سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
نکات درس نهج البلاغه در تاریخ 25/8/1401
شرح خطبه دوم نهج البلاغه
وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ شَهَادَةً مُمْتَحَناً إِخْلَاصُهَا مُعْتَقَداً مُصَاصُهَا
نَتَمَسَّكُ بِهَا أَبَداً مَا أَبْقَانَا وَ نَدَّخِرُهَا لِأَهَاوِيلِ مَا يَلْقَانَا.
ترجمه: «و گواهى مى دهم كه جز خداى يكتاى بى شريك، معبودى نيست، شهادتى كه اخلاص آن آزموده شده است و خلوص آن مورد اعتقاد است. مادامی که باقی هستیم به آن شهادت تمسک میجوییم و آن شهادت را برای هول و هراسهایی که در آینده به ما میرسد ذخیره میکنیم»
در مورد شهادت میخواهم قدری سخن بگویم. امروزه مشاهده میکنیم که سرتاسر زندگی ما اشکال است و دلیلش این است که همه چیز لفظی شده است. چیزهایی که باید به آن معتقد باشیم زبانی شده است. یادم هست در کتاب دینی کلاس سوم ابتدایی نوشته شده بود که پیامبر(ص) به مردم گفته بود: قولوا لا اله الا الله تفلحوا. و آنان نگفتند و با پيامبر (ص) جنگيدند و شكست خوردند و…
من در عالم بچگی خودم میگفتم مشرکان مکه چه مشکلی داشتند که این جمله را نمیگفتند؟
حال میخواهم بگویم مراد از این تعبیر گفتن لفظ لا اله الا الله نیست.
یک فرد اصفهانی گفته بود که اگر شیطان از من پرسیده بود به او میگفتم که یا علی بگو و هر كاري ميخواهي بكن. گناه برايت نوشته نميشود.
ولی باید گفت مشکل با لفظ یا علی و با لفظ لا اله الا الله حل نمیشود. ما باید اعتقاد قلبی به توحید داشته باشیم. حتی وقتی در امور قضایی از شاهد صحبت میشود یعنی کسی که واقعا صحنهای را دیده است و شهادت میدهد. شنیدهام در خیابان نیکبخت اصفهان که دادگاه قرار دارد افرادی شغلشان شهادت دادن است. براي هر شهادتي قيمتي است ميگيرد و شهادت ميدهد. معلوم است كه دین این گونه شهادت را نمیخواهد. دين ميواهد حق به حقدار برسد. شهادت طريق و وسيله شناخت حق است. پس شهادت، نباید فقط لفظی و دروغی باشد.
یادم هست در اول طلبگی شخصی به من گفت بیا شهادت بده که من پسر پدرم هستم. مشکل این بود که شناسنامۀ این فرد را به اسم عمویش گرفته بودند و او میخواست شناسنامهاش به نام پدرش باشد. من و چند نفر ديگر برای شهادت دادن به دادگاه رفتيم. قاضی گفت: آیا تو در آن روز بودهای که این بچه از شکم این مادر آمده است؟ گفتم: نه ولی ما از همان اول شنیدهایم که این فرزند فلانی است. قاضی گفت: در حدیث آمده است که اگر مثل خورشید دیده باشی شهادت بده.
حال در مورد شهادت به یگانگی خدا نیز ما باید واقعا قلبا اعتقاد داشته باشیم. مانند ديدن خورشيد در وسط روز. یعنی بدانیم در جهان تنها خدا همه كاره است. اگر این را قبول داریم بگوييم «اشهد الا اله الا الله» دهیم و الا نه.
متأسفانه ما در طول عمرمان بندۀ خدا نبوده و نیستیم. بسیاری از ما بندۀ پول هستیم. اگر پول باشد همه كار ميكنيم. همچنین بسیاری از ما بندۀ پست و مقام هستیم و برای بدست آوردن مقام همه كار ميكنيم. دروغ میگوییم. تهمت ميزنيم. پرونده سازي ميكنيم و.. پس پست و مقام معبود ماست و اگر ميگوييم الله معبود ماست دروغ ميگوييم.
گاهی اوقات مشاهده میکنیم برای رسیدن به فلان پست و مقام وعدههای دروغ فراوانی میدهند. همچنین برای نگه داشتن یک پست عدهای به دروغ و حتی آدم کشی دست میزنند.
حتی گاهی اوقات خود ما که پست و مقامی نداریم حرف کجی میزنیم و برای اینکه آبروی ما نرود حاضر به قبول اشتباه خود نیستیم و توجیهگر اشتباه و حرف کجمان میشویم. در این صورت بت ما هوای نفس ما است.
پس معلوم است تنها در لفظ، «اشهد ان لا اله الا الله» میگوییم ولی در واقع به آن اعتقاد نداریم.
حتی اگر من نوعي در جنگ بودم و فداکاری کردم میفهمم که خیلی از آنها از روی احساسات و چشم و هم چشمی بوده نه از روی عقل و منطق و از روي اخلاص.
حال جملۀ شَهَادَةً مُمْتَحَناً إِخْلَاصُهَا یعنی حضرت علی(ع) اخلاص شهادتش امتحان شده است و حتی دشمنانش به این مطلب اذعان داشتند. خوب است چند مثال از اخلاص شهادت حضرت علی(ع) بزنم.
وقتی به حضرت علی(ع) گفتند بجای پیامبر(ص) بخواب تا پیامبر(ص) هجرت کند ایشان به راحتی قبول کرد و راحت جای پیامبر(ص) خوابید و نپرسيد زنده ميمانم يا خير؟ و نپرسيد نام نيكي از من ميماند يا خير؟ و نپرسيد..
در جنگ خندق حضرت علی(ع) عمرو بن عبد ودّ را کشت. جنگ با عمرو بن عبد ودّ کار آسانی نبود ولی ایشان حاضر به این جنگ سخت شد. حتی طبق نقل مولوی وقتی عمرو به صورت حضرت تف کرد حضرت چند قدمی زد و سپس او را کشت تا کینۀ شخصی در میان نباشد.
ولی متأسفانه امروزه در کشور ما درگیری جوانان با نیروی انتظامی رخ داده است و شعارها نیز در کلیپها موجود است که دو طرف فحشهای رکیکی به هم میدهند. پيداست كه نسبت به هم كينه دارند. حال اگر حکومتیها مظهر اسلام هستند چرا فحش میدهند؟
مگر نمیگویید که در اسلام توهین ممنوع است؟ پس چرا اینگونه عمل میکنید؟ بکار بردن لفظ اغتشاش خودش نوعی توهین و تحقیر است. طبق شنيدههاي متعدد بازجوها در بازجويي و شكنجهگران حين شكنجه فحشهاي بدي ميدهند.
حضرت علی طبق خطبه 206 نهج البلاغه وقتی شنید اصحابش به لشگر معاویه فحش میدهند آنها را از این کار نهی کرد. حال ما میبینیم که مسئولان ما مثلا به آمریکا فحش میدهند و در عین حال میگویند ما اخلاص داریم و پيرو حضرت علي هستيم، باورش برايمان سخت ميشود.
اگر قرار باشد کسی اخلاص داشته باشد حضرت علی(ع) است. پس اگر کسی گفت ما کشور شیعه هستیم و اخلاص داریم باور نکنید.
اتفاقا مسلمانان صدر اسلام اخلاص فراوانی داشتند و حتی پس از فتح مکه روحیۀ بخشش مخالفان را داشتند ولی در کشور ما کینه در دو طرف زیاد است. ما باید بجای فحش دادن نقد کنیم و مثلا بگوییم رکن اسلام، عدالت است و در کشور، کجا عدالت برقرار شده است. آیا در کنکور عدالت است؟ آیا در دبیر و دبیرستان عدالت است؟ آیا در اقتصاد عدالت است؟ یک جا که عدل عمل کردهاید را معرفی کنید؟ 43 سال است كه به اسم عدل آمدهاند ولی در جایی عدالت نیست.
در زمان شاه به ما میگفتند بچۀ روستایی به شهر میآید و عروسک ندارد و ما برای همین انقلاب کردیم که عدالت برقرار باشد. آیا بودجۀ کشور برای همه به یک اندازه مصرف میشود؟ آیا شهرهای اطراف و شهرهای مرکزی امکانات برابر دارند؟
در طول این 43 سال یک مورد بیاورید که ثابت کند شما یک مورد عدالت انجام دادهاید. آیا شما میتوانید مصداق تعبیر شَهَادَةً مُمْتَحَناً إِخْلَاصُهَا باشید؟
امروزه جوانان عدالت میخواهند. میگویند چرا عدهای که 80 سال به بالا هستند و دوتا سي سال كار كردهاند باز نشست نميشوند و چند شغل دارند ولی ما حتی یک شغل نداریم؟
نباید فراموش کرد که بچۀ مسئول با بچهای که بازيافتي جمع ميكند يا در آشغالها دنبال غذا است تفاوتی ندارند جز امکانات.
باید دورۀ مسئولیت مسئولان محدود شود تا در اين قسمت به عدالت نزديك شويم.
نکتۀ دیگر اینکه تعبیر شَهَادَةً مُمْتَحَناً إِخْلَاصُهَا متعلقش محذوف است. شايد اخلاصش از جانب خدا امتحان شده و همچنین از جانب مردم و مریدان و دشمنان امتحان شده است. متعلق حذف میشود تا ذهن خواننده به هر جا برود.
میگویند ملا نصر الدین به دهی رفت و کوله پشتی او را دزدید. او تهديد كرد و گفت اگر کوله پشتی من پیدا نشود چهها میکنم. مردم ده گشتند و کوله پشتی او را پیدا کردند. سپس به او گفتند اگر کوله پشتی پیدا نمیشد چکار میکردی؟ گفت خورجین را دو نصف ميكردم و دو كوله پشتي درست میکردم.
به هر حال گاهی اوقات متعلق ذکر نمیشود تا ذهن مخاطب به هر جا برود. حال در تعبیر مورد بحث نیز همینگونه است و اخلاص شهادت حضرت از هر لحاظ امتحان شده است.
البته آنچه که بیشتر به مردم نمایان است اخلاص شهادت از جانب مردم است که همه فهمیدند حضرت اهل کینه نبوده است. اهل مال دوستي نبوده است و مثالش این است که پیامبر(ص) فرموده بود هرکسی یکی از دشمنان را کشت زرهاش مال اوست. «من قتل قتيلا فله سلبه». نقل شده كه وقتي خواهر عمرو بن عبد ودّ بر سر جنازۀ برادرش آمد گفت تو را جوانمردی کشته که زرهات را نبرده است.
این میشود اخلاص حضرت علی(ع) که نه براي كينه شمشير ميزد و نه براي مال. و همۀ مردم اين را فهمیدند.
مُعْتَقَداً مُصَاصُهَا
ترجمه: «شهادتی که خلوص آن واقعا مورد اعتقاد است»
یعنی خودم به خلوص آن شهادت واقعا اعتقاد دارم. پس جملۀ قبلی اخلاص حضرت برای مردم را میرساند و این جمله خلوص حضرت برای خودش را بیان میکند.
نَتَمَسَّكُ بِهَا أَبَداً مَا أَبْقَانَا وَ نَدَّخِرُهَا لِأَهَاوِيلِ مَا يَلْقَانَا
ترجمه: «مادامی که باقی هستیم به آن شهادت تمسک میجوییم و آن شهادت را برای هول و هراسهایی که در آینده به ما میرسد ذخیره میکنیم»
پس شهادت حضرت علی(ع) لفظ نیست چون به لفظ نمیتوان تمسک کرد. تمسک به چیزی میشود که اگر کشیده شد پاره نشود. شهادت یک واقعیت محکمی در درون شاهد است که میشود پیوسته به آن تمسک کرد. این شهادت یعنی در طول عمر نه دروغ بگوییم و نه مال مردم بخوریم و نه …
اگر ما شهادت به یگانگی خدا دادیم نباید به دنبال کار اشتباه برویم. حضرت میتوانست مثل معاویه حیله بزند ولی نمیزند. اين تمسك به شهادت است.
ما نیز باید مثل حضرت علی(ع) باشیم و قول و فعلمان با یکدیگر هماهنگ باشد.
به این نکته نیز دقت شود که در جهان کاری کردهاند که سیاست با اخلاق سازگار باشد و حتی اگر مسئولی کار غیر اخلاقی کرد مجبور به استعفاء میشود. متأسفانه در کشور ما اینگونه نیست. در کشورهای دیگر اگر رئیس جمهور قولی داد باید به قولش عمل کند و الا برای او مشکل ساز خواهد شد.
در کانادا میگویند این کشور اول، کشور بچههاست و بعد کشور زنها و سپس کشور حیوانات و سپس کشور مردهاست.
چیزی که مسلمانان در کانادا از آن ناراحتند همین است که نميتوان بچه را تنبيه يا تهديد كرد و مثلا اگر بچهای به دنبال دوست پسر یا دوست دختر رفت آزاد است و پدر و مادر نمیتوانند جلو او را بگیرند.
حال وقتی از آنها پرسیده شود که چرا چنین قانونی گذاشتهاید میگویند نباید با بچه با زبان تهدید برخورد کرد چون از ترس تهدید دروغ میگوید.
حال در کشور ما قوانین به گونهای است که موجب دروغ گفتن است مثلا شخص به دروغ با یک فاکتور صوری وام بخچال میگیرد و با آن کار دیگری میکند.
پس سیاستهای غلط ما موجب بی اخلاقی شده است و الا میتوان سیاست را با اخلاق هماهنگ کرد.
بنابراین دین واقعی از حکومت و سیاستی که کلک و دروغ باشد حتما جداست.