تفسیر آیات 105 تا 108 سوره انعام در تاریخ 30 آبان 1401

تفسیر آیات 105 تا 108 سوره انعام در تاریخ 30 آبان 1401

نکات درس تفسیر در تاریخ 30/8/1401

تفسیر آیات 105 تا 108 سوره انعام

وَ كَذٰلِكَ نُصَرِّفُ الْآيٰاتِ وَ لِيَقُولُوا دَرَسْتَ وَ لِنُبَيِّنَهُ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ  ﴿الأنعام‏، 105﴾

این چنین، آیات را گوناگون مي‌گردانيم‌ [تا هدف‌هایی تحقق یابد] و تا بگويند: درس خوانده‌اي و تا آن [قرآن] را برای گروهی که دانایند، بيان كنيم.

اِتَّبِعْ مٰا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ  ﴿الأنعام‏، 106﴾

از آنچه از سوی پروردگارت به تو وحی شده پیروی کن، هیچ معبودی جز او نیست، و از مشرکان روی بگردان.

وَ لَوْ شٰاءَ اللّٰهُ مٰا أَشْرَكُوا وَ مٰا جَعَلْنٰاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً وَ مٰا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ  ﴿الأنعام‏، 107﴾

اگر خدا خواسته بود آنان مشرک نشده بودند، [ولی خواست خدا آزادی انسان در انتخاب است] و ما تو را حافظ آنان قرار ندادیم و تو بر آنان نگهبان نيستي.

وَ لاٰ تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ فَيَسُبُّوا اللّٰهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذٰلِكَ زَيَّنّٰا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلىٰ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِمٰا كٰانُوا يَعْمَلُونَ  ﴿الأنعام‏، 108﴾

و كساني را كه به جای خدا می‌خوانند، دشنام ندهید، که آنان هم از روی دشمنی به نادانی خدا را دشنام مي‌دهند. این گونه برای هر امتی عملشان را آراسته‌ایم؛ سپس بازگشت آنان به سوی پروردگارشان خواهد بود، آنگاه آنان را به آنچه انجام می‌دادند، آگاه می‌کند.

نکته 1: تعبیر وَ لِيَقُولُوا دَرَسْتَ نتیجۀ نزول قرآن را بیان می‌کند که قصد خدا نبوده است و تعبیر وَ لِنُبَيِّنَهُ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ هدف نزول قرآن را می‌رساند که قصد خدا بوده است.

نکته 2: در تعبیر وَ لِنُبَيِّنَهُ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ این نکته بیان شده است که ما آیات را به صورت‌های گوناگون بیان کردیم تا گروه‌های مختلف دانشمندان را با هر دين و مذهب به سوی قرآن بکشانیم تا بیایند و ببینند در قرآن چه چیزی گفته شده است. دقت کنید که مراد از لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ در این تعبیر تنها دانشمندان علوم دینی نیستند بلکه این تعبیر مطلق است و شامل رياضي‌دانان، فیزیک‌دان‌ها و زیست‌شناسان و زمین‌شناسان و دانشمندان تاریخ و … نیز می‌شود.

نکته 3: در اینجا می‌خواهم نکته‌ای بگویم و سؤالاتی مطرح کنم که دوست دارم موافقان و مخالفان قرآن و حتی موافقان و مخالفان بنده وارد بحث شوند و این سؤالات را بررسی کنند. به نظرم این بحث‌ها بسیاری از مشکلاتی را که امروزه داریم، حل می‌کند. بد نیست قبل از آن به جمله‌ای از حضرت علی(ع) اشاره کنم. ایشان وقتی به حکومت رسید مخالفانش مثل طلحه و زبیر و عایشه بصره را به هم ریختند. سپس حضرت لشگری به سوی بصره به راه انداخت و نامه‌ای نیز به کوفیان نوشت و به آنها گفت:

ایها الناس! ان امیر المؤمنین یقول: انی خرجت مخرجی هذا ظالما او مظلوما، …. فان کنت مظلوما اعاننی و ان کنت ظالما اخذ منی

ترجمه: ای مردم! امیرالمؤمنین علیه السلام می گوید: من در این راه حرکت کرده ام، خواه ظالمانه و خواه مظلومانه، اگر من مظلوم هستم مرا یاری کنید، و اگر ظالم هستم حق را از من بگیرد.(دانشنامه امام حسن(ع)،ج1،ص274)

در اینجا نیز بنده از همین بیان استفاده می‌کنم و به همۀ موافق و مخالف اعلام می‌کنم بیایید تا به حق برسیم. اگر حق می‌گویم قبول کنید و اگر باطل می‌کنم مرا هدایت کنید و اگر ناقص گفتم كاملش كنيد.

و اما به لطف اینترنت لزومی هم ندارد حتما حضورا در جلسه حاضر باشید بلکه می‌توانید فایل صوتی را گوش دهید یا متن جلسه را مطالعه کنید و نظر خود را برایم بفرستید.

حال در ادامه سؤالات را یکی یکی مطرح می‌کنم:

سؤال اول: چرا در آیه 106 خدا به پیامبر(ص) می‌گوید: از وحی تبعیت کن؟ مگر ایشان چندین سال از وحی پیروی نمی‌کرده است؟ پس وجه این امر به پیامبر(ص) چیست؟ به کسی امر می‌کنند که کاری را انجام نمی‌دهد ولی پیامبر(ص) پیوسته از وحی تبعیت می‌کرده است. پس چنین امری اينجا در وسط سوره چه وجهی دارد؟

سؤال دوم: عبارت لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ در همین آیه 106 چه وجهی دارد؟ مگر در آیه 102 این تعبیر نیامده بود. مگر پیامبر(ص) این حرف را نمی‌دانست؟ چرا خدا چیزی را که پیامبر(ص) می‌داند به او می‌گوید؟

بد نیست مثالی بزنم. در زمان دیپلم گرفتنم حوالي سال 1356گروهی را مشهد می‌بردند و من هم رفتم. شخصی با نام آقا تقی که عقل درستی نداشت نیز همراه ما بود. در مسیر دائما به مناسبت صلوات چاق می‌کردند. آقا تقی بعد از صلواتهاي آنان می‌گفت «یک صلوات هم بفرستید». این حرف جایگاه مناسبی نداشت؛ چون تا آن لحظه داشتيم صلوات مي‌فرستاديم. حال در اینجا نیز خبر به لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ پس از آنكه در آيه 102 همه آن را فهميدند وجهی ندارد. تکرار این جمله برای پیامبر(ص) به عنوان خبر، وجهش چیست؟ خبر را به کسی می‌دهند که نداند ولی پیامبر(ص) از این موضوع خبر دارد.

سؤال سوم: تعبیر وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ به چه معناست؟ آیا پیامبر(ص) باید در خانه بنشیند یا باید تبلیغ بکند؟ معنای اعراض کردن از مشرکان چیست؟

سؤال چهارم: ربط آیه 106 با آیات قبلی چیست؟

سؤال پنجم: در آیه 107 ارتباط جملات وَ مٰا جَعَلْنٰاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً وَ مٰا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ با جملۀ صدر آیه یعنی جملۀ وَ لَوْ شٰاءَ اللّٰهُ مٰا أَشْرَكُوا چیست؟

سؤال ششم: در آیه 107 فرق بین جملۀ وَ مٰا جَعَلْنٰاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً با جملۀ وَ مٰا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ چیست؟

سؤال هفتم: ربط بین آیه 107 با آیات قبلی چیست؟ مگر گفته نشده است که سوره انعام مجموعا نازل شده است؟ آیا نباید این آیات با هم ربط داشته باشند؟ ربط منطقی این آیات چیست؟

البته ربط بند تنبانی را نمی‌گویم بلکه ربط صحیح این آیات را می‌خواهم.

می‌گویند در زمان رضاخان گفتند بازار مکاسب مختلف را می‌خواهیم جدا کنیم. شخصی توتون فروش بود و بند تنبان هم می‌فروخت. رضاشاه که این را دید گفت ربط بین توتون و بند تنبان چیست؟ او گفت ربط دارد به این صورت که توتون‌های من خیلی تند است و هرکس استفاده کند از بس سرفه مي‌كند بند تنبانش پاره می‌شود و من به همین خاطر در کنار توتون بند تنبان هم می‌فروشم.

حال می‌خواهم بگویم باید ربط منطقی و قابل قبول برای این آیات پیدا کرد نه ربط بند تنبانی مثل این داستان.

سؤال هشتم: مراد از الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ در آیه 108 مشرکان هستند یا بت‌های آن‌ها؟

سؤال نهم: جایگاه آیه 108 چیست؟ چه بحثی مطرح بوده است که دستور داده شده فحش ندهید.

سؤال دهم: خطاب وَ لاٰ تَسُبُّوا در آیه 108 چه کسانی هستند؟ اگر مسلمانان هستند که از ابتدای سوره انعام تا اینجا بحث با مشرکان بوده است. چه اتفاقی افتاد که بعد از 107 آیه یکدفعه مسلمانان مورد خطاب نهیی واقع شدند؟

سؤال یازدهم: در ذیل آیه 108 بحثی با سنتی‌های حوزه داریم که جلسات سبّ و لعن نسبت به خلفاء دارند. واقعا این گروه با این آیه که می‌گوید به بت‌ها یا مشرکان فحش ندهید چه می‌کنند؟ وقتی به بت يا بت‌پرست نمی‌شود فحش داد چگونه می‌شود به کسانی که و لو در زبان، شهادتین گفته‌اند فحش داد؟ حتی اگر روایاتی داشتند باید بگوییم این روایات با آیه مخالف است و بايد به ديوار زده شود. خلاصه اینکه این افراد نیز باید بیایند و تفسیر این آیه را گوش دهند تا ببینیم به چه نتیجه‌ای می‌رسیم.

سؤال دوازدهم: امروز در صحنۀ درگیری‌های کشور فحش‌های زیادی می‌شنویم. قبلا بازجوها به متهمان يا مجرمان فحش‌های بدی می‌دادند که آنها مخفی بود و الآن جوان‌ها علنی فحش می‌دهند. من می‌خواهم بگویم اصلا فحش دادن به طور کلی ممنوع است. مسئولان چه حقی دارند که مخالفان را خس و خاشاک و گاو و گوساله بیان کنند؟

سؤال سیزدهم: اگر فحش دادن ممنوع است چرا خدا در قرآن از تعابیری مثل (اولئک کالانعام) استفاده کرده است؟ آیا این فحش نیست؟ آیا فحش دادن برای ما حرام است و برای خدا اشکالی ندارد؟

ان شاء الله در جلسات آینده راجع به این سؤالات بحث خواهیم کرد. برخی از این سؤال‌ها در تفاسیر آمده و مفسران جواب‌هایی نیز داده‌اند که البته بنده نسبت به همۀ آنها قانع نشدم. به هر حال امیدوارم راجع به این سؤالات فکر کرده و نظر خود را بیان کنید. در رابطۀ با جواب این سؤالات چیزهایی به ذهنم رسیده است که ممکن است کسی آنها را نفحات رحمانی بداند و ممکن است کسی بگوید وساوس شیطانی است. براي تشخيص اينكه كدام است بايد بحث كرد و شايد به چيز سومي رسيديم.

خلاصه، این مجموعه از آیات بحث‌های چالشی دارد که همه باید وارد بحث شوند تا بتوانیم به نتایج خوبی برسیم و ان شاء الله از کارهای اشتباه خود دست برداریم.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.