تفسير آيه 1 سوره حجرات تاريخ 21 فروردين 1402

تفسير آيه 1 سوره حجرات تاريخ 21 فروردين 1402

به نام خداوند آن مهربان مهرگستر
نكات تفسير آيه 1 سوره حجرات 21 فروردين 1402
يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا لاٰ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللّٰهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللّٰهَ إِنَّ اللّٰهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
ای مسلمانان! بر خدا و پیامبرش پیشی مگیرید و از خدا پروا کنید که خدا شنوا و داناست.
گفتم که «یا ایهاالذین آمنوا» به معنی ای مسلمانان است چون در زمان پیامبر(ص) به کسانی که به آن حضرت ایمان آورده بودند «الذین آمنوا» می‌گفتند و در قرآن هم در آیه ۶۲ سوره بقره و هم در آیه 69 سوره مائده و حج آیه ۱۷ «الذین آمنوا» را در مقابل «الذین هادو والصابیین …» قرار داده است. إِنَّ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ اَلَّذِينَ هٰادُوا وَ اَلنَّصٰارىٰ وَ اَلصّٰابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللّٰهِ وَ اَلْيَوْمِ اَلْآخِرِ وَ عَمِلَ صٰالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لاٰ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاٰ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿البقرة، 62﴾
إِنَّ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ اَلَّذِينَ هٰادُوا وَ اَلصّٰابِئُونَ وَ اَلنَّصٰارىٰ مَنْ آمَنَ بِاللّٰهِ وَ اَلْيَوْمِ اَلْآخِرِ وَ عَمِلَ صٰالِحاً فَلاٰ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاٰ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿المائدة، 69﴾
از آیات دیگری هم استفاده میشود که حتی کافرین و مشرکین هم به مسلمانان «الذین آمنوا» می‌گفته اند
مثل آیه ۷۲ آل عمران و ۵۱ نساء و این اسم برای آنها علم شده است.
در آیه ۷۲ آل عمران آمده است: وَ قٰالَتْ طٰائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ اَلْكِتٰابِ آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَى اَلَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ اَلنَّهٰارِ وَ اُكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ﴿آل‏عمران‏، 72﴾
و گروهی از [عالمانِ] اهل کتاب [به پیروان خود] گفتند: اول روز به آنچه [از آیات قرآن] بر «الذین آمنوا» نازل شده [به مکر و حیله] ایمان آورید، و در پایان روز کفر ورزید، شاید [آنان به تردید افتند و] از دینشان بازگردند!!
یعنی حتی مشرکین هم به مسلمان «الذین آمنوا» می‌گفتند.
در آیۀ۵۱ نساء آمده: أَ لَمْ تَرَ إِلَى اَلَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ اَلْكِتٰابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ اَلطّٰاغُوتِ وَ يَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هٰؤُلاٰءِ أَهْدىٰ مِنَ اَلَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلاً ﴿النساء، 51﴾
آیا به کسانی که بهره ای از [دانش] کتاب [تورات و انجیل] به آنان داده شده ننگریستی که به هر معبودی غیر خدا، و هر طغیان گری ایمان می آورند؟! و درباره کسانی که کافر شده اند، می گویند: آنان از الذین آمنوا، راه یافته ترند.
پس «الذین آمنوا» عَلَم شده است و نمی‌شود آن را ترجمه کرد و این اسم شده است برای طرفداران پیامبر(ص) که همه به خدا و پیامبر شهادت داده‌اند اما ایمان همه یکسان نبوده است ممکن است یکی ایمانش مثل حضرت علی (ع) بوده است ویکی فقط شهادتین را گفته ولی ایمان چندانی ندارد. بنابراین منافقین هم جزء «الذین آمنوا» هستند.
پس نمی شود این عبارت را معنی کرد و گفت همه دارای ایمان بوده‌اند
بنده در قرآن جستجو کردم و کلمه «یا ایها الذین آمنوا» ۸۹ مرتبه در قرآن آمده است والذین آمنوا ۲۳۳ مرتبه حداقل به کار رفته است و همه به معنای مسلمانان نیست و برای پیروان پیامبران دیگر نیز به کار رفته است.
از طرف دیگر تعدادی از «الذین آمنوا»ها با قرینه شامل مؤمنان واقعی می‌شود. یکی از قرینه‌ها «عملوا الصالحات» است که بعد از «الذین آمنوا» آمده است و نشان می‌دهد که فقط شهادت لفظی منظور نیست.
پس در قرآن همه عباراتی که «الذین آمنوا» در آن به کار رفته است به یک معنا نیست و باید قرینه های قبل و بعد از آن را نگاه کرد بعضی اوقات «الذین آمنوا» است اما منافق هم هست بعضی اوقات ایمان ظاهری است و بعضی اوقات ایمان واقعی است.
در قرآن آمده است: يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللّٰهِ وَ رَسُولِهِ وَ اَلْكِتٰابِ اَلَّذِي نَزَّلَ عَلىٰ رَسُولِهِ وَ اَلْكِتٰابِ اَلَّذِي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ ﴿النساء، 136﴾
این عبارت خطاب به مسلمانان است تا واقعا ایمان بیاورند.
نکته: کتاب‌های علوم انسانی و شعر و یا کتاب قرآن، تورات و انجیل با کتاب‌های ریاضی فرق دارد، در کتاب‌های ریاضی اصلاحات همه جا به یک معنا است مثلا انتگرال در همه کتاب‌های ریاضی به یک معنا است اما در کتاب‌های ادبی و دینی و شعر و داستان یک کلمه ممکن است معانی مختلفی داشته باشد، در یک جا کنایه‌ای باشد و در جای دیگر رقیقه‌ای و در جای دیگر حقیقت باشد و … .
پس نمی‌شود با توجه به یک کتاب لغت قرآن را معنی کرد، یا بگوییم این آیه هم مثل آیه قبل که شبیه به هم بوده‌اند معنی می‌شود، بلکه باید قرائن کلامی، عبارتی و زمان و مکان و فضای نزول آیه را هم مورد توجه قرار داد و با توجه به همه این شرایط و قرائن آیات را ترجمه کرد.
قبلآ گفتم این سوره قبل از سوره تحریم و بعد از مجادله نازل شده که گفتم دارای نکته است و بعدا إن شاء الله توضیح خواهم داد.پس «الذین آمنوا» همه جا یکجور معنا نمی‌شود. اگر بعد از آن عملوا الصالحات باشد یعنی مومنان واقعی و بعضی اوقات به معنای تسلیم شدیم است. تسلیم هم گاهی تسلیم در برابر خداست، مثل اَسلمنا لِرَبِّ العالمین، که حضرت ابراهیم و اسماعیل هنگام ساختن خانه کعبه می‌گویند اسلمنا لرب العالمین یعنی ما تسلیم پروردگار جهانیان شدیم که از ایمان بالاتر است. و گاهی تسلیم در مقابل ارتش مسلمانان است.
بنابراین نتیجه می‌گیریم که ترجمه آیات قرآن راحت نیست و ما نمی‌توانیم با توجه به کتاب لغت قرآن را ترجمه کنیم، یا آیه‌ای را با توجه به آیه دیگر چون شبیه هم هستند ترجمه کنیم.
نکته دوم: متعلق آیات معمولا محذوف است و ممکن است با هم متفاوت باشد.
با توجه به این دو نکته ابواسحاق کِندی که بین آیات قرآن تناقض می‌دید باید در جوابش گفت که معنای الفاظ گاهی متفاوت است و متعلقات محذوف در آیات مختلف با هم فرق دارند؛ یکجا در قرآن آمده است ویل للمصلین و در جای دیگر آمده است که از جهنمیان علت جهنمی شدنشان را که سئوال می کنند می گویند لم نک من المصلین؛ از نمازگزاران نبودیم.
متعلق در دو آیه متفاوت است و درجه هر دو نماز هم فرق دارد.
سئوال: آیا اسلام با ایمان فرق دارد؟
اسلام، امروزه یک اصطلاح است و هر کسی که شهادتین را بگوید اسلام آورده است ولی در دلش چگونه است کسی از دل دیگری خبر ندارد؛ آیا این شخص بهشتی هم هست یا خیر؟ ما نمیدانیم اگر آنچه را به زبان می آورد به آن هم اعتقاد دارد بهشتی است، ولی اگر فقط زبانی باشد بهشتی نیست.
پس ما فقط اسلام ظاهری افراد را که شهادتین است متوجه می‌شویم ولی اسلام واقعی آنان که مربوط به دل و قلبشان است را نمی‌توانیم متوجه شویم و شخص با گفتن شهادتین در جامعه جانش حفظ می‌شود و…، ولی گفتن شهادتین به تنهایی انسان را به بهشت نمی‌برد و باید همراه با ایمان قلبی باشد.
اکثر ما فکر می‌کنیم اگر ذکری را بگوییم وارد بهشت می‌شویم در حالی که چنین نیست و همینطور گفتن استغفرالله به تنهایی باعث بخشش گناهان نمی‌شود، بلکه باید همراه با اعتقاد قلبی باشد.
ایمان ظاهری تنها خون را حفظ می‌کند. در دعای ابوحمزه آمده « و انّ قوما آمنوا بالسنتهم لیحقنوا دمائهم فأدرکوا ما أمّلوا
سئوال: آیا از اینکه مشرکین مکه با زبان ایمان آوردند تا خونشان حفظ شود، می‌توان گفت در آن زمان کفر آزاد نبوده است و همه باید ایمان می‌آورده‌اند، اگرچه ایمان ظاهری باشد؟
پاسخ: شاید بتوان گفت لزوم ایمان زبانی آوردن آنها برای حفظ خونشان به این خاطر بوده است که گناهان قبلی آنها بخشیده شود، چون پیمان شکسته بودند یا جنایاتی کرده بودند و اسلام باعث بخشیده شدن گناهان قبلی آنان و حفظ خونشان می‌شد ولی کسی که یک گوشه برای خودش زندگی می‌کرد و کاری به کسی نداشت و جنایتی مرتکب نشده بود کسی با او کاری نداشت و اجباری در انتخاب دین اسلام نداشت.
ادامه آیه:
لاتقدموا… یعنی. پیش نیندازید بعضی گفته‌اند لا تتقدموا پیش نیفتید بعضی به معنی لا تستقدموا گرفته‌اند بعضی هم به معنی لا تُقدِموا یعنی اقدام نکنید.
همه قاریان لاتُقَدِّموا خوانده‌اند جز یعقوب که لا تَقَدَّموا خوانده است. با اینکه همه لا تُقَدِّمُوا خوانده‌اند ولی یک معنای عامی برای آن در نظر گرفته‌اند که شامل همه کلماتی که گفته شد می‌شود.
پس معنی آیه می‌شود “در هیچ کاری در قول و فعل و حرکت کردن و راه افتادن و… از پیامبر (ص) جلو نیفتید” به نطر می‌رسد که یک قید دینی بزنیم : یعنی اگر کاری که مربوط به امور دینی است می‌خواهید انجام دهید از پیامبر (ص) مومن تر نباشید و از ایشان جلوتر نروید مثلا اگر در سفری پبامبر روزه خود را افطار کرد کسی نگوید: من می‌خواهم روزه خود را بگیرم یا اگر پیامبر(ص) ازدواج کرد، دیگران نباید به خاطر زهد، از ازدواج خودداری کنند.
همچنین در جایی که خدا و پیامبر (ص)نظر دارد کسی فکر و نظر و خواسته خود را بر خواست و نظر خدا و پیامبر (ص) مقدم نداند.
بله آیه شامل خداوند هم می‌شود ولی در مورد خداوند تصورش مشکل است؛ زیرا ما هر کاری که می‌خواهیم انجام دهیم بعد از خدا انجام می‌دهیم و می‌بینیم خدا چه گفته است تا ما هم مطابق آن انجام دهیم، ولی مشکل این است که در خیلی جاها فهمیدن نظر خدا مشکل است البته در مورد پبامبر (ص) راحت‌تر می توان نظر ایشان را متوجه شد ولی در مورد خداوند این مسئله سخت است.
نکته مهم: در کشور ما هر حرفی می‌زنیم به کسی بر می‌خورد، به همین دلیل بعضی از نویسندگان وقتی می‌خواهند حرفی بزنند یا چیزی بنویسند آن را خطاب به پیامبر (ص) یا خدا می‌گویند مثلا می‌گویند: خدایا چقدر ظالمی! با این همه گرفتاری که ما داریم باز هم می‌خواهی ما را به جهنم ببری مگر ما ایرانی‌ها چندتا جهنم باید برویم؟ همین دنیا که در جهنم هستیم، کافی نیست؟.
یا خدایا همه عصبانیت خود را سرما خالی می‌کنی.این حرف‌ها را به خدا نمی‌گوید بلکه منظورش مسئولین هستند چون نمی‌تواند به آنها بگوید چرا شما بعد از بیش از چهل سال هنوز نتوانسته‌ای قیمت‌ها را کنترل کنی؟ شما چه مسئولی هستی؟ پس اعتراض خود را خطاب به خدا بیان می‌کند به این شکل که چرا بعضی جاها سیل جاری مى‌شود و در بعضی از جاهای دیگر مردم از کم آبی در غذاب هستند؟
این فرد منظورش مسئولین است ولی اعتراض خود را به خدا می‌گوید.
آیه قرآن از این کار نهی می‌کند و می‌گوید چرا شما هر حرفی را می‌خواهید بزنید خطاب به خدا می‌گویید اگر مسئولی اشتباه می‌کند به خدا چه ربطی دارد؟ خدا که این همه نعمت به شما داده است و الآن افرادی با اشتباهات خود باعث نابودی این نعمت‌ها شده‌اند به خدا چه ربطی دارد؟
وقتی خدا آب فراوان داده است ولی افرادی آب را از بین برده‌اند یا با کنترل نکردن آن باعث ویرانی خانه‌ها شده‌اند چه ربطی به خدا دارد که به خدا اعتراض می‌کنیم.
پس آیات لاتقدموا یا لاترفعوا… الآن در زمان ما پیامش این است که این مشکلات ربطی به خدا ندارد.
الان در زمان ما دیواری کوتاهتر از خدا وجود ندارد و چون کسی نمی‌تواند به مسئولین حرفی بزند همه چیز را به خدا و رسول نسبت می‌دهند.
مرحوم مطهری در کتاب حماسه حسینی به محتشم کاشانی اشکال وارد کرده است که همه مصیبت‌های روز عاشورا را به فلک نسبت می‌دهد و ایشان می‌گوید این اتفاقات ربطی به فلک نداشته است در حالی که می‌دانیم چه کسی این جنایات را مرتکب شده است.
الان هم همینطور چرا ما به خدا و پیامبرش اعتراض وارد می کنیم در حالی که می‌دانیم چه کسانی مسبب به وجود آمدن وضع فعلی هستند، لااقل می‌توانیم مثل محتشم کاشانی به فلک اعتراض وارد کنیم، نه به خدا و پیامبر(ص).
اینطور که ما با خدا و رسولش رفتار می‌کنیم در ذهن بچه‌ها، ما خدا را جنایت کار معرفی می‌کنیم و بچه‌ها نسبت به خدا و رسولش بدبین می‌شوند.
از طرف دیگر می‌بینیم کسانی مومن و مذهبی هستند برای اینکه بچه‌ها گناه نکنند به آنها می‌گویند اگر مثلا نماز نخواندی خدا سنگت می‌کند و … .
با این حرف‌ها آن بچه در نظرش خدا موجودی است که منتظر است یک نفر اشتباهی کند و فورا او را عذاب کند و خدا در نظرش موجودی خشن است که منتظر خطای بندگان است.
این گونه معرفی کردن خدا باعث بیزاری از خدا و دین هم می‌شود.
لاتقدموا بین یدی … پیشی نگیرید از خدا و رسولش.
شان نزول‌هایی در مورد آیات اول این سوره نقل شده که البته با بیان این شأن نزول‌ها باز هم مشکلات دیگری پیش می‌آید. بنده شان نزول‌های متعددی را که خواندم متوجه شدم که همه این شان نزول‌ها می‌تواند درست باشد، ولی هر کدام از مفسرین به یکی از آنها توجه کرده‌اند. چهار شان نزول وجود دارد که مربوط به آیه اول تا پنجم است ولی هر یک از مفسرین به یکی از آنها توجه کرده است.
شأن نزول مجمع البیان
در مجمع البیان آمده است که گروهی از بنی تمیم در وقت استراحت پیامبر(ص) آمدند و با سرو صدای زیادی اعلام کردند که می‌خواهیم مفاخره کنیم و به پبامبر (ص)گفتند که به سخنران خود بگویید بیاید ولی اول اجازه بده ما حرف‌های خود را بزنیم که پیامبر (ص) این کار را کرد و به ثابت بن قیس گفتند به عنوان سخنران مسلمانان حرف‌های خود را بزند که ایشان سخنرانی کرد و جواب آنها را داد بعد بنی تمیم شاعر خود را آوردند که شعرهای خود را خواند، سپس پیامبر(ص) هم به شاعر مسلمانان گفت که شعرهای خود را بخواند.
بعد از آن بنی تمیم گفتند که خطیب مسلمانان از خطیب ما بهتر بود و شاعر شان هم همینطور و جانب انصاف را رعایت کردند بعد پیامبر (ص) به آنان جایزه داد و همین کار باعث شد بن تمیم مسلمان شدند. به نظر بنده این شأن نزول مربوط به آیه پنجم است.
شان نزول طبق کتاب التحریر و التنویر
در کتاب التحریر و التنویر شأن نزول دیگری آمده است که به آیه اول می‌خورد که آن هم مربوط به بنی تمیم است که وقتی آنها پیش پیامبر آمدند ابی بکر و عمر در اینکه اسم رئیس آنها چیست با هم اختلافشان شد ابوبکر می‌گفت اسم او قعقاع بن معبد زراره بوده است عمر می‌گفت اقرع بن هابس بوده است و این باعث دعوای این دو نفر شد که باعث نزول آیه لاترفعوا صوتکم … شده است.
پس در جاهای مختلف اتفاقاتی افتاده است و باعث شده است یکی از این آیات نازل شود پس این چهار شأن نزول با هم تعارض ندارد.
اشکال: می توان در مورد لاتقدموا… گفت در قوانین از خدا و رسولش جلو نزنیم یعنی خداوند قانونی قرار داده است که ابر باعث بارش باران می‌شود حال اگر ابر آمد اما باعث بارش نشد پس طبق این نظر نمی توان ابرها را بارور کرد.
آیا از این آیه می‌توان از رسول تجاوز کرد و گفت امام هم شاملش می‌شود و بر امام هم نباید مقدم شد؟ و آیا از او هم می‌توان رد شد و به ولی فقیه هم رسید؟

براي دريافت فايل‌هاي صوتي استاد عابديني اينجا كليك كنيد.

برچسب ها


0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.