هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
به نام خدا آن مهرگستر آن مهربان
حدود ۲۰ جلسه از آیات ۱ تا ۸ این سوره تفسیر شد، اما در عمق وجودم از آنچه بیان می‌کردم راضی نبودم، یعنی می‌دیدم که گفتۀ مفسران و بیان شأن نزول‌ها در باره این آیات خیلی به دل نمی‌چسبد.
امشب نکته جدیدی به ذهنم آمد که با شما در میان می‌گذارم تا دربارۀ آن فکر کنید و نظر دهید.
به نظر بنده آیات ۱ تا ۸ با هم مرتبط و همگی درصدد بیان یک واقعه هستند و چون در آن واقعه بزرگان از صحابه و شايد خلیفه دوم نقش به سزایی داشته و به نحوی مقصر بوده‌اند، و يكي از اركان آن واقعه وليدبن عقبه بوده است، دست به دست هم داده‌اند و آن واقعه را مخفی كرده‌اند. بله آنان براي مخفی نمودن فساد بزرگشان، آیات را از هم جدا کرده‌اند و برای هر کدام یک شأن نزول نچسبي بیان کرده‌اند و به هر حال بحث اصلی گم شده است و همانْ گمشده، امروزه مشکل اصلی ماست و تفسیر دقیق آیات و عمل به آن راهگشای مشکل امروز ما و دوای درد ماست.
به عنوان مقدمه اگر تاریخ صدر اسلام را بخوانیم، می‌بینیم که خلیفه دوم در موارد متعددی از پیامبر (ص) می‌خواهد که فلان مسلمان خطا کار را مجازات کند و به قتل برساند.
ایشان خیلی به مجازات کردن مسلمانان خطا کار اصرار داشته است، از جمله می‌توان به پيشنهاد كشتن عبدالله ابن ابي (السيرة النبويه لابن هشام، جلد 3-4 ص 291 و 293) ماجرای حاطب این ابی بلتعه (همان ص399) و ماجرای اسلام آوردن ابوسفیان (همان ص402 و 403) و … ، اشاره کرد و در تمامی این موارد پیامبر (ص) ایشان را توصیه به آرامش می‌کرد و به صورتی دیگر مشکل را حل می‌نمود و بعد به او گوشزد مي‌كرد كه اين كار بهتر از كشتن بود.
اکنون به نظر می‌رسد در قضیه ولید بن عقبه، با نقشۀ او و بي‌توجهي و احساسي بودن عُمَر، عمر جمعیت فراوانی را با خود همراه کرده و آنان برای مجازات گروهی از مسلمانان بی‌گناه که در مورد آنان گزارش غلط داده شده بود، اصرار داشتند و با صدای بلند اطراف خانۀ پیامبر شعار می‌دادند و تلاش می‌کردند که آن حضرت را در مقابل عمل انجام شده قرار دهند و ایشان با ماندن در حجره مي‌خواسته صبر كند تا خبرهاي ديگري برسد تا برايش يقيني شود كه بني المصطلق تخلف كرده‌اند. اما مسلمانان از روي احساسات پاك احساس تكليف مي‌كردند كه بايد با بني المصطلق بجنگند و به همين دليل با صدای بلند از پشت حجره‌ها آن حضرت را مخاطب قرار داده ندای جنگ جنگ تا …، به راه می‌انداختند و شاید لباس رزم پوشیده و آماده جنگ بودند و فریاد می‌زدند تو نيز لباس رزم بپوش و از خانه بیرون بیا.