نکات درس تفسیر در تاریخ 7/10/1401
احتمالات در معناي آيه و چگونگي سجده در برابر يوسف
تفسیر آیه 108 سوره انعام
وَ لاٰ تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ فَيَسُبُّوا اللّٰهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذٰلِكَ زَيَّنّٰا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلىٰ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِمٰا كٰانُوا يَعْمَلُونَ ﴿الأنعام، 108﴾
و كساني را كه به جای خدا میخوانند، دشنام ندهید، که آنان هم از روی دشمنی به نادانی خدا را دشنام ميدهند. این گونه برای هر امتی عملشان را آراستهایم؛ سپس بازگشت آنان به سوی پروردگارشان خواهد بود، آنگاه آنان را به آنچه انجام میدادند، آگاه میکند.
نکته 1: در مورد محتوای این آیه تا اینجا حدود 15 جلسه صحبت کردهایم اگرچه هنوز بحث متن و عبارت آیه باقی مانده است و در این جلسه میخواهم بیشتر در مورد عبارت آیه و احتمالات آن صحبت کنم.
نکته 2: در مورد اینکه خطاب در «وَ لاٰ تَسُبُّوا» به چه کسانی است ابهام وجود دارد. خطاب این آیه به مشرکان نیست چون آنها حرف خدا را گوش نمیدهند. تنها به مسلمانان هم نیست چون خطاب آیات سوره انعام از ابتدا تا اینجا اصلا به مسلمانان نیست. به همین خاطر به نظرم مخاطب این آیه عقلاء هستند اعم از مسلمان و غیر مسلمان باشند. هر كسي كه حرف عاقلانه را بشنود و با عقل خود بسنجد و اگر آن را خوب يافت به آن عمل كند.
آیت الله جوادی آملی گفتهاند مخاطب آیه مسلمانان هستند. ایشان گفتهاند جامعۀ جاهلی آن زمان کارهای بد مثل فحش انجام میدادند و قرآن میخواهد مسلمانان را که به این چیزها عادت کرده بودند کم کم از بدیها دور کند.
در تفسیر تسنیم، ج26،ص525 در این زمینه چنین آمده است:
فضای جاهلی مکه، آلودۀ سب، شتم، توهین و تحقیر در همۀ آداب و سنتها بوده و همین ادب جاهلی در مراسم عبادی و اعتقادی آنها راه مییافت. از این رو موحدان مؤمن نیز از آن پرهیز نداشند و این روش با اسلام که با علم و فرهنگ استوار است هماهنگ نبود و حضرت ختمی نبوت با این منهج موافق نبود. از این رو در طی نصوص متعدد قرآن و روایی از این عادت جلوگیری شد.(تفسیر تسنیم)
متأسفانه در محیط امروز ما نیز فحش وجود دارد مثلا برخی روحانیون بر روی منبر از فحش استفاده میکنند. مرد در خانه به زن و بچه فحش میدهد. در اعتراضات نیز به مسئولان فحش میدهند. انگار که جامعۀ ما جامعۀ فحش شده است. باید این رویکرد از بین برود و باید به همه تذکر داد که دست از فحش بردارید.
نکته 2: در تعبیر الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ، الذین موصول و جملۀ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ صله است. در جملۀ صله باید ضمیری باشد که به موصول برگردد که در اینجا یکی از این دو مورد است:
الف) يَدْعُونَهُم مِنْ دُونِ اللّٰهِ(این ترکیب، هم شامل بتهای ذوی العقول میشود و هم غیر ذوی العقول)
ب) يَدْعُونَهَا مِنْ دُونِ اللّٰهِ (این ترکیب تنها به بتهای غیر ذوی العقول اشاره دارد)
البته احتمال دیگری نیز میتوان در ضمیر برگشت کننده به موصول به این صورت بیان کرد:
يَدْعُونَ لَهُم مِنْ دُونِ اللّٰهِ یا يَدْعُونَ لَهَا مِنْ دُونِ اللّٰهِ
این ترکیب به این معنا است که مشرکان برای رسیدن به اهدافی براي بتها دعا و عبادت میکنند. این معنا با آیه سوم سوره زمر هماهنگ است که میفرماید:
أَلاٰ لِلّٰهِ الدِّينُ الْخٰالِصُ وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيٰاءَ مٰا نَعْبُدُهُمْ إِلاّٰ لِيُقَرِّبُونٰا إِلَى اللّٰهِ زُلْفىٰ ﴿الزمر، 3﴾
آگاه باشید! که دین خالص ویژه خداست، و آنان که به جای خدا سرپرستان و معبودانی برگزیده اند [و میگویند:] ما آنان را جز برای اینکه ما را هر چه بیشتر به خدا نزدیک کنند، نمیپرستیم.
در واقع مشرکان برای بتها عبادت میکنند تا به خدا نزدیک شوند.
و اما تعبیر دیگری نیز میتوان به این صورت احتمال داد:
يَدْعُونَ جَهَتَهُم مِنْ دُونِ اللّٰهِ؛ به سوي جايي عبادت ميكنند.
طبق این معنا نباید به معبد مشرکان نیز فحش داده شود.
و اما ترکیب دیگری نیز میتوان برای عبارت گفت به این صورت که الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ وصف مشرکان است که آنها غیر خدا را میخوانند. طبق این معنا اولا کلمۀ المشرکین محذوف است که الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ صفت آن است و ثانیا مفعول يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ که اصنام است حذف شده است. يعني عبارت اصلش اين چنين بوده است.«لاتسبوا المشركين الذين يعبدون من دون الله اصناما».
میتوان گفت همان ترکیب ابتدایی بهتر است چون ترکیب دوم، دو محذوف دارد ولی ترکیب اول یک محذوف دارد و هرچه تركيب نحوي، کمتر به تقدير گرفتن نياز داشته باشد، بهتر است.
به نظر میرسد همۀ احتمالات بیان شده میتواند صحیح باشد به خصوص اینکه همۀ احتمالات با عقل سازگار است. بله وقتی عبارت بعدی آیه یعنی فَيَسُبُّوا اللّٰهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ را نگاه کنیم متوجه میشویم برخی احتمالات کنار میرود مثلا اگر به معبد مشرکان یا شفیعان آنها فحش دادیم آنها به الله فحش نمیدهند. بلكه به شفيعان و به كعبه فحش ميدهند. پس اینکه مراد از الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ شفيعان مشركان يا معبد مشرکان باشد از لفظ آیه بدست نمیآید.
پس اگر بخواهیم خود آیه را در نظر بگیریم بیشتر مراد آیه این است که به بتهای مشرکان فحش داده نشود. بله میتوان از قیاس اولویت احتمالات دیگر را فهميد.
به هر حال اگر آیه تنها یک احتمال را بگیرد بقیۀ احتمالات با بقیۀ ادله اثبات ميشود. پس باید از دشنام دادن به هر صورتی که باشد دست برداشت تا جامعه از دشنام پاک شود.
نکته 3: باید بحث شود که مراد از خواندن در يَدْعُونَ چه نوع خواندنی است؟ آیا منظور صدا زدن است یا عبادت کردن؟
به نظر میرسد مراد از يَدْعُونَ، یعبدون است نه صدا زدن. البته میتوان گفت اگر «لهم» در تقدير گرفته شود، يَدْعُونَ لَهُم به معنای تواضع کردن نیز میتواند باشد یعنی به بتهایی که مشرکان برای آنها تواضع میکنند فحش ندهید. در واقع يَدْعُونَ طبق این احتمال، خواندنِ متواضعانه است.
نکته 4: مبارزه با بت به چند گونه است:
الف) با دلیل و برهان و منطق و جدال و موعظه مثل حضرت ابراهیم.
ب) شکستن بت. فقها و مفسران گفتهاند این کار جایز است ولی بنده در جلسات گذشته گفتم که این کار برای ما جایز نیست چرا که شکستن بت توسط ابراهیم تنها مخصوص او بوده است و الا بت مالیت دارد و مالیتش مخصوص مردم است. حال وقتی نمیتوان بت را شکست پس معبد، كنيسه و حسينيه و… را نیز به طریق اولی نمیتوان خراب کرد.
بله کسی نگوید پیامبر(ص) حتی مسجد ضرار را خراب کرد چرا که اولا کار نیکان را قیاس از خود مگیر و ثانیا مسجد ضرار را دو نفر از مسلمانان خراب کردند و دستور پیامبر(ص) نبود. بله پيامبر(ص) در مقابل آنچه انجام شد ساكت ماند. علاوه بر این برخی چیزها از اختصاصات نبی است و نمیتوان از آن برای دیگران الگو گرفت.
نکته 5: کسانی که در کنار ضریح امام رضا(ع) خدا را صدا میزنند و امام را واسطه قرار میدهند طبق هيچكدام از احتمالات مصداق الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ نیستند، و اگر کسی خود امام را صدا بزند و از او حاجت بخواهد ما بارها گفتهایم که هیچ دلیل شرعی برای صحت این کار وجود ندارد. و اگر كسي بگويد همانطور كه از افراد زنده چيز ميخواهيم از امام هم ميخواهيم چون از نظر ما او زنده است. اشكال ميكنيم كه زنده بودن امام به این معناست که کلام و دستورات آنها موجود است و ما از آنها استفاده میکنیم نه اینکه آنها حرفهای ما را میشنوند. تازه اگر دلیلی بود که آنها حرفهاي ما را میشنوند چه دلیلی دارد که آنها توان دارند كه به حرف ما ترتیب اثر دهند؟ خود امام رضا(ع) وقتی مریض میشد مگر نزد دکتر نمیرفت؟ حال چه دلیلی داریم که آنها باید درخواست ما برای شفا پیدا کردن را اجابت کنند؟
نکته 6: برخی سؤال کردهاند که در سوره یوسف آمده است که یعقوب و همسر و فرزندانشان در برابر یوسف سجده کردهاند. در آیه 100 سوره یوسف آمده است:
وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً ﴿يوسف، 100﴾
و پدر و مادرش را بر تخت بالا برد و همه برای او به سجده افتادند.
باید بررسی کرد که مراد از سجده در این عبارت چیست؟
میتوان گفت که مراد از سجده در این آیه تواضع و فروتنی است.
در آیه چهارم این سوره نیز آمده است:
إِذْ قٰالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يٰا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سٰاجِدِينَ ﴿يوسف، 4﴾
[یاد کن] آن گاه که یوسف به پدرش گفت: پدرم! من در خواب دیدم یازده ستاره و خورشید و ماه برایم سجده کردند!
از عبارت رَأَيْتُهُمْ که در آن ضمیر ذوی العقول بکار رفته بدست میآید که یوسف در خوابش نیز خورشيد و ماه و ستارگان را موجودات ذوی العقول دیده است.
به هر حال یوسف نه معبود بوده و نه جهت بوده و نه شفیع بلکه مراد این بوده که آنها در مقابل یوسف تواضع و فروتنی کردند.
حال ممکن است کسی سؤال کند تواضع برادران یوسف در مقابل او درست است چون يوسف به عهدۀ آنان حقوق فراواني داشت، ولی تواضع یعقوب و همسرش چه وجهی دارد؟ مگر یعقوب خودش پیامبر نبوده و در نطفه و تغذيه و رشد جسمي و علمي یوسف اثر نداشته است؟ فرزند باید در مقابل پدر و مادر تواضع کند. حال چرا طبق سوره یوسف پدر و مادر در برابر فرزند تواضع میکند؟ در دین به ما گفتهاند که «بالوالدین احسانا». حال آیا این بد آموزی ندارد که پدری در مقابل فرزند تواضع کند و خدا هيچ نقدي نزند؟
به نظرم بین یوسف و یعقوب در اینکه به هم برسند تفاوت وجود داشت؟
آنچه از حضرت یعقوب نقل شده اين است كه دائما در فراق یوسف گریه میکرد و قرآن اقدام عملی از او نقل نكرده مثل اينكه خودش از روستا بيرون برود و به دنبال يوسف بگردد يا به فرزندانش يا اهل كنعان اعلام کند اگر کسی یوسف را پيدا كند و بياورد جایزهای به او میدهم. ولي از آن طرف یوسف اقدامات فراوانی کرد از جمله اینکه از بین همۀ ورودیهای مصر دقت داشت که وفد کنعان را بشناسد. علاوه بر آن [از جیب خودش] پول برادرانش را مخفيانه برگرداند. همچنین به آنها گفت برادر دیگرتان را بیاورید ولی با این قرائن یعقوب چیزی نفهمید. در سفر دوم، یوسف خودش را به بنیامین معرفی کرد و قصد کرد تا با قرار دادن جام در بار بنیامین، نشانۀ دیگری همراه بنيامين بفرستد که اتفاق دیگری افتاد و نگهبانان فرياد زدند كه جام پادشاه گم شده است و بنیامین به عنوان دزد معرفی شد و باز حضرت يعقوب چيزي نفهميد و كاري نكرد تا اینکه برای بار سوم یوسف پیراهنش را فرستاد.
به هر حال همۀ کارهای مثبت به ذهن یوسف رسید و او عمل كرد، نه یعقوب. از همینجا میفهمیم تواضع یعقوب و همسرش در برابر یوسف به خاطر فهم و علم ومهرباني و تلاش او براي رسيدن به طايفهاش بود نه به خاطر حكومت داريش. و اينكه از هر فرصتی استفاده کرد تا بتواند به پدر و مادرش برسد.
پرسش: چرا حضرت يعقوب هيچ كاري براي يافتن يوسف نكرد؟
پاسخ: ما در آن موقعيت نيستيم و غير از نقل قرآن چيزي نميدانيم. مثلا ما چون زياد دروغ ميگوييم و زياد دروغ ميشنويم احتمال ميدهيم كه خبر آورندهاي كه ميگويد فلاني را گرگ خورد شايد دروغ بگويد و به اقدامات متعدد متوسل ميشويم تا اگر فلاني زنده است او را بيابيم، ولي احتمالا در فرهنگ حضرت يعقوب اصلا دروغ جايي نداشته و لذا كاري انجام نداده است و هر اقدامي معنايش اتهام دروغ به فرزندانش بود كه اين نيز گناه بود.
پرسش: چرا حضرت يوسف پيكي نفرستاد و خبر از زنده بودن خودش نداد؟
پاسخ: بيان شد كه ما از آن موقعيت، خبر چنداني نداريم. در دوران بردگي و زندان كه كاري از دستش بر نميآمد و در دوران وزارت شايد سوء استفادۀ شغلي محسوب ميشد و شايد محظورات ديگري داشته است كه ما از آن بيخبر هستيم. فعلا چون بحث ما «خواندن براي» بود، به مناسبت «سجدۀ براي» را توضيح دادم.