سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
نکات درس تفسیر در تاریخ 23/8/1401
تفسیر آیات 103 و 104 سوره انعام
لاٰ تُدْرِكُهُ الْأَبْصٰارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصٰارَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ ﴿الأنعام، 103﴾
چشم ها او را در نمییابند، ولی او چشمها را در مییابد، و او لطیف و آگاه است.
قَدْ جٰاءَكُمْ بَصٰائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهٰا وَ مٰا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ ﴿الأنعام، 104﴾
بی تردید برای شما از سوی پروردگارتان دلایلی روشن آمده، پس هر که [به وسیله آنها بینا شود و حقایق را با چشم دل] ببیند به سود خود اوست و هر که [با پشت کردن به دلایل] کوردل شود [و خود را از دیدن حقایق محروم گرداند] به زیان خود اوست، [وظیفه من ابلاغ پیام خداست] و بر شما نگهبان نیستم.
نکته 1: تعبیر وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ ميتواند مربوط به آیه 103 باشد يعني تنها با جملات قبلی خود در این آیه ارتباط داشته باشد و ميتواند با مجموع آیات از 95 تا اینجا ارتباط داشته باشد.
ابتدا باید توجه شود که تفسير التحرير و التنوير لطیف را دو جور معنا كرده است: یکی اینکه لطیف به معنای کسی که کارهایش را دقیق انجام میدهد و دیگر کسی که دارای لطف است.
حال سؤال این است که لطیف به هر دو معنا آیا با آیات قبلی مرتبط میشود یا فقط طبق یک معنا با آیات قبلی مرتبط میشود؟
اگر لطیف مشترک لفظی است و دو معنا دارد چرا در اینجا چنین لفظی بکار رفته است که دو معنا دارد؟ چرا لفظی بکار نرفت که یک معنا داشته باشد تا در معنایش اختلاف نشود.
به نظر میرسد استفاده از واژۀ لطیف نکتهای داشته باشد و آن اينكه آیات گذشته لطافت خدا به معنای ظرافت و لطف خدا را با هم ميرساند.
مفسران معمولا لطیف بودن خدا را با لطافت و ظرافت مرتبط کردهاند. به نظر بنده آیات گذشته هم ظرافت کار خدا را میرساند و هم لطف خدا به بندگانش را. در واقع کارهای خدا هم ظرافت دارد و هم عاملی برای لطف بر همگان است. به عبارت دیگر این گونه جهان را ایجاد کردن هم لطافت دارد و هم لطف خدا را میرساند. چون این بحث، بحث زیبا و قشنگی است و باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد، بنابراين به عنوان مقدمه عبارت کتاب التحریر و التنویر، ج6،ص253 اجمالا از نظرتان ميگذرد.
لطیف از لطف به معنای احسان یا از لطافت به معنای ظرافت مشتق شده است. وقتی گفته میشود لَطَفَ به معنای دوستی كرد و کرم کرد، است و در این صورت با لام و باء نیز متعدی میشود مثل «لطیف بعباده» یا «لطیف لما یشاء». به هدیهای كه به افراد داده میشود لَطَف گفته میشود و جمع آن الطاف است. لطیف مبالغۀ در لطف را میرساند. و اما لَطُفَ به معنای دقیق شدن و سبک شدن است. و در این صورت وقتی لطیف گفته میشود به معنای ظرافت و دقيق بودن کار خدا است و با آوردن این صفت میخواهیم خدا را تنزیه کنیم و بگوييم حواس و عقول به ذات و صفات خدا احاطه پيدا نميكنند. و وصف کردن خدا به اینکه لطیف است از الفاظ بسیار صریح و رشيق است و نزدیکترین مادهای که در عربی بکار میرود تا بخواهد ظرافت کار خدا را برساند همین کلمۀ لطیف است.
[با نگاه به پشه میتوان ظرافت کار خدا را فهمید که با اینکه کوچک است ولی خرطوم دارد و در بدن او همۀ آن چیزی که در بدن ما وجود دارد هست. کوچکتر از آن مثل اتم نیز همینگونه ظرافت دارد.] با این توضیحات میتوان گفت آوردن وصف لطیف برای خدا در انتهای آیه 103 میتواند ذیل مطالب قبلی باشد یعنی نکتهای در کنار نکات قبلی است. لطیف اگر از لَطَفَ به معنای احسان گرفته شود از صفات فعل خدا میشود و با لام یا باء متعدی ميشود در چنین مواردی لطیف به معنای لطف است.(تفسیر التحریر و التنویر)
به هر حال طبق نظر اين تفسير كه لطیف دو معنا میتواند داشته باشد و هر دو معنا میتواند در این آیه مدّ نظر باشد. ميگويم تا حال كه آیات را تفسير كرديم، بیشتر لطافت و ظرافت میفهمیدیم. حال وقتی میبینیم خدا همۀ اینها را برای ما خلق کرده است میفهمیم که مهربانی و لطف خدا موجب شده است که خدا این همه نعمت را به ما بدهد. اكنون باز از آیه 95 تا اینجا میخوانیم و اين بار مهربانی خدا را درک میکنیم. از فالق الحب و النوی گرفته تا قرار دادن نجوم برای هدایت ما تا ایجاد ثمرات مختلف برای ما.
پس مجموع آیات، هم لطیف بودن به معنای ظرافت را میرساند و هم لطیف بودن خدا به معنای دارای لطف و مهربانی را.
نكته 2: میتوان گفت آیه 104 جمع بندی از مجموع آیات 95 تا اینجاست که همۀ مطالب بیان شده اموري براي ايجاد بصائر از ناحیۀ خداست. بصائر یعنی چیزی که انسان را بینا میکند و از حالت کوری در میآورد؛ روشن است كه آيات گذشته خودشان بصائر نيستند بلكه سبب بصيرتند و در انسان ايجاد بصيرت ميكنند بنابراين مجازاً بصائر ناميده شدهاند.
نکته 3: اگر کسی بخواهد خداشناس شود آیات 95 تا اینجا کافی است. به همین خاطر در آیه 104 گفته شده است که بصائر و برهانهایی از جانب پروردگار آمد که اشاره به همین آیات دارد.
نکته 4: خطاب آیه 104 به چه کسانی است؟ آیا به مشرکان مکه است؟ آیا خطاب به انسانهاست؟ آیا مخاطب در این آیه پیامبر(ص) است؟
تفسیرالتحریر و التنویر ص 254 گفته است که مخاطب این آیه، پیامبر(ص) است و خود آیه مقول قول است و در واقع این گونه بوده است: قُل لَهُم قَدْ جٰاءَكُمْ بَصٰائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ ….
قرینۀ ایشان تعبیر وَ مٰا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ در انتهای آیه است که حرف پیامبر(ص) است. پس جملات قبلی باید مخاطبش پیامبر(ص) باشد و او موظف بوده آن را به گوش مشركان برساند.