تفسير سوره حجرات جلسه 5 آيه 1

تفسير سوره حجرات جلسه 5 آيه 1

احمد عابدینی(بازاندیشی دینی):
به نام خداوند مهربان مهرگستر
تفسير سورۀ حجرات جلسه ۵

-آیه اول:
یا ایهاالذین آمنوا لاتقدموا بین یدی الله ورسوله
در معنای یا ایهاالذین آمنوا تقریبا به این نتیجه رسیدیم که این عبارت به معنای ای مسلمانان است ولی معنای لاتقدموا … هنوز برای ما مجمل مانده است.
این قسمت از آیه دارای چندین متغیر است که این متغیرها را باید با هم سنجید.
این متغیرها به این صورت است:
الف) متعلق لاتقدموا مجمل است یعنی نمی‌دانیم در چه اموری نباید مقدم شد؟
ب) در عبارت بین یدی الله ورسوله، مشخص نیست که آیا رسول موضوعیت دارد یا شخص محمدبن عبدالله مهم است؟ یا رسول موضوعیت دارد و می‌شود از آن تنقیح مناط کرد و گفت لاتقدموا بین یدی الله ورسوله و امامکم یا علمائکم يا خلفائه؟
پس چند متغیر در اینجا وجود دارد که همۀ آنها مقدار اقل و اکثر دارد و نمی‌شود آنها را در یک ساحت معنا کرد.
لاتقدموا یک فعل نهی است. در حوزه علمیه نهی را به دو دسته تقسیم کرده‌اند:
الف) نهی مولوی
ب) نهی ارشادی
ولی حوزویان بلافاصله می‌گویند، اصل در او امر و نواهی این است که مولوی باشد و برای ارشادی بودن امر یا نهی نیاز به دلیل داریم.
برای فهم بهتر مطلب، بهتر است ابتدا با مفهوم مولوی و ارشادی آشنا شویم.
الف) امر و نهی مولوی:
خداوند مولا است و ما بنده و عبد هستیم، ما باید عبد باشیم و مولا مولویت کند و دستور دهد و ما فقط باید اطاعت کنیم و حق چرا گفتن نداریم.
دستور خداوند امر مولوی است و ما فقط باید اطاعت کنیم.
ب) اوامر و نواهی ارشادی:
خداوند رب است و می‌خواهد ما را تربیت کند و رشد دهد و اگر به ما دستوری می‌دهد یک دلیل عقلایی دارد كه یا آن دلیل را بیان کرده است و یا چون واضح بوده است آن را بیان نکرده است.
مبنای حوزه علمیه این است اصل در اوامر و نواهی خداوند مولوی بودن است و برای ارشادی بودن آن باید دلیلی وجود داشته باشد، اما نظر بنده برعکس است یعنی اصل در اوامر و نواهی خداوند ارشادی بودن آن است و برای مولوی بودن آن باید دلیلی وجود داشته باشد.
مثلا در ارتش سرباز را طوری تمرین می‌دهند که با سوت فرمانده حرکت کند و عقل کاره‌ای نیست و سرباز اختیاری ندارد و برده و بنده بالا دستی خودش است. این امر فرمانده را امر مولوی می‌گویند.
در حوزه علمیه الآن در مورد اوامر و نواهی خداوند همین نظر را دارند مثلا لاتشرب الخمر را باید اطاعت کرد و چرا هم ندارد حتی اگر یک قطره از خمر در ظرف بزرگ آبی هم بریزد باز هم می‌گویند حرام است و چرا ندارد، حتی اگر کسى اعتراض کند که این مقدار از خمر مسکر نیست، در جواب گفته می‌شود اطلاق لاتشرب الخمر شامل همین یک قطره هم می‌شود.
طرفداران امر مولوی مواظب هستند کسی در مورد احکام دین و دليل آنها عقل خودش را به کار نبرد.
با اين حال در حوزه علمیه یک امر را ارشادی می‌دانند، آن هم امر اطیعوا الله است و به این دلیل آن را مولوی نمی‌دانند چون اگر بخواهند آن را مولوی بدانند اول باید خدا را ثابت کنند تا اطاعت از او لازم باشد و همان دليل كه وجود خدا را ثابت مي‌كند وجوب اطاعت از او را نيز ثابت مي‌كند. به همین دلیل آن را ارشادی می‌دانند.
اما همانگونه که گفتم از نظر بنده اصل در اوامر و نواهی در قرآن ارشادی بودن است چه اطیعوا الله باشد و چه امر ونهی دیگری و همه آنها برای ارشاد و راهنمایی و کمال انسان است و انسان بايد با اختيار خودش و سنجش دليلها از آنان اطاعت كند يا با آنها مخالفت كند. در اوامر ارشادي وقتی امکان انجام آن امر نبود می‌توان برای آن جایگزین گذاشت.
به عبارت دیگر اوامر ارشادی مثل دستور پزشک است، مثلا اگر هنگام سرماخوردگی فردی را از خوردن سرخ کردنی منع می‌کند، این نهی ارشادی است و راهنمایی پزشک است برای بهبودی بیمار؛ در این صورت اگر بیماری سرماخورده، فقط مقداری غذای سرخ کرده در اختیار داشته باشد و چیز دیگری در اختیار نداشته باشد و گرسنه هم هست، چون امر پزشک ارشادی است و راهنمایی کردن بیمار است به سمت بهبودی، پس عقلش اجازه می‌دهد که همان غذای سرخ شده را بخورد زيرا نخوردنش موجب ضعف و مريضي بيشتري مي‌شود.
بنابراین در اوامر و نواهی ارشادی عقلا يا عقلائياً می‌توان برای آن امر و نهى جایگزین آورد ولى در مولوی جایگزینی نیست و فرد یا باید آن کار را انجام دهد یا در صورتی که توان ندارد یا مشکلی وجود دارد آن را رها کند، مگر اينكه مولا خودش جايگزيني معين كند.
مثلا چون امر به وضو برای نماز مولوی است در جایی که انسان آبی در اختیار نداشته باشد خود مولا بايد تيمم را جايگزين كند و عقل و عقلا چنين چيزي را نمي‌فهمند. چون شرط نماز طهارت وضويي است پس در صورتي كه شرط محقق نيست نماز نخوان چون شرط آن حاصل نشده است.

یا سوار شدن ماشین سقف دار در حالت احرام برای مردان حرام است. حال اگر اصلا ماشین بدون سقف وجود نداشت و چارۀ دیگری نبود کسانی که این نهی را مولوی می‌دانند می‌گویند به حج نرو؛ ولی اگر امر و نهی ارشادی بود با توجه به هدف برای آن جایگزین قرار داده مي‌شود.
پس در امر ونهی ارشادی چون هدف هدایت و کمال انسان است گفته می‌شود جايگزين عقلايي آن کار را انجام بده هرچند که کاملا عین فرمان خداوند نباشد.
در این آیه هم اگر لاتقدموا مولوی باشد نمی‌دانیم برای چه نباید از خدا و رسولش پیشی بگیریم و در چه مواردي بايد پيشي نگيريم، چرا هم ندارد و باید ببینیم در روایات مورد آن چیست؟
اما اگر ارشادی باشد خداوند می‌خواهد ادب داشتن را گوشزد کند، بنابراين گاهی اوقات ادب داشتن واجب است و گاهی مستحب و گاهی اوقات عقلا آن را کار خوبی می‌دانند.
سوال: متعلق لا تقدموا بین یدی الله و رسوله چیست؟ آیا احکام دینی و عرفي و عقلي است یا فقط شامل امور ديني می‌شود؟ و متعلقش باید متناسب با لاتقدموا باشد.
پاسخ: اگر نهي مولوی باشد حتما باید متعلقش امور دینی و شرعی باشد و اگر ارشادی باشد متعلقش می‌تواند امور عقلايي و عرفي و تربیتی باشد. در اين صورت هر تقدمی گناه نیست چون بی ادبی نیست و باید طیفی جلو برویم. در بعضی از جاها به مولوی خیلی نزدیک است و تقدم حرام است و در بعضی از موارد کراهت دارد و گاهی هم هیچ کدام از اینها نیست وترك اولي است و گاهي ترك اولي هم نيست.
پس اول باید مشخص شود لاتقدموا مولوی است یا ارشادی و بعد متعلق آن را مشخص کنیم.
وقتی این نهی مولوی است که رسول به عنوان رسول خدا سخنی را بگوید و ما با آن مخالفت کنیم و خلاف آن را بگوئیم که در این صورت بدعت است.
ولی اگر در جایی باشد که پیامبر به عنوان محمد يا به عنوان يك عرب يا به عنوان يك انسان حرفی را بزند و ما با آن مخالفت کنیم حرام شرعي نيست بلكه همان عرف يا عربيت مخالفت شده است.
مثلا اگر ایشان غذایی را دوست دارد كه بخورد و ما آن را دوست نداشته باشيم و با آن مخالفت کنیم و غذاي ديگري بخوريم اشکالی ندارد.
به عنوان مثال می توان به ازدواج زید با زینب اشاره کرد که به پیشنهاد پیامبر زید با زینب ازدواج کرد اما پس از مدتی زید تصمیم گرفت زینب راطلاق دهد.
پیامبر از وی خواست که با همسرش زندگی کند و از طلاق او منصرف شود، اما زید قبول نکرد و همسرش را طلاق داد و کسی هم او را لعن و نفرین نکرده و نمي‌كند؛ زيرا امر پيامبر ارشادي بوده و به عنوان رسول خدا به او فرمان نداده است.
باید حواسمان باشد عده‌ای دارند مردم را وارد کانال تعبد می‌کنند و همه سخنان خدا و رسولش را مولوی و تعبدی می‌دانند.
یادم است چند سال پیش فردی در سخنرانی خود می‌گفت; اگر امام زمان آمد و بدون هيچ دليلي به شما گفت همسرت راطلاق بده تو باید این کار را انجام دهی.
به نظر من این حرف‌ها اشتباه است چون امام زمان برای رشد عقل‌ها می‌آید و هدفش حکومت کردن و مجبور کردن افراد به کارهاي تعبدي محض نیست، ولی همانگونه که توجه دارید امروزه در سرودي ایشان را فرمانده می‌خوانند یعنی یک فرد نظامی که دستور می‌دهد و همه هم گوش به فرمان ایشان هستند و كاري به رشد دادن عقل مردم ندارد.
دو مورد از مواردی که در قرآن آمده و بیانگر این است که مسلمانان بر پیامبر پیشی گرفته‌اند:
الف) قبلا گفته شد قبل از سوره حجرات، سورۀ مجادله نازل شده و قبل از سورۀ مجادله سورۀ منافقون نازل شده است و بعد از سورۀ حجرات سورۀ تحریم نازل شده است.
در سوره مجادله زنی که همسرش او را ظهار کرده بود، یعنی به شیوه دوران جاهلیت او را طلاق داده نزد پبامبر می‌آید و از ایشان چاره جویی می‌کند چون در این نوع طلاق دیگر رجوعی وجود نداشت و دوباره هم نمی‌توانست ازدواج کند در حالی که دارای فرزندانی خردسال بود و درآمدی هم نداشت که آنها را پیش خود نگه دارد.
پیامبر با شنیدن ماجرای آن زن گفت حکم همین است و باید از همسرت جدا شوی چون هنوز این حکم اجرا می‌شد و در قران نقض نشده بود. باز آن زن اعتراض کرد تا اینکه آيات اول سورۀ مجادله نازل شد و حکم ظهار تغییر کرد و مرد را مجبور کرد تا کفاره دهد و همسرش را نگه دارد.
در اینجا می‌بینیم که آن زن پیش پیامبر آمده و اصرار کرده و کسی هم اعتراض نمی‌کند و او را توبیخ نمی‌کند.
اما نكته اين است كه اگر آن زن اصرار نمی‌کرد باز هم حکم ظهار توسط خداوند نقض می‌شد و خداوند مسئله را حل می‌کرد.
این اتفاق قبل از نزول آیه لاتقدموا افتاده است و بعد از نزول این آیه خداوند می‌فرماید شما حرفتان را بزنید و بروید و اصرار نكنيد و سمج نشوید و اینکه دیگر چه اتفاقی می‌افتد به عهده شما نیست و شما باید ادب داشته باشید.
سئوالی که در مورد این اتفاق پیش می‌آید این است که آیا این زن بی ادبی کرده است یا خیر؟
آیه‌ای در قرآن وجود دارد که به من کمک کرد تا بفهمم این زن بی‌ادبی نکرده است.
آیه ۱۴۸ سوره نساء «لایحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم»
خدا دوست ندارد کسی سرو صدا کند مگر کسی که به او ظلم شده است و در اینجا این زن حس میکرد که به او ظلم شده است، پس مظلوم می تواند استغاثه کند.
آیه148 سوره نساء قبل از آیه لاتقدموا نازل شده است و آن زن اطلاع داشته است که می تواند اعتراض کند.
ب) قبل از سوره مجادله سوره منافقون نازل شده است. مطالبی که در این سوره آمده است نشان می دهد که بي ادبي‌هاي فراواني نسبت به پیامبر واقع شده است.
در غزوه بنی المصطلق که در این سوره به آن اشاره شده است، غلامان مهاجرین یعنی غلامان عمر وابوبکر برای آوردن آب سر چاه رفتند و با غلامان انصار سرکشیدن آب نزاعشان شد چون هر کدام می‌خواستند زودتر آب بکشند، سرانجام غلامان مهاجرین زودتر آب را کشیدند و رفتند وقتی خبر به عبدالله بن ابی که از سران منافقین بود رسید خیلی عصبانی شد و گفت: سَمِّن کَلْبَک یأکُلَک یعنی سگت را چاق کن تا تو را بخورد، اینها مشتی گرسنه بودند که ازمکه اخراج شده بودند و ما به آنها جا و مکان و غذا دادیم حالا غلامان آنها غلامان شما را اذیت می‌کنند و وقتی رفتیم مدینه آن که عزیزتر است ذلیل‌تر را اخراج می‌کند.
یعنی انصار مهاجرین را اخراج می‌کنند. یا منِ عبدالله بن ابی، محمد را اخراج می‌کنم. خبر به پيامبر رسيد و…
افرادی از انصار که خوب بودند مثل پسر همین عبدالله بن ابی نزد پیامبر آمدند و پسر عبدالله بن ابی گفت من دوست ندارم کسی پدرم را بکشد و خودم می‌خواهم این کار را انجام دهم، چون اگر قاتل پدرم ديگري باشد، ممکن است تعصب من باعت شود که قاتل پدرم را بکشم.
پیامبر فرمودند با اومدارا می‌کنیم.
با این حال که پبامبر این مطلب را فرمودند بازهم پسر عبدالله جلو دروازه مدینه ایستاد و به پدرش گفت اجازه نمی‌دهم وارد شهر شوی تا وقتی که پبامبر اجازه دهد. تا معلوم شود چه کسی عزیز است و چه کسی ذلیل؟
بعد از اجازه پیامبر عبدالله وارد شهر شد. به نظر مي‌رسد این کار پسر عبداله بن ابی تقدم بر رسول خدا است که به حرف آن حضرت گوش نکرده و جلو پدرش را گرفته است.
در این جریان دو تقدم صورت گرفته است:
الف)تقدم عبدالله بن ابی بر پیامبر که بالاترین تقدم یعنی تقدم در حد کفر است.
ب) تقدم پسر عبدالله که به حرف پیامبر گوش نکرده است و مانع از ورود پدرش به شهر شد كه ترك اولي است. پس هر لاتقدموا يي حرام نيست و همه هم مباح نيست.

تلگرام (صفحۀ عمومی) : @ostadahmadabedini
تلگرام (صفحۀ قرآنی) : @bazandishi_tafsir
تلگرام (صفحۀ پرسش و پاسخ) : @porseshha_va_pasokhha
تلگرام(بازاندیشی در فقه):
@fegheostadahmadabedini
اینستاگرام : @ostad_ahmad_abedini

برچسب ها


0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.