هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
بسمالله الرحمن الرحیم
تفسير یکشنبه ۲۱ خرداد پاسخ به چند پرسش
الف: تفاوت عذاب الهي و فتنه
سؤال پرسیده شده که خداوند افرادی را عذاب میکند که غافل نباشند، اما بعضی مواقع که عذاب میآید تر و خشک باهم سوزانده میشوند در سوره انفال آیه ۲۵ هم میفرماید(وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ) از آن فتنهای بترسید که تنها ظالمان را نمیگیرد بلکه غیر ظالمان را هم در برمیگیرد.
جوابی که دادیم گفتیم اینجا لحن آيه ماضی است و خدا میفرماید: آن امتهای قبلی را که عذاب کردیم اینطور نبود که اهل آن غافل باشند و اینها وقتی عذاب شدند که توجه داشتند که ظالم هستند، اما بعدي ها را چكار ميكند آيه ساكت است. و موضوع آيۀ 25 انفال فتنه است نه عذاب خدا. كه ذيل خود آيه توضيحاتش در تفسير سورۀ انفال آمده است.
ب: عذاب اقوام گذشته به خاطر ظلم آنان نه به خاطر شرك يا كفرشان
سؤالی دیگری را جواب دادیم که کسی پرسیده بود خب چه دلیلی دارد اصلا خدا کسی را عذاب کند، طرف دوست ندارد که ایمان بیاورد.
جواب دادیم که خدا افراد رو بخاطر اینکه مشرک بودند و مشرک ماندند عذابشان نکرد بلکه عذاب وقتی بود که جلوی تبلیغ پیامبر خودشان را گرفتند و پيامبران و مؤمنان به آنان را تهدید کردند که اگر دست برندارید شما را سنگسار میکنیم، پس ميخواستند مؤمنان را بکشند و جامعه را یکدست كافر و فاسد کنند و وقتی قرار شد که مؤمنان کشته شوند خداوند از وجود و بقاي آنها دفاع كرد و ظالمان را از بین برد، ولی آنقدر به آنها مهلت داد تا خودشان متوجه ظلم خود بشوند. در آن هنگام خداوند مؤمنان را از آن جامعه جدا كرد و كافران ظالم را هلاك كرد.
تعبیر آیه ( لم یکن ربک) بود که ماضي است. گفتیم با ( ما کان ربک) نزدیک هم هستند فقط فرقشان این است که (لم یکن ربک) یعنی سنت پروردگارت اینچنین نبوده است اما ( ما کان لربک یا ما کان لله) یعنی در شأن خدا نیست و وقتی گفته شود در شأن خدا نیست گذشته، حال و آینده را شامل میشود اما( لم یکن ربک) سنت سابق را میگوید، در سوره نساء آیه ۱۳۷ و ۱۶۸ میفرماید:
( إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلًا )
کسانی که ایمان آوردند و سپس کافر شدند و دوباره ایمان آورد وند و باز کافر شدند، اینجور نبود که خدا آنها را بیامرزد.
( إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَظَلَمُوا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ طَرِيقًا)
اینجا هم لم یکن ربک آمده است.
آیه ۱۳۱ سوره انعام؛
( ذَٰلِكَ أَنْ لَمْ يَكُنْ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَىٰ بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ)
گفتیم که ذلک به آیه قبل برمیگردد و ان لم یکن که اَنُّه بوده و ضمیر حذف شده است یعنی روش پروردگار تو چنین نبوده است که قریه ها را هلاک کند بخاطر ظلم مردم آن قریهها.
«مهلک» اسم فاعل و صفت مشبه هم هست. معنای ثبوت و استمرار کار هلكگري پروردگار؛ و چون در سياق نفي است، منفي است يعني روش مستمر پروردگار تو نابود كردن نبوده است.
ج: نيامدن عذاب الهي بر ظالمان در زمان ما به خاطر بقاي دين خدا و توانمندي مظلومان براي دفع ظالمان از خويش
سؤال؛ در امت آخرالزمان خدا چه کاری انجام میدهد؟
جواب؛ خداوند بخاطر انسان های خوبی که هستند مردم را عذاب نمیکند، سیل و زلزله اموری طبیعی است، عذاب نیست، جایی در معرض گسل بوده است از بین رفتهاند یا در مسیر سیل خانهای ساخته شده بود.
آیه ۳۳ سوره انفال میفرماید؛( وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ)
در شأن خدا نیست که در حالي كه تو ميان آنان باشي آنان را هلاك كند. (عذاب آنها بعد از بیرون آمدن پیامبر از مکه اتفاق افتاد، به اینصورت که لشکر راه انداختند و به جنگ بدر رفتند و خدا آنها را عذاب کرد.)
(وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ) و در شأن خدا نیست كه آنان را در حال استغفار عذابکند.
در نهجالبلاغه كلمات قصار شمارۀ 88 حضرت علی علیهالسلام فرموده:
دو چیز روی زمین باعث امان مردم میشد یکی وجود پیامبر بود و دیگری استغفار. حال که پیامبر از دنیا رفت، پیوسته استغفار کنید تا عذاب نشوید.
پس در زمان پس از پيامبر (ص) چون مردم خوب و اهل استغفار نيز وجود دارند و بخاطر استغفار آنها عذاب برداشته میشود.
الان که تورم در کشور بالاست، اگر کسی از دیگری قرض گرفت و بعد از یکسال بخواهد پس بدهد ارزش پول پایین آمده است و باید مابهالتفاوت آن را بدهد و یا بانک که خودش میداند پول مردم سقوط میکند و سود کمی با آنها میدهد و این ظلم است اما دیگر مثل قوم لوط و نوح و اقوام گذشته که عذاب شدندسودبرندگان از تورم عذاب نميشوند، چون آن زمانها مؤمنان خیلی کم بودند و توان مقابله با ظالمان و كافران را نداشتند و کافران میخواستند مؤمنان را نابود کنند و خدا از آنها دفاع کرد، اما بعد از هجرت پیامبر به مدینه مسلمانان آنقدر قوی شدند که بتوانند از خود دفاع کنند و خدا از آن زمان نيازي به معجزه و عذاب كافران نديد و دفاع از مؤمنان را به خود آنان سپرد. بنابراين چشم به راه عذابالهي براي کسی نباشید و باید با سلطان علم و فناوری پیوسته به مبارزه با ظالمان رفت و از حقوق خود دفاع كرد.
د: مشاركت در گناه متفاوت از ظالم بودن و عذاب شدن در دنيا
سؤال؛ داستان قوم ثمود که شتر را کشتند، چرا خدا همه آنها را عذاب کرد با اینکه کشنده شتر یک نفر بود؟
جواب؛ درست است کشنده یکی بود ولی بقیه به اینکار راضی بودند وبنابراين در گناه شریک بودند؛ اما عذاب آنها طبق آیه ۴۸ سوره نمل میفرماید؛ (وَ كانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ) در شهر نه گروه بودند که نقشه کشیدند برای ترور حضرت صالح قٰالُوا تَقٰاسَمُوا بِاللّٰهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مٰا شَهِدْنٰا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَ إِنّٰا لَصٰادِقُونَ ﴿النمل، 49﴾
آنها گفتند: «بیایید قسم یاد کنید به خدا که بر او [= صالح] و خانواده اش شبیخون می زنیم (و آنها را به قتل میرسانیم؛) سپس به ولیّ دم او میگوییم: ما هرگز از هلاکت خانواده او خبر نداشتیم و در این گفتار خود صادق هستیم!»
پس وقتی قصد جان پیامبرشان را داشتند خدا عذابشان کرد اما بخاطر کشتن شتر عذاب نشدند هر چند که همه در گناه آن شریک بودند.
به هر حال پس از آمدن پيامبر(ص) و زياد شدن مؤمنان، خودشان بايد با همت خود مشكلاتشان را حل كنند و شرّ ظالمان را از سر خود برطرف كنند، پس بايد عمل كرد و با صِرف دعا کردن کاری جلو نمیرود هر چند که خیلی خوب است اما باید با تلاش جلو رفت و برای مبارزه با ظالمان هم باید گروههای امربهمعروف و نهی از منکر راه انداخت، مخصوصا امربهمعروف مسئولین.
ه: تفاوت تفسير قرآن در زمان پيامبر با تفسير قرآن در زمان ما و علت آن
سؤال دیگری که مطرح بود این بود که آیا زمان پیامبر هم اینقدر پیامبر قرآن را تفسیر میفرمود و طولانی میشد، اگر اینطور بوده پس چرا گزارشی از آن نیست؟
جواب؛
۱؛ یکی اینکه جلسات تفسير و تبيين قرآن بوده است اما به این تفصیل نبوده، بلكه مختصر بوده است، تبیین از طرف پیامبر برای اصحاب صورت میگرفت که خدا قرآن هم میفرماید(لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ )
یکی از شاگردان بنده که از اهل سنت بود، میگفت ما ماه شعبان و رمضان برای مردم يك دوره تفسیر مختصر قرآن را میگوئیم.
بله اکثر مردم با تفسیر ۱۰ صفحهای در يك روز قرآن را میفهمند و نیاز به این تفسیرات طولانی ندارند اما تفسیر تخصصی برای خود مفسر و شاگردان خاص است که ورزیده شوند که شبهات جامعه را بتوانند جواب دهند، زمان پیامبر اگر کسی شبههای داشت خدمت پیامبر میرفت كه علمش از خدا بود و یا زمان حضرت علی خدمت حضرت میرسیدند که علمش بلاواسطه از رسول بود. حتی خود خلفاء ارجاع میدادند به حضرت علی(ع). و سائر ائمه هم وارث علم او بودند. اما الان ما آن علم را نداریم و باید با تفسيرهاي طولاني و جرّ و بحثها خودمان را مجهز كنيم. قبل از آمدن شبهه آیات را کامل بررسی کنیم تا پخته شویم و ياد بگیریم اگر کسی سؤالی پرسید بتوانیم پاسخ دهیم و باید تمام آیات را بدقت بررسی کنیم تا نکتههایی بفهمیم و پاسخگو باشیم و الّا به درد جامعه نمیخوريم.
۲؛ زمان پیامبر خیلی از آیات معنايش مشخص بوده و زمان ما مبهم شده است چون آن فضا و شرایط اكنون حاضر نيست، بسياري از آيات قرآن را در آن شرایط نزول مردم میفهمیدند اما زمان ما اینطور نیست. با يك مثال اين قسمت را توضيح ميدهم: زمان ما امام خمینی بود که آمد َو بعد از جریانات مفصل به بهشت زهرا آمد و فرمود: «من توي دهن دولت میزنم». آن زمان این جمله مشخص بود که این جمله برای دولت بختیار بود اما الان اگر این جمله برای نسل جدید نقل شود باید توضیح داده شود.
مثلا زمان پیامبر امنیت دست مردم بود. مردم خودشان ارتش و خودشان كشاورز و خودشان تأميين كنندۀ همه چيز بودند و اصلا «دولت» به معناي امروزی وجود نداشت. بلكه حاکم وجود داشت و دارالاماره بود نه فرمانداری، حجاز ۱۴۰۰ سال پیش با اروپای الان قابل مقایسه نیست.
۳؛ آن وقتی که آیات نازل میشد بعضی وقتها کلمهای کم یا زیاد داشت تا مردم خوب بفهمند، بعدا هر سال در ماه رمضان قرآن از سوي خدا ويرايش ميشد و قرآن ويرايش شده عرضه شده و نوشته شده و براي ما مانده است كه قيودي از آن توسط خود خدا حذف شده است تا ماندگار باشد. بله، این ویراستاری از سوی خدا بود برای اینکه قرآن برای همه زمانها و مکانها مفيد باشد.
ادامۀ بحث تفسيري: تفاوت آيۀ مورد بحث با آيۀ 117 سور. هود:
(ذلِكَ أَنْ لَمْ يَكُنْ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرى بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها غافِلُونَ)
گفتیم این آیه را آیتالله جوادی اينگونه تفسير فرمود كه خدا ظالمانه هلاک کننده قریه ها نیست. بنده گفتم خیر «بظلم» به مردم میخورد و معناي آيه اين است كه خدا قريههاي طالم را در حالي كه غافلند عذاب نميكند.
یکی از دلائلی که آیتالله جوادی برای فهم خودشان آورده است این آیه ۱۱۷ سوره هود است که خدا میفرماید؛(وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَىٰ بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ)
و آنجا «بظلمٍ» را باید را به خدا بزنیم.
در حالي كه در آيه سوره هود «واهلها مصلحون» است و افراد مصلح ظلم نميكنند، وقتی اهل آن مصلح باشند پس پروردگار ظالمانه آنها را هلاک نمیکند. اما در بحث ما میشود آيه را دو گونه معنا کرد و از جمله گفت: پروردگار تو بخاطر ظلم آنها، عذابشان نمیکند ولی آیه ۱۱۷ سوره هود تک معنایی است.
حالا اگر بظلم به خدا ربط داده شد، بحث اشاعره و معتزله مطرح میشود ولی اگر به قریه برگشت دیگر این بحث ها نیاز نیست.