فایل صوتی درس: کلیک
نکات درس تفسیر در تاریخ 14/4/1401
تفسیر آیه 93 سوره انعام
توجه دادن به عذاب شديد ظالمان با توجه به آيه 50 سورة انفال و آيات سوره هاي نحل و زمر و حديث كافي ج3 ص 253 و خطبه 109 نهج البلاغه
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرىٰ عَلَى اللّٰهِ كَذِباً أَوْ قٰالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَ لَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَ مَنْ قٰالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ مٰا أَنْزَلَ اللّٰهُ وَ لَوْ تَرىٰ إِذِ الظّٰالِمُونَ فِي غَمَرٰاتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلاٰئِكَةُ بٰاسِطُوا أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذٰابَ الْهُونِ بِمٰا كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللّٰهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَ كُنْتُمْ عَنْ آيٰاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ ﴿الأنعام، 93﴾
چه کسی ستمکارتر از کسی است که به خدا دروغ بسته يا گفته: به من وحی شده؛ در حالی که چیزی به او وحی نشده است، و [نیز چه كسي ستمكارتر از] کسی است که گفته: به زودی مانند آنچه خدا نازل کرده نازل میکنم؟! ای کاش ستمکاران را هنگامی که در سختیها و شداید مرگاند ميديدي در حالی که فرشتگان دستهای خود را [به سوی آنان] گشوده [و بر آنان فریاد میزنند] جانتان را بیرون کنید، امروز [که روز وارد شدن به جهان دیگر است] به سبب سخنانی که به ناحق درباره خدا میگفتید و از پذیرفتن آیات او تکبّر میکردید، به عذاب خوارکنندهای دچار میشوید.
نکته 1: به نظر میرسد این آیه همۀ موارد «وَ مَنْ أَظْلَمُ» در قرآن را جمعاً دارد. گروه اول ذکر شده در این آیه به طور کلی وحی را انکار میکنند. گروه دوم وحی را قبول دارند ولی میگویند وحی بر ما هم نازل میشود. این دو گروه به یکدیگر شباهت دارند و به همین خاطر با یک «مَن» به هر دوی آنها اشاره شده است ولی برای گروه سوم «مَن» جدا آمده که دلالت دارد این گروه خودشان مستقل هستند و ادعای خدایی و نزول وحی توسط خودشان دارند.
نکته 2: الف و لام در الظّٰالِمُونَ ممکن است الف و لام عهد باشد و به سه گروه بیان شده در آیه اشاره داشته باشد. ممکن هم هست گفته شود که الف و لام جنس است و همۀ ظالمین را در بر دارد اگر چه مصداق اتم آن ظالمینی هستند که در آیۀ مورد بحث از آنها صحبت شده است.
نکته 3: با سه گروه مطرح شده در آیه چه باید کرد؟ ممکن است کسانی بگویند باید چنین کسانی کشته شوند. در جواب باید گفت که این حرف بیدلیل است و قرآن 16 مورد این افراد را ظالمترین دانسته است؛ ولی از مجازات دنیایی آنان چیزی نگفته است، تازه اگر این گونه باشد باید کشت و کشتار و سلاخی به راه انداخت و چنین چیزی در تاریخ اسلام نیست، به خصوص اینکه با عملکرد بد مسئولان بسیاری از دین گریزان شدهاند.
خداوند در مقابل این گروهها قصد دارد آنها را از طریق انذار از چنین کارهایی باز دارد.
نکته 4: تعبیر أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ یک امر تعجیزی است چون آنها نمیتوانند خودشان جان خود را بیرون کنند. این کار در دست خداست.
نکته 5: ذیل این آیه آیت الله جوادی آملی در تفسیر تسنیم،ج26،ص355 چند روایت از کافی نقل کرده است که سندش نیز خوب است و شایسته است در اینجا به آنها اشاره شود، تا خود، مردم و مسئولان متذکر شوند که ظالم شدن چه عواقب بدی دارد.
أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ صَلَواتُ اللهِ عَلَيه اشْتَكَى عَيْنُهُ ، فَعَادَهُ النَّبِيُّ صَلّى اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ فَإِذَا هُوَ يَصِيحُ. فَقَالَ النَّبِيُّ صلّى اللهٌ عَلَيْهِ وَآلِهِ أَجَزَعاً أَمْ وَجَعاً؟ فَقَالَ : يَا رَسوُلَ اللهِ مَا وَجِعْتُ وَجَعاً قَطُّ أَشّدَّ مِنْهُ. فَقَالَ : يَا عَلِيُّ إِنَّ مَلَكَ الْمَوْتِ إِذَا نَزَلَ لِقَبْضِ رُوحِ الْكَافِرِ نَزَلَ مَعَهُ سَفُّودٌ مِنْ نَارٍ فَيَنْزِعُ رُوحَهُ بِهِ ، فَتَصِيحُ جَهَنَّمُ. فَاسْتَوَى عَلَيُّ عَلَيهِ السلام جَالِساً ، فَقَالَ : يَا رَسُولَ اللهِ أَعِدْ عَلَيَّ حّدِيثَكَ ، فَلَقَدْ أَنْسَانِي وَجَعِي مَا قُلْتَ …ثُمَّ قَالَ : هَلْ يُصِيبُ ذَلِكَ ، أَحَداً مِنْ أُمَّتِكَ؟ قَالَ: نَعَمْ حَاكِمُ جَائِرٌ ، وَآكِلُ مَالِ الْيَتِيمِ ظُلْماً ، وَشَاهِدُ زُورٍ
امام صادق عليه السلام فرمود: اميرالمومنين عليه السلام دچار چشم درد شديدي شد. پيامبر(ص) به عيادت او رفت.. آنگاه پيامبر(ص) فرمود: اي علي! ملك الموت هنگامي كه براي قبض روح كافر فرود آيد، در حالي فرود ميآيد كه همراه خود سيخي آتشين دارد. پس به وسيله آن سيخ آتشين آنچنان جان او را ميگيرد كه جهنم فرياد و صيحه ميزند (آنقدر قبض روح او سخت است كه جهنم صيحه ميكشد.) در اين هنگام علي عليه السلام صاف نشست و عرض كرد: يا رسول اللّه! سخنت را دوباره برايم بازگو بفرما؛ زيرا آنچه فرمودي باعث شد درد خود را فراموش كنم. سپس گفت: آيا اين عذاب سخت به كسي از امت تو نيز ميرسد؟ پيامبر فرمود: بلي، حاكم ستمگر، و خورنده مال يتيم به ستم، و گواه دروغين. (کافی،ج3،ص253 و 254)
سند این روایت به قول مرحوم آیت الله منتظری از سندهای رُند اصول کافی است. علی بن ابراهیم از پدرش از نوفلی از سکونی از امام صادق(ع).
حال انصافا آیا این سه گناهی که در انتهای روایت آمده است در جامعۀ ما وجود دارد یا نه؟ آیا حاکمیت ما عدل است که این قدر زیر زلزله میمیرند؟ اینقدر از فقر با مشکل رو به رو هستند؟ حاکم جایر مجازاتش این است.
همچنین یتیم فقط به کسی که پدرش مرده نمیگویند. یتیم یعنی کسی که سرپرست ندارد. با این معنا کل مردم به یک معنا یتیم هستند و اموال کشور باید به آنها برسد ولی اموال یتیم خورده شده است. دقت شود که انفال مال مردم است و اختیارش دست حاکم است که باید با نظر و رأی مردم در آن تصرف کند، نه اینکه او بتواند هر گونه که خواست تصرف کند یا هر کاری که خواست بکند.
همچنین کسانی که ظلمها را میبینند ولی به دروغ دفاع کرده و میگویند اوضاع خوب است آنها نیز مصداق شاهدان دروغ هستند.
این گروهها باید از حدیث بیان شده بترسند.
حدیث بعدی خطبۀ 109 نهج البلاغه است:
فَغَيْرُ مَوْصُوفٍ مَا نَزَلَ بِهِمْ اجْتَمَعَتْ عَلَيْهِمْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ وَ حَسْرَةُ الْفَوْتِ فَفَتَرَتْ لَهَا أَطْرَافُهُمْ وَ تَغَيَّرَتْ لَهَا أَلْوَانُهُمْ ثُمَّ ازْدَادَ الْمَوْتُ فِيهِمْ وُلُوجاً فَحِيلَ بَيْنَ أَحَدِهِمْ وَ بَيْنَ مَنْطِقِهِ وَ إِنَّهُ لَبَيْنَ أَهْلِهِ يَنْظُرُ بِبَصَرِهِ وَ يَسْمَعُ بِأُذُنِهِ عَلَى صِحَّةٍ مِنْ عَقْلِهِ وَ بَقَاءٍ مِنْ لُبِّهِ يُفَكِّرُ فِيمَ أَفْنَى عُمُرَهُ وَ فِيمَ أَذْهَبَ دَهْرَهُ وَ يَتَذَكَّرُ أَمْوَالًا جَمَعَهَا أَغْمَضَ فِي مَطَالِبِهَا وَ أَخَذَهَا مِنْ مُصَرَّحَاتِهَا وَ مُشْتَبِهَاتِهَا قَدْ لَزِمَتْهُ تَبِعَاتُ جَمْعِهَا وَ أَشْرَفَ عَلَى فِرَاقِهَا تَبْقَى لِمَنْ وَرَاءَهُ [يُنَعَّمُونَ] يَنْعَمُونَ فِيهَا وَ يَتَمَتَّعُونَ بِهَا فَيَكُونُ الْمَهْنَأُ لِغَيْرِهِ وَ الْعِبْءُ عَلَى ظَهْرِهِ وَ الْمَرْءُ قَدْ غَلِقَتْ رُهُونُهُ بِهَا فَهُوَ يَعَضُّ يَدَهُ نَدَامَةً عَلَى مَا أَصْحَرَ لَهُ عِنْدَ الْمَوْتِ مِنْ أَمْرِهِ وَ يَزْهَدُ فِيمَا كَانَ يَرْغَبُ فِيهِ أَيَّامَ عُمُرِهِ وَ يَتَمَنَّى أَنَ الَّذِي كَانَ يَغْبِطُهُ بِهَا وَ يَحْسُدُهُ عَلَيْهَا قَدْ حَازَهَا دُونَهُ.
وصف چگونگى مرگ و مردن
و آنچه بر آنان فرود آيد وصف ناشدنى است. سختى جان كندن و حسرت از دست دادن دنيا، به دنيا پرستان هجوم آورد. بدن ها در سختى جان كندن سست شده و رنگ باختند، مرگ آرام آرام همه اندامشان را فرا گرفته، زبان را از سخن گفتن باز مىدارد، و او در ميان خانواده اش افتاده با چشم خود مى بيند و با گوش مى شنود و با عقل درست مىانديشد كه عمرش را در پى چه كارهايى تباه كرده و روزگارش را چگونه سپرى كرده.
به ياد ثروت هايى كه جمع كرده مى افتد، همان ثروت هايى كه در جمع آورى آنها چشم بر هم گذاشته و از حلال و حرام و شبهه ناك گرد آورده و اكنون گناه جمع آورى آن همه بر دوش اوست كه هنگام جدايى از آنها فرا رسيده، و براى وارثان باقى مانده است تا از آن بهرمند گردند، و روزگار خود گذرانند.
راحتى و خوشى آن براى ديگرى و كيفر آن بر دوش اوست، و او در گرو اين اموال است كه دست خود را از پشيمانى مى گزد به خاطر واقعيّت هايى كه هنگام مرگ مشاهده كرده است. در اين حالت از آنچه كه در زندگى دنيا به آن علاقمند بود بى اعتنا شده آرزو مى كند، اى كاش آن كس كه در گذشته بر ثروت او رشك مى برد، اين اموال را جمع كرده بود.
فَلَمْ يَزَلِ الْمَوْتُ يُبَالِغُ فِي جَسَدِهِ حَتَّى خَالَطَ لِسَانُهُ سَمْعَهُ فَصَارَ بَيْنَ أَهْلِهِ لَا يَنْطِقُ بِلِسَانِهِ وَ لَا يَسْمَعُ بِسَمْعِهِ يُرَدِّدُ طَرْفَهُ بِالنَّظَرِ فِي وُجُوهِهِمْ يَرَى حَرَكَاتِ أَلْسِنَتِهِمْ وَ لَا يَسْمَعُ رَجْعَ كَلَامِهِمْ ثُمَّ ازْدَادَ الْمَوْتُ الْتِيَاطاً بِهِ [فَقَبَضَ بَصَرَهُ كَمَا قَبَضَ سَمْعَهُ] فَقُبِضَ بَصَرُهُ كَمَا قُبِضَ سَمْعُهُ وَ خَرَجَتِ الرُّوحُ مِنْ جَسَدِهِ فَصَارَ جِيفَةً بَيْنَ أَهْلِهِ قَدْ [أُوحِشُوا] أَوْحَشُوا مِنْ جَانِبِهِ وَ تَبَاعَدُوا مِنْ قُرْبِهِ لَا يُسْعِدُ بَاكِياً وَ لَا يُجِيبُ دَاعِياً ثُمَّ حَمَلُوهُ إِلَى مَخَطٍّ فِي الْأَرْضِ فَأَسْلَمُوهُ فِيهِ إِلَى عَمَلِهِ وَ انْقَطَعُوا عَنْ زَوْرَتِهِ.
اما مرگ هم چنان بر اعضاى بدن او چيره مى شود، تا آن كه گوش او مانند زبانش از كار مى افتد، پس در ميان خانواده اش افتاده نه مى تواند با زبان سخن بگويد و نه با گوش بشنود، پيوسته به صورت آنان نگاه مى كند، و حركات زبانشان را مى نگرد اما صداى كلمات آنان را نمى شنود.
سپس چنگال مرگ تمام وجودش را فرا مىگيرد، و چشم او نيز مانند گوشش از كار مى افتد، و روح از بدن او خارج مى شود، و مردارى در بين خانواده خويش بر زمين مى ماند كه از نشستن در كنار او وحشت دارند، و از او دور مى شوند.
نه سوگواران را يارى مىكند و نه خواننده اى را پاسخ مىدهد، سپس او را به سوى منزلگاهش در درون زمين مى برند، و به دست عملش مى سپارند و براى هميشه از ديدارش چشم مىپوشند.
امثال این روایات را باید برای همگان خواند به خصوص اختلاسگران و ظالمانی که حقوق مردم را میخورند.
نکته 6: در قیامت عذاب اتحادی است نه علیّ و معلولی. پس همان کاری که در دنیا کردهایم همان عذاب است. حال با توجه به این مطلب اینکه در آیۀ مورد بحث از عذاب خوارکننده صحبت شده است پیداست که ظالمین، کارشان خوار کردن دیگران بوده است و از این طریق میخواستند خود را بالا ببرند ولی در قیامت خودشان خوار میشوند.
نکته 7: قرآن سفرۀ عام خداست و همۀ ما باید برای فهم آن وقت بگذاریم نه اینکه فکر خودمان را بر قرآن ترجیح دهیم. در بسیاری از موارد آیۀ قرآن چیزی میگوید ولی از روی استکبار آن را جور دیگری معنا میکنیم.