تفسیر آیه 107 سوره انعام در تاریخ 13 آذر 1401

تفسیر آیه 107 سوره انعام در تاریخ 13 آذر 1401

نکات درس تفسیر در تاریخ 13/9/1401

تفسیر آیه 107 سوره انعام

وَ لَوْ شٰاءَ اللّٰهُ مٰا أَشْرَكُوا وَ مٰا جَعَلْنٰاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً وَ مٰا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ  ﴿الأنعام‏، 107﴾

اگر خدا خواسته بود آنان مشرک نشده بودند، [ولی خواست خدا تفاوت در فهم و آزادی در عمل است] و ما تو را حافظ آنان قرار ندادیم و تو بر آنان نگهبان نيستي.

نکته 1: معمولا مترجمان به حرف «لو» و ماضي بودن فعلها در آیه توجه نکرده‌اند چرا که باید آیه را به گونه‌ای ترجمه کرد که امتناع شرط و امتناع جزاء در زمان گذشته را برساند. پس باید به این نکته توجه داشت.

نکته 2: ممکن است کسی به خدا اعتراض کند یا سؤال کند که خدایا چرا کسانی را خلق کرده‌ای که تا این اندازه نسبت به حق زاویه دارند؟ خدا در جواب می‌گوید می‌توانستم به گونه‌ای آنها را خلق کنم که اينقدر زاويه نداشته باشند و ایمان بیاورند اما چنین نکردم بلکه می‌خواستم همه نوع فردی كه امكان وجود دارد، وجود داشته باشد حتی بدترین افراد.

در فلسفه قانون امکان اشرف و اخس داریم یعنی وقتی بشود موجود بهتر و بالاتری وجود داشته باشد خدا آن را نیز خلق کرده است. از آن طرف امکان اخس داریم یعنی اگر امکان داشته باشد چیز بدتری به وجود بیاید، آن هم به وجود می‌آید.

پس نظام خلقت همه چیز دارد. بنابراین اگر از خدا سؤال شد که چرا چنین آدم‌های بدی خلق کردی خدا جواب می‌دهد بله اینها مخلوقات من هستند و من خودم دوست دارم باغ وجودم متنوع باشد. البته اين منافاتي با تكليف انسانها ندارد. انسانها عقلا و شرعا مكلفند كه به حق ايمان بياورند.

گاهی اوقات به باغی می‌رویم که همۀ درختانش گیلاس یا آلبالو است ولی برخی باغ‌ها انواع میوه‌ها را دارند که این نوع باغ متنوع اداره کردنش سخت است.

حال خداوند نیز جهان را متنوع خلق کرده است. تنوعي بسيار گسترده كه هيچ چيزي را در آن فروگذار نكرده است.

نکته 3: بد نیست در همین‌جا به آیه 148 سوره انعام نیز اشاره کنم که می‌فرماید:

سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شٰاءَ اللّٰهُ مٰا أَشْرَكْنٰا وَ لاٰ آبٰاؤُنٰا وَ لاٰ حَرَّمْنٰا مِنْ شَيْءٍ…  ﴿الأنعام‏، 148﴾

کسانی که برای خدا شریک و همتا قرار دادند به زودی خواهند گفت: اگر خدا می‌خواست نه ما شرک می ورزیدیم و نه پدرانمان، و نه چیزی [از حلال خدا را خودسرانه] حرام می‌کردیم…

جالب است با اینکه صدر آیات 107 و 148 مثل هم است ولی معنای دو عبارت کاملا با یکدیگر متفاوت است. گاهی اوقات لفظ‌ها یکی است ولی دو معنای کاملا متفاوت دارند.

می‌گویند استادی گفته بود من نفهمیدم جملۀ مصنف فلان کتاب به چه معناست. شاگرد هم گفته بود من هم نفهمیدم.

این «نفهمیدم» که از دو نفر صادر شده است کاملا با یکدیگر متفاوت است. استاد می‌گوید من حرف مصنف را نفهمیدم و شاگرد می‌گوید من حرف استاد را نفهمیدم.

حال در آیات مورد بحث لَوْ شٰاءَ اللّٰهُ که خدا گفته با لَوْ شٰاءَ اللّٰهُ که مشرکان می‌گویند با یکدیگر فرق دارند. اگر خدا گفته است وَ لَوْ شٰاءَ اللّٰهُ مٰا أَشْرَكُوا مراد خلقت الهی و تنوع خلقت خداست كه در آن همه نوع انساني پديد آمده است، ولی وقتی مشرکان می‌گویند لَوْ شٰاءَ اللّٰهُ مٰا أَشْرَكْنٰا منظورشان این است که اگر ما مشرک شده‌ایم جبر خداست و خدا مقصر است كه جلو مشرك شدن ما را نگرفته است. پس آیه 148 از زبان مشركان جبر را می‌گوید و آیه 107 از زبان خدا گوشه‌اي از قدرت خدا را بيان مي‌كند.

پس نباید این عبارات را اشتباه فهمید. باید ببینیم سخن از چه کسی است و از چه بابی صادر شده است.

نکته 4: تنوع در خلقت بسیار بالا و بسيار زیبا است. پسر نوح که در خانۀ یک پیامبر است ایمان نمی‌آورد ولی اویس قرنی که از پیامبر(ص) دور است ایمان می‌آورد. از آن طرف برخی حاضر می‌شوند برای قدرت و پست و مقام، هزاران انسان را بکشند و برخی مثل حضرت علی(ع) برای پست و مقام حاضر نیست پوست جوی را از دهان مورچه‌اي بگیرند. برخی هستند که کشته شدن مخالفانشان برایشان اهمیت ندارد و از آن طرف برخی به مخالفانشان اهمیت داده و اجازه می‌دهند آنها انتقاد کنند و براي سخن مخالفانشان ارزش قائلند.

نکته 5: وقتی مشخص شد که خدا متنوع آفریده است ممکن است پیامبر(ص) خودش را مسئول بداند و بگوید به هر صورتی که هست من باید همۀ افراد را با تمامي سليقه‌ها و تنوع‌ها هدایت کنم چون جهنم خیلی داغ و بد است. پس باید مشرکان را بالاخره مسلمان کنم و دائما دلیل بیاورم و اگر نشد با زور آنها را مسلمان کنم. حال خدا در این زمینه می‌فرماید: تو چنین وظیفه‌ای نداری و چنین کاری بر عهدۀ تو نیست. تنها تبليغ به طريق متعارف به عهدۀ تو است.

نکته 6: پیامبر اکرم(ص) نمی‌تواند مشرک را مؤمن کند چون تبدیل شرک به ایمان یک امر درونی است و درون فرد باید به این باور برسد که شرک، بد و ایمان، خوب است. پس پیامبر(ص) جز آوردن دلیل وظیفه‌ای ندارد و تنها باید ادله‌ای بیاورد که درون افراد قانع شود.

حال برخی دانشمندان غربی شکاک بودند و یکی از آنها هر دلیلی برای اثبات خدا آورده بودند رد کرده بود. شخصی از او پرسیده بود اگر قیامتی بود و از تو پرسیدند چرا ایمان نیاوردی چه می‌گویی؟ او گفت به خدا می‌گویم من با این دلایل قانع نشدم. می‌خواستی دلیلی بیاوری که من قانع شوم.

اگر واقعا چنین کسانی باشند که ذهن پر شبهه‌اي دارند و با اين دلايل قانع نشده‌اند جهنمي نیستند چرا که خدا اینها را با چنین ذهنی آفریده است. براي تنوع جهانش.

به هر حال کسی را نمی‌توان به زور از جهنم نجات داد. وظیفۀ پیامبر(ص) تنها ابلاغ پیام است.

اگر کسی واقعا قانع نشد یا قانع شد ولی قبول نکرد هیچ کدام از این دو گروه را نمی‌توان اجبار کرد. پس اینکه گاهي مي‌شنويم افرادي مي‌گويند كه مي‌خواهيم به زور افراد را به بهشت ببريم، اشتباه است.

نکته 7: واقعا عده‌ای هستند که از ادله قانع می‌شوند ولی به خاطر حب پست و مقام به علم خود عمل نمی‌کنند. این یک واقعیت است و چنين افرادي وجود دارند كه لجباز يا كافر نام دارند. قرآن دربارۀ این افراد می‌فرماید:

وَ جَحَدُوا بِهٰا وَ اسْتَيْقَنَتْهٰا أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كٰانَ عٰاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ  ﴿النمل‏، 14﴾

و آنها را در حالی که باطنشان به الهی بودن آن معجزات یقین داشت، ستمکارانه و برتری جویانه انکار کردند. پس با تأمل بنگر که سرانجام مفسدان چگونه بود؟!

 همچنين می‌توان تصور کرد که افرادی باشند که هر چه دلیل برايشان آورده شود، به خاطر ذهن بالایی که دارند در آنها خدشه كنند و با آنها قانع نشوند. چنین افرادی اگر وجود داشته باشند و مغرض نباشند خدا آنان را به جهنم نمي‌برد.

نکته 8: ممکن است کسی سؤال کند چرا خدا در دنیا افرادی را خلق کرده که ثمره‌ای ندارند؟

غير از تنوع كه بحثش گذشت، مي‌توان گفت كه ما ثمرۀ همه چيز را نمي‌دانيم، نبايد زود به بي‌ثمر بودن افراد و اشياء قضاوت كنيم.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.