سوره انعام آيه هاي 135 و 136 تاريخ 3تير 1402

سوره انعام آيه هاي 135 و 136 تاريخ 3تير 1402

بسم‌الله الرحمن الرحیم
شنبه ۳ تیر ۱۴۰۲
تكميل مباحث گذشته و مقداري از بحث‌هاي آيه 136:
از مباحث قبلی بحث تفاوت اراده و مشیت باقي ماند، آیا این دو لفظ مترادفند که گاهی گفته می‌شود «اَرَدتُ» و گاهی گفته می‌شود «شِئتُ» و یا با هم تفاوت دارند؟
لفظ اراده عجیب است، حتی کتاب هم در مورد آن نوشته شده است. در کتاب « معجم فروق اللغویه» تفاوت اراده با 15 لغت دیگر بررسی شده است، فرق بین اراده و اختیار، اراده و اصابت، اراده و تمنی، اراده و شهوت، اراده و انتقام، اراده و مشیت و…، در ص 35 در بارۀ تفاوت اراده و مشيت حدود 5 صفحه مطلب نوشته است. از جمله: «اراده جایی به کار می‌رود که وقتش وسيع باشد يا نباشد اما مشیت جایی به کار می‌رود که وقتش وسيع نباشد». همچنين نقل کرده که «اراده عزم بر فعل يا ترك پس از تصور غايت مترتب بر آن است و اخص از مشیت است؛ زيرا كه مشيت ابتداي عزم بر فعل است. و نسبتش به اراده نسبت ضعف به قوه و گمان به جزم است؛ زيرا گاهي انسان مي‌خواهد ولي به خاطر منعي عقلي يا شرعي آن را اراده نمي‌كند. اما اراده هر وقت كه ايجاد شد مسلما فعل ايجاد مي‌شود.
گاهي مجازا يكي به جاي ديگري به كار مي‌رود. ارادۀ خدا به چيزي همان ايجاد آن است.»
پس از آن در بيش از 5 صفحه مطالب ديگري بيان كرده است كه ادامه دادنش ذهن را خسته و از ادامۀ تفسير باز مي‌دارد.
سؤال؛ اکثر آیات تفسیرهاي احتمالی دارند، آیا سرانجام معلوم می‌شود کدام حرف خدا بوده یا اینکه تا ابد به همین منوال می‌ماند و در اين صورت حکمت و فایدۀ نزول آیه چه می‌شود؟
پاسخ: آیات قرآن هر كدام یک يا چند مطالب یقینی دارد که روشن است و معمولا از آنها زود مي‌گذريم؛ زيرا از ترجمه روشن مي‌شود و تفاسير هم گفته‌اند. لذا به سراغ نكات ديگر آيات می‌رویم. مثلا از «انه لايفلح الظالمون» به راحتي مي‌فهميم كه ظلم بد است لذا از اين مي‌گذريم و به دنبال مطالبي مي‌رويم كه يقيني نيست و در ذهن احتمالاتي هم‌عرض آن وجود دارد كه در برخي موارد يكي از آنها صحيح و بقيه غلط است، اگر چه ما صحيح را ندانيم و در برخي موارد در آينده صحيح بودن يكي از احتمالات روشن مي‌شود. احتمالات ديگري نيز در آيات هست که نمی‌دانیم آيا صحت و بطلانش ظاهر می‌شود يا خير؟ شاید براي هميشه مجمل بماند و ظاهر نشود و خدا خواسته اين گونه بگويد و تعمدي در مجمل گويي بوده است.
مثلا آیۀ وضوء هم شستن از بالا به پایین را شامل می‌شود، هم برعکس آن را. همچنين هم مسح پا و هم شستن پا را شامل مي‌شود. به خلاف مسح سر که مسح بودنش روشن است. برخي از اين امور اختلافي را قرآن عمدا واضح نگفته است و شايد براي برخي از آنها وضوحي هم وجود نداشته باشد که مثال می‌زدیم به سکه‌هایی که از زیر خاک در آورده شده است و عدد روی آن معلوم نیست چه عددی هست، ۱۰۰ یا ۲۰۰ یا ۳۰۰ هست، که دندانه آن پاک شده است که در واقع یکی درست است یا ۱۰۰ هست یا ۲۰۰ یا ۳۰۰ كه ما نمی‌دانیم و اگر زمان جلو رود و دستگاه‌های پیشرفته‌ای بیاید، شاید تشخیص آن آسان شود، اما بعضی وقت‌ها سکه‌های زیر خاکی اصلا عددی نداشته است و ما ندانسته تخمین زده‌ايم كه فلان عدد است، در اين صورت هر چه هم علم پيش رود نمي‌تواند عددي بيابد يا عدد صحيح را بيابد؛ زيرا اصلا عددي وجود نداشته است.
در قرآن هم همینطور است بعضی وقت‌ها آیات وجهی دارند که ما بلد نیستیم و در آينده يا روز قیامت ظاهر می‌شوند و بعضی وقت‌ها خود خدا می‌خواهد که آيه چند وجهی باشند. پس وقتی نمی‌دانیم ذیل هر آیه احتمالات را می‌گويیم و رد مي‌شويم و گفتیم ثمرۀ تكثير احتمالات این است که کسی حق ندارد دیگری را كه به احتمال ديگر چنگ زده است، تخطئه يا تکفیر کند و با او بجنگد.
در امور اعتقادی هم همینطور؛ چندين امر اعتقادي وجود دارد و هيچكدام هم براي همگان بدیهی نیست، همۀ آن احتمالها را می‌شود گرفت و دین حرف همۀ آنها را بر مي‌تابد و دیگران بدون دلیل با هم نزاع می‌کنند.
آیه ۱۳۶ سوره انعام
وَجَعَلُوا لِلّٰهِ مِمّٰا ذَرَأَ مِنَ اَلْحَرْثِ وَ اَلْأَنْعٰامِ نَصِيباً فَقٰالُوا هٰذٰا لِلّٰهِ بِزَعْمِهِمْ وَ هٰذٰا لِشُرَكٰائِنٰا فَمٰا كٰانَ لِشُرَكٰائِهِمْ فَلاٰ يَصِلُ إِلَى اَللّٰهِ وَ مٰا كٰانَ لِلّٰهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلىٰ شُرَكٰائِهِمْ سٰاءَ مٰا يَحْكُمُونَ ﴿الأنعام‏، 136﴾
و [مشركان] سهمی از آنچه خداوند از زراعت و چهارپایان آفریده، برای او قرار دادند؛ [و سهمی برای شريكانشان] پس گفتند: «این مال خداست!- به دروغ- و این [هم] مال شرکای ماست!» [شاهد اينكه سهم خدا دروغكي بود اينكه] آنچه مال شرکای آنها بود، به خدا نمیرسید؛ ولی آنچه مال خدا بود، به شرکانشان میرسید! چه بد حکم میکنند!
تفصيل آيه: اول برداشتهاي عادي و قابل فهم همگان
وَجَعَلُوا لِلّٰهِ؛ و براي خدا قرار دادند.

چه کسانی قرار دادند؟ پاسخ ابتدايي: مشرکان قرار دادند. همانطور که قبلا هم بود در آیه ۹۱ «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ» نشناختند حق خدا را، چه کسانی نشناختند؟ مشرکان. یا آیه ۱۰۰ «وَجَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ الْجِنَّ» براي خدا شريكاني از جنيان قرار دادند. چه کسانی قرار دادند؟ مشرکان. و یا آیه ۱۰۹ «وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ».به خدا سوگند خوردند. چه كساني سوگند خوردند؟ مشركان. پس اين آيات یکی یکی ويژگي‌هاي مشركان را توضیح می‌دهد تا اینجا که مي‌گويد: «وَجَعَلُوا لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ» فاعل «جعلوا» مشرکان است، مشركان قرار دادند برای خدا.
«ذَرَأَ» کتاب التحریر و التنویر ج7 ص 71 می‌فرماید؛ اَنشاَ شیئاً و کَثَّرَهُ، چیزی را ایجاد کرد و زیاد کرد یعنی به تولید انبوه رساند و اطلاق شده بر اِنماء یعنی رشد دادن چون انشاء چیزی، تکثیر و انماء آن است.
مرحوم مصطفوی در کتاب التحقیق ج3، ص۳۲۷ می‌فرماید؛ اَنَّ الاصلَ الواحد فی هذه الماده هو البسط و البث بعد الایجاد، اصل واحد در اين ماده گسترش دادن و پخش کردنِ پس از ايجاد است. یعنی ذرء مرحله بعد از خلق و تكوين است. خدا اول خلق می‌کند بعدا برء بعدا تصویر و بعدا ذرأ می‌کند.
خلاصۀ این آیه این است که مشرکان پس از رسيدن كامل به محصول، سهمی برای خدا قرار داده‌اند و سهمی براي بت‌ها قرار داده‌اند بعدا در وقتی که نیاز بتها زياد می‌شده از سهم خدا به بت‌ها می‌دادند اما هيچگاه از سهم بت‌ها به خدا نمی‌دادند و آيه می‌فرماید «سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ» بد حكمي مي‌كنند. پس معناي ساده و عام پسند آیه روشن شد و ترجمه این بود که برای خداوند از زراعت و چارپایانی که خود خدا آفریده است سهمي قائل شدند و به پندار خویش چنین مدعی شدند که این برای خداست و [سهم ديگري قرار دادند و گفتند: این برای بتان ماست]. آنگاه در عمل آنچه كه سهم بتانشان بود به خداوند نمی‌رسيد ولی آنچه سهم خداوند بود به بتانشان می‌رسيد. چه بد حکم می‌کنند كه به قانون خود نوشته هم عمل نمي‌كنند.
مرحلۀ دوم بحث: اینجا باید بحث کنیم كه چطوری شد كه براي خدا نصيبي قرار دادند؟ چرا براي خدا نصيبي قرار دادند؟
بعضی وقت‌ها اینطور است که رهبران مكار مشركان، در وقت فراواني محصول به باغ و بستان شخص وارد می‌شوند و می‌گويند: اكنون كه خدا به شما اين همه چيز داده است مقداري از آن را نمی‌خواهی برای خدا قرار دهی؟ صاحب باغ كه محصولات فراون و بيش از انتظارش را مي‌بيند، می‌گوید که مثلا ۱۰ درصد برای خدا. بعد آن مكاران دوباره با انواع ترفندها می‌گويند: برای همسایگان و آشنایان يا براي معبد يا… چیزی قرار نمی‌دهی؟ باز صاحب مال پاسخ می‌دهد که مثلا ۱۰ درصد هم برای آن‌ها. در اینجا آن رهبر مكار است که ذهن مالدار را به این سمت می‌برد که نصیب قرار دهد، پس طبق اين تحليل مشرکان دو دسته‌اند؛ مشرکان رهبر و مشرکان پیرو. مشرکان رهبر وقتی می‌بینند که مثلا تجارت طرف سود خوبی داد، خود را به تاجر مي‌رسانند و می‌گویند: برای خدا سهمي قرار بده و سهمی از او می‌گیرند. و اين گونه آيه با آیات قبل مرتبط می‌شود که گفتیم مشرکان مكر كننده و زیرکی داریم که با حيله ظلم می‌کنند و آيه دنباله مباحث قبلی است. يعني با مكر ظالمان، مشركان درآمددار براي خدا و براي بتها سهمي قرار دادند و سهم خدا مكري است كه آنان زدند وگرنه همه يا بيشتر سهم خدا را براي خودشان برمي‌دارند و نام خدا بهانه است.
احتمال هم هست كه خود مشرک وقتي می‌بیند که حاصل خوبی دارد، کشاورزی و دامپروری خوبی دارد، خودش به ذهنش می‌آید که مثلا۱۰ درصد برای خدا و ۱۰ درصد برای بت‌ها قرار دهد، ولي اين دومي ضعيف است و نفس بخيل انسان خود به خود به اين فكر نمي‌افتد.
به هر حال تا اینجا مرحله قراردادن سهم است كه یا خود طرف قرار می‌دهد یا دیگری او را به قرار دادن سهم تشويق مي‌كند. بعد از قرار دادن سهم مرحله پرداختن و گرفتن سهم است که یا خود کشاورز يا دامدار، سهم را می‌برد و تحويل مي‌دهد و اینجا «صیرورت» می‌شود که مرحله تحویل دادن است نه اینکه قانونی باشد که به آن عمل نشود.

توضیح؛ بعضی وقت‌ها مردم با قانونی كه وضع می‌شود موافق نيستند و هر طوري كه بتوانند به آن عمل نمی‌کنند و فقط مواقعی که مأمور و جریمه باشد عمل می‌کنند مثلا شهرداری قانون وضع می‌کند که جایی خانه نسازید ولی شهروند تخلف مي‌كند و مخفيانه و شبانه می‌سازد، این وضع قوانینی است که مردم دوست ندارند. پس ممکن است قانون جعل شود اما به صیرورت نرسد مثلا قانون مالیات برای خانه‌های لوکس که درصد بسیار کمی از مالیاتش وصول شده است. اما اینجا که آيه می‌گوید «و جعلوا» به قول تفسير «التحریر و التنویر» صَیَّروا هم در درون آن بوده و طبق آن قرارداد عمل می‌شده است. یا مثلا صدراسلام هرکس مسلمان می‌شد واقعا نماز می‌خواند اما الان شاید طرف مسلمان باشد و بداند كه نماز جزء دين است و وقت هم داشته باشد و با اين حال نماز نخواند. اما مشرکان اينگونه نبودند و جعل واقعی داشتند و به آن عمل مي‌كردند.
چه وقت برای خدا قرار دادند؟ زمانی‌که درآمد خوبی داشتند و مثلا گندم بسیار خوبی داشتند و خیلی خوشحال بودند، در این مرحله برای خدا قرار دادند و فوری هم به قرار خود عمل کردند. اما سران مكر اين قرارداد را محكم نگه داشتند و در سالهاي بعد و حتي در سال قحطي به سراغ آنان رفتند و سهمها را طلب كردند كه بحثش خواهد آمد. ان شاءالله.
سؤال: چرا سهم خواهي از كشاورزي و دامداري؟
پاسخ: در صدر اسلام و در آن محيط عربي آنچه که رشد می‌کرد حرث و انعام بود، حرث عبارت است از محصولات زراعي از قبيل گندم، جو و شامل ميوۀ درختان مثل خرما و انگور هم می‌شود و انعام به گاو و گوسفند و شتر مي‌گفتند. «مِنَ الْحَرْثِ وَالْأَنْعَامِ» حرف «مِن» برای بیان است که کشاورزی و دامپروری را می‌گوید، امروزه ممکن است شخصی که ساختمانی بسازد اگر ۵۰ درصد سود کند خوشحال می‌شود اما اگر ۲۰۰ درصد سود کند خیلی بیشتر خوشحال می‌شود، در این موقع اگر متوليان دين به او بگویند خمس مالت را بده، قبول می‌کند چون سود خیلی زیادی کرده است چند برابر بالاتر از انتظاری که داشت.
پس برای زمانی است که خیلی سود زیادی می‌کردند و خوشحال بودند مثلا ۱۰ درصد را خالصانه برای خدا قرار می‌دادند، تا اینجا بحثی نیست و از اینجا به بعد مشکل ساز است و یک جمله محذوف است، يعني متوليان بعد از آن چند درصدي هم سهم –نانوشته- براي خود يا بتكده قرار مي‌دادند و آن را به زیرکی از شخص می‌گرفتند؛ زيرا بت‌ها را تمیز می‌کنیم و جابجا می‌کنیم و يا نزد بتها آبرو داريم و دعا مي‌كنيم يا… اما اين قسمت كه سهمي را براي غير خدا قرار مي‌دادند را آیه به صراحت نگفته است، چون آنان هم رسمی نمی‌گفتند، که برای بت‌ها هم نصیبی قرار دهید، چرا نمي‌گفتند؟ چون اگر صريح مي‌گفتند شايد مردم قبول نمی‌کردند که برای بت سهمي قرار دهند ولی این مشرکان مكار بصورت زيركانه با اسم خدا شروع مي‌كردند و با زيركي سهم غير خدا را هم می‌گرفتند و این از دنباله آیه فهمیده می‌شود که «فَقَالُوا هَٰذَا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَهَٰذَا لِشُرَكَائِنَا»
پس در قسمت اول آيه با صراحت سهمي براي شرکاء قرارداده نشد اما در هنگام برداشت يا تقسیم سهام مشركان گفته‌اند كه اين هم براي شريكانمان.
«فَمَا كَانَ لِشُرَكَائِهِمْ فَلَا يَصِلُ إِلَى اللَّهِ وَمَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلَىٰ شُرَكَائِهِمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ».
از سهم بت‌ها به خدا نمی‌رسيد اما از سهم خدا برای شرکاء قرار می‌دادند و اینجاست که خدا می‌فرماید: حکمي كه مي‌كنند بد است.
در تاریخ گفته می‌شود که بعضی قبائل این‌کار را می‌کردند اما قرآن نمی‌خواهد در مورد اين يا آن قبیله بگوید، حکمی را می‌گوید که تا ابد بماند.
الان هم هست که خیلی از بزرگان که خمس می‌گیرند بسیار مواظبند که ذره‌ای از آن را در موارد شخصی خود مصرف نکنند، در مقابل عده‌ای هم‌ هستند که بي‌پروا خمس را مصرف شخصی می‌کنند. البته تفاوت خمس و زكات با سهمي كه مشركان قرار مي‌دادند اين است كه خمس و زكات را خدا قرار داده است و آن سهم را خود مشركان يا متوليان زيركشان قرار مي‌دادند.
خاطرۀ جالبي را جناب دکتر صالحی متخصص و جراح ارتوپد از حاج علي منتظري نقل کرد. او گفت که در دوران كودكي خانه ایشان نزدیک خانه حاج علی منتظری بود و به آنجا رفت و آمد مي‌كرد. روزي گفتند آقای مطهری قرار است بیاید. خانۀ حاج علي خشتی بود و بدون كاه‌گل. مثل اینکه آقای مطهری اعتراض كرده بود که چرا در این مکان زندگی می‌کنید؟ چرا آن را تعمير يا تكميل نمي‌كنيد؟ حاج علي دست آقای مطهری را گرفت و به زیرزمین برد و ما هم دنبال ایشان رفتیم و آنجا دو سه گونی پول نشان داد و گفت اينها هست ولي خمس مردم است، من حق ندارم بردارم و برای خودم مصرف کنم، امرار معاش من از راه کشاورزی خودم است.

خاطرۀ ديگر: سال اول که جز روحانیون حج بودم شايد سال 1370 شمسي مي‌ديدم از کسانی که خیلی فتاوای مشکلی برای حج داشتند مرحوم آیت الله منتظری بود. به ذهنم آمد که اگر خود ایشان به حج مشرف شود که ببیند چطور است، از بسياري از احتياط ها دست بر‌مي‌دارد، به ایشان پیشنهاد کردم که حج برود. گفت: پول ندارم، گفتم: با بعثه صحبت می‌کنم که شما را به حج ميهمان كند. یکمرتبه مثل برق گرفته‌ها نگاه تندی به من کردند و گفتند: یعنی با پول بیت المال به حج بروم؟!
پس ببینید وقتی در زمان خودمان از مصرف كنندگان خمس بدگویی می‌کنیم منظور اشكال به آدم‌های پاک‌دست، نیست.
مردم مخلصانه سود به دست می‌آورند و خمس می‌دهند ولی یک وقت دست افرادی می‌افتد که مصرف شخصی می‌کنند و اسراف مي‌كنند.
بله آنچه که برای خودشان يا بت يا شريكانشان بود از آن هیچ چیزی به خدا نمی‌رسید و آنچه برای خدا بود به بت‌ها می‌رسید و واقعا بد حکمی می‌کردند.

برچسب ها


3 1 رای
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.