هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
نکات درس تفسیر در تاریخ 8/8/1401
تفسیر آیه 102 سوره انعام
ذٰلِكُمُ اللّٰهُ رَبُّكُمْ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ خٰالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ ﴿الأنعام، 102﴾
این است خدا پروردگار شما، جز او معبودی نیست، آفرینندۀ همه چیز است؛ پس تنها او را بپرستید، و او بر هر چیزي نگهبان است.
نکته 1: حرفهایی که به معتزله و اشاعره نسبت داده میشود معلوم نیست ضرورتا نظر آنها باشد. امروزه میبینیم که از این سر شهر تا آن سر شهر حرف تغییر میکند یا یک فرد از اول تا آخر عمرش نظراتش متفاوت میشود یا فردی در شرائط مختلف، حرفهای متفاوت میزند یا افرادی از روی لجبازی حرفهایی میزنند. این چیزها فراوان است و این احتمال هست که در بحث اشاعره و معتزله نیز همین اتفاق افتاده باشد. پس نمیتوان اثبات کرد که واقعا اشاعره و معتزله چنین نظراتی که در کتابها آمده است را داشته باشند و چه بسا اگر این نظرات را به آنها نسبت دادیم در روز قیامت جلو ما گرفته شود. نباید فراموش کنیم که ممکن است فردی در شرائط حصر و زندان حرفی میزند که واقعا اعتقاد او نیست و امروزه نیز در قرن 21 چنین چیزی را مشاهده میکنیم. پس نباید انصاف را کنار گذاشت. باید در نسبت دادن حرفها به گروههای مختلف دقت بیشتری کرد.
نکته 2: به اشاعره نسبت دادهاند که همه چیز فعل خداست و انسان مجبور است. این جبر در مقابل اختیار است. و اما جبری داریم که نامش جبر عِلّی و معلولی است یعنی «الشیء ما لم یجب لم یوجد»: یک شیء مادامی که علت تامهاش محقق نشود و ضروري نشود بوجود نمیآید. این جبر صحیح است ولی دوباره به اشاعره نسبت دادهاند که یک شیء همین که یک طرفش اولویت پیدا کرد به وجود میآید. با این حرف نظام عِلّی و معلولی از بین میرود. پس جایی که باید جبر را قبول کنند نمیکنند و جایی که باید جبر را قبول نکنند قائل به جبر میشوند.
دوباره به آنها حرفهای ناپختۀ دیگری نیز نسبت دادهاند که احتمال میرود نتیجۀ امور سیاسی باشد. مثلا علیتهایی که در جهان وجود دارد را انکار میکنند. وقتی میگوییم با آمیزش بین نر و ماده بچه به وجود میآید یا وقتی باران میبارد زمین تر میشود آنها میگوید «عادة الله جرت» یعنی عادت خدا اینگونه جاري شده است که وقتی باران میآید زمین تر شود و علت و معلولی در کار نیست.
بنده میگویم شاید حاکمان ستمكار به خاطر توجيهي اینها را میگفتند و مزدوران آن را تبلیغ میکردند.
بد نیست به مناسبت به این نکته اشاره کنم که یکی از چیزهایی که کشور ما را بعد از انقلاب به فساد کشانده است سیستم اقتصادي آخوندی است. این سیستم برای آخوندها خوب است ولی وقتی این سیستم به ادارۀ جامعه کشیده شد بسيار زيانبار است. حال سیستم اقتصادي آخوندی چیست؟
فرض کنید یک طلبه براي امرار معاش و ادارۀ زندگي ماهانه به 10 میلیون تومن نیاز دارد. حوزه 5 میلیون به او میدهد و میگوید بقیهاش را باید خودت به دست بياوري؛ و طلبه از راه مسجد و منبر و نماز استيجاري و… بقيۀ نيازش را به دست ميآورد. وقتي ما آخوندها كار را به دست گرفتيم بودجۀ بقيه دستگاهها را نيز همين گونه كرديم و تمامي بودجۀ مورد نياز هر دستگاهي را نداديم تا خودشان مقداري را تهيه كنند. خوب اگر قرار باشد همین سیستم در نیروی انتظامی پیاده شود افراد نیروی انتظامی راه منبر و نماز استيجاري ندارند بلكه مجبور میشوند از قاچاقچیها رشوه بگيرند كمكم خود قاچاقچيها براي حل كارشان مبلغ بيشتري ميدهند و… يا سرباز مجبور ميشود دستگاهي را چپ كند تا مقداري از مواد خوراكي آن را بدزدد.
یادم هست در اواخر جنگ مطمئن شدم كه جنگ شكست ميخورد با خود گفتم چون دوستان خوبم در جنگ شهيد شدهاند، اگر من زنده بمانم همۀ عمر اعصابم ناراحت است براي رفع اين مشكل خوب است به جبهه بروم تا شهيد بشوم ويا اگر زنده ماندم وقتي جنگ شكست خورد لااقل وجدانم آرام باشد؛ زيرا وظیفۀ خود را انجام دادهام. به دفتر تبلیغات براي اعزام به جبهه رفتم و گفتم هر جا نیاز است میروم. مرا به خط مقدم در دهلران فرستادند. سربازی را آنجا دیدم که میگفت اگر دو دختر از منافقين خلق در اینجا سر تپه بیایند و تیر بزنند ما فرار میکنیم چون هیچ امکاناتی نداریم.فرمانده آنها به من گفت: اینجا هیچ امکاناتی نیست. ما سر گردنه میرویم و تابلوها را کج میکنیم تا شاید ماشینی چپ کند و ته دره بیفتد تا بتوانیم چیزی بدست آوریم.
ميبينيد كه رزمنده اگر امكانات نداشته باشد راهي جز دزدي و فريب به ذهنش نميرسد. میخواهم بگویم سیستم آخوندی فقط در سیستم حوزه جواب میدهد و جاهای دیگر جواب نمیدهد و وقتی این سیستم را در جاهای دیگر پیاده کردیم به فساد کشیده میشود.
به عنوان مثال بودجهای که آموزش و پرورش و دانشگاه میخواست به آنها داده نشد؛ زيرا در مجلسهای ابتدای انقلاب بیشتر نمایندگان آخوند بودند و به گونهای قانون تصویب کردند که سیستم آخوندی جاری شود.
واقعا چرا دانشجویان دوست دارند به خارج بروند؟ يكي از دلیلهايش این است که وقتی آنها را بورسیه میکنند مقدار نیازشان را به آنها میدهند ولی ما نصف نيازش را میدهیم و ميگوييم بقیهاش را خودت جور کن و این موجب فساد میشود.
پس هر سیستمی آنقدر که نیاز دارد باید به او داده شود و دقیقا نیز حساب کتاب وجود داشته باشد که هر پولی در جای خودش مصرف شده است.
به هر حال قانون «عادة الله جرت» را حکومتها ایجاد کردند و کمکم مکتب شد و توسط آن نظام علی و معلولی را نفی کردند. همانطور كه در زمان ما سيستم اقتصاد آخوندي را با الفاظ اقتصاد مقاومتي يا نامهاي ديگر حاكم كرديم.
و اما واژۀ «معتزله» از اعتزال میآید که به معنای کناره گرفتن یا کنار زدن است. به نظر میرسد آن زمان نيز گروهي از دانشمندان را از حکومت و سیاست کنار زدند نه اینکه خودشان کنار رفته باشند مثل زمان خود ما که حکومت با انواع حيلهها گروه زيادي را از همه جا کنار زدند نه اينكه خودشان كنار رفته باشند.
حال وقتی آنها را کنار زدند به افراط و تفریط کشیده شدند و قائل به اختیار محض شدند. اگر آنها به جامعه میآمدند متوجه میشدند که اختیار محض ممکن نیست و مثلا در ساخت خانه نمیتوان اختیار محض داشت. آزادی هر فرد را جامعه مقید میکند و آزادی جامعه را نیز فرد مقید میکند و در نتیجه دو طرف باید با یکدیگر توافق کنند. پس وقتی مدنیت رعایت شد افراد میفهمند که اختیار داشتن افراد محدود است. از همین جا به این نکته نیز میرسند که ما نسبت به خدا نیز اختیار محض نداریم. کم کم میفهمند که ما در مقابل طبیعت و آینده نیز اختیار محض نداریم.
پس وقتی کسی منعزل شد ذهنش خوب رشد نمیکند ولی وقتی وارد جامعه میشود حقایق را بهتر میفهمد.
پس معتزله در مقابل رفتار اشاعره از آن طرف بام افتادند و گفتند خداوند جهان را ايجاد كرد همانگونه كه سازندۀ ساعت، ساعت را ایجاد کرد و جهان خودش کار میکند و کاری به خدا ندارد.
و اما اینکه ما میگوییم شیعه در مقابل اشاعره و معتزله چنین و چنان میگوید اين نيز اشتباه است. اتفاقا شیعه نیز مثل اشاعره و معتزله شدهاند. گروهي از شيعه كه حاکم شدند اشعری شدند و كارهاي بد خود نظير خرابي اقتصاد و سياست را به تقدير خدا نسبت ميدهند و گروهي كه خانه نشین شدند مثل معتزله شدند.
بنابراين بهتر است گفته شود امامان شیعه عدليه و عقليه هستند و چنین و چنان میگویند نه شیعیان.
پس امامان شیعه مکتب وسط یعنی عدلیه را داشتهاند. به عنوان مثال حضرت علی(ع) با وجود فداکاریهای زیاد برای اسلام، از سوي ابن ملجم مورد ضربت قرار میگیرد ولی در این حال نمیگوید ابن ملجمِ خائن و خبیث را بگیرید و بکشید بلکه اصلا توهین نمیکند و بلکه توضیح میدهد که با عدالت با او رفتار کنید. اما مسئولان ما نسبت به مخالف داخلي و دشمن خارجي مثل آمریکا تعابیر بسيار تند و زنندهاي دارند كه پیامبر(ص) و ائمه نسبت به ابولهب و ابوسفیان چنین تعابیری نداشتند. جالب است که امام حسین(ع) در روز عاشورا اصلا توهینی به دشمنان خود نمیکند. ائمه هیچ گاه حرف خارج از عدالت نمیزدند. پس اشتباه بزرگی که شیعیان کردهاند این است که خودشان را عدلیه میدانند در حالی که اصلا اینگونه نیست. بلكه افراطيه و تفريطيه هستند. حكومتداران شیعه از اشاعره پیشی گرفتهاند و کنار کشیدههای شیعه از معتزله پیشی گرفتهاند. پس باید گفته شود مصادیق تام عدلیه و عقليه امامان شيعه هستند نه شيعه؛ ما شيعيان مثل اهل سنت اهل افراط و تفریط شديد هستیم. بلكه شايد بدتر باشيم؛ زيرا عبد الملک مروان وقتی پیشنهاد حکومت را شنید قرآن را بست و گفت «هذا فراق بینی و بینک». جالب است که او راست گفت و با نام قرآن حکومت نکرد و قرآن را بدنام نكرد، ولی ما امروزه با نام قرآن و دين حکومت میکنیم و هزاران فساد را با نام قرآن انجام میدهیم. و مردم را به قرآن و دين بدبين ميكنيم تا افرادي قرآن آتش بزنند و ..
در مجموع با این حرفها معلوم شد که براي حفظ دين و ائمۀ اطهار باید با صراحت اعلام کنیم که چه گوشه نشینان ما و چه حکومتیهاي ما هیچ کدام اعمال و رفتارمان با امامان شیعه منطبق نیست.