبهه بر طرف میشود چرا که به طور کلی تعبیر وَ هٰذٰا كِتٰابٌ أَنْزَلْنٰاهُ تأکید را میرساند و «هذا» در اینجا دلالت بر تحقیر ندارد.
علاوه بر این اگر در اینجا بجای «هذا» از «ذلک» استفاده شده بود ممکن بود به کتاب موسی در آیۀ قبل برگردد.
پس عبارت به گونهای آمد که بحث قرآن با کتاب موسی اشتباه نشود و ثانیا عبارت را به گونهای آورد که اوج تأکید را برساند و شبهۀ تحقیر بر طرف شود.
دقت کنید که خودِ پردازشِ عبارت در آیات قرآن خیلی نکته دارد.
نکته 6: محور آیۀ 91 الله بود ولی در آیه 92 التفات حاصل شده و به جاي ضمير غايب كه به الله بر گردد و يا به جاي الله از ضمير«نا» استفاده كرد و فرمود: أَنْزَلْنٰاهُ.
به نظر میرسد نیاوردن الله در این تعبیر برای این است که بگوید تأکید در این عبارت تنها بر روی انزال است نه نازل كننده.
علاوه بر این ضمیر جمع در این عبارت به علل و اسباب اشاره دارد و میخواهد بگوید برای نزول این کتاب زحمت کشیده شده است.
نکته 7: در ذیل آیه 92 سوره انعام با توجه به اینکه به مبارک بودن کتاب اشاره شده است علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی راجع به بحث برکت توضیحاتی دادهاند. ما در اینجا باید این بحث را مفصلا مورد بررسی قرار دهیم. امروزه گروهی از هر چیزی برکت میطلبند. به خصوص انسانهای خرافی دائما ادعا میکنند که زندگی ما سرتاسر برکت است. از آن طرف عدهای به طور کلی برکت را منکرند و علم را ملاک میدانند. مثلا وقتی به آنها بگوییم صدقه بده تا مالت زیاد شود قبول نمیکند.
ما وسط این دو گروه گیر کردهایم و در نتیجه اگر بخواهیم حرفی بزنیم باید دقیقا مطالعه کنیم تا اگر حرفی زدیم آن روشنفکر علمگرا نیز قبول کند.
به هر حال باید در ذیل این آیه راجع به برکت کار کنیم تا بتوانیم شبهات جوانان را نیز جواب دهیم. در برکت نوعی خوبي فراوان بهگونهاي نامحسوسی وجود دارد، ولی امروزه امور كيفي را به كمّي كشاندهاند و آثار امور نامحسوس را به تصوير كشاندهاند. امروزه تقريبا همه چیز با امور حسي قابل اندازه گيري شده است و به همین خاطر به این بحث اشکالاتی وارد میکنند.