تفسير سوره حجرات جلسه 8 آيه 2

تفسير سوره حجرات جلسه 8 آيه 2

تفسير سوره حجرات،جلسه 8 آيه2    تاريخ 27 /2 /140
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ

إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَىٰ ۚ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ

إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ

وَلَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّىٰ تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ ۚ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ

آیات 2 تا 5 به هم مرتبط است، ولي آیه اول جدا بود و جدا هم معنا شد و شاهد جدا بودنشان تکرار یا ایها الذین آمنوا است.
در آیه اول چه نهی ارشادی باشد یا مولوی، می‌فرماید: بر خدا و خود رسول خدا مقدم نشوید که آن ها منادیان دین هستند، اما آیه بعد اخلاقی است چراکه می‌فرماید لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النبی نه اینکه فوق صوته یا فوق صوت رسوله و به نظر ما جنبه نخبه بودن نبی اینجا مطرح هست نه جنبه رسول بودن او.
بنابراين از این آیه می‌شود تنقیح مناط و معیارگیری کرد به خلاف آیه اول که مختص به رسول است.
از آیه اول نمی‌شود تنقیح مناط کرد که مثلا طبق آيه اول حجرات بايد بر مرجع تقليد مقدم نشد يا بايد از مرجع تقلید پیروی کرد، خير قرآن فقط فرموده است از خدا و رسول جلوتر نروید.
اما آیه بعد چون تغییر لفظ داده از رسول به نبی، شايد می‌خواهد یك نکته را بگوید که نبی با رسول متفاوت است و این خطاب در مدینه به پیامبر گفته شده است؛ يعني همه یا ایها النبی ها در مدینه است.
این امور اجتماعی هست و ممکن است ربطی به دین هم نداشته باشد، هر چیزی که در قرآن است لزوما ربطی به دین ندارد امور عقلی و عرفی و اجتماعی هم در قرآن وجود دارد.
نخبه بودن قابل تعمیم به دیگران است و هر کس که نخبه بود هم نباید صدایتان را بالاتر از او ببرید و بايد احترام او را حفظ کنید، مثلا شخصی که رئیس اداره شده است، می‌گوییم آقای رئیس که مقام آن شخص حفظ شود.
آیات می‌فرماید راجع به نبی این موارد حفظ شود.
تکرار هم نیست، حتی زمانیکه پیامبر در حال صحبت هم نباشد، شما در گعده های خود صدا را بالا نبرید و وقتی هم میخواهید با پیامبر حرف بزنید یا پیامبر با شما صحبت می‌کند، صدایتان را بالا نبرید.
سؤال: چرا وقتی دو نفر با هم دعوا می‌کنند صدایشان را بالا می‌برند؟
جواب: چون قلبشان از هم دور شده است.
با پیامبر آهسته حرف بزنید، كنايه از اينكه او قلبش باشماست، پس سزاوار است كه شما هم قلبتان با پیامبر باشد. شايدهم مقصود اين است كه
طوری‌که همدیگر را با اسم صدا می‌زنید، پیامبر را با اسم صدا نزنید و مثلا یا محمد نگویید بلکه بگویید یا ایها النبی، یا ایها الرسول. ببينيد كه خود خداوند بقیه پیامبران را به اسم خطاب کرده است بغیر از پیامبر اکرم فقط در 4 مورد نام ایشان ذکر شده است و آن هم از باب خطاب نیست.
سوال2. اگر صوتتان را بالاتر از پیامبر بردید چه می‌شود؟
جواب : اعمالت حبط مي‌شود.
اشكال: نبايد حبط شود؛ زيرا اين حکم اخلاقی است و فقهی نیست، یعنی حرمت تکلیفی ندارد بلكه تنها كراهت دارد، لذا اشکال اساسی در بلند کردن صدا بر پیامبر نیست. در حالي كه آیه می‌فرماید؛ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ
اعمال شما تباه می‌شود و شما توجه ندارید. اين تناقض را چگونه پاس مي‌دهيد؟ دقت كنيد كه حبط در موارد خاصی از قرآن بکار رفته است مثلا از آیه ۲۱۷ سوره بقره معلوم مي‌شود كه اعمال مرتد حبط مي‌شود.
وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَٰئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُون
پاسخ: از نظر نحوي أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ عبارت كاملي نيست و براي تكميل آن باید چيزي در تقدیر گرفته شود. مثل (مَخافَةَ) از ترس اینکه عمل شما حبط شود یا (کِراهَةَ) برای اینکه خوش ندارید عمل شما تباه شود یا (لِأنْ لا یحبط) برای اینکه اعمال شما حبط نشود.
در هر صورت از آيه روشن مي‌شود كه رعایت این حکم اخلاقی آنقدر مهم هست که ممکن است تمام اعمال شما با یک بی احترامی به پیامبر یا یک عالم و شخصیت حبط شود. اما چرا حبط مي‌شود؛ زيرا در دين اخلاق نقش اساسي دارد اساسا اعمال عبادي براي رسيدن به اخلاق والاست. نماز مي‌خواني كه متواضع شوي حال پس از 40 سال نماز اگر تكبر كردي پيداست كه نمازهايت از اول به درد نمي‌خورده و تباه بوده است. قالبي بوده كه محتوا نداشته است.

در مانحن فیه بحثی وجود دارد که حبط با انصاف و عدالت خداوند منافات دارد.
چهل سال نماز و روزه آیا با یک بی احترامی یا ارتداد حبط و تباه می‌شود؟
علما در این بحث چند گروه شده‌اند؛
۱؛ عده‌ای می‌گویند ملاک آخرین عمل است.
آخرین عمل معيار است و تکفیر و جبران اعمال گذشته را می‌کند کما اینکه قرآن می‌فرماید؛إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ(۱۱۴ سوره هود) و اگر عمل آخري بد باشد، سبب جهنمی شدن است.
به اين دسته اشكال مي‌شود كه اين ظلم است. اگر شخصي همه عمر خوب بود و يك بدي كرد و همان وقت مرد اين جهنمي بشود واقعا ظلم است.
۲؛ عده‌ای دیگر می‌گویند خداوند حساب و کتاب داره، هر کار خوب و هر کار بد حساب دارد. آخر بار خدا حساب می‌کند که طلبکار هستید یا بدهکار. اگر كار خوبتان بيشتر بود و طلبكار بوديد به بهشت مي‌رويد.
به این دسته اشكال می‌شود که معیار واحدی برای کار خوب و بد وجود ندارد، مثلا نمي‌شود که کسی بگوید صد درجه حرارت با صد متر پارچه محاسبه شود؛ زيرا معيار سنجششان دوتاست، کار خوب با حضرت علی علیه السلام سنجیده می‌شود و کار بد با شیطان.

3. برخي علماء میفرمایند مواردی در آیات و روایات برای حبط عمل ذکر شده است هر چند ما دلیل آن را ندانیم.
ارتداد یا بلند کردن صدا بر پیامبر یا معصیت خداوند سبب حبط عمل است.
جاهایی که حبط ذکر شده نباید انجام داد و معیار آن هم نص قرآن و روایات متواتر است ولی نمی‌شود از آن معیارگیری کرد.
4. بنده به نظرم مي‌رسد كه دین یک قالب داره و یک محتوا و دین می‌خواهد که ما از قالب به محتوا برسیم و مثلا انساني اخلاقي شويم.
و آن مواردی که سبب حبط میشود، آن چیزهایی است که مثلا اگر بعد از ده سال قرار بود به مرحله‌اي برسيم و به آن مرحله نرسيديم نشان می‌دهد که اعمالمان فايده‌اي نداشته و پوستۀ بدون محتوا بوده است.
نماز خواندن برای متواضع شدن است.
اگر چهل سال نماز خوانده ایم اما هنوز متکبر هستیم نشان می‌دهد که آن نماز بدرد ما نخورده است.
حدیثی در کافی شریف است که دو نفر يكي عابد و ديگري فاسق وارد مسجد شدند، موقع خروج از مسجد، عابد، جهنمی خارج شد و فاسق بهشتی، چراکه عابد تکبر و فخرفروشی کرد، ولی فاسق از خدا درخواست عفو و گذشت کرد، فاسق بعد از غرور متواضع شد ولی عابد بعد از سالها نماز متکبر شد، پس مشخص می‌شود همان زمان هم که نماز می‌خواند برای تواضع نبوده است.
یا نامه ۴۷ نهج‌البلاغه که حضرت می‌فرماید؛صَلاَحُ ذَاتِ الْبَيْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلاَةِ وَ الصِّيَامِ
بین مردم دوستی ایجاد کردن از تمامی نماز و روزه ها بالاتر هست. اگر صلح را قبول نکنید، مشخص می‌شود که نماز شما سبب تواضع نشده است.
نماز و روزه خوانده می‌شود که متخلق به اخلاق شویم، اگر اخلاق را مقابل پیامبر رعایت نکردید، مشخص می‌شود که نماز اخلاق را به ما نداده است.
این بمعنای این نیست که عمل خوبی بود و حبط شد، بلکه از همان اول این عمل تباه بود يا قالب بي روح بود.
نماز را برای ثواب و پر کردن انبار خداوند خوانده است و انبار خدا نيازي ندارد. نماز را براي كسب صفات اخلاقی نخوانده است.
به فلسفه عمل توجه داشته باشیم همانطور که حضرت زهرا سلام الله علیها در خطبه فدکیه دارد که ایمان برای چه چیزی،نماز براي چه چيزي و….
سؤال؛ عده‌ای می‌گویند ما امور اخلاقی رو رعایت می‌کنیم ولی نماز نمیخوانیم، چرا که فلسفه نماز که فرضا تواضع باشد را الان داریم، پس چه نیازی به خواندن نماز داریم؟ آنان مي‌گويند نردبان برای پشت بام رفتن است، حال که ما روی پشت بام هستم، چه نیازی به نردبان داریم؟
جواب: همه انسان ها در یک سطح نیستند یکی پله دهم است یکی پله بیستم، اما هر کسی در هر درجه و مرحله‌ای هست باید تلاش کند بالاتر برود، شما که پله بالا هستید استعداد این را دارید که بالاتر بروید و باید بالاتر بروید و استعداد كمال خواهي خود را ضايع نكني. و راه آن همین نماز و روزه هست. بله حالات نماز و زوره شما با آن شخصی که پله پایین‌تر است بايد فرق کند، آن شخص نماز سطحی می‌خواند یا روزه را برای رفع تكليف می‌گیرد اما شما باید بالاتر از آن را در نظر داشته باشيد.
ما فکر می‌کنیم که به کمال رسیده ایم و به همين دليل متوقف شده ایم، در حالیکه در هر جایی باشیم کمال بالاتری وجود دارد و عبادت هایی که برای ما قرار داده شده است، در هر مرحله‌ای باشیم به ما کمال می‌دهد.

نکته: خیلی از کسانی که در ایران از نماز متنفر هستند، به خارج از کشور که می‌روند نمازخوان می‌شوند، چرا که ضرورت نماز را درک می‌کنند، مشخص است که این شخص از نماز تنفر ندارد، بلکه از نمازخوان‌هايی بیزار است که متقلب و رياكار و اختلاس‌گر هستند.

برچسب ها


0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.