تفسير سوره انعام آيه 130

تفسير سوره انعام آيه 130

باز انديشي مجدد در بارۀ حكومت، اجراي حدود و قصاص
بسم الله الرحمن الرحیم
درسهاي سه شنبه و چهارشنبه 9 و10 خرداد1402 آیه ۱۳۰ سوره انعام
يٰا مَعْشَرَ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيٰاتِي وَ يُنْذِرُونَكُمْ لِقٰاءَ يَوْمِكُمْ هٰذٰا قٰالُوا شَهِدْنٰا عَلىٰ أَنْفُسِنٰا وَ غَرَّتْهُمُ اَلْحَيٰاةُ اَلدُّنْيٰا وَ شَهِدُوا عَلىٰ أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كٰانُوا كٰافِرِينَ ﴿الأنعام‏، 130﴾
(در آن روز به آنها میگوید:) ای گروه جنّ و انس! آیا رسولانی از شما به سوی شما نیامدند که آیات مرا برایتان بازگو میکردند، و شما را از ملاقات چنین روزی بیم می دادند؟! آنها میگویند: «بر ضدّ خودمان گواهی میدهیم؛ (آری، ما بد کردیم.)» و زندگی (پر زرق و برق) دنیا آنها را فریب داد؛ و به زیان خود گواهی میدهند که کافر بودند!
با قرايني بيان كرديم كه منظور از جن شايد نوعي مقابل انسان نباشد بلكه انسانهاي توطئه‌گر پشت پرده باشد و باز گفتيم در اين آيه سخني از وظيفۀ تشكيل حكومت الهي، براي رسولان يا مردم مطرح نشده است، پس كسي كه چنين وظيفۀ شرعي را به دوش آنان مي‌گذارد بايد دليل محكم شرعي داشته باشد كه بتواند حصر وظيفه در بيان آيت و انذار را بشكند و وظيفۀ تشكيل حكومت را نيز به محتواي آيه بيفزايد. اكنون به پاسخ اشكالات اين بحث مي‌پردازيم.
اشکال: اگر مي‌گوييد منظور از جن و انس انسانهاي در سايه و انسانهاي ظاهر است، خداوند مي‌توانست بجای يٰا مَعْشَرَ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ بگويد: یا ایهاالناس که فراگیر باشد و شامل هر دو گروه انسان‌های پیدا و ناپیدا شود، پس وقتی اینطور نفرموده است و تعبیر به جن و انس کرده، مشخص است که منظور همان جن مقابل انس است.
جواب: گاهي در سخن برای اینکه مطمئن شویم کسی خارج از دایره خطاب نیست و شامل همه مي‌شود گاهي كلمات تأكيد آورده مي‌شود. مانند: اي مردم همه؛ یا ایهاالناس جميعا يا بلا استثناء یا بعضی وقت‌ها گفته مي‌شود: ای عرب‌ها و ای غیرعرب‌ها، اي شهريها و اي روستاييها یا ای مردان و ای زنان. حال قرآن بر همين مبنا گفته اي پيداها و اي پنهانها.
اشکال دوم: اشکال تسلسل پیش می‌آید یعنی «همه انسان‌ها» شامل خود رسولان هم می‌شود، به اینصورت که می‌گوئیم ای تمامي انسانها و از جمله: اي رسولان آیا رسولی بر شما نیامد، دوباره به آن رسولان می‌گوئیم اي رسولان آیا رسولی بر شما نیامد و همینطور ادامه دار می‌شود و تسلسل پیش می‌آید.
جواب: جواب می‌دهیم که خود رسولان مخاطب أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ نیستند، پس تمامی انسان‌ها را می‌گیرد با استثناء خود رسولان. مثل كلام پيامبر(ص): زير آسمان راستگوتر از ابوذر يافت نمي‌شود شامل خود پيامبر نمي‌شود كه گمان شود ابوذر راستگوتر از پيامبر است.
شیخ طوسی هم نخستین پیامبران را مخاطب الم یاتکم رسل نمی‌داند زیرا مخاطب بودن آنان مستلزم امر محال و محظور بی نهایت بودن رسولان است. (تسنیم، ج۲۷، ص ۱۹۳ نقل از تیبان ج ۴ ص ۲۷۶).
اشکال: همین که رسولان استثناء شدند، مشخص است همه انسان‌ها مورد خطاب نیستند و معلوم است که یا معشر الجن و الانس نمی‌خواست تأکید روی همه انسان‌ها کند و ای جنیان و ای انسیان هر دو نوع مراد است و جن مقابل انس منظور است، نه انسانهاي در سايه.
جواب: بعضی اوقات كه کسی چیزی را می‌گوید عقل به عنوان قرينۀ متصله كنار همان عبارت می‌گوید که مواردی استثنا هستند، مثلا پیامبر جمله‌ای در وصف ابوذر فرموده است که آسمان سایه نیفکنده است بر راستگوتر از ابوذر. عقل مي‌گويد كه این جمله به اين معنا نيست كه ابوذر از پیامبر و حضرت علی هم صادق تر است. بلكه او نسبت به ساير صحابه صادق‌ترين است.
و یا در خبري كه شخصي از معصوم در بارۀ جملۀ پيامبر(ص) در بارۀ ابوذر و راستگويي امامان مي‌پرسد، حضرت از او مي‌پرسد که ماه‌های حرام کدام است؟ شخص جواب میدهد که رجب، ذی القعده، ذی الحجه و محرم. امام می‌پرسد پس ماه رمضان چه؟ آيا حرام نیست؟ آیا احترام بقیه ماه‌ها از ماه رمضان و شب قدر بیشتر است؟
بعد امام می‌فرماید: حرمت ماه های حرام نسبت به ماه های دیگر است نه نسبت به ماه رمضان. تا شخص نتيجه بگيرد كه راستگويي ابوذر نسبت به ديگران است نه نسبت به امامان.
سؤال: آیا منظور از رسل فرشتگان نیستند؟ جواب: خیر چون می‌فرماید «رسل منکم» یعنی از جنس شما و اگر فرشته‌ای می‌آمد برای ما حجت نبود و باید همین گرفتاری‌های ما را داشته باشد، البته فرشتگان در راستای وحی قرار می‌گیرند تا وحي را به پيامبر برسانند.
مثل (إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ) که مراد جبرائیل است که رسول است ولی رسول واسطه بین خداوند و پیامبر نه رسول مستقیم براي انسانها و از جنس انسان.
ادامه آیه: أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ …

آیا رسولانی از جنس خودتان نیامدند که پیوسته آیات مرا برای شما قصه کنند و پیوسته شما را از ملاقات چنین روزی انذار کنند؟ گفتند: [بله آمدند و حجت آوردند و حرف آنان را فهمیدیم و به گناه خود اعتراف مي‌كنيم؛بلكه] عليه خود شهادت می‌دهیم.
توضیح اين قسمت از آیه:
وظيفۀ پيامبران و از جمله پيامبر ما بيان آيات الهي و انذار از قيامت بوده است، نه چيز ديگري. ما اصلا دین را برای چه چیزی مي‌خواهيم؟ برای شناخت خدا و نجات از جهنم. وقتي به کسی مي‌گوییم: دين مي‌گويد: خدا را بشناس و ظلم نکن برای اینکه تو بايد متكامل شوي و حق ديگران را از بین نبری. وگرنه، جهنم می‌شوی یا جهنم مي‌روي. اینکه می‌گوئیم نماز بخوان چون اگر نخواندی، جهنم مي‌شوي یا مي‌گوييم: زکات بده و روزه بگیر که اگر مخالفت کردی جهنم می‌روی.
خب، اگر يكي از وظايف پيامبران تشكيل حكومت بود، چرا در آیه گفته نشد كه روز قیامت بر حکومت تشکیل ندادن عذاب مي‌شوید؟
مسئله‌ای که چندین دهه روی آن بحث هست از زمان مشروطه، مشروعه‌اي‌ها می‌گفتند باید حکومت الهي تشکیل داد و اول انقلاب هم علما مي‌گفتند: از وظایف ما همین تشکیل حکومت اسلامی است برای اجرای حدود الهی و براي به اجرا در آوردن عدالت. ولی اینجا كه آيه وظیفه رسولان را گفته، بحث تشکیل حکومت مطرح نشده است و اگر بحث تشکیل حکومت از نظر ديني ضروري بود باید گفته می‌شد اشتباه نشود بنده تشكيل حكومت را از نظر عقلي يا عقلايي لازم مي‌دانم نه از نظر عرفي.
بنده سال ۷۴ مقاله نوشتم که پیامبر اکرم در مدینه بعنوان حاکم از جانب خداوند نبود بلکه حاكم از جانب مردم بود و يكي از وظايف الهي پیامبر از سوي خدا تشکیل حکومت نبود.
کلیسا وظیفه حضرت عیسی را تشکیل حکومت می‌دانست كه معتقد بودند نتوانست تشكيل دهد و گفتند ما جانشینان حضرت عیسی می‌توانیم حکومت تشکیل دهیم و تشكيل دادند و هر کس مخالف با آن‌ها بود را مخالف با دين تلقي كردند و او را از بین می‌بردند و همین بود که قرون وسطی ایجاد شد که به دانشمندان بسیار ظلم کردند و نهایتا مردم علیه آن‌ها قیام کردند و آن‌ها را بر كنار كردند و به کلیسا بردند و حكومتي غير مبتني بر دين تشكيل دادند. حالا اگر در جامعه ما هم کسی معتقد به این حرف شود که علما وظيفۀ الهي تشكيل حکومت شرعی ندارند، بلکه حکومت امري عرفی است، متهم به سکولار می‌شود.
قهم بنده اين است كه خود پيامبر (ص) يا ائمه عليهم السلام دنبال تشکیل حکومت شرعي و ديني نبودند و آن زمان هم که حكومتي تشکیل دادند حکومت مردمی بود نه الهی. و دین افراد را مکلف به تشکیل حکومت نمی‌کند.
سؤال: آیا افراد بدون حکومت باشند؟
جواب: خیر ما معتقد به همچنین حرفی نیستیم بلکه حکومت را لازم می‌دانیم ولی مبنای تشکیل حکومت و دليل لزوم تشكيل آن، عقل و عرف است نه شرع. و اكنون سخنم اين است كه وظیفه حکومت عمل به قوانيني است نه اوامر شرع.
سؤال: آیات اجرای حدود الهی چه می‌شود؟
آیا حاکمی که می‌آید نباید احکام الهی را جاری کند؟
جواب: بعضی از احکام استقلالی هستند و بعضی از احکام آلی و ابزاری هستند، مثلا امر بمعروف از احکام آلی هست تا اینکه جامعه‌ معروف‌ها را انجام دهد، حال اگر جامعه‌ای معروف‌ها را انجام می‌دادند دیگر نیازی به آن نیست یا حکم دفاع، اگر کسی حمله نکرد نیازی به آن نیست. و بنده می‌گویم اجرای حدود هم از احکام آلی هستند تا ديگر جرمي اتفاق نيفتد. حال اگر در جامعه‌اي مجرم نبود يا مجازاتهاي قرآني جنبۀ بازدارندگي نداشت نبايد احكام حدود اجرا شود و باید فکر دیگری کرد و جایگزین مؤثري برايش داشته باشیم مثلا اگر شلاق جواب ندهد و بازدارنده نباشد باید راه های ديگری را جایگزین آن کرد.
متأسفانه کمتر فکری در مورد این مسائل شده است.

برچسب ها


0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.