جلسه سوم شرح نامه 23 نهج البلاغه

جلسه سوم شرح نامه 23 نهج البلاغه

نکات درس نهج البلاغه در تاریخ 20/7/1401

شرح نامه 23 نهج البلاغه

نامه 23 این بود:

وَصِيَّتِي لَكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِاللَّهِ شَيْئاً، وَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه وآله) فَلَا تُضَيِّعُوا سُنَّتَهُ، أَقِيمُوا هَذَيْنِ الْعَمُودَيْنِ وَ أَوْقِدُوا هَذَيْنِ الْمِصْبَاحَيْنِ، وَ خَلَاكُمْ ذَمٌّ. أَنَا بِالْأَمْسِ صَاحِبُكُمْ وَ الْيَوْمَ عِبْرَةٌ لَكُمْ وَ غَداً مُفَارِقُكُمْ؛ إِنْ أَبْقَ فَأَنَا وَلِيُّ دَمِي وَ إِنْ أَفْنَ فَالْفَنَاءُ مِيعَادِي، وَ إِنْ أَعْفُ فَالْعَفْوُ لِي قُرْبَةٌ وَ هُوَ لَكُمْ حَسَنَةٌ؛ فَاعْفُوا، أَلا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ. وَ اللَّهِ مَا فَجَأَنِي مِنَ الْمَوْتِ وَارِدٌ كَرِهْتُهُ وَ لَا طَالِعٌ أَنْكَرْتُهُ، وَ مَا كُنْتُ إِلَّا كَقَارِبٍ وَرَدَ وَ طَالِبٍ وَجَدَ، وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرارِ.

[قال السيد الشريف رضي الله عنه: أقول و قد مَضى بعض هذا الكلام فيما تقدم من الخطب إلا أن فيه هاهنا زيادة أوجبَت تكريرُه]

ترجمه: «هنگامى كه ابن ملجم، لعنة الله عليه، او را ضربت زد، كمى پيش از وفاتش اين وصيت را بيان فرمود:

شما را وصيت مى كنم كه به خدا هيچ شرك مياوريد و سنت محمد (صلى الله عليه و آله) را ضايع مكنيد و اين دو ستون را همواره برپاى داريد، تا نكوهش نشويد.

من ديروز يار و مصاحب شما بودم و امروز مايه عبرت شما هستم و فردا از ميان شما مى روم. اگر زنده بمانم، خود اختيار خون خود را دارم و اگر بميرم، مرگ ميعادگاه من است. اگر عفو كنم، موجب تقرب من به خداست و براى شما حسنه است. پس عفو كنيد: «آيا دوست نداريد كه خدا بيامرزدتان»

به خدا سوگند، چون بميرم، چيزى كه آن را ناخوش دارم، به سراغم نخواهد آمد يا كسى كه ديدارش را نخواسته باشم بر من آشكار نخواهد شد. من همانند تشنه اى هستم كه در تاريكي آب را بيايد و همانند جوينده‌اي هستم كه گمشده‌اش رابيابد و «آنچه نزد خداوند است براى نيكان بهتر است.»

سید رضی مى گويد: بعضى از اين سخنان پيش از اين در خطبه ها گذشت ولى در اينجا چيزهاى افزوني وجود داشت كه تكرار آن را سبب شد.

در جلسۀ گذشته گفتیم چیزی که انسان هیچ‌گاه از آن پشیمان نمی‌شود «مهربانی» است. همه به مهربانی افتخار می‌کنند و کسی به خشونت افتخار نمی‌کند. اگر بخواهیم نفوذ داشته باشیم راهش مهربانی است. مهربانی کیمیایی است که می‌توان دیگران را به وسیلۀ آن جذب کرد.

و اما اینکه حضرت در این نامه گفته است من چشم به راه این اتفاق بودم ممکن است به این معنا باشد که من این خوارج را می‌شناختم و می‌دانستم که به من ضربه می‌زنند. ممکن هم هست به خاطر آرزوی شهادت باشد که چشم به راه شهادت بوده است. ممکن هم هست به خاطر خبرهای غیبی بوده که پیامبر(ص) به او داده است.

جالب است که معمولا انسان‌های وارسته کم سوگند می‌خورند ولی اینکه حضرت قسم خورده است برای این است که این موضوع را تأکید کرده باشد تا بفهماند من از مرگ نمی‌ترسم.

از مثال انتهایی این نامه می‌فهمیم که حضرت عاشق مرگ بوده است مثل کسی که در صحرای گرم عربستان به دنبال آب است و ناگهان خود را در آب ببيند یا کسی که به دنبال گمشدۀ خود مي‌گردد و ناگهان آن را می‌یابد.

و اما تعبیر وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرارِ مربوط به سوره آل‌عمران است. آیه به صورت کامل چنین است:

لٰكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنّٰاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهٰارُ خٰالِدِينَ فِيهٰا نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللّٰهِ وَ مٰا عِنْدَ اللّٰهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرٰارِ  ﴿آل‏عمران‏، 198﴾

کسانی که از پروردگارشان پروا کردند [و فریفته زرق و برق زندگی مادی نشدند] برای آنان بهشت هایی است که از زیرِ آن نهرها جاری است، در آنجا جاودانه اند. [این به عنوان آغاز] پذیرایی از سوی خداست، و آنچه [غیر از بهشت و نعمت هایش] نزد خداست، برای نیکوکاران بهتر است.

و اما جملاتی که بعد از نامه 23 در نهج البلاغه نوشته شده است ممکن است نوشتۀ سید رضی باشد و ممکن است نوشتۀ کسانی باشد که نهج البلاغه را جمع آوری و تنظیم کرده‌اند و دومي معقول‌تر است؛ زيرا سيد رضي خود را ملقب به «شريف» و امثال آن نمي‌كند. همچنين از تعبیر «أوجبَت تكريرُه» بیشتر به نظر می‌رسد این نوشته مربوط به سید رضی نباشد چرا که اگر مربوط به سید رضی بود آن را به خود نسبت می‌داد.

و اما خطبۀ 149 نیز مربوط به وصیت حضرت بعد از ضربت خوردن است که در اینجا به آن نیز اشاره می‌کنم:

الْحـُسـَيـْنُ بـْنُ الْحـَسـَنِ الْحـَسَنِيُّ رَفَعَهُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الْأَحْمَرِيِّ رَفَعَهُ قَالَ لَمَّا ضُرِبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام حَفَّ بِهِ الْعُوَّادُ وَ قِيلَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَوْصِ فَقَالَ اثْنُوا لِی وِسَادَةً ثُمَّ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ حَقَّ قَدْرِهِ مُتَّبِعِينَ أَمْرَهُ وَ أَحْمَدُهُ كَمَا أَحَبَّ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْوَاحـِدُ الْأَحـَدُ الصَّمَدُ كَمَا انْتَسَبَ أَيُّهَا النَّاسُ كُلُّ امْرِئٍ لَاقٍ فِی فِرَارِهِ مَا مِنْهُ يَفِرُّ وَ الْأَجَلُ مَسَاقُ النَّفْسِ إِلَيْهِ وَ الْهَرَبَ مِنْهُ مُوَافَاتُهُ كَمْ أَطْرَدْتُ الْأَيَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مـَكْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ فَأَبَی اللَّهُ عَزَّ ذِكْرُهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ هَيْهَاتَ عِلْمٌ مَكْنُونٌ أَمَّا وَصِيَّتِی فَأَنْ لَا تـُشـْرِكـُوا بـِاللَّهِ جـَلَّ ثـَنـَاؤُهُ شـَيـْئاً وَ مـُحـَمَّداً صل الله علیه و آله و سلم فـَلَا تُضَيِّعُوا سُنَّتَهُ أَقِيمُوا هَذَيْنِ الْعـَمـُودَيـْنِ وَ أَوْقِدُوا هَذَيْنِ الْمِصْبَاحَيْنِ وَ خَلَاكُمْ ذَمٌّ مَا لَمْ تَشْرُدُوا حُمِّلَ كُلُّ امْرِئٍ مَجْهُودَهُ وَ خـُفِّفَ عـَنِ الْجـَهـَلَةِ رَبٌّ رَحِيمٌ وَ إِمَامٌ عَلِيمٌ وَ دِينٌ قَوِيمٌ أَنَا بِالْأَمْسِ صَاحِبُكُمْ وَ أَنَا الْيَوْمَ عـِبـْرَةٌ لَكـُمْ وَ غـَداً مـُفَارِقُكُمْ إِنْ تَثْبُتِ الْوَطْأَةُ فِی هَذِهِ الْمَزَلَّةِ فَذَاكَ الْمُرَادُ وَ إِنْ تَدْحَضِ الْقـَدَمُ فـَإِنَّا كـُنَّا فـِی أَفـْيـَاءِ أَغـْصـَانٍ وَ ذَرَی رِيَاحٍ وَ تَحْتَ ظِلِّ غَمَامَةٍ اضْمَحَلَّ فِی الْجَوِّ مـُتـَلَفِّقُهَا وَ عَفَا فِی الْأَرْضِ مَحَطُّهَا وَ إِنَّمَا كُنْتُ جَاراً جَاوَرَكُمْ بَدَنِی أَيَّاماً وَ سَتُعْقَبُونَ مـِنِّی جـُثَّةً خـَلَاءً سَاكِنَةً بَعْدَ حَرَكَةٍ وَ كَاظِمَةً بَعْدَ نُطْقٍ لِيَعِظَكُمْ هُدُوِّی وَ خُفُوتُ إِطْرَاقِی وَ سـُكـُونُ أَطْرَافِی فَإِنَّهُ أَوْعَظُ لَكُمْ مِنَ النَّاطِقِ الْبَلِيغِ وَدَّعْتُكُمْ وَدَاعَ مُرْصِدٍ لِلتَّلَاقِی غَداً تَرَوْنَ أَيَّامِی وَ يَكْشِفُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ سَرَائِرِی وَ تَعْرِفُونِّی بَعْدَ خُلُوِّ مَكَانِی وَ قِيَامِ غـَيـْرِی مـَقَامِی إِنْ أَبْقَ فَأَنَا وَلِيُّ دَمِي وَ إِنْ أَفْنَ فَالْفَنَاءُ مِيعَادِي وَ إِنْ أَعْفُ فَالْعَفْوُ لِی قُرْبَةٌ وَ لَكُمْ حَسَنَةٌ فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا أَ لَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ فَيَا لَهَا حَسْرَةً عـَلَی كـُلِّ ذِی غـَفـْلَةٍ أَنْ يـَكـُونَ عـُمـُرُهُ عَلَيْهِ حُجَّةً أَوْ تُؤَدِّيَهُ أَيَّامُهُ إِلَی شِقْوَةٍ جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِمَّنْ لَا يَقْصُرُ بِهِ عَنْ طَاعَةِ اللَّهِ رَغْبَةٌ أَوْ تَحُلُّ بِهِ بَعْدَ الْمَوْتِ نَقِمَةٌ فَإِنَّمَا نَحْنُ لَهُ وَ بِهِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَی الْحَسَنِ علیه السلام فَقَالَ يَا بُنَيَّ ضَرْبَةً مَكَانَ ضَرْبَةٍ وَ لَا تَأْثَمْ

ترجمه: «يکی از اصحاب گويد: چون اميرالمؤمنين علیه السلام ضربت خورد، عيادت کنندگان گردش را گرفتند، به حضرت عرض شد: ای اميرالؤ منين! وصيت نما، فرمود: برای من متکایی گذاريد (تا بتوانم بنشينم و با شما سخن گويم) سپس فرمود: سپاس خدا را به اندازه شايستگيش، همه از فرمانش پيروی کننده‌ايم، چنان که دوست دارد، او را می‌ستايم، و شايستۀ پرستشی جز خدای يگانه يکتای بی نياز نيست، چنان که خود را (در سوره توحيد) نسبت داده است. ای مردم هر شخصی از آن چه می‌گريزد، در حالت گريزش به آن می‌خورد، مدت زندگی ميدان راندن جان است به سوی أجل. گريز از مرگ، رسيدن به مرگست، چقدر از روزها را گذراندم و از نهان اين امر کنجکاوی نمودم، و خدا جز پنهان داشتن آن را نخواست، هيهات؟ علمی است نهان و پوشيده. اما وصيت من این است که چيزی را برای خدای جل ثناؤ ه شريک نگيريد و سنت محمد صل علی علیه و آله و سلم را ضايع نکنيد. اين دو ستون را به پا داريد، و اين دو چراغ را روشن نگهداريد، تا زمانی که پراکنده نشويد از سرزنش برکناريد، خدا هر کس را به اندازه توانائيش تکليف کرده و بر نادانان سبک گرفته است. شما پروردگاری مهربان، پيشوایی دانا و دينی محکم داريد، من ديروز همدم شما بودم و امروز برای شما درس عبرتم و فردا از شما جدا می‌شوم. اگر جای پا در اين لغزشگاه دنيا استوار ماند، همان است مراد و مطلوب، و اگر قدم بلغزد، بدانيد که ما در سايه شاخه‌های درختان و پراکنده‌های بادها و زير سايه ابری که، متراکمش در فضا از هم بپاشد و اثرش در زمين نابود گردد، زندگی مي‌کنيم. همانا من برای شما همسايه‌ای بودم که تنها پيکرم چند روزی در کنار شما بود. و به زودی پيکر بی روح مرا تشييع مي‌کنيد، که بعد از حرکت آرامش يافته و پس از سخنگویی دم فرو بسته باشد، همان آرامش پيکرم و ديده فرو بستنم و سکون اعضايم شما را موعظه مي‌کند، زيرا همان‌ها برای شما از سخنور شيوا پند دهنده‌تر است، به اميد ديدار (در روز قيامت) با شما خداحافظی مي‌کنم. در آينده مرا می‌شناسيد. اگر زنده ماندم، خودم صاحب اختيار خون و جانم هستم و اگر مردم، مردن وعده گاه من است، (اگر گذشت کنم) آن گذشت برای من موجب قربت و برای شما حسنه و ثوابست، پس در گذريد و چشم پوشيد، مگر شما نمی‌خواهيد که خدا از شما در گذرد. ای وای! دريغا بر آن غافلی که عمرش عليه خود او حجت شود، يا روزگار زندگيش او را ببدبختی کشاند، خدا ما و شما را از کسانی قرار دهد که هيچ خواهش و تمايلی او را از اطاعت خدا باز ندارد و پس از مرگ عقوبتی به او نرسد، همانا ما مملوک خدائيم و به او زنده‌ايم، سپس متوجه امام حسن علیه السلام شد و فرمود: پسر جانم، به جای يک ضربت، يک ضربت بزن و کار ناروا مکن.»

در ادامه بر برخی از نکات این خطبه اشاره می‌کنم.

در رابطۀ با تعبیر وَ خَلَاكُمْ ذَمٌّ مَا لَمْ تَشْرُدُوا آیت الله منتظری گفته‌اند که این تعبیر اشاره به دوری از تفرقه دارد. پس اگر دو ستون اول را که گفته شده بپا دارند ولی اتحاد نداشته باشند باز نیز مستحق ذم می‌باشند.

این همان وحدت را می‌رساند. اتفاقا در ایام هفتۀ وحدت هستیم که خود مرحوم آیت الله منتظری آن را پیشنهاد داد. پس اگر همۀ کارهای مسلمانان خوب باشد ولی بین آنها تفرقه باشد و عده‌ای شیعه و عده‌ای سنی باشند خود این موجبات مذمت است.

البته ایشان احتمال دیگری نیز داده‌اند که مَا لَمْ تَشْرُدُوا به معنای این است که نباید از حق جدا شویم که طبق این احتمال مطلب جدیدی نیست بلکه تأکیدی است که همان دو ستون که مصداق حق هستند باید برپا شوند.

و اما بنده تعبیر مَا لَمْ تَشْرُدُوا را با توجه به همان معنایی که از سنت پیامبر(ص) کردم معنا می‌کنم. بنده توضیح دادم که مراد از سنت پیامبر(ص) مهربانی است. طبق این معنا مراد این است که حتی اگر بین خودمان مهربان بودیم ولی با دیگران مهربان نبودیم مستحق مذمت هستیم. پس مهربانی باید همه جانبه باشد.

و اما به تعبیر دیگری می‌رسیم که در نامۀ 23 و 47 نبود. به این جمله توجه کنید:

حُمِّلَ كُلُّ امْرِئٍ مَجْهُودَهُ وَ خـُفِّفَ عـَنِ الْجـَهـَلَةِ رَبٌّ رَحِيمٌ وَ إِمَامٌ عَلِيمٌ وَ دِينٌ قَوِيمٌ

ترجمه: «هر کس به اندازه توانائيش تکليف شده و بر نادانان سبک گرفته شده. شما پروردگاری مهربان، پيشوایی دانا و دينی محکم داريد»

این تعبیر می‌گوید هر کسی به مقدار توانش تکلیف شده است و نسبت به جاهلان تخفیف داده شده است. اتفاقا در روایات آمده است که 70 جاهل بهشت می‌رود قبل از اينكه یک عالم به بهشت برود.

گاهی اوقات برخی متدینین از بدحجابی ناراحتند. به اینها باید گفت آن که روسری برداشته شايد جاهل است. تو که عالم هستی چقدر دروغ گفتی؟ چقدر عامداً حق را کتمان کردی؟ آیا اینها گناه نیست؟ آیا فقط موی دختران گناه است؟ اگر برخی زن‌ها از روی جهالت حجاب برداشتند آیا ما عالمانه کتمان حق نکردیم؟ آیا دین خدا را عوض نکردیم؟ چقدر مسائلی را فتوا دادیم ولی بعدا فهمیدیم که غلط است؟ چقدر اختلاس‌هایی شد ولی ما ساکت بودیم؟

زمانی که آقاي محصولی در دولت احمدي‌نژاد می‌خواست وزیر کشور شود و گفتند چقدر مال و اموال دارد و در مجلس شورا يك آخوندي از او دفاع کرد بنده نامه‌ای به مراجع نوشتم که … یکی از مراجع گفت ممکن است آن اموال شرعی باشد.

خوب اكنون هم احتمال دهید آن زنی که روسری برداشته باشد نیز دلیلی شرعي داشته باشد.

می‌خواهم بگویم تکلیف عالم بالاتر از جاهل است. اگر فرض کنیم حجاب واجب شرعی باشد و دختر 17 ساله رعایت نکرد جاهل است. حال عالمی که 70 سال در حوزه بوده و در مقابل فسادهاي فراواني سكوت کرده است چه؟

خدا چون رحیم است از جاهلان گذشته است. دین ما چون دین قویم و پا برجاست از جاهلان تکلیف نمی‌خواهد.

واقعا ما به جوان‌ها چه داده‌ایم که توقع داشته باشیم آنها آرام و دین‌دار باشند. حتی اینترنت را از جوانان گرفته‌اند و این عامل عصبانیت آنهاست.

باید فضاهای مجازی باز باشد تا عصبانيت جوانها كم شود. یادم هست 20 سال پیش که مرا به دادسراي ويژه خواستند به آنها گفتم در کشور باید جایی آزاد باشد تا مردم بتوانند اعتراض کنند و لو وسط كوير و داخل سيم‌خواردار.

وقتی همۀ راه‌ها بسته باشد جوان عصبانی می‌شود و روسری برمی‌دارد.

و اما برخی بجای حُمِّلَ، حَمَّلَ خوانده‌اند که فاعلش خود خدا می‌شود. حتی می‌توان حَمَلَ خواند که در این صورت اگر جملۀ خبری معنا کنیم اشتباه است. بنابراین باید جملۀ خبریه که به معنای جملۀ انشائیه است معنا کنید.

إِنْ تَثْبُتِ الْوَطْأَةُ فِی هَذِهِ الْمَزَلَّةِ فَذَاكَ الْمُرَادُ وَ إِنْ تَدْحَضِ الْقـَدَمُ فـَإِنَّا كـُنَّا فـِی أَفـْيـَاءِ أَغـْصـَانٍ وَ ذَرَی رِيَاحٍ وَ تَحْتَ ظِلِّ غَمَامَةٍ اضْمَحَلَّ فِی الْجَوِّ مـُتـَلَفِّقُهَا وَ عَفَا فِی الْأَرْضِ مَحَطُّهَا

ترجمه: اگر جای پا در اين لغزشگاه دنيا استوار ماند، همان است مراد و مطلوب، و اگر قدم بلغزد، بدانيد که ما در سايه شاخه‌های درختان و پراکنده‌های بادها و زير سايه ابری که، متراکمش در فضا از هم بپاشد و اثرش در زمين نابود گردد، زندگی مي‌کنيم.

این جملات خیلی جالب است. گاهی اوقات ما خیلی خودمان را بالا می‌دانیم و فکر می‌کنیم اگر بمیریم زمین و زمان به هم می‌خورد ولی حضرت علی(ع) می‌گوید ما سایۀ شاخه‌ای بودیم که وقتی باد مختصري بیاید سایه نیز از بین خواهد رفت یا مثل سایۀ ابری بودیم که پس از مدت کوتاهی مضمحل بشود و از بین می‌رود.

این جملات واقعا زیبا است. ما نسبت به خدا ممکن الوجود هستیم و مثل پرتو نسبت به خورشید هستیم که خودش هیچ است.

نکتۀ دیگر راجع به این تعبیر این است که با اینکه ابن ملجم به حضرت ضربه زده است ولی حضرت حرفي از ابن ملجم نزده است. در واقع ایشان دائما از دشمن حرف نمی‌زند و دشمن را بزرگ نمی‌کند و كينه ايجاد نمي‌كند.

متأسفانه کارهای ما به حضرت علی(ع) نرفته است. حضرت بجای اینکه از ابن ملجم یاد کند از تعبیر وَ إِنْ تَدْحَضِ الْقـَدَمُ استفاده کرده است.

همچنین حضرت اصلا این بحث را مطرح نمی‌کند که وقتی من از دنیا رفتم چقدر به مردم زيان وارد مي‌شود و حاکم چه کسی می‌شود و خانواده‌ام چه می‌شود؟ حضرت خودش را مثل کسی می‌کند که زیر سایه است و این یعنی هیچ دانستن خود.

2 1 رای
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.