سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
برای شنیدن فایل صوتی جلسه اول درس علم رجال وارد لینک زیر شوید:
↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓
متن پیاده شدۀ جلسه اول درس علم رجال
در ابتدا باید توجه داشت که در صدر اسلام نوشتن احادیث صد سال ممنوع شد و با توجه به اینکه در زمان عمر تودۀ مردم موافق حکومت بودند و حکومت هم اقتدار داشت و با ادعای اخلاص، منع روایت کرد و روایات را سوزاندند در چنین شرائطی حدیثی باقی نماند.
حال واقعا اگر صد سال حدیث نقل نشود چه اتفاقی میافتد؟ اصلا اگر 20 سال بین نقل یک حرف فاصله بیفتد فراموشی حاصل میشود و عملا نمیتوان به چیزی اعتماد کرد. در آن زمان اگر هم حدیثی منتقل شده به صورت مخفی بوده است.
بد نیست مثالی بزنم. آقای خمینی وقتی وارد ایران شد در بهشت زهرا سخنرانی کرد و میلیونها نفر آن را شنیدند ولی الآن اگر بخواهم آن صحبتها را بنویسم شاید دو خط بیشتر نتوانم بنویسم.
به هر حال شعار عمر، «حسبنا کتاب الله؛ كتاب خدا برايمان كافي است» بوده است. از آن طرف عدهای مثل حضرت علی(ع) این را قبول نداشتند ولی سیطرۀ عمر موجب شد که «حسبنا کتاب الله» اجرا شود و سنت به درستی منتقل نشود.
مثلا در زمان ما سیطره با کسانی است که میگویند انرژی هستهای میخواهیم. حال اگر کسانی با این امر مخالف باشند اصلا صدایشان به جایی نمیرسد و کاری نمیتوانند بکنند. در زمان صدر اسلام هم نسبت به انتقال حدیث کسانی که منع حدیث کردند دست بالا را داشتند.
حتی جالب است بدانید که عمر در موردی بدرقۀ شخصی که قصد رفتن برای تبلیغ اسلام داشت رفته بود و در بدرقه به او توصیه کرده بود مواظب باش به آنجا که میروی مردم را به حدیث مشغول نکنی.
با این حرفها عملا فاتحۀ حدیث خوانده است. البته ما با حسبنا کتاب الله مخالفیم ولی در عمل همین اتفاق افتاد.
با توجه به همین نکات متوجه باشید که اگر ما در بحثهای تفسیری یا فقهی گفتیم فلان حدیث به درد نمیخورد ناراحت نشوید چرا که این امر یک واقعیت انکار ناپذیر است.
حالا آیا با این حرفها همۀ احادیث را باید کنار گذاشت؟
جواب این است که خیر. به هر حال گروه کمی که با خلیفه مخالف بودند یا امثال ائمۀ اطهار برخی احادیث را مینوشتند. پس افرادی که پیرو خلیفه نبودند توانستند برخی احادیث را بنویسند.
پس نوعی نوشتن اجمالی از احادیث وجود داشته است و مثلا حضرت علی(ع) یا حضرت زهراء(س) نوشتههایی داشتهاند.
نکتۀ مهم دیگری که باید به آن اشاره کنم این است که اکنون نویسنده زیاد است یعنی بالاخره بسیاری از افراد میتوانند بنویسند ولی واقعا در زمان صدر اسلام چند درصد توان نوشتن داشتند؟ جالب است که تا صد سال پیش که چندان دور نیست تنها علماء توان نوشتن داشتند. پس بعید است در صدر اسلام بیشتر از 5 درصد توان نوشتن داشته باشند. تازه آنها که نوشتن میدانستند بیشتر به حکومت راه پیدا میکردند و راه پیدا کردن به دستگاه حکومت نیز خودش فیلترهایی دارد و باید نوشتن بر طبق درخواست حاکم باشد.
البته کسانی هم بودند که نوشتن میدانستند ولی به حکومت وارد نشدند ولی این عده کم بودند که در بین شیعه وجود داشتند.
به هر حال نوشتن در بین شیعه وجود داشته است ولی محدود بوده است. پس سلسلۀ نوشتن در بین شیعه منقطع نبوده ولی به هر حال در حد متواتر نیست بلکه در حد خبر واحد و حداکثر مستفیض است.
نکتۀ بعدی این است که با وجود نوشتن باز مشکل دیگری هست و آن اینکه نویسنده ممکن است اصلا اشتباه مطالب را شنیده باشد و در نتیجه کلمۀ گفته شده غیر از کلمۀ نوشته شده باشد.
پس اهل سنت که اصلا سلسلۀ متصل ندارند. در بین شیعه هم که متصل بوده کم بوده و تازه همانها نیز صد درصد قابل اعتماد نیست و با اشتباهاتی همراه است.
و اما برای حل این مشکلات کاری انجام شد و آن اینکه وقتی شاگرد نسخهای را از گفتههای استاد مینوشت آن نسخه را به استاد ارائه میداد تا استاد صحت آن را تأیید میکرد. برخی هم کار دیگری میکردند و آن اینکه نوشتن را بر عهدۀ کاتب میگذاشتند و سپس آن نوشته توسط استاد یا شاگرد تصحیح میشد و اگر برخی نسخهها توسط استاد تصحیح نمیشد اعتبار خود را از دست میداد.
نکتۀ دیگر اینکه بعضا نسخهای به دست کسی میافتاد و آن شخص عمدا یا از روی اخلاص کم و زیاداتی در نسخهها إعمال میکرد.
به هر حال اگرچه شیعه نسبت به اهل سنت در ماندگاری احادیث جلوتر است ولی در همان نیز تحریفاتی هست چون احادیث شیعه پیوسته در معرض تحریف قرار داشته است که عدهای آن احادیث را کم و زیاد بکنند.