نکات درس تفسیر در تاریخ 17/10/1401
تفسیر آیات 109 تا 112 سوره انعام
وَ أَقْسَمُوا بِاللّٰهِ جَهْدَ أَيْمٰانِهِمْ لَئِنْ جٰاءَتْهُمْ آيَةٌ لَيُؤْمِنُنَّ بِهٰا قُلْ إِنَّمَا الْآيٰاتُ عِنْدَ اللّٰهِ وَ مٰا يُشْعِرُكُمْ أَنَّهٰا إِذٰا جٰاءَتْ لاٰ يُؤْمِنُونَ ﴿الأنعام، 109﴾
با سختترین سوگندهایشان به خدا سوگند خوردند که اگر معجزهاي برايشان بياید، قطعاً و حتماً به آن ایمان میآورند، بگو: معجزات فقط نزد خداست، و چيزي[از درونتان] به شما توجه ميدهد که وقتي آن هم بیاید، ایمان نمیآورند.
وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصٰارَهُمْ كَمٰا لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ نَذَرُهُمْ فِي طُغْيٰانِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿الأنعام، 110﴾
و دل ها و دیدگانشان را [که وسیله فهم و بصیرت است، به سزای لجاجت و عنادشان] وارونه و دگرگون کردیم، [به این سبب با آمدن معجزه دلخواهشان هم ایمان نمیآورند] همان گونه که نخستین بار به آیات قرآن ایمان نیاوردند، آنان را در طغیانشان رها میکنیم تا پیوسته سرگردان باشند.
وَ لَوْ أَنَّنٰا نَزَّلْنٰا إِلَيْهِمُ الْمَلاٰئِكَةَ وَ كَلَّمَهُمُ الْمَوْتىٰ وَ حَشَرْنٰا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلاً مٰا كٰانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلاّٰ أَنْ يَشٰاءَ اللّٰهُ وَ لٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ ﴿الأنعام، 111﴾
و مسلماً اگر ما فرشتگان را به سوی آنان نازل میکردیم، و مردگان با آنان سخن میگفتند، و همه چیز را گروه گروه در برابرشان گرد میآوردیم، باز هم [از روی اراده و اختیار] ایمان نمیآوردند؛ مگر آنکه خدا [ایمان آوردنشان را به طور اجبار] بخواهد، ولی بیشترشان نادانی و جهالت میورزند.
وَ كَذٰلِكَ جَعَلْنٰا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيٰاطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلىٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شٰاءَ رَبُّكَ مٰا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ مٰا يَفْتَرُونَ ﴿الأنعام، 112﴾
و این گونه برای هر پیامبری دشمنانی از شیاطین انس و جن قرار دادیم، که برای فریب مردم همواره گفتاری باطل ولی به ظاهر آراسته و دلپسند به یکدیگر القاء میکنند، و اگر پروردگارت میخواست چنین نمیکردند، پس آنان و آنچه را به دروغ به هم میبافند واگذار.
نکته 1: توضیح دادیم که آیات 109 و 110 سوره انعام از مشکلترین آیات است که مترجمان و مفسران متحیر هستند که چگونه این آیات را تفسیر یا ترجمه کنند.
گاهی اوقات در ترجمه، دو کلمه در پرانتز میگذاریم که معنا واضح شود. این اضافات اشکالی ندارد و قابل توجیه است. مشکل آنجاست که بخواهیم در ترجمه چیزی که ضد حرف گوینده است آورده شود. آیه 109 همینگونه است که اگر بخواهیم خود آیه را تحت الفظی ترجمه کنیم غلط است.
حال سراغ آیه بیاییم. قسمت اول و دوم آیه 109 مشکلی ندارد. مشکل راجع به این تعبیر است:
وَ مٰا يُشْعِرُكُمْ أَنَّهٰا إِذٰا جٰاءَتْ لاٰ يُؤْمِنُونَ
این عبارت میگوید شما از کجا میدانید که وقتی آیه آمد اینها ایمان نمیآورند؟
خوب جواب این است که ما نمیدانیم ایمان نمیآورند بلکه احتمال میدهیم ایمان بیاورند. پس خدا باید آیه و نشانه بیاورد تا مشخص شود چه اتفاقی میافتد ولی خدا در آیه 110 گفته است کاری میکنم که ایمان نیاورند.
مشکل آیه مشخص شد. در واقع اگر آیه صاف معنا شود خداوند مقصر میشود.
از آن طرف ما یقین داریم که خدا مقصر نیست.
پس باید ببینیم چه باید کرد؟
در اینجا هرکسی به گونهای خودش را از این مشکل رها کرده است و مترجمان سعی کردهاند آیه را به گونهای ترجمه کنند که این مشکل در ذهن خواننده پیش نیاید.
بنده حرف تفاسیر برای حل مشکل را نتوانستم قبول کنم و تنها تا حدی توانستم حرف التحریر و التنویر را بپذیرم. این تفسیر گفته است که «ما» استفهامیه و نافیه نیست بلکه به معنای «شیء ما؛ چیزی مبهم» است یعنی چیزی مبهم شما را آگاه میکند که وقتی معجزات آمد آنها [باز] ایمان نمیآورند.
صاحب التحریر و التنویر میگوید اینگونه آیه درست میشود و هرچند معنای سختی است ولی از حرفهای دیگران بهتر است.
و اما بنده نیز حرف دیگری به ذهنم آمده است که میتوانید راجع به آن تأمل کنید. به نظر خودم حرفم از حرف صاحب التحریر و التنویر بهتر است.
خوب است با یک مثال حرف خودم را توضیح دهم:
در بچگی کنار چاه فاضلابی ایستاده بودم. کسی گفت اگر سوزنی در این چاه بیندازید من «در» میآورم. وقتی سوزن را انداختیم آن شخص رفت و یک «در» آورد و گفت من به شرط عمل کردهام. پس آن شخص با زیرکی جمله را به صورتی گفته است که ما نفهمیدیم و یقین کردیم که سوزن را از توی چاه فاضلاب در میآورد.
حال بنده فکر میکنم در این آیه نیز همینگونه است. یعنی قرآن میگوید: شما زیرکی ندارید که بفهمید وقتی آیه آمد با حیلهای آنان ایمان نمیآورند.
شاید حیلۀ آنان در اینجا اینگونه باشد که ضمیر در لَيُؤْمِنُنَّ بِهٰا به آیه برمیگردد ولی ما ایمان به آیه نمیخواستیم بلکه ایمان به ربوبیت و نبوت میخواستیم.
پس با آن مثالی که زدیم میفهمیم که در اینجا نیز یک زیرکی رخ داده است و آنها گفتهاند اگر معجزهای آمد ما به همان ایمان میآوریم نه به ربوبیت و نبوت. آنها در واقع متعلق ایمان را ذکر نکردهاند.
حال در اینجا مراد از وَ مٰا يُشْعِرُكُمْ أَنَّهٰا إِذٰا جٰاءَتْ لاٰ يُؤْمِنُونَ این است که ای مسلمانان شما تیزبینی ندارید و نمیدانید که وقتی آیهای آمد آنها توجیهی میتراشند و ایمان نمیآورند.
حال آیۀ 110 نیز با همین دست و فرمان باید معنا شود به این صورت که این افرادی که با زیرکی جملهای گفتند که راه فراری برای خود باز کنند خود را حق به جانب معرفی کردند. حال خدا میگوید ما کاری میکنیم که این زیرکیها موجب دور شدن بیشتر آنها از ایمان شود.
نکته 2: دقت کنید که فؤاد با قلب متفاوت است. فؤاد به قلب برافروخته میگویند. گاهی اوقات قلب عادی است که همه دارند ولی گاهی اوقات قلبی است که به نور ایمان و علم یا آتش تقلب برافروخته شده است. پس فؤاد قلبی است که نوعی برافروختگی در آن وجود دارد.
در کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم از کتب لغت مختلف نقل کرده است که فؤاد به معنای برافروختگی است و سپس خودش نتیجه گرفته است که:
اصل واحد در این ماده شدت در کباب شدن است چه مادی باشد و چه معنوی. وقتی گوشت بر روی آتش گذاشته شود تا به مرحلۀ پخته شدن برسد به آن حالت فؤاد گفته میشود. حال فؤاد گاهی اوقات به قلب گفته میشود چرا که قلب به واسطۀ حرارت ایمان به حالت تزکیه برسد کَاَنَّ اینکه قلب با حرارت جذبی که از جانب خدا است پخته شده است.(التحقیق فی کلمات القرآن الکریم- ذیل ریشۀ فؤد)
حال در آیه 110 برای قلب کافران، کلمۀ فؤاد گفته شده است یعنی قلب آنها در مسیر باطل پخته شده است و این پختگی ادامه پیدا میکند تا در باطل پیش رود.
نکته 3: از تعبیر كَمٰا لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ معلوم میشود که آنها از همان اول به علتی ایمان نیاوردهاند. حال به خاطر همان علت در ادامه نیز ایمان نمیآورند. آن علت حسادت است. و این افراد نخبه هستند ولی نخبه در مسیر باطل. که در ادامۀ بحث آیات، دلیلهای این ادعا روشن میشود.
نکته 4: خلاصۀ معنای آیات 109 و 110 این شد که مشرکان قسم خوردند که اگر آیهای آمد به همان آیه ایمان میآورند و مسلمانان یقین کردند اگر آیهای آمد به اسلام یا قرآن یا پیامبر(ص) ایمان میآورند و به همین خاطر از خدا و پیامبر(ص) خواستند که آیهای برای آنها بیاور.
پیامبر(ص) از جانب خدا به آنها میگوید شما دقت ندارید. اینها که میگویند ایمان میآوریم مرادشان این نیست که به اسلام یا قرآن یا محمد ایمان میآورند. پس شما را فریب میدهند مثل کسی که میگوید تو سوزن را در چاه بیندازد تا من در بیاورم و مرادش این است که دری از جایی بر میدارد و میآورد نه اینکه سوزن را از چاه در میآورد.
نکته 5: دقت کنید که طبق معنایی که گفتم متعلق ایمان دو تا شد. متعلق ایمان مشرکان آیه است و متعلق ایمان در تعبیر لاٰ يُؤْمِنُونَ، ربوبیت خدا یا نظایر آن است.
نکته 6: در مجموع از این آیه میفهمیم کسانی که پیامبران را اذیت میکنند توسط خدا ایجاد شدهاند و آیه 112 صراحتا بر همین مطلب دلالت دارد.