درس علم رجال – جلسه چهارم

درس علم رجال – جلسه چهارم

برای شنیدن فایل صوتی جلسه چهارم درس علم رجال از احمد عابدینی وارد لینک زیر شوید:

↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓

جلسه چهارم درس علم رجال

متن پیاده شدۀ جلسه چهارم درس علم رجال:

جالب است بدانید خیلی از مسائلی که در اینجا پیرامون احادیث می‌گوییم را خیلی از افراد نگفته‌اند. حال یا لازم ندانسته‌اند و یا به ذهنشان نرسیده است. البته با توجه به نو بودن این مباحث سعی کنید اشکال بگیرید تا بحث پخته‌تر شود.

به هر حال به نظر من می‌رسد که ائمه در پاسخ به افراد، حالات شخصی آنها را در نظر می‌گرفته‌اند و با توجه به آن حالات جواب داده‌اند.

مثلا ممکن است یک شخص وسواس از امام سؤال کند که طبیعتا جوابی که امام داده است متناسب با همان فرد است. پس نباید همۀ جواب‌های امام را قضیۀ حقیقیه دانست. طبق این حرف کار سخت‌تر می‌شود چرا که برای فهم یک روایت باید حتی احوال شخصی راویان را بدانیم.

حتی باید نحلۀ فکری راویان را بدانیم چون این چیزها نیز در فهم روایات بسیار کمک می‌کند.

در نقل روایات مدارس مختلفی وجود داشته است مثل نحلۀ عقلی یا نحله تعبدی که هریک از اینها سبک خاصی در نقل و فهم روایات دارند.

همچنین اینکه ناقل حدیث عالم باشد یا جاهل، باز در فهم روایت مؤثر است. شخص عالم به ریزه‌کاری‌های صحبت‌های امام توجه دارد و بر روی کلمه کلمۀ امام توجه دارد.

به عنوان مثال ممکن است حکومتِ وقت برای فلان موضوع، لفظ خاصی بکار می‌برده ولی امام اصرار دارد لفظ دیگری بکار ببرد که نکته‌ای را برساند.

به هر حال نحله‌های فکری متعددی در زمان ائمه وجود داشته و هر لفظی که امام بکار می‌برده دلالت خاصی داشته است. پس نباید ساده از کنار این مباحث گذشت.

و اما از این بحث‌ها که بگذریم بحث مهم دیگری مطرح است و آن اینکه بر فرض کلامی از امام صادر شده است آیا حجت است یا نه؟

به عنوان مثال کلمات آيت الله خمینی در کتاب صحیفه نور جمع شده است ولی آیا تمام سخنان ایشان حجت است که حتما باید در هر زمان و مکانی اجرا شود؟

جواب این است که در عین اینکه نباید از کنار این کلمات به سادگی عبور کرد ولی اینگونه نیست که در هر صورتی حجت باشد.

حال امام صادق(ع) حتما سخنانش بیشتر قابل اعتناء است ولی با این حال آیا کلام امام صادق(ص) حجت است یا نه؟

معمولا علماء می‌گویند فعل و قول و تقریر معصوم حجت است ولی به ذهن من می‌رسد که خدشه‌ای به این حرف وارد است و آن این است که آنچه حجت است سنت پیامبر(ص) و ائمه است و سنت یعنی راه و روشی که همیشه و مدام آن را انجام می‌داده‌اند یا گفتاری که دائما آن را می‌گفته‌اند. همچنین اگر در مقام بیان حکم خدا باشند حتما حرف و قولشان حجت است ولی اینکه در هر صورتی حجت باشد برای من محل اشکال است. مثلا اگر تنها در یک مورد حرفی زدند یا کاری کردند نمی‌توان به راحتی از آن سنت فهمید.

یا حتی اگر در مورد مباحات حرفی زدند یا کاری کردند آن نیز حجت نیست مثلا فرض کنید امام خرما دوست داشته باشد یا در جایی گفته باشد ادرار شتر بهتر از شیر شتر است. چنین مواردی را نمی‌توان حجیت مطلق داد بلکه چه بسا مربوط به لحظات خاص باشد مثل اینکه در وسط بیابان جز ادرار شتر چیزی نباشد.

نباید فراموش کرد که پیامبر(ص) و امام غیر از اینکه حجت خدا هستند انسان معمولی نیز هستند و ممکن است از این باب بگویند از فلان چیز خوشم می‌آید یا خوشم نمی‌آید و این حرف را نمی‌توان به عنوان حجیت شرعی گرفت.

همچنین فرض کنید پیامبر(ص) شخصی را با سبیل‌های کشیده دیده باشد و از نوع سبیل‌های او خوشش نیاید. حال آیا می‌توان گفت این سبک از سبیل، کراهت داشته باشد؟

پس نمی‌توان هر حرفی از پیامبر(ص) و ائمه صادر شد، سنت دانست.

البته اینها چیزهایی است که به ذهن من آمده است نه اینکه بگویم صد درصد درست باشد. پس باید در مورد این مطالب مباحثات فراوان صورت گیرد.

البته این حرف من مؤیداتی نیز دارد از جمله در حکمت نهج البلاغه آمده است:

وَ سُئِلَ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ الرَّسُولِ (صلی الله علیه وآله) “غَيِّرُوا الشَّيْبَ وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ”؟
فَقَالَ (علیه السلام): إِنَّمَا قَالَ ذَلِكَ وَ الدِّينُ قُلٌّ، فَأَمَّا الْآنَ وَ قَدِ اتَّسَعَ نِطَاقُهُ وَ ضَرَبَ بِجِرَانِهِ؛ فَامْرُؤٌ وَ مَا اخْتَارَ.

و سؤال كردند از آن حضرت از مفهوم گفته رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: «موى سپيد را تغيير دهيد و خود را شبيه يهود ننماييد» پرسيدند، آن حضرت فرمود:
پيامبر اين سخن را وقتى فرمود كه شمار اهل دين اندك بود، اما امروز كه سفره اسلام گسترده شده، و استوار و پابرجا گشته، مرد است و اختيارش.

مثال دیگر هروله است که برای آن چند حکمت بیان می‌کنند از جمله اینکه در این قسمت هاجر می‌دویده است. برخی دیگر گفته‌اند مسلمانان که در زمان حج با حضور مشرکان اندامی ضعیف داشته‌اند پیامبر(ص) به آنها گفته است در این قسمت که در دید مشرکان بوده است حالت دویدن داشته باشید تا قوی به نظر بیایید.

حال با وجود این حکمت، آیا باید در هر زمانی هروله کرد؟

پس باید احکام عرفی را مورد توجه قرار داد و گفت اگر احکام عرفی تکرار نشد نمی‌تواند در هر صورتی حجت باشد.

پس تا اینجا دو نکته گفتیم:

یکی اینکه حالات راوی باید در نظر گرفته شود و دیگر اینکه قول و فعل و تقریر معصوم معلوم نیست در هر موردی حجیت داشته باشد.

و اما نکتۀ دیگر اینکه برای اعتبار یک حدیث، باید آن حدیث به معصوم برسد و واسطه‌ها باید همگی معلوم باشند.

حال در امور روزمرۀ ما اگر یک خبر دو واسطه خورد آیا مورد قبول قرار می‌گیرد؟ طبیعی است که وقتی دو یا سه واسطه خورد کم‌کم از اعتبارش کم می‌شود و هر چقدر واسطه‌ها بیشتر شوند اعتبار کمتر خواهد شد.

حال فرض کنید حدیثی مثل احادیث کافی با 9 واسطه به معصوم برگردد. در اینجا واقعا چقدر می‌توان به آن حدیث اعتبار داد؟ تازه این حرف در مورد کافی است که معتبرترین کتاب شیعه است. اگر در کتاب‌های دیگر آمده باشد که تازه اوضاعش بدتر است.

ان شاء الله در جلسه آینده این بحث را ادامه خواهیم داد.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات