هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
برای شنیدن فایل صوتی جلسه ششم درس علم رجال وارد لینک زیر شوید:
↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓
متن پیاده شده جلسه ششم درس علم رجال:
جلسه ششم درس علم رجال
توضیح دادیم یکی از بحثهایی که در مورد روایات مورد توجه قرار نگرفته است بحث حالات راوی است که در فهم حدیث بسیار مؤثر است. نباید فقط ثقه یا غیر ثقه بودن راوی را بررسی کرد. به عنوان مثال اینکه راوی در کدام خط سیاسی است بسیار مهم است مثلا امروزه برخی از کسانی که طرفدار خط حکومت هستند بسیار بر روی حجاب حساساند ولی چه بسا بر روی غیبت حساس نباشد. همین افکار در نقل احادیث میتواند مؤثر باشد.
همچنین اینکه راوی در کدام مدرسه درس خوانده است مثلا در مدرسه قم بوده یا نجف یا … در بحث روایات بسیار اهمیت دارد.
میخواهم بگویم برای شناخت یک راوی نباید فقط نگاه کرد که مثلا نجاشي يا کشی گفته است او ثقه است یا نه.
همچنین دانستن جوّ و فضای بیان روایت نیز بسیار اهمیت دارد. مثلا ممکن است گفته شود اگر در برخی روایات، تشدیدی در امر پوشش است مربوط به جوّی است که اصلا پوششی در کار نبوده است و فامیل همه لخت به حمام میرفتند نه اینکه آن روایات را بیاوریم و برای امروزه نیز استفاده کنیم.
به هر حال روایات بر عکس قرآن، بیشتر قضایای خارجیه هستند و در نتیجه حتما باید به جوّ صدور روایات توجه داشت.
و اما معمولا برای ما گفته شده که سنت عبارت است از فعل و قول و تقریر معصوم ولی بنده نسبت به این حرف مناقشه دارم چرا که سنت به روش مستمر گفته میشود. پس اگر در روایتی «قال الصادق» آمده بود نمیتوان از آن سنت فهمید. بله اگر «کان یقول» آمده بود یا بدانیم امام در مقام بیان احکام شرعی بوده میتوان از آن سنت فهمید.
میتوان یک قاعده درست کرد و گفت برخی قضایا، قضایای کلیه هستند که عقل درک میکند مثل اصل عدالت. حال اگر روایتی نقل شد که با عدالت سازگار بود از باب عدالت میتوان به آن خبر عمل کرد. ولی اگر نسبت به عدالت هماهنگ نبود نمیتوان به راحتی به آن استناد کرد و آن را حجت دانست.
بله میتوان به عنوان اينكه احتمالا سخن یک بزرگ است، به آن توجه کرد ولی اینکه به عنوان حجت به آن نگاه شود، خیر. به هر حال اگر پیرامون موضوعی تنها یک روایت داشته باشیم به نظر من نمیتوان از آن سنت فهمید.
دقت کنید که برای ما سنت ملاک است. حال اگر با این سختگيريها سنت بسیار کم باشد ما مقصر نمیشویم.
مطلب دیگر اینکه اگر راوی، روایتی نقل کند که فاصلۀ زمانی آن زیاد باشد باز درجۀ اعتبار آن کم میشود مثلا فرض کنید من بگویم 30 سال پیش آیت الله منتظری چنین گفتند. در اینجا به خاطر این فاصله زمانی ممکن است کلام، به طور دقیق منتقل نشود.
تازه اگر واسطههایی نیز در این میان باشد باز اعتبار خبر کمتر میشود. بله چنین نقلی قابل اعتناء هست ولی درجۀ حجیتش کمتر است.
قدیمیترین کتابی که داریم کتاب «کافی از مرحوم کلینی» و «من لا یحضره الفقیه از شیخ صدوق» است. بین کلینی تا پیامبر(ص) 9 واسطه است. حال چقدر احتمال دارد که این واسطهها به اشتباه نقل کرده باشند؟
تازه این مطلب مربوط به وقتی است که واسطهها مشخص باشند و همۀ واسطهها معلوم الحال باشند. اگر همۀ اینها درست باشد با توجه به نکاتی که تا اینجا گفتهایم به نظرم در حدّ 20 درصد يك حديث قابل استناد به معصوم است. حال اگر در این بین واسطهها بریده شوند و مثلا یک واسطه معلوم نباشد دیگر اعتناء به آن روایت کلا خدشهدار میشود.
این نکته نیز فراموش نشود که برخی راویان از اساس دروغگو بودند، يعني پول میگرفتند تا حدیث بسازند. اینکه من میگویم روی منبر زیاد بر روی روایات مانور ندهید به خاطر همین مطالب است.
اینها همه مشکلاتی است که وجود دارد.
و اما مشکل دیگر این است که احادیث دچار تغییر خط شد چرا که احادیث به خط کوفی بود و وقتی میخواستند خط را تغییر دهند بسیاری از کلمات عوض شد.
به خصوص اینکه در خطّ کوفی نقطه نبوده است. به عنوان مثال در مورد روز وفات حضرت زهراء(س) معلوم نیست که 75 روز بعد از رحلت پیامبر(ص) بوده یا 95 روز؛ مشكلش این بوده که بر روی کلمۀ خمسة و تسعین وقتی نقطه نباشد، خمسة و سبعین نیز ممکن است خوانده شود.
خود این نکته نیز باز قدری از اعتبار احادیث میکاهد.