جلسه پنجم شرح خطبه سوم نهج البلاغه

جلسه پنجم شرح خطبه سوم نهج البلاغه

نکات درس نهج البلاغه در تاریخ 26/11/1401

شرح خطبه سوم نهج البلاغه

 فَصَيَّرَهَا فِي حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ يَغْلُظُ كَلْمُهَا وَ يَخْشُنُ مَسُّهَا وَ يَكْثُرُ الْعِثَارُ فِيهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا فَصَاحِبُهَا كَرَاكِبِ الصَّعْبَةِ إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ فَمُنِيَ النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ، فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ الْمُدَّةِ وَ شِدَّةِ الْمِحْنَةِ.

ترجمه: «سرانجام [ابوبکر] آن[=حكومت] را در حوزۀ خشونت کشانید که جراحتش غلیظ و تماسش خشن و  اشتباهات و پوزش طلبى‌اش زیاد بود. پس صاحبش همانند  سوار برشترى سركش است، اگر عنان محكم كشد، [پرده‌هاى بينى حيوان] پاره شود، و اگر آزادش گذارد، [در پرتگاه] سقوط ‌كند. سوگند به خدا مردم [در حكومت خلیفۀ دوم] در ناراحتى و رنج مهمّى گرفتار بودند، و دچار سرگردانی، سرکشی، رنگارنگی و کج‌روی شدند، و بر این مدت طولانى محنت زا، و عذاب آور شكيبايى کردم.»

یکی از دوستان جلسه تلفنی گفت من دیگر پای درس تو نمی‌آیم تا مباحث اخلاقی را شروع کنی. جواب بنده این است که اولا فرد اخلاقی نیستم تا مطالب اخلاقی بگویم. ثانیا همین نکات خطبه‌های نهج البلاغه درس اخلاق است مثلا وقتی می‌گوییم عمر خشن بوده و خشونتش چنین زیانهایی را داشته است، همین موجب می‌شود که مواظب باشیم ما مثل او خشن نباشیم.

و اما به متن خطبه بپردازیم. در تعبیر يَغْلُظُ كَلْمُهَا ضمیر به حوزة خشناء برمی‌گردد و كَلْم به معنای زخم است و این تعبیر به این معناست که جوّ و حوزۀ خشونت زخم‌هایی می‌زند که اثرش به راحتی از بین نمی‌رود. مشهور است که می‌گویند جراحات اللسان اشد من جراحات السنام یعنی جراحات زبان از جراحات شمشیر بدتر است.

متأسفانه خود ما در زندگی مصداق حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ هستیم. در خانه با زن و فرزند، در سیاست با مردم و در گفتگو با طرف مقابل؛ مرحوم آیت الله موسوی اردبیلی داستانی نقل می‌کرد به این مضمون، که در جلسه‌ای شهیداول یا شهیدثانی حضور داشته یک عالم سنی که اسمش ابن الجماعة بوده است و خیلی هیکل بزرگی داشته است نیز حاضر بوده است. ابن الجماعة از شهید اول که جسم کوچکی داشته می‌پرسد چقدر کوچک هستی؟ شهید جواب داد: هکذا یکون ابن الفرد؛ یعنی کسی که بچۀ یک نفر باشد کوچک می‌شود و با این حرف می‌خواسته تعریض بزند و بگوید تو ابن الجماعه فرزند چند نفر هستی. آیت الله موسوی اردبیلی می‌گفت: همین حرف عامل نقشه کشی آن فرد و شهادت شهید شد.

به هر حال باید مواظب زبان خود باشیم.

و اما برخی به تعبیر يَغْلُظُ كَلْمُهَا اشکال کرده‌اند که این تعبیر بلیغ نیست چرا که غلظت با كَلْم جمع نمی‌شود. ولی ابن ابی الحدید گفته است در استعمالات بلیغ اتفاقا چنین استعمالی وجود دارد و مثلا در قرآن عذاب غلیظ آمده است.

راجع به تعبیر يَخْشُنُ مَسُّهَا نیز یک اشکال بلاغتی شده است که وقتی از حوزة خشناء صحبت شده دیگر نیازی به گفتن يَخْشُنُ مَسُّهَا نداشت.

در جواب گفته شده است که ممکن است کسی انسان تندی باشد ولی وقتی با او با روی خوش مصافحه شود و با روی خوش با او رفتار شود نرم می‌شود مثل امام صادق(ص) که با منصور دوانیقی مصافحه و معانقه می‌کرد و با نرمی رفتار می‌کرد و خشونت منصور را کم می‌کرد. حال تعبیر يَخْشُنُ مَسُّهَا به این معناست که حوزۀ خشونتی خلیفۀ دوم حتی با رفتار نرم نیز از خشونتش کم نمی‌شد.

و اما ارتباط جملۀ يَكْثُرُ الْعِثَارُ فِيهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا با جملات قبلی این است که جایی که خشونت زیاد است لغزش نیز زیاد است. به همین خاطر در علم اخلاق سفارش می‌کنند که موقع عصبانیت کاری نکنید و اگر ایستاده‌اید بنشینید و اگر نشسته‌اید دراز بکشید و…

معمولا گفته می‌شود وقتی پادشاهان عصبانی می‌شوند نزد آنها نروید چون آنها در حین عصبانیت حکم‌های سخت صادر می‌کنند. اصلا تصور من این است که ایجاد زندان توسط یک وزیر یا نخست وزیر عاقل بوده است چرا که شاه و کدخدا عصبانی می‌شده و حکم قتل می‌داده است. در چنین مواردی وزیر عاقل مجرم را از جلو چشم شاه دور می‌کرده و او را به زندان می‌انداخته است تا غضب شاه فرو بنشیند.

پس اینکه امروزه زندان باب شده است اصلا صحیح نیست چرا که حبس کردن یک انسان عاقل به عنوان مجازات  درست نیست.

به هر حال یکی از خصوصیات عمر این بوده که لغزش زیاد داشته ولی البته عذرخواهی نیز می‌کرده است و این دومی صفت خوبی است بر خلاف حاکمان ما که متأسفانه لغزش‌هایشان زیاد است ولی عذرخواهی ندارند. بسیاری از اتفاقاتی که در کشور ما رخ داده اگر یک عذرخواهی می‌کردند تا این اندازه مشکل پیش نمی‌آمد از جمله در قضیۀ مهسا امینی اگر همان اول عذرخواهی می‌شد و دیه پرداخت شده بود کشور چند ماه درگیر نبود.

انگار که چنان از دماغ فیل افتاده‌اند که حاضر به عذرخواهی نیستند.

و اما تعبیر فَصَاحِبُهَا ممکن است به خُلق خلیفه اشاره داشته باشد و ممکن است به حکومت برگردد و ممکن است به حوزة خشناء برگردد. پس مراد از جملۀ فَصَاحِبُهَا كَرَاكِبِ الصَّعْبَةِ این است که همراه آن انگار بر روی یک حیوان جموش سوار شده است.

إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ

برای رام کردن حیوان چموش در دهانش لگام و در بینی‌اش حلقه می‌کنند و آن را با طنابی می‌بندند و به دست سوار می‌دهند. حیوانی که چموشیش کم باشد با کمی کشیدن طناب از حرکت باز می‌ایستد ولی حیوان بسیار چموش به راهش ادامه می‌دهد، حال اگر راکب بیشتر طناب را بکشد بینی حیوان پاره می‌شود و ضرر بزرگی است و اگر رها بگذارد حیوان خود و راکبش را به هلاکت می‌اندازد.

به هر حال اگر حکومت در حوزۀ خشونت رفت صاحب آن -که شاید منظور مردم باشد و شاید منظور شخص حاکم باشد- مثل شخص سوار بر حیوان چموش می‌باشد.

یادآوری: حتی اگر این خطبه از حضرت علی(ص) صادر نشده باشد باز نکاتی که در بارۀ خشونت یا حاکمان خشن گفته است، درست گفته است چرا که انسان عصبی کارهایی می‌کند که هیچ قابل پیش‌بینی و کنترل نیست، مثل نادرشاه که چشمان فرزندش را کور کرد و بعد از آن نیز چشمان فراوانی را کور کرد.

باز به عبارت إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ

 اشکال بلاغی شده است که شَنَقَها کافی است و نیاز به باب إفعال و حرف لام نیست و ابن ابی الحدید جواب داده که حضرت خواسته سجع کلام رعایت شود و با أسْلَسَ لَها هماهنگ باشد

و اما تعبیر فَمُنِيَ النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ به این معناست که سوگند به جان خدا مردم در حکومت عمر به این چیزها گرفتار شدند. خبط به معنای حرکت نامنظم انسان مست است. شماس به معنای تندی و خشونت است. تلون به معنای رنگارنگ شدن و کنایه از تصمیمات عجولانۀ متفاوت است. اعتراض یعنی در عرض راه رفتن.

یادم هست در کانادا شخصی را دیدم و به او گفتم تو در ایران در شرکت نفت بودی و اوضاعت خوب بود. چرا به کانادا رفتی؟ او به من گفت در کانادا اگر نخست وزیر در اثر سانحه بمیرد هیچ تغییری ایجاد نمی‌شود چون قانون‌مند است ولی در ایران کارها قانون‌مند نیست بلکه هر روز صبح باید دید، رئیس جدید چه می‌گوید. اگر از بالا دستوری بیاید کلا کار عوض می‌شود.

حرف این فرد واقعا درست بود. در ایران یک زمان بریدن درختان و جنگل خواری آزاد بود و در زمان دیگر ممنوع کردند. یک روز بچه آوردن زیاد ممنوع و یک روز واجب می‌شود. یک روز برای شل حجابی آدم می‌کشند و روز دیگر با افتخار از تلویزیون آنان را نمایش می‌دهند.

در کشور ما باید ببینیم صبح مقامات بالا چه می‌گویند. این تلوّن، خبط و در عرض راه رفتن است یعنی افراد در عرض حرکت می‌کنند و وقتها تلف می‌شود و کار پیش نمی‌رود.

دو کشوری که هر دو 50 سال پیش با هم شروع کردند یکی پیشرفت قابل ملاحظه‌ای کرده است و دیگری به خاطر بی قانونی عقب افتاده است.

حتی جالب است که بی‌قانونی‌های ما قانونی است. در قانون اساسی ما اصل ولایت فقیه قرار دارد که می‌گوید که بر اصول دیگر حاکم است، یعنی هر چه ولی فقیه گفت عین قانون است و حرفش بر همۀ اصول قانون اساسی مقدم است.

تا این گونه باشد کارها پیش نمی‌رود، چرا که اصلی بر تمام اصول حاکم است که صاحب آن می‌تواند همۀ اصول قانون اساسی را نقض کند. به همین خاطر بود که آیت الله منتظری می‌گفت من به قانون اساسی دوم به خاطر وجود این اصل رأی ندادم.

جالب است که حتی در افغانستان در حکومت طالبان پول چندان سقوط نکرده است ولی در کشور ما به خاطر بی قانونی هر روز پول سقوط می‌کند.

و اما تعبیر فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ الْمُدَّةِ وَ شِدَّةِ الْمِحْنَةِ اشاره به صبر حضرت دارد که بر سختی‌های دوران حکومت عمر صبر کرده است.

البته توجه به این نکته لازم است که عمر صفات خوبی نیز داشته است مثلا ساده زیست بوده است یا در زمان او پیشرفت‌هایی نیز بوده است یا اهل عذرخواهی و تسلیم حقیقت بوده است.

ابن ابی الحدید در ذیل این خطبه خصوصیات خوب عمر را نیز آورده است و حتی نامۀ ابوبکر به عمر را آورده که در آن ابوبکر تعاریف زیادی از عمر کرده است.

البته ما شیعه به خاطر اینکه دائما بدی‌های خلفاء را شنیده‌ایم تصور نمی‌کنیم که آنها خوبی‌هایی نیز داشته‌اند.

به عنوان مثال یکی از صفات عمر این بوده که به حرف‌های دیگران گوش می‌داده و اگر حرف خوبی می‌زدند قبول می‌کرده است و اگر چیزی را نمی‌دانسته می‌پرسیده است. مثلا وقتی یک ایرانی به او پیشنهاد ایجاد دیوان داد او قبول کرد. این در حالی است که در کشور ما برخی حکومتی‌های ما گمان می‌کنند فقط آنان می‌فهمند که چه باید کرد.

به هر حال در این زمینه می‌توانید به شرح ابن ابی الحدید ذیل همین خطبه مراجعه کنید.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.