سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
پس از چند روز گروهي از بني المصطلق نزد پيامبر آمدند و از پيامبر پرسيدند كه چرا نمايندۀ شما نيامد و با سخناني كه رد و بدل شد معلوم شد که گزارش وليد دروغ و مغرضانه بوده است و مسلمانان فهميدند، آن گروهی را که تصور میکردند گنهکار هستند اصلا خطایی مرتکب نشده بودند و تنها یک گزارش غلط و مغرضانه از یک مأمور فاسق و همچنين احساساتي بودن گروهي از مسلمانان، نزديك بوده كه یک جنگ خانمان سوز به پا كنند.
پس از روشن شدن دروغ بودن گزارش مأمور، خداوند برای آرام کردن هميشگي احساسات افراد احساسی و از دور خارج کردن احساسات جنگ طلبانه، آیات اول سوره حجرات را نازل کرد و فرمود:
يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا لاٰ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اَللّٰهِ وَ رَسُولِهِ وَ اِتَّقُوا اَللّٰهَ إِنَّ اَللّٰهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿الحجرات، 1﴾ يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا لاٰ تَرْفَعُوا أَصْوٰاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ اَلنَّبِيِّ وَ لاٰ تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمٰالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لاٰ تَشْعُرُونَ ﴿الحجرات، 2﴾
اي مسلمانان رأی و نظر خود را بر رأی و نظر خدا و رسولش مقدم نیندازید و صدایتان را برای به کرسی نشاندن رأی و نظرتان بالا نبرید.
به هر حال این آیات، مشخصات يك قصه و يك قضیه را بیان کرده است به طوری که همه کسانی که در آن زمان بودند فهمیدند که چه کار بدی کرداند، ولی چون جمعيت بسيار زيادي بودند و بعدا به خلافت رسیدند به نفعشان برد که این قضیه را مخفی کنند و همین کار را هم کردند.
بیان واقعه آنگونه که به ذهن بنده میرسد:
پیامبر(ص) ولید را به سوي بنى المصطلق فرستاد. وی به جاي اينكه به سوی آنان برود، به خاطر اينكه از قبل نزاع یا کنیهای با آنان داشت، با خود فكر كرد كه اكنون زمان خوبي براي انتقام از آنان است، به همين جهت با زمینه چینیهایی به پیامبر(ص) و مسلمانان گزارش داد که آن قبیله از اسلام برگشتهاند و با آن سرستیز دارند و طوري قضيه را داغ و احساسي كرد كه گروهی از مسلمانان احتمالا به ریاست عمر بن خطاب مردم را تحریک کرده تا به جنگ قبیله بنی المصطلق بروند.
این افراد احتمالا دارای یک یا چند ویژگیهای ذیل بودند که تحریک شده و رهبری فردی خشن مثل عمر بن خطاب را در این واقعه پذیرفته بودند:
الف) آنان تازه مسلمانان احساسی بودند که هنوز چند صباحی از اسلام آوردنشان نگذشته بود و هنوز خُلْق و خوی دوران جاهلیت را داشتند که جنگ اولین گزینه روی میز آنان بود.
ب ) آنان مسلمانانی بودند که از جنگهای گذشته صاحب مال و منال شده بودند و لذا از جنگ خوششان میآمد.
ج) آنان مسلمانانی ترسو بودند که در جنگ با مشرکین، توان خودنمایی نداشتند، ولی در جنگ با قبیله کوچکی که توان دفاعی قوی نداشت، میتوانستند خودی نشان دهند.
د) آنان منافقانی بودند که از حوادث اطراف جنگ بنى المصطلق که قبلا صورت گرفته بود و ماجرای آن در سوره منافقین و نور آمده است، خسارت دیده و آبرویشان رفته بود و اکنون میخواستند با این کار ضربهای به بني المصطلق و مسلمانان و اسلام بزنند.
ه . وليد كه آتشبيار معركه بود با آنان در جاهليت نزاع داشت و اكنون زمينه را براي انتقام مناسب ديده بود.
دعوت به تقوا و تأکید بر شنوا و دانا بودن خداوند در آیه اول با این توطئه هایی که بیان شد سازگار است وگرنه پيش از پيامبر( ص) نشستن یا برخاستن یا نهی ارشادی را رعایت نکردن، نه نیاز به ترغیب مطلق به تقوا دارد نه تهدید به این که خداوند شنوا و دانا است.
بله اگر آنان جلساتی گرفته باشند و در آن صحبت کرده باشند که لشکري انبوه راه می اندازیم و رسول خدا (ص) را با عمل انجام شده مواجه می کنیم، دستور به “اتقوا الله” جا دارد. و همچنین جا دارد به آنان گفته شود. خداوند حرف های جلسات خصوصی شما را میشنود و به نقشه های شما علم دارد.
اما اگر نهي «لاتقدموا» براي نهي از جلوی پیامبر ( ص) راه رفتن يا قبل از ایشان نشستن باشد با ذیل آیات هماهنگ نیست.