سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
احمد عابدینی(بازاندیشی دینی):
به نام خداوند مهربان مهرگستر
سوره حجرات جلسه ۴
در ابتدا به نظر میرسید این سوره کوتاه است و سریع میتوانیم به انتها يالااقل به آیات اخلاقی آن برسیم ولی همانطور که ملاحظه میکنید تاکنون نتوانستهایم حتی آیۀ اول آن را تفسیر کنیم، به خاطر این که مطالب زیادی در کلمات و عبارات این سوره نهفته است که به اندازه فهم و وسع خود آن را بیان میکنم.
یا ایهاالذین آمنوا ← همانگونه که گفته شد این عبارت به معنای ای حزب يا اي گروه مسلمانان است كه بنده همه جا آن را به «اي مسلمانان» ترجمه كردهام. اين عبارت در ابتدای دو سوره در قرآن آمده است:
۱ – سوره مائده: که در ادامهاش “اوفوابالعقود” آمده است كه امر است.
۲ – سوره حجرات: که بعد از آن نهی “لاتقدموا بین یدی الله ورسوله” آمده است.
در تفسیر مجمع البیان یا ایهاالذین آمنوا که در ابتدای سوره مائده آمده است را به معنای ای مومنان گرفته و دیگر توضیحی در این باره نداده است، ولی برای سوره حجرات مطالب بیشتری آورده است.
مثلا از زراره نقل کرده است که ایشان از امام باقر (ع) روایت کرده است که آن حضرت فرمودند: شمشیری کشیده نشد، صفهای نماز جماعت اقامه نشد، به سوی جنگی رفته نشد و صدای اذانی بلند نشد و خدا «یا ایهاالذین آمنوا» را نازل نکرد تا وقتی که مردم مدینه (اوس و خزرج) ایمان نیاورده بودند.
پس این سوره در مدینه نازل شده و همچنین نماز جماعت در مدینه بر پا شده و همینطور جنگ هم در این شهر به پا شده است.
این مطلب را حتما شنیدهاید که در قرآن هر کجا «یا ایهاالذین آمنوا» آمده باشد بیانگر این است که آن سوره مدنی است ولی هر کجا «یا ایهاالناس» باشد نمیتوان گفت که حتما آن سوره مکی است.
از طرف دیگر در هر کجای قرآن صحبت از جنگ و دفاع و صفوف نماز جماعت و اذان گفتن شده باشد آن آیه یا سوره مدنی است، چون در مدینه اسلام رسمی شد و مردم آزادانه میتوانستند نماز جماعت بخوانند و همینطور جنگهای مسلمانان با مشرکین در مدینه واقع شده است.
به همین دلیل بنده گفتم یا ایهاالذین آمنوا را باید «اي مسلمانان» معنا کرد و با توجه به این معنا نمیتوان گفت که این عبارت فقط شامل کسانی میشود که دارای ایمانی قوی بودهاند بلکه شامل همۀ مسلمانان میشود که در بین آنها حضرت علی (ع) که بالاترین ایمان را دارد وجود دارد و همينطور کسی که تازه ایمان آورده و چیز زیادی از اسلام نمیداند.
يادآوري: بعضی از آیات و سورهها بعد از فتح مکه و درمکه نازل شدند، با اين حال به این آیات و سورهها هم مدنی گفته میشود پس ملاک مدنی بودن این است که بعد از هجرت نازل شده باشد، مثلا آيه «اليوم اكملت لكم دينكم» يا آیه”بلغ ما انزل … ” در مکه نازل شده ولی چون بعد از هجرت نازل شده است مدنی است.
ادامه آیه اول حجرات:
“لا تقدموا بین یدی الله ورسوله” جلوي رو و پیش پای خدا و رسولش واقع نشوید.
معلوم است که این معنای حقیقی آیه نیست چون خدا جسم نیست که گفته شود جلو خدا واقع نشويد يا راه نروید. پس این قسمت آیه را باید طوری معنا کرد که با دلایل عقلی جور در بیاید.
در علم اصول دلایل عقلی مثل قرینه متصله است.
توضیح: قرنیه به دو صورت است يا حاليه است و يا مقاليه. و مخصص یا متصل است یا منفصل.
مثلا وقتی کسی بگوید شیری را دیدم ذهن مخاطب به سمت شیر بیشه میرود ولی وقتی بگوید در حمام شیری را دیدم با توجه قرینه لفظي(= حمام) که در جمله وجود دارد میفهمیم که منظور از «شیر» مردی شجاع است چون در حمام شیر بیشه وجود ندارد.
یا اگر کسی بگوید در مسجد گرگی را دیدم از قرینه مسجد كه لفظ است میفهمیم که منظور گرگ بیابان نیست بلکه منظور یک انسان گرگ صفت است.
این را قرنیه لفظی میگویند.
در علم اصول آمده است که عقل بدیهی مثل قرینه لفظي يا مثل مخصص متصل است، یعنی نمیگذارد اصلا معنی غیر عقلی در ذهن بیاید، پس در اینجا وقتی در مورد خدا گفته میشود جلو خدا راه نرو یا بر خدا مقدم نشو، منظور معنای لفظی نیست بلکه باید یک معنای مناسب با آن پیدا کنیم، مثلا بگوئیم یعنی قبل از حکم خدا یا بالاتر از حکم خدا، حکم نکنید.
مثلا خدا میگوید از اذان صبح تا اذان مغرب روزه بگیرید، حال اگر کسی بگوید نیم ساعت قبل از اذان صبح و نیم ساعت بعد از اذان مغرب چیزی نخورید، این، مقدم شدن بر خداست.
البته قبلا هم گفتم که مفهوم این قسمت از آیه هنور برایم مشخص نیست به همین دلیل مطالبی که در مجمع البیان آمده است را برای شما بیان میکنم تا شاید بتوانیم به نتیجهای برسیم.
در مورد رسول راحتتر میتوان گفت «بر پیامبر پیشی نگیرید»، یعنی وقتی پبامبر در جایی راه میرود ما پشت سر ایشان راه برویم و از ایشان جلو نزنیم، یا اگر کسی سئوالی از ایشان پرسید و فردی هم در جمع جواب آن پرسش را میدانست نباید جواب دهد و فقط پبامبر (ص) باید جوابگو باشد، یا اگر کسی کمکی خواست تا آن حضرت هستند نباید کسی به محتاج کمک کند و باید همه صبر کنند تا ببینند نظر آن حضرت چیست؟
نمونههای زیادی از این قبیل در مجمع البیان آمده است که بنده تصمیم دارم همه آن ها را در اینجا بیاورم. البته قصدم این است که اولاً خودم یاد بگیرم و در ثانی بتوانم بپرسم که آیا فقط در امور دینی نباید بر رسول خدا پیشی گرفت یا در همه امور نباید پیشی گرفت؟
مثلا تا پیامبر (ص) در جمعی غذا خوردن را شروع نکرده است دیگران شروع به خوردن نکنند.
باید توجه داشت که عبارت «لاتقدموا» قرینه «رسوله» دارد و رسول یعنی فرستاده که فقط در محدوده دین است که میخواهیم در این مثالها به این مطلب بپردازیم.
عبارت مجمع البیان:
بین یدی الانسان یعنی جلو روی انسان و در مورد خدا چون جسم نیست پس باید متناسب با خودش معنا شود که معنای آن میشود: قبل از خدا ورسول امری را حتمی نکنید و عجله نکنید.
ابوعبیده میگوید: از امام پیشی نگیرید و جلو نیفتید و از پدر جلو نیفتید. مثلا قبل از امام جماعت نباید به ركوع يا به سجده برويم و قبل از پدر نبايد کاری را انجام ندهیم.
در عرف نيز اين چنين است كه اگر کسی چیزی را از بزرگي پرسید و دیگران هم بلد بودند به احترام بزرگتر ديگران سکوت میکنند نه اینکه جواب را بلد نباشند.
ادامه ترجمه و تفسیر آیه:
قَدَّم به معنای”تَقَدَّم” است یعنی باب تفعيل به معنای باب تفعّل است.
ترجمه عبارت لا تقدمواخیلی مشکل است من کتابهای مختلف را مطالعه کردم و برایم حل نشده است.
مثلا وقتی میگوئیم این کتاب تقدیم به شما، يعني هديه به شما؛ حال آیا «لاتقدموا» یعنی قبل از خدا و رسول هدیه ندهید؟ ميبينيد كه معنا باذهنتان هماهنگ نيست؛ بلکه باید گفت از خدا ورسول پیش نیفتید؟
پس باب تفعیل را باید به معنای تفعل گرفت که در این صورت قَدَّمَ به معنای تَقَدَّمَ است يعني صورت فعل متعدي است ولي معنايش لازم است نه متعدی.
وقتی میخواهیم فعل ثلاثی مجرد را که لازم است متعدی کنیم آن را به باب افعال یا تفعیل میبریم و اگر خواستیم متعدی را لازم کنیم آن را به باب تفعّل می بریم ولی اینجا وارونه است، یعنی قَدَّمَ قالب و شكلش متعدی است ولي لازم معنی می شود و به معنای تَقَدَّمَ است. (ابوعبیده )
یک نظر دیگر این است که اعمال طاعت را قبل از وقتش انجام نده. مثلا نماز را قبل از اذان نخوان حتی گفته شده زکات را قبل از وقتش نباید داد.
نظر دیگر این است که به کسى اجازه ندهید پیش پای پیامبر (ص) راه برود و دنباله رو ایشان باشید و کارها و حرفهایتان باید بعد از فعل و قول خدا و رسولش باشد.
نظر بعدی که نظر حسن بصری است این است که گفته شده در منا عدهای قبل از خواندن نماز عید قربانی کردند، پیامبر(ص) فرمودند قربانی خود را اعاده کنید چون قبل از عبادت قربانی کرده اید و بر خدا پیشی گرفته اید.
ابن عباس گفته است که نهی شده که قبل از رسول خدا(ص) کسی حرفی بزند، یعنی اگر در مجلسى هستید و فردی سئوال کرد شما حرفی نزنید تا پیامبر (ص) جواب او را بدهد.
در توضیح این نظرات باید گفت:
ممکن است پیامبر(ص) قبلا مسئلهای دینى را برای ما توضیح داده باشد و برای ما واضح باشد حال اگر کسی دوباره همین مسئله را از رسول خدا پرسید آیا باید صبر کنیم تا شخص پیامبر جواب دهد یا ما که این مسئله را میدانیم میتوانیم جواب دهیم تا آن حضرت به کار دیگری برسد؟
نظر بنده این است که مسئله بکر و جدید را نباید ما پاسخ دهیم چون اگر ما جواب دهیم شايد جوابمان كامل نباشد و تازه جَوّ را به هم میزنیم و ممکن است رسول خدا میخواسته حرفی بزند که با جواب ما جَوّ به هم میریزد.
ولی اگر جواب را بلدیم و قبلا هم پیامبر آن را برای ما توضیح داده است اشکالی ندارد که آن سئوال راپاسخ بگوئیم.
مثلا اگر پیامبر(ص) درباره تعداد رکعات نماز ظهر صحبت کرده و همینطور زمان آن را برای ما بیان کرده است اگر کسی دوباره در این باره سئوال کرد کسانی که جواب را میدانند میتوانند پاسخ سئوال کننده را بدهند.
سئوال: آیا اگر کسی بر پیامبر(ص) پیشی بگیرد کار حرامی انجام داده است یا کارش فقط بی ادبی است؟
می توان گفت: بستگي به مورد دارد.
به هر حال، اگر کسی سئوال کرد چرا باید نماز بخوانیم؟ و فردی فورا جواب بدهد برای شکرگزاری از خدا، شاید اگر آن فرد جواب نداده بود آن حضرت در جواب میگفت: برای متکامل شدن، ولی جواب آن فرد جَوّ را به هم زده و به همان سمت شکرگزاری میرود که این بی ادبی به آن حضرت است.
قبلا هم گفتم که به قرينه «رسوله» شايد این پیشی گرفتن مربوط به امور دینی است و در شان پیامبر(ص) نیست که امور غیردینی از ایشان سئوال شود.
باید توجه داشت که این مسئله مهمی است که بدانیم آیا فقط در امور دینی از پیامبر (ص) نمیتوان پیشی گرفت یا در همه امور؟
بنده در ادامه بحث سعی میکنم با مثالهای مختلف این موضوع را روشن کنم.
اگر دقت کنیم متوجه میشویم که الآن اختلافاتی که بین دینداران است در همین زمینه است که آیا هر کاری را که پیامبر انجام داد ما هم باید انجام دهیم در هر زمینه ای که میخواهد باشد حتی اگر مربوط به دین نباشد؟ یا اگر ایشان کاری را انجام داد باید ببینیم از باب رسول بودنش است یا از باب انسان بودنش يا از باب حاکم بودن یا از باب قریشی بودن یا از باب همسر چندين زن بودنش است یا… ؟
اگر این اختلافات حل شود خیلی از مسائل حل میشود. الآن همانگونه که مشاهده میکنیم در جامعه ما یک حدیث از پبامبر(ص) پیدا میکنند که فلان کار را انجام داده است و دینداران ما تصور میکنند که ما هم حتما باید آن کار را انجام دهیم.
در مقالهای که بنده با عنوان “بررسی منشاء حکومت ولايي با توجه به حكومت پیامبر(ص) ” نوشتهام این موارد را یک به یک مورد بررسی قرار دادهام.
مثلا پبامبر( ص) در یکی از جنگها با قبیله بنی غطفان پيشقراردادی نوشت که ثلث خرمای مدینه را به آنها بدهد به شرط اینکه از راهی که آمده بودند برگردند و در جنگ با مسلمانان شرکت نکنند، آن حضرت قبل از اینکه قرارداد را امضا کند با خودش فکر کرد که خرمای مدینه که مال من نیست لذا سعد بن معاذ و سعدبن عباده را خواست و مسئله را برای آنها توضیح داد و نظر آنها را خواست.
آن دو گفتند یا رسول الله این نظر شخصی شماست یا میخواهی به نفع ما کاری انجام بدهی یا فرمان خداست؟
آن حضرت نظر اول و سوم را رد کرد و گفت میخواهم به نفع شما کاری انجام دهم چون عرب با هم متحد شدهاند و قصد نابودی شما را دارند و من میخواهم اين گونه سايۀ جنگ را از سر شما بردارم و این به خاطر نفعرساني به شماست.
آندو نفر گفتند اگر نظر شخصی شماست ما قبول نداریم چون وقتی که ما اسلام نیاورده بودیم به کسی باج نمیدادیم حال که مسلمان شدهایم چگونه باج بدهیم؟ یا خرما را از ما بخرند یا مهمانشان میکنیم.
این قرارداد بدون امضاء باقی ماند اما بني غطفان هم در اتحادشان با مشرکین مکه سست شدند و اتحادشان از بین رفت.
من با جمع آوری این مطالب قصدم این است که بگویم نباید و لازم نیست در هر جایی که پیامبر(ص) دستوری داد از او پیروی کنیم، بلکه باید ببینیم آن دستور یا نظر پیامبر( ص) از چه حیثی بوده است. آیا ایشان آن نظر یا دستور را به عنوان رسول بودن بیان کردهاند یا به عنوان محمد بودن یا نبی بودن یا قریشی بودن یا مکی بودن یا…؟
همه اینها معنای جداگانه ای دارد.
پس باید شأنهای مختلف را جدا کرد و آن حضرت را به یک شکل نبینیم و نباید تصور کنیم همه افعال و اقوال ایشان را ما هم باید انجام دهیم.
البته شايد نظر برخي اين باشد که در تمامی موارد ما باید از آن حضرت پیروی کنیم چه امور عرفی باشد یا عقلی یا خانوادگی یا… و نباید برایشان مقدم شد، مثلا اگر يك اسب باشد، فقط پیامبر(ص) باید اسب سوار شود و کسی حق ندارد تا زمانی که آن حضرت اسب ندارد سوار اسب شود و اگر کسی اسب دارد باید آن را به آن حضرت بدهد، ولي اين سخن قابل نقد است، چون روایت شده كه در جنگ بدر فقط یک نفر – مقداد بن اسود- اسب داشته است؛ طبق اين نظر باید آن فرد اسبش را به پیامبر (ص) بدهد که این حرف درستی نیست و همانگونه که گفتم باید فقط در امور دین از آن حضرت پیروی کرد.