هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
بسم الله الرحمن الرحیم
شنبه ۲۰ خرداد
آیه ۱۳۱ سوره انعام بررسي عبارات تسنيم
ذَٰلِكَ أَنْ لَمْ يَكُنْ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَىٰ بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ
گفتیم كه این آیه مرتبط با آیات قبل است ولی ارتباط آن چیست؟ دیگران چیزی گفتهاند ولی بنده قبول ندارم و چيز ديگري ميگويم و به هر حال بحث علمی است.
داشتیم تفسیر تسنیم را میخواندیم که در ذيل آيه در جلد 27 ص 207 نوشته است: محتوای آیۀ پیشین تعذیب تبهکاران در قیامت پس از سؤال و اقرار آنان به کفر بود. این آیه در حکم تعلیل محتواي آیه گذشته است و بیان میکند که هرگز خدا کسی را بی حجت بالغ هلاک نمیکند.
بررسي: آیۀ قبل میفرمود: (يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَٰذَا ۚ قَالُوا شَهِدْنَا عَلَىٰ أَنْفُسِنَا ۖ وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرینَ)
سؤال؛ (الم یاتکم رسل منکم) آیا تعذیب است یا پرسش؟
جواب؛ پرسش هست ولی چون در هنگام جواب، زود و مختصر پاسخ میدهند معلوم است مراحل آخر قیامت است، پس تعذیب بوده است.
اقرار هم هست ولي گفتیم به اقرار تنها کفایت نکنیم بلکه بالاتر از اقرار است، چون اقرار زمانی است که از کسی سؤال میپرسند کاری کردهای؟ جواب میدهد بله یا خیر، یک وقت اعتراف است و اعتراف بالاتر از اقرار است چون در آن شناختن اشراب شده است و یک وقت شهادت و گواهي است که شهادت بالاتر از اعتراف است.
در ادامه صاحب تسنيم نوشته: آیه در حکم تعلیل محتوای آیه گذشته است و بیان میکند که هرگز خدا کسی را بي حجت بالغ هلاک نمیکند.
بنظر بنده «ذلک» اشاره دارد به اینکه پرسش و پاسخهايي كه خداوند نقل کرد برای این است که به پيامبر(ص) بگويد: ای پیامبر، اینچنین نیست که پروردگار تو مردم را به خاطر ظلمشان كه از آن ظلم غافل بودهاند، هلاک کرده باشد؛ بلكه وقتي آنان را هلاك كرده است كه ظالم بودهاند و خودشان نيز به ظالم بودن خودشان توجه داشتهاند.
این آیه حجت بالغه را نمیفرماید بلکه این را میفرماید که قریه هايي که هلاک شدهاند، بخاطر ظلمشان است. و تازه در وقتی هلاک میکند که از ظلم نمودن خودشان نيز غافل نباشند یعنی دقیقا بفهمند که ظالم هستند و به ظلم خود ادامه دهند.
توضيح: بعضی وقتها انسان ظلم میکند ولی خودش نمیداند که ظالم است مثلا مردهای قدیم به خودشان و خانواده و حیوانات ظلم میکردند و اگر از آنها میپرسیدی چرا ظلم میکنید؟ میگفتند که بخاطر سختی زندگی است مثل مورچه که بهاران ذخیره میکند و زمستان چیزی دارد که بخورد اما بلبل ذخیره نمیکند و چیزی ندارد بخورد و از سرما میميرد و ما برای زنده ماندن باید همه کار کنیم و همه را به كار بگيريم. قدیم کودک باید کار میکرد و معنا نداشت بیکار بماند. و به هر حال مرد از ظلم خودش غافل بود، اما خدا میفرماید گروههای قبلی كه هلاك شدند میدانستند که نیازی نیست ظلم کنند ولی با آگاهی و از روي عمد و اختيار ظلم میکردند.
آیت الله جوادی آملی در صفحه ۲۰۶ نوشته: احتمال صحیح در معنای «بظلمٍ» این است که خدا هرگز فردی را ظالمانه عقاب نمیکند.
پس به نظر ايشان «بظلمٍ من الله» مراد است.
همان حرفی که در اصول دین میگوئیم خدا عادل است و ظلم نمیکند.
صفحه ۲۰۸ نيز هر دو احتمال را گفته که یک اینکه خدا ظالم نیست و یک احتمال دیگر اینکه خداوند افراد را بظلم خود افراد عقاب نمیکند تا وقتی که غافل هستند.
دومی قولی هست که بنظر بنده در اين آيه صحیح است و در امتهای گذشته خدا تنها افرادی را عذاب کرده که ظالم بودهاند و خودشان ميدانستهاند كه ظالم هستند و از ظلم خود غافل نبودهاند.
مثلا امام حسن علیهالسلام مگر با معاویه صلح نکرد ولی معاویه باز هم دست بردار نبود و عامل شهادت حضرت بود و ظلم خودش را میفهمید.
توجه: «لم یکن» ماضي است و دربارۀ امتهای گذشته است.
پس نظر بنده بهتر این است که «بظلم» مربوط به مردم باشد؛ چون آیه خطاب به پیامبر است «لم یکن ربک» گفته است و مخاطبش پیامبر است و نمیشود گفت که پیامبر در ذهنش این بوده است که خدا امتهای گذشته را ظالمانه و در حالي كه غافل بودهاند هلاک کرده است و خدا به پیامبر بفرمايد كه خير عذابشان ظالمانه نبوده است و در حال غفلتشان هم نبوده است.
به نظر بنده با توجه به مقام و علم پيامبر(ص) شاید درست اين باشد که اصلا در دستگاه خدا ظلم نیست و اگر هلاکتی براي اهل قريههايي بوده است به خاطر ظلم خودشان بوده است نه به خاطر ظلم خدا. و تازه خدا از سر لطف خود افراد را بخاطر ظلمشان تا وقتی که غافل از ظلمشان بودهاند هلاك نكرده است و وقتی که به ظلم خود توجه داشتند و ادامه دادند، عذابشان كرد.
صفحه ۲۰۹ آیتالله جوادی دعوای معتزله و اشاعره را از فخر رازي نقل و نقد كرده است ولي به نظر بنده اصلا اين آیه ربطی به ظلم خدا ندارد که این مباحث مطرح شود بلکه بحث آیه این است که قريههاي ظالم عذاب نشدهاند تا آگاه شدهاند و آيۀ 117 سورۀ هود كه نظير همين آيه است مربوط به ظلم خداست.
پس مشخص شد که آیه خطاب به پیامبر است و پیامبر میداند که خدا ظالم نیست، پس مراد ظالم بودن اهل قريه است.
نکته بعد اینکه آیتالله جوادی در ص 208 مطرح كرده كه توضيح كاملش اين است كه بعضی وقتها کسی که ظلم میکند خودش هم ظالم است و اینجا هم فاعل و هم فعل قبیح هستند كه اكثر موارد چنين است و اصطلاحا میگویند قبح فعلی و قبح فاعلی دارد، بعضی وقتها هم ممکن است قبح فعلی باشد ولی قبح فاعلی نباشد، مثل خسارتهاي انسان خواب به ديگران. و بعضی وقتها ممکن است قبح فاعلی باشد ولی قبح فعلی نباشد مثل دزدي از مال خود و ريختن در كيسۀ ديگران به خيال دزدي از كيسۀ ديگران و افزودن به كيسۀ خود.
در علم اصول به شخص كه قصد بدی دارد اما کاری که میکند خوب در میاد متجري ميگويند.
آیتالله ایزدی میفرمود دو نفر از شهری آرد خریدند که به شهر خودشان بياورند، وسط راه کنار درختی ايستادند که استراحت کنند یکی از آنها که زرنگ و بدجنس بود، گفت تا رفیقم خواب هست مقداری از آردهای او را برميدارم و در كيسۀ خودم ميريزم تا كيسۀ خودم بیشتر شود و همین کار را کرد بعد که آن یکی بیدار شد معلوم شد که گونیها را اشتباه گرفته بود و از گونی خودش ریخته بود روی گونی رفیقش، این شخص قبح فاعلی دارد اما اشتباه کرده در انتخاب گونی و قبح فعلي ندارد.
این موارد نادر هست اما وجود دارد، بیشتر هر وقت قبح فاعلی هست، قبح فعلی هم هست و با هم معمولا ملازم هستند، اینکه قبح فاعل نباشد ولي در ظاهر قبح فعلي باشد مثال میزنند به شخصی كه خواب بود و ماری از دهان او وارد بدنش شد، شخص دیگری که آنجا بود گفت اگر بیدارش کنم و بگویم که مار خورده است، ممکن هست از ترس بمیرد، پس بیدارش کرد و شروع کردن به زدن او و گفت این سیبها را بخور و پس از آن مجبورش كردبه دويدن، و دوباره او را زد تا اینکه بالا آورد و مار بیرون آمد، خب کسی که آن لحظه دارد کتک میخورد میگوید کار این شخص زننده قبح فعلی و فاعلی دارد اما پس از مدتي معلوم میشود که فاعل خوب بود. و همینطور بچههای قدیم وقتی بزرگ میشدند از دست پدرشان ناراحت نبودند اما زمان ما کارهای بعضی افراد میکنند که ظلم است ولی مردم کار او را ظلم نمیدانند و امر مشتبه میشود بر شخص که شاید كارم ظلم نباشد و کارم خوب است، خداوند اینقدر به این اشخاص فرصت میدهد تا بفهمند که ظالم هستند که مثال سکه و حواله و چاپ حوالۀ اضافي را زدیم که قبلا حمل سكه سخت بود و لذا آن را به افرادی میسپردند که از آن مراقبت کند كه امين التجار نام داشتند و آن شخص کاغذی به عنوان حوالۀ آن میداد و صاحب سكه هر جا آن حواله را میبرد قبول میکردند و مغازه دارها شب حواله ها را به پیش امین التجار میبردند و سکه تحویل میگرفتند، کمکم امین التجارها متوجه شدند که همۀ مغازه دارها هر شب نمیآيند سکه را تحویل بگیرند و سکههای زیادی پیش او میماند و كمكم او سکهها را به اشخاص دیگر قرض ميداد و كمكم با خود گفتند خب سکهها پیش ما و حواله ها دست مردم و خودم با پولها کار میکنم، حال شايد این امین التجار متوجه نبود که با اين كارش ارزش پول مردم كم ميشود و اين خیانت در امانت هست و آدم خوبی هم بوده است ولی الان دیگر همه متوجه سقوط ارزش پول شدهاند، شاید قبلا نمیفهمیدند. اما اكنون چاپ کنندگان پول و إعطا كنندگان اعتبار ميفهمند كه این کار ظلم است.
پس این ظالمانه است و قبح فعلی و فاعلی هم دارد.
آیتالله جوادی آملی صفحه ۲۰۸ میفرماید: «زیرا گرچه کار آنها ظلم فعلی است ولی چون غافل هستند خدا آنها را عذاب نمیکند یعنی گاهی عمل بد است ولی عامل بد نیست مانند خوابیدهای که به اشتباه ظرف کسی را بشکند. از این رو عمل غافل، ساهی و ناسی در همه موارد بد است، اما فاعل آنها بد نیست و اینجا قبح فاعلی نیست و فقط از جهت حق الناس ضامن است اما عذاب ندارد و زمانی هم کار بد است و هم فاعل آن یعنی شخص عالما و عامدا گناه میکند که جای عذاب است. بر این اساس در آیه فرمود که خدا اهل سرزمینی را عقاب نمیکند که از سر غفلت ظلم کردهاند».
شايد این احتمال چون از دید ايشان مواردش کم بوده است مورد قبول ايشان واقع نشده و احتمال ديگر را ترجيح داده است، اما بنده گفتم که این احتمال بهتر است و مواردش هم امروزه زیاد است. پول اعتباري و دادن اعتبار به اشخاص و ارز دیجیتال باعث شده که پول مردم آسیب ببیند، ممکن است فاعل آن هم نداند که آسيب ميزند اما این اتفاق فراوان میافتد.
برای یك عده از مراجعه کنندهگان مثال زدم که شما مثلا بازاری هستي و یخچال فروش، هستي. آخر سال ديدي هزينههاي زندگي را در آوردي و يك يخچال هم سود کردی. سال دوم هم یک یخچال سود كردي و همینطور تا ده سال ده تا یخچال سود بردی و سرمايهات شد 20 يخچال. اما سال یازدهم یكدفعه دیدي که یخچالها از ۲۰ تا شده 100 تا. اینجا میفهمي که یکدفعه بجای یکی 80 تا سود بردي و یك جای از کار اشکال دارد که قبول نکردند و گفتند: سود زياد به خاطر اين است كه طرف در بازار جا افتاده که سود بیشتر میبرد. مثال را عوض کردم و گفتم سال اول یک یخچال سود میبرد و سال دوم دوتا سود ميبرد که ۱۳ يخچال بشود تا شد سال سوم سه تا سود ميبرد، میشه ۱۶ تا و سال بعدی ۴ تا سود ميبرد و میشود ۲۰ تا يخچال و … و اما باز اگر یکدفعه در يك سال سرمايهاش نجومي بالا ميرود و مثلا از ۴۵ تا یخچال شد 450 تا یخچال. ميفهمد كه اين سود متعارف نيست. اینجا نشان میدهد که یکسری از مال های او برای او نیست.
حال چطور شده است؟ شايد مقداري رانت است، مقداري جنس دولتي و تعاوني است و عدهای هم پول خود را نزد او قرض میگذارند و ۱۰ درصد به آنها سود ميدهد، ولی سقوط پول ۵۰ درصد يا بيشتر است و سود پول براي او چندين برابر سقوط ارزش پول است. یا یك خانه کنار اتوبان میافتد و بسيار گران ميشود و خانۀ ديگري وسط خیابان ميافتد و نابود میشود. بله درست است که پول آن را میدهند اما دیگر ارزش خانه تو كه لب اتوبان است را ندارد.
سال ۷۴ مقاله «ربا در حالت تورم» را نوشتم و گفتم قرض دهنده ارزش پول قرض داده شده را طلبكار است نه عدد و رقمي را كه قرض داده است و برخي گفتند «عابديني» قائل به حلیت ربا شده است اما الان فهمیدهاند که حرفم درست بود و آنان اشتباه كرده بودند. به هر حال شاید دولتهای اول انقلاب این را نمیدانستند كه دادن اعتبار به افراد باعث سقوط ارزش پول ديگران ميشود ولي اكنون این را همه میفهمند و اگر الآن دولتی چنين كارهايي بكند ظلم عمدي و بدون غفلت کرده است. به هر حال امروزه ظلمهاي بسياري اتفاق ميافتد كه شايد در ابتدا بهرهبران از آن قصد بدي نداشتهاند ولي نتيجهاش شكاف طبقاتي شده است و ميشود كه قبح فعلي است و به مرور زمان قبح فاعلي هم اتفاق ميافتد؛ زيرا مال مفت خوردن شيرين است.