درس علم رجال – جلسه دوم

درس علم رجال – جلسه دوم

برای شنیدن فایل صوتی جلسه دوم علم رجال کلیک کنید:

↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓

جلسه دوم درس علم رجال

متن پیاده شدۀ جلسه دوم درس علم رجال

مطالبی که در این جلسات در مورد علم رجال می‌گویم یا جایی نیست و یا به صورت متفرق است و با این صحبت‌ها نگرش جدیدی به علم رجال پیدا خواهید کرد.

بحث اصلی بر سر این است که احادیث موجود در دست ما تا چه اندازه ارزشمند است؟ آیا واقعا این احادیث حرف امام است؟

به نظر من در مورد اعتبار احادیث حتی باید بررسی کرد که شخص سؤال کننده چه روحیه‌ای دارد چرا که امام چه بسا طبق همان روحیه، جواب می‌دهد و نتوان آن جواب را یک جواب عام برای همه در نظر گرفت.

باید توجه داشت که در امر حدیث، برخی امور عقلائی داریم و برخی امور تاریخی و باید هر دو را مدّ نظر قرار داد.

به عنوان مثال سؤال کننده مهم است و ممکن است به هر سؤال کننده‌ای به گونه‌ای جواب داده شود. مثلا ممکن است مخاطب وسواس باشد و جواب امام مخصوص او باشد.

همچنین گوینده ممکن است حرف را درست بگوید ولی شنونده اشتباه متوجه شود. بارها شنیده‌ایم که در روزنامه‌ها مطلبی از قول شخصی می‌نویسند ولی خود آن شخص تکذیب می‌کند.

این بدان دلیل است که شنونده با توجه به روحیات خودش به گونه‌ای برداشت کرده است که منظور گوینده نبوده است.

به خصوص در زمان‌های قدیم ضبط صوت نبوده است و تنها فهم شنونده ملاک بوده و در نتیجه احتمال خطا در آن وجود دارد.

نکتۀ دیگر این است که یک کلام وقتی واسطه بخورد ارزشش کم می‌شود. اینکه ما مستقیما مطلبی را بشنویم یا اینکه واسطه نقل کند مثل هم نیستند. تازه هر چقدر این واسطه‌ها بیشتر شود اعتبار کمتر می‌شود.

حال جالب است اولین کتاب حدیثی کافی است که در طبقه 9 است و تا پیامبر(ص) هشت واسطه دارد و در نتیجه اعتبار حدیث را کم می‌کند.

تازه در اهل سنت کار خراب‌تر است چرا که صد سال منع حدیث داشته‌اند.

پس احادیثی که اهل سنت دارند صد سال از آن گذشته است و در نتیجه پاک و پاکیزه نیست و به همین خاطر کلمات نقل شده در آنها سَبُک است بر خلاف کلمات نقل شده در شیعه که تمیزتر است.

به عنوان مثال نهج البلاغه یا صحیفۀ سجادیه کلمات بسیار زیبایی دارند بر خلاف کتاب صحاح اهل سنت. پس اگر احادیث شیعه 20 درصد بوی کلمات پیامبر(ص) را می‌دهد از اهل سنت 2 درصد است.

با خواندن احادیث اهل سنت کاملا عرفی بودن را می‌فهمیم که بوی کلام رسول الله(ص) را نمی‌دهد.

نکتۀ بعدی که ندیدم جایی گفته باشند این است که افراد با سواد در جزیرة العرب خیلی کم بودند. تازه آنها که می‌نوشتند نیز بعضا با غلط می‌نوشتند. شاهدش این است که نوشته‌های قرآن که از آن زمان به ما رسیده است خیلی اشتباه دارد. پس با سوادهای آن زمان به این معنا نبوده که خیلی علم داشتند بلکه کلیاتی از نوشتن را می‌دانستند.

حال کسانی که دنبال نوشتن حدیث بوده‌اند، از طرفی خیلی انگشت شمار بوده‌اند و از طرف دیگر خیلی فداکار بودند چرا که باید کار و کاسبی خود را کنار می‌گذاشتند تا بتوانند حدیث بنويسند چون نوشتن حدیث کار آسانی نبوده است و نیاز به تلاش زیاد داشته است. نباید فراموش کرد که برای اینکه یک کتاب مستند باشد شاگرد باید به استاد عرضه کند و همین کار به راحتی نبوده است.

پس افرادی که در کار نوشتن حدیث بودند افراد با سواد عادی نبودند بلکه افراد خاصی در بین اهل علم و با سوادها بودند که تَبَحُّر خاصی داشتند که بتوانند شیرۀ کلام را بنویسند نه فضولات را و از طرف دیگر کلام ائمه فصیح و بلیغ بود و نویسندگان احادیث تا جایی که ممکن بود آن کلام فصیح و بلیغ را نگه می‌داشتند.

و اما در بین احادیث ما مواردی هست که راویان از ائمه می‌پرسند ما مضمون کلام شما را می‌رسانیم. آیا این اشکال دارد؟ و ائمه می‌گویند اشکالی ندارد.

حال آیا این حرف صحیح است؟ در مورد خود ما معمولا اجازه نمی‌دهیم مضمون، نقل شود چون با مضمون، مراد گوینده رسانده نمی‌شود. بنده در مواردی حتی اجازه نمی‌دهم خود کلامم نقل شود چرا که ممکن است انسان صحبتی بکند که مراد جدی‌اش نباشد. می‌گویند آیت الله بروجردی گفته است اگر در طول مسیر حرفی زدم خیلی به آن اعتناء نکنید بلکه آنچه سر درس می‌گویم ملاک است.

من حتی سر درس نیز به خاطر اینکه صحبت‌های مختلفی می‌شود آن را ملاک قرار نمی‌دهم بلکه آنچه نوشته‌ام ملاک است و آن را قبول دارم.

با این صحبت این سؤال پیش می‌آید که چرا ائمه گفته‌اند مضمون کلام ما نیز درست است؟

به نظر من چنین می‌آید کسانی که کلام امام را می‌نوشتند بسیار دقیق بودند و وقتی مضمون را نقل می‌کردند واقعا درست فهمیده بودند و اگر شک و شبهه‌ای داشتند اصلا نقل نمی‌کردند.

با این صحبت‌ها متوجه شدیم تنها ثقه بودن راویان احادیث ملاک نیست بلکه خوش‌فهمی و اینکه دقیق مطلب را بنویسد نیز ملاک است.

اینکه برخی می‌گویند فلان فرد راستگو است و می‌شود به کلامش اعتماد کرد صحیح نیست چرا که علاوه بر راستگویی چیزهای دیگر مثل فهم درست و نقل درست نیز ملاک است. مثلا زراره جزو راویانی است که قابل اعتماد است چرا که مضمون را واقعا از امام دریافت می‌کرده و نقل می‌کند.

 جالب است برخی راویان مثل مُعلّی بن خُنيس اگر چه انسان خوب و انقلابی بوده ولی احادیثش مورد قبول قرار نمی‌گیرد چرا که فقیه نبوده است. او انسان مبارزی بود ولی اینکه بتواند کلام امام را به درستی منتقل کند این چنین نبوده است.

البته این نکته را فراموش نکنیم که امروزه به دلایلی حافظه‌ها بسیار کم است ولی در زمان‌های قدیم حافظۀ افراد خیلی بهتر بوده است و چه بسا با یک دور شنیدن یک قصیده آن را حفظ می‌کردند.

اهل سنت نیز وقتی می‌خواهند اعتبار احادیث خود را اثبات کنند از همین طریق عمل می‌کنند و می‌گویند اگرچه کتابت حدیث نبوده ولی حافظان روایات بوده‌اند و روایات را حفظ می‌کردند.

این مطلب اگر چه تا اندازه‌ای درست است ولی به هر حال طبق توضیحاتی که دادیم قابل اشکال است.

در مجموع واسطه داشتن، ننوشتن، فقیه نبودن هریک به اندازه‌ای از اعتبار حدیث می‌کاهد.

جالب است برخی می‌گویند قرآن را نمی‌فهمیم و باید سراغ احادیث رفت ولی به نظر ما ارزش حدیث اصلا به اندازه قرآن نیست.

به همین خاطر به قول شیخ انصاری حدیث را تنها در عمل می‌توان اخذ کرد نه در اعتقاد.

برای اعتقاد حدیث متواتر یا خبر واحدی که محفوف به قرائن قطعیه است نیاز است. پس با روایت نمی‌توان چیزی را به صورت صد درصد اثبات کرد.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات