نکات درس تفسیر در تاریخ 26/7/1401
تفسیر آیات 100 و 101 سوره انعام
وَ جَعَلُوا لِلّٰهِ شُرَكٰاءَ الْجِنَّ وَ خَلَقَهُمْ وَ خَرَقُوا لَهُ بَنِينَ وَ بَنٰاتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ سُبْحٰانَهُ وَ تَعٰالىٰ عَمّٰا يَصِفُونَ ﴿الأنعام، 100﴾
و [مشرکان] جنيان را [در عبادت و ربوبيت] شریکانی براي خدا قرار دادند، در حالی که او آنها را آفریدهاست، و از روی ناداني برای او پسران و دخترانی انگاشتند؛ منزّه است او. و برتر است از آنچه [او را] وصف میکنند.
بَدِيعُ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ أَنّٰى يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَ لَمْ تَكُنْ لَهُ صٰاحِبَةٌ وَ خَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿الأنعام، 101﴾
[او] پدید آورنده آسمان ها و زمین است، چگونه برايش فرزندی باشد، در صورتی که برایش همسری نبوده و همه چیز را او آفریده؛ و اوست كه به هر چیزي داناست.
نکته 1: در آیات قبلی علاوه بر نعمتهایی که انسان به آنها نیاز دارد از زیبایی هم صحبت شد. حال بی انصافی است که کسی همۀ اینها را فراموش کند و غیر خدا را در ربوبيت يا در عبادت شریک خدا قرار دهد.
نکته 2: تعبیر وَ خَلَقَهُمْ خودش دلیلی بر رد شرک در خالقيت است، چرا که خالق، شریک خود را نمیآفریند.
نکته 3: در کتاب التحقیق، ج3، ص50 به بعد بحث معنای لغت «خرق» مطرح شده است. در این کتاب پس از آوردن نظرات لغویون آورده است که: اصل واحد در این ماده عمل و تصرف بد است و چیزهایی مثل قطع، بریدن و … که در لغتها گفته شده است مصادیق این معناست. پس در آیۀ مورد بحث تعبیر خَرَقُوا لَهُ بَنِينَ وَ بَنٰاتٍ به این معناست که در بنین و بنات تصرف سوء کردند و برای خدا به دروغ فرزند قائل شدند. از طرف دیگر به خدا دروغ بستند و از جریان صحیح در امر بنین و بنات تجاوز کردند و بچهها را از شأن خودشان بیرون بردند و از سلسلۀ خودشان قطعشان کردند.(التحقیق)
نکته 4: تعبیر سُبْحٰانَهُ در آیه 100 به این معناست که چنین چیزی که مشرکان برای خدا میگفتند اصلا احتمالش در مورد خدا ممکن نیست.
نکته 5: کسی که میگوید خدا بچه دارد خدا را شبیه به انسان کرده است. ما به بچه احتیاج داریم ولی خدا احتیاجی ندارد و به همین خاطر در انتهای آیۀ 100 آمده است: تَعٰالىٰ عَمّٰا يَصِفُونَ یعنی خدا از آنچه وصف میکنند و او را مثل انسانها محتاج بچه معرفی میکنند بالاتر است.
نکته 6: آیه 101 دلیل بر آیه 100 است. در انتهای آیه 100 از حرف مشرکان به صورت تعجب یاد شد و سپس در آیه 101 چند دلیل بر رد حرف مشرکان آورده شد. کسی که بچۀ دیگری است باید شبیه پدر و مادرش باشد. حال اگر قرار باشد خدا بچه داشته باشد آن بچه باید مثل خدا بيمكان و بيزمان و قبل از آسمانها و زمين و بسيار عظيم باشد. اما کسانی که مشرکان، آنها را فرزند خدا میدانند همگی يا در آسمان و يا در زمينند و همه بعد از خلقت آسمانها و زمین ایجاد شدهاند و عظمتي نسبت به آسمانها و زمين ندارند. اگر قرار باشد چیزی فرزند خدا باشد این آسمانها و زمین است که باید بچۀ خدا باشند؛ زيرا بسيار عظيم هستند و با اين حال كسي آنان را فرزند خدا نميداند و آنها را خدا نوآوري كرده است. پس تعبیر بَدِيعُ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ بيان كنندۀ این است که کسی نمیتواند فرزند خدا باشد.
نکته 7: بدیع یعنی ایجاد چیزی بدون نقشۀ قبلی. پس بدیع و ابداع به معنای نوآوری است. بدعت نیز از همین ریشه است یعنی در دین چیزی اضافه کردن كه قبلا نبوده است. البته باید عرف و شرع را از یکدیگر جدا کرد تا افرادي كه حقشان نيست متهم به بدعت نشوند و كساني كه بدعت گذار واقعي هستند مشخص شود و در بحث بدعت افراط و تفریط صورت نگیرد. به عنوان مثال بنده گفتهام که پوشش برای خانمها شايد امری عرفی است مثل نوشتن در امر دِین که آن نیز عرفی است. همچنین بحث مقدمۀ واجب که اینقدر در حوزهها راجع به آن بحث میکنند بحثی عرفی است. يا طواف امري عرفي است اما وسيلهاي كه دور خانۀ خدا با آن پيموده ميشود عرفي است. پيامبر (ص) در فتح مكه سوار بر شتر طواف كرد. مثال دیگر در بحث نماز است. نماز امری شرعی است ولی آیا قیام و ایستادن در نماز شرعی است یا عرفی؟ معمولا قیام در نماز را شرعی میدانند ولی میتوان این بحث را مطرح کرد که شاید قیام در نماز عرفی باشد. خلاصه اینکه باید در این زمینه بیشتر تحقیق کرد.
و اما به بحث برگردیم. پس بدیع یعنی ساخت چیزی بدون نقشۀ قبلی. خدا مثل ما نیست که قبلا در ذهنش چیزی را تصور کند و سپس آن را بسازد. خیر، خدا بدیع است یعنی بدون اینکه تصور کند چیزی را خلق میکند. حتی گفته شده که است که فاء در تعبیر «کن فیکون» از باب ضیق خناق است و الا این گونه نیست که خدا اول چیزی را بگوید «باش»و سپس زمانی بگذرد و سپس آن چیز ایجاد شود.
نکته 8: بین شیعه و معتزله نزاعی در مورد صفات خدا مطرح است. معتزله میگویند خداوند جهان را طبق برنامۀ عدل خلق کرد ولی شیعه میگوید فعل خدا عین عدالت است. باید دقت داشت که نسبت به ما عقل و عدل قبل از ما بوده است ولی نسبت به خدا چنین چیزی نیست و این گونه نیست که بگوییم قبل از خدا عقل و عدل بوده و خدا طبق آن کار میکند. خیر، کار خدا عادلانه و عاقلانه است. به عبارت دیگر خدا کاری که میکند ما میفهمیم که آن کار عادلانه است. پس ما از فعل خدا عدالت و عقل را انتزاع میکنیم نه اینکه خدا بر طبق عدل و عقلي كه پيش از او تصور شود کار کرده باشد. اگر چنین گفتیم یعنی اول عقل و عدل بوده است. این در حالی است که عقل و عدل از فعل خدا انتزاع میشود.
پس خدا که بَدِيعُ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ است یعنی خدا بدون نقشۀ قبلی آسمان و زمین را خلق کرد. حال وقتی خدا بدیع است اصلا تصور نمیشود که بچه داشته باشد.