نکات درس نهج البلاغه در تاریخ 30/9/1401
تبليغ از وظايف پيامبر(ص)، نه تشكيل حكومت
شرح خطبه دوم نهج البلاغه
وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ
ترجمه: «و شهادت مىدهم كه محمّد (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) بنده خدا و فرستاده اوست.»
أَرْسَلَهُ بِالدِّينِ الْمَشْهُورِ وَ الْعَلَمِ الْمَأْثُورِ وَ الْكِتَابِ الْمَسْطُورِ وَ النُّورِ السَّاطِعِ وَ الضِّيَاءِ اللَّامِعِ وَ الْأَمْرِ الصَّادِعِ إِزَاحَةً لِلشُّبُهَاتِ وَ احْتِجَاجاً بِالْبَيِّنَاتِ وَ تَحْذِيراً بِالْآيَاتِ وَ تَخْوِيفاً بِالْمَثُلَاتِ.
ترجمه: «خداوند او را با دينى آشكار، و نشانه اى پايدار و قرآنى نوشته شده و استوار و نورى درخشان و چراغى تابان و فرمانى آشكار كننده فرستاد تا شبهات را نابود سازد و با دلائل روشن استدلال كند، و با آيات الهى مردم را پرهيز دهد، و از كيفرهاى الهى بترساند»
در رابطۀ با تعبیر الْأَمْرِ الصَّادِعِ، گفتیم که امر به معنای دستور و فرمان است که جمعش اوامر است ولی میتواند به معنای «چیز» باشد که جمعش امور است. پس الْأَمْرِ الصَّادِعِ یعنی چیزی که آشکار کننده است که همان قرآن است.
و اما در تعبیر تَحْذِيراً بِالْآيَاتِ، آیات به معنای نمونۀ قدرت خداست و ما در مباحثۀ با دوستان به این نتیجه رسیدیم که آیات، همان نمایشگران قدرت خداست و تنها اشاره به آیات قرآن ندارد بلکه علاوه بر آیات تشریعی به آیات تکوینی نیز اشاره دارد.
حال این آیات گاهی اوقات خوفناک است مثل زلزله و سیل و گاهی آیات معمولی است مثل اینکه از یک دانه، درختی پدید میآید.
و اما قبل از اینکه به جملات بعدی برسیم خوب است نکاتی را اشاره کنم و آن اینکه طبق تعابیر فوق وظایف پیامبر(ص) مشخص است که ایشان قرار است پاسخگوی شبهات باشد یا مردم را از جهنم بترساند و امثال آن.
در این تعابیر اصلا تشکیل حکومت به عنوان یکی از وظایف پیامبر(ص) بیان نشده است. اینکه پیامبر(ص) وظیفه داشته با دشمنان بجنگد و به پادشاهان نامه بنویسد در این جملات حضرت علی(ع) ذکر نشده است. چنین کارهایی اگر چه در زندگی پیامبر(ص) هست ولی امام علی(ع) ذکر نکرده است. چرا؟
جواب بنده این است که تشكيل حكومت و نظايرش، کارهای رسالتی نبوده است. در حالي كه موارد ذکر شده در این خطبه وظایف رسالتی پیامبر(ص) بوده است ولی کارهایی مثل هجرت یا تشکیل حکومت عرفی و عقلی هستند نه رسالی.
پس پیامبر(ص) به خاطر دینداری حکومت تشکیل نداده است بر خلاف ما که قبل از انقلاب گمان ميكرديم كه چون مسلمانیم باید حکومت اسلامی تشکیل بدهیم. این در حالی است که ما چون مسلمانیم باید آدم باشیم و دروغ نگوییم و اگر حکومت، تشکیل داديم در حكومتداري نيز دروغ نگوييم و اگر تشكيل نداديم باز دینداری به قوت خود باقی است.
پس حکومتداری ربطی به دینداری ندارد. حضرت علی(ع) چه در زمان حکومت و چه در زمان خانه نشینی دیندار بود. بله دین با حکومت منافاتی ندارد ولی حکومت یکی از شاخههای دین نیست. و دين نيز يكي از نيازهاي حكومت نيست.
رابطۀ حکومت و دین مثل رابطۀ سفیدی و شیرینی است که برخی چیزهای شیرین سفید هستند و برخی چیزهای شیرین سفید نیست.
پس میشود دین باشد ولی حکومتی نباشد یا میشود حکومت باشد ولی دین نباشد.
در قرآن نیز تشکیل حکومت از وظایف پیامبر(ص) دانسته نشده بلکه وظایف پیامبر(ص) متناسب با همین جملات نهج البلاغه است. به این آیه از سوره جمعه دقت کنید:
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيٰاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتٰابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كٰانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلاٰلٍ مُبِينٍ ﴿الجمعة، 2﴾
اوست که در میان مردم بی سواد، پیامبری از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و آنان را [از آلودگی های فکری و روحی] پاکشان کند و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد، و آنان به یقین پیش از این در گمراهی آشکاری بودند.
این آیه وظایف پیامبر(ص) را به چهار چیز محدود کرده که در هیچ یک تشکیل حکومت نیست.
اشكال: کسانی که قائل به تشکیل حکومت اسلامی هستند میگویند طبق آیات قرآن برقراری قسط و عدل جزو وظایف پیامبران است و بدون تشکیل حکومت نمیتوان به این هدف رسید. برقراری عدالت نیاز به تشکیل حکومت دارد. همچنین چون در قرآن «اطیعوا الرسول» داریم معلوم است که اطاعت از رسول غیر از اطاعت از خداست. پس پیامبر(ص) اوامر دیگری غیر از اوامر الهی داشته است و معلوم است که اوامر رسول همان اوامر حکومتی او بوده است. علاوه بر این در قرآن دستورات اجتماعی فراوانی داریم و معلوم است که برای اجرای آن دستورات نیاز به تشکیل حکومت است.
جواب: در ابتدا قصهای بگویم: کسی اشکالی به خدا گرفته بود که خدايا وقتی روز، روشن است چرا خورشید را قرار دادی تا اسراف باشد و چرا شب که تاریک است خورشید را میبری تا استفاده نشود؟!
این شخص فکر کرده تاريكي شب و روشني روز امری ثابت است و ربطي به خورشيد ندارد و به همین خاطر اشکال کرده که چرا در روز كه روشن است خورشید هست تا اسراف باشد و..
حال در اینجا نیز آیا چون پیامبر(ص) حکومت پیدا کرد خدا به او میگوید به عدالت رفتار کن و جلو فساد را بگیر یا اینکه خدا اول این دستورات را داد و از طريق عقل يا وحي به او گفت برای اجرای این دستورات باید حکومت تشکیل بدهی؟ به عبارت ديگر آیا دین برای ساختن امور اجتماعی آمده و ابتداءً این دستورات را داده و گفته حکومت تشکیل بده؟ يا گفته كه بايد آدم شد دروغگو و خائن نبود و… باید بررسی کرد که کدامیک اول بوده است.
آنچه که به ذهن میآید این است که پیامبر(ص) دنبال تبليغ دين خدا يعني همان عقايد و اخلاق بود چون نگذاشتند مجبور به هجرت شد. در مدينه حكومتي نبود و جاي آن خالي بود و چاره را درآن ديد كه حكومتي تشكيل دهد. پس او ابتدا حکومت تشکیل داده و سپس خدا به او دستور عدل و قسط را داده است. جالب است که این دستورات غالباً در سورههای مدنی آمده است. همچنین دستور «اطیعوا الرسول» نیز مربوط به قراردادها است. مسلمانان با پیامبر(ص) قراردادهایی بستند و خدا به آنها دستور میدهد حالا که قرارداد بستید اطاعت کنید.
پس اول حکومت آمد و بعد این دستورات صادر شد همانطور که آیات مربوط به جنگها همگی بعد از وقوع جنگ نازل شده است.
و اما اینکه کسی بگوید احکام اجتماعی در قرآن دلالت بر تشکیل حکومت دارد درست نیست چرا که همۀ این احکام لازمۀ عرفي زندگي است و احتمالا آمدنش نيز بعد از تشکیل حکومت بوده است.
به این نکته دقت کنید که آیات مربوط به اطاعت از رسول الله را بررسي كردم همگی مدنی هستند ولی آيات مربوط به عدل را از اين جهت بررسي نكردم. مسلما برخی آیاتی که دستور عدل و قسط میدهد در سورههای مکی هستند مثل این آیات:
إِنَّ اللّٰهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسٰانِ وَ إِيتٰاءِ ذِي الْقُرْبىٰ وَ يَنْهىٰ عَنِ الْفَحْشٰاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ﴿النحل، 90﴾
به راستی خدا به عدالت و احسان و بخشش به خویشاوندان فرمان میدهد، و از فحشا و منکر و ستم گری نهی میکند. شما را اندرز میدهد تا متذکّر [این حقیقت] شوید [که فرمانهای الهی، ضامن سعادت دنیا و آخرت شماست.]
قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمٰا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ ﴿الأعراف، 29﴾
بگو: پروردگارم به میانهروی [در همه امور و به اجتناب از افراط و تفریط] فرمان داده و [امر فرموده]: در هر مسجدی [به هنگام عبادت] روی [دل] خود را [آن گونه] متوجه خدا کنید [که از هر چیزی غیر او مُنقطع شود] ، و او را در حالی که ایمان و عبادت را برای وی از هر گونه شرکی خالص میکنید بخوانید؛ همان گونه که شما را آفرید، [پس از مرگ به او] باز میگردید.
این دو آیه در سورههای مکی هستند که باید راجع به آن فکر کرد.
و اما آیۀ دیگری که میتواند برای پیشبرد بحث کمک کند این آیه از سوره حدید است:
لَقَدْ أَرْسَلْنٰا رُسُلَنٰا بِالْبَيِّنٰاتِ وَ أَنْزَلْنٰا مَعَهُمُ الْكِتٰابَ وَ الْمِيزٰانَ لِيَقُومَ النّٰاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنٰافِعُ لِلنّٰاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللّٰهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللّٰهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ ﴿الحديد، 25﴾
همانا ما پیامبران خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنان کتاب و ميزان [تشخیص حق از باطل] نازل کردیم تا مردم به عدالت برخیزند، و آهن را که در آن برای مردم قوت و نیرویی سخت و سودهایی است، فرود آوردیم و تا خدا مشخص بدارد چه کسانی او و پیامبرانش را در نهان یاری میدهند؛ یقیناً خدا نیرومند و توانای شکست ناپذیر است.
طبق این آیه خود مردم باید به سوی عدل و قسط برخيزند نه اینکه پیامبران آنها را به قسط برخيزانند. پس آیه به پيامبران نمیگوید حکومت تشکیل بدهید و مردم را به قسط وادار کنید بلکه آیه میگوید پیامبران به گونهای مردم را رشد میدهند که مردم خودشان برخيزند و به سمت قسط بروند و وقتي نياز ديدند كه حكومت تشكيل دهند حكومت عادلانهاي تشكيل دهند.
پس از این آیه نیز نمیتوان وجوب تشكيل حکومت اسلامی از سوي پيامبران را نتیجه گرفت.
و اما به ادامۀ خطبۀ دوم بپردازیم:
وَ النَّاسُ فِي فِتَنٍ انْجَذَمَ فِيهَا حَبْلُ الدِّينِ وَ تَزَعْزَعَتْ سَوَارِي الْيَقِينِ وَ اخْتَلَفَ النَّجْرُ وَ تَشَتَّتَ الْأَمْرُ وَ ضَاقَ الْمَخْرَجُ وَ عَمِيَ الْمَصْدَرُ فَالْهُدَى خَامِلٌ وَ الْعَمَى شَامِلٌ عُصِيَ الرَّحْمَنُ وَ نُصِرَ الشَّيْطَانُ وَ خُذِلَ الْإِيمَانُ فَانْهَارَتْ دَعَائِمُهُ وَ تَنَكَّرَتْ مَعَالِمُهُ وَ دَرَسَتْ سُبُلُهُ وَ عَفَتْ شُرُكُهُ أَطَاعُوا الشَّيْطَانَ فَسَلَكُوا مَسَالِكَهُ وَ وَرَدُوا مَنَاهِلَهُ بِهِمْ سَارَتْ أَعْلَامُهُ وَ قَامَ لِوَاؤُهُ فِي فِتَنٍ دَاسَتْهُمْ بِأَخْفَافِهَا وَ وَطِئَتْهُمْ بِأَظْلَافِهَا وَ قَامَتْ عَلَى سَنَابِكِهَا فَهُمْ فِيهَا تَائِهُونَ حَائِرُونَ جَاهِلُونَ مَفْتُونُونَ فِي خَيْرِ دَارٍ وَ شَرِّ جِيرَانٍ نَوْمُهُمْ سُهُودٌ وَ كُحْلُهُمْ دُمُوعٌ بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُكْرَمٌ.
ترجمه: «خدا پيامبر اسلام را زمانى فرستاد كه مردم در فتنه ها گرفتار شده، رشته هاى دين پاره شده و ستون هاى ايمان و يقين ناپايدار بود. در اصول دين اختلاف داشته، و امور مردم پراكنده بود، راه رهايى دشوار و پناهگاهى وجود نداشت، چراغ هدايت بى نور، و كور دلى همگان را فرا گرفته بود.
خداى رحمان معصيت مى شد و شيطان يارى مى گرديد، ايمان بدون ياور مانده و ستون هاى آن ويران گرديده و نشانه هاى آن انكار شده، راه هاى آن ويران و جاده هاى آن كهنه و فراموش گرديده بود.
مردم جاهلى شيطان را اطاعت مىكردند و به راه هاى او مى رفتند و در آبشخور شيطان سيراب مى شدند. با دست مردم جاهليت، نشانه هاى شيطان، آشكار و پرچم او بر افراشته گرديد. فتنه ها، مردم را لگد مال كرده و با سم هاى محكم خود نابودشان كرده و پا بر جا ايستاده بود. امّا مردم حيران و سرگردان، بى خبر و فريب خورده، در كنار بهترين خانه و بدترين همسايگان زندگى مى كردند. خواب آنها بيدارى، و سرمه چشم آنها اشك بود، در سرزمينى كه دانشمند آن به [اجبار] لب فرو بسته و جاهل گرامى بود.»
در این تعابیر اوضاع قبل از بعثت بیان شده است. دقت کنید که زمانی اختلافات در مورد فروع است ولی در برخی زمانها مثل زمان قبل از بعثت و همچنین زمان ما اختلاف در اصول است. امروزه جوان میگوید چرا باید نماز بخوانم؟ اصلا چرا باید دیندار باشم؟
آیت الله منتظری در ذیل این تعابیر این بحث را مطرح کرده که آیا حضرت علی(ع) در این تعابیر مردم زمان خودش را وصف کرده یا مردم زمان بعثت را؟
معمولا به ذهن این گونه میرسد که این جملات مربوط به وصف مردم زمان پیامبر(ص) بوده است و آیت الله منتظری نیز همین نظر را پسندیدهاند.
بنده نیز همین نظر را دارم و البته با تکملهای که در ادامه به آن اشاره میکنم:
از حضرت علی(ع) جملاتی در خطبه 93 نهج البلاغه نقل شده است که فرمودند:
و من خطبة له (علیه السلام) و فيها ينبّه أميرَ المؤمنين على فضله و علمه و يبيّن فتنة بني أمية:
أَمَّا بَعْدَ حَمْدِ اللَّهِ وَ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ، أَيُّهَا النَّاسُ فَإِنِّي فَقَأْتُ عَيْنَ الْفِتْنَةِ وَ لَمْ يَكُنْ لِيَجْتَرِئَ عَلَيْهَا أَحَدٌ غَيْرِي بَعْدَ أَنْ مَاجَ غَيْهَبُهَا وَ اشْتَدَّ كَلَبُهَا؛ فَاسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي، فَوَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا [تَسْأَلُونَنِي] تَسْأَلُونِي عَنْ شَيْءٍ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ السَّاعَةِ وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِي مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا وَ مُنَاخِ رِكَابِهَا وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا وَ مَنْ يُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا وَ مَنْ يَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتاً، وَ لَوْ قَدْ فَقَدْتُمُونِي وَ نَزَلَتْ بِكُمْ كَرَائِهُ الْأُمُورِ وَ حَوَازِبُ الْخُطُوبِ، لَأَطْرَقَ كَثِيرٌ مِنَ السَّائِلِينَ وَ فَشِلَ كَثِيرٌ مِنَ الْمَسْئُولِينَ، وَ ذَلِكَ إِذَا قَلَّصَتْ حَرْبُكُمْ وَ شَمَّرَتْ عَنْ سَاقٍ وَ [كَانَتِ] ضَاقَتِ الدُّنْيَا عَلَيْكُمْ ضِيقاً، تَسْتَطِيلُونَ مَعَهُ أَيَّامَ الْبَلَاءِ عَلَيْكُمْ، حَتَّى يَفْتَحَ اللَّهُ لِبَقِيَّةِ الْأَبْرَارِ مِنْكُمْ.
ترجمه: «از خطبه هاى آن حضرت است در بيان فضل و علم خود، و خبر از فتنه بنى اميه:
اما بعد، اى مردم، من بودم كه چشم فتنه را كور كردم، و كسى جز من بر آن جرأت نداشت، بعد از آنكه تاريكى فتنه ها همه جا را گرفته، و سختى هارى آن رو به فزونى نهاده بود. پس پيش از آنكه مرا نيابيد از من بپرسيد، به خدايى كه جانم در قبضه قدرت اوست از آنچه كه از امروز تا قيامت رخ خواهد داد و نيز در باره گروهى كه صد نفر را هدايت كند و صد نفر را به گمراهى برد از من نخواهيد پرسيد مگر اينكه شما را از دعوت كننده و جلودار و راننده شان و جاى فرود آمدن مركبها و بار اندازشان و آن كه از اهل آنها كشته مى شود، و آن كه به مرگ طبيعى مى ميرد خبر خواهم داد.
و اگر مرا از دست بدهيد و آن گاه حوادث ناگوار و مشكلات طاقت فرسا بر شما فرود آيد بسيارى از پرسش كنندگان سر فرود آورند و جمع زيادى از پرسش شوندگان از جواب فرو مانند، و اين زمانى است كه پيكار و نبرد در ميان شما ادامه يابد و دامن بالا زند، و دنيا بر شما تنگ گردد آنچنان كه ايّام بلا و ابتلا را بر خود طولانى انگاريد، تا اينكه خداوند براى باقى ماندگان از نيكان شما پيروزى پيش آرد.»
حال آیا مراد از این تعابیر این است که حضرت علی(ع) از جزئیات گردانهای جنگی خبر داشته است که مثلا افراد هر گردان چه اسمی دارند یا بیسیم چی آنها کیست؟
به نظر میرسد اسم افراد علم مهمی نیست بلکه آنچه حضرت میخواهد بگوید این است که مردم در مجموع مثل هم هستند و اگر مردم در زمان پیامبر(ص) به گونهای بودهاند در زمانهای دیگر نیز همینگونه هستند. به این صورت که وقتی حاکمان ظالمی پیدا شوند عدهای مظلوم و مخلص پیدا میشوند که تقوا پیشه میکنند و سعی میکنند خودشان کوچکترین ظلمی نکنند و حتی اگر دستشان به هم خورد حلالیت میطلبند. اینها قیامی شروع میکنند که شروعش از مستضعفان است و فرماندههان، عادلترین افراد هستند و پیروان نیز مخلص هستند. آنها شاه ظالم را سرنگون میکنند و خودشان حاکم میشوند ولی پس از مدتی خودشان ظالم میشوند و دوباره عدهای بر علیه آنها قیام میکنند. پس این حرف حضرت یک سنت تاریخی را بیان میکند که انسانها تا زمانی که قدرت ندارند خوب هستند و به روشهای مختلف با ظلم حاکمان مبارزه میکنند ولی وقتی خودشان قدرت پیدا کردند ظالم میشوند. این همان شعر زیبا است که میگوید:
رگ رگ است این آب شیرین و آب شور در خلائق میرود تا نفخ صور(مثنوی معنوی- دفتر اول)
با این توضیحات میخواهم بگویم عبارت مورد بحث در خطبۀ دوم مربوط به هر زمانی نیز هست حتی در زمان امام علی(ع) و بعد از آن. در زمان ما نیز همینگونه است. تعبیر وَ النَّاسُ فِي فِتَنٍ انْجَذَمَ فِيهَا حَبْلُ الدِّينِ امروزه کاملا مشهود است و حتی در مورد خدا نیز شک کردهاند. مگر ما در زمان خودمان گمراهی و جهالت را نمیبینیم؟
جالب است که دکتر سروش زمانی که دامادش را در زندانها اذیت کرده بودند گفته بود زندانهاي ايران جایی است که نه خدا هست و نه قانون هست و نه …
پس ممکن است در برخی شرائط واقعا شبهه وجود داشته باشد كه خدا هست يا نيست؛ زيرا اثري از او در مقابلۀ با ظلم نميبينند.
البته ما نباید در دین متزلزل شویم ولی بالاخره مردم متزلزل شدهاند.
کار به جایی رسیده است که واقعا ما در همین زمان نیز نمیدانیم چه باید بکنیم. ما زمانی فکر میکردیم راهمان درست است و به همین خاطر انقلاب کردیم و فکر میکردیم تمامی دنیا تحت سیطرۀ خوبيهاي شیعه قرار میگیرد. همان زمان کسانی میگفتد که این کار نتیجه نمیدهد و هواهاي نفساني همه چيز را به باد ميدهد، ولي باور نميكرديم.
و اما تعبیر نَوْمُهُمْ سُهُودٌ وَ كُحْلُهُمْ دُمُوعٌ اوج اضطراب در آن زمان را میرساند که خواب به چشمها نمیآمده و دائما نگران حملۀ غارتيان بودند و بر حال زار خود گریه میکردند.
تعبیر عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُكْرَمٌ نیز میتواند مربوط به هر زمانی باشد مثل همین امروز که رسانهها بیشتر در دست جاهلان است.
سؤال: با این اوصاف آیا ما باید تأسف قبل را بخوریم؟
جواب: خیر، به هر حال در هر زمانی هر کسی به گونهای میفهمد. فقط بايد حوادث گذشته را خواند و از آن درس گرفت. آقای کدیور به آیت الله منتظری گفته بود آیا شما که انقلاب کردید کتاب آخوند خراسانی که پیرامون مشروطه بود را خواندید و ایشان گفته بود نخیر و آقای کدیور با عصبانیت گفته بود پس چرا انقلاب کردید؟
خوب اين امور يك بار اتفاق افتاد و اشكالاتش روشن شد چرا مطالعه نكرديد و دوباره خود و ملت را به همان بلا گرفتار كرديد؟
به هر حال باید به گونهای اهل تحلیل شویم که در چالههایي كه انسانهای قبلی افتادند، نیفتیم.
سؤال: آیا میتوان گفت ما باید از گذشته احساس گناه کنیم؟
جواب: احساس گناه ما به این خاطر است که چرا کشور را دست افرادی دادیم و از اشتباهها چشم پوشیدیم. ما باید از همان ابتدا خیلی محکم اشتباهات را میگفتیم. حضرت زهراء(س) بعد از رحلت پیامبر(ص) بزرگترین فریاد را زد و با اینکه ابوبکر خوبیهایی داشت، از جمله از جواني با پيامبر رفيق بود، از اولين مسلمانان بود، اموالي در راه اسلام داده بود، تنها يار غار پيامبر و تنها همراه او در هجرت بود و پدر يكي از همسران پيامبر بود؛ ولي با تمامي اين ويژگيها حضرت زهرا(س) كوچكترين خطا و بدی و كجروي او را فریاد زد ولی ما نسبت به خطاها ساکت شدیم. پس گناه ما این است که خطاهای کوچک حکومتیان را نادیده گرفتیم و نظارتهایمان را فراموش کردیم. در واقع ما مقولۀ قدرت را نشناخته بوديم و هنوز هم نشناختهايم و فکر میکردیم کسانی که طبق دید ما اهل تقوا بودند با رسیدن به قدرت همان انسان قبلی باقي ميمانند در حالی که پس از قدرت، سیستمی درست میشود که فرد ممکن است كاملا عوض شود.