هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
با کلیک بر روی لینک زیر میتوانید فایل سخنرانی احمد عابدینی با موضوع اصالت صلح در اسلام را گوش دهید:
↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓
متن پیاده شدۀ این سخنرانی:
اصالت صلح در اسلام
سخنرانی استاد احمد عابدینی در جمع گروهي از فرهیختگان
نمیدانم چرا ما باید راجع به اصالت صلح در اسلام صحبت کنیم؟ دینی که نامش از از ریشۀ «سِلْم» که به معنای صلح و سازش است گرفته شده ، شعار اسلام، سلام است، در نماز که عبادت روزانه است هر مسلمان حداقل 40 بار واژۀ «رحمت» را بکار میبرد، در اولین آیات نازل شده حرف از علم و قلم و اکرم بودن پروردگار زده شده است، چنین دینی را نمیشود جنگ طلب نامید و اگر در جایی جنگ بوده از روی ناچاری بوده است.
حضرت محمد(ص) با همین چیزها کار خود را شروع کرد و طرف مقابل بود که جنگ طلب بود و آنها مسلمانان را تهدید و شکنجه میکردند و جالب است مسلمانان با اینکه میتوانستند امثال ابوسفیان را ترور کنند ولی هیچ گاه چنین نکردند تا اینکه مسلمانانها هجرت کردند و هجرت آن زمان در قالبِ فرار بود و آنها خانه و کاشانه را گذاشتند و به حبشه يا مدینه گريختند.
پیامبر(ص) زمانی که به مدینه رفت با گروههای مختلف قرارداد صلح بست تا هیچ کس به دیگری تعرض نکند. این هم مؤید دیگری برای صلح طلبی اسلام است.
به هر حال وقتی مسلمانان هجرت کردند باز مکیها دست بردار نبودند و لشگرهایی به سوی مدینه بردند و به جنگ مسلمانان رفتند و در چنین شرائطی مسلمانان مجبور به جنگیدن و دفاع شدند.
در جنگ بدر وقتی مسلمانان و مشرکان مقابل هم قرار گرفتند پیامبر(ص) جلو آمد و صحبت کرد و گفت شما مکی و همشهری ما هستید. اگر من بد هستم عربهای دیگر مرا از بین میبرند و اگر من پیروز شدم و ماندم باز به نفع شماست.(فخلّوني و العرب). (مجمع البيان مجلد2 ص527، ذيل آيات 9 تا 14 سورۀ انفال، قسمت «تمام القصة»)
با این حرف برخی مثل عتبه و شیبه متمایل به پیامبر(ص) شدند ولی امثال ابوجهل آنها را دوباره برگرداندند.
پس دفاع پیامبر(ص) در اطراف مدینه از روی اضطرار بود و تا جایی که میشد میخواست آنها را از جنگ منصرف کند ولی آنها جنگ کردند و شکست خورند و خودشان برای سال دیگر قرار گذاشتند و دوباره در احد آمدند و در احد پیروز شدند و باز وعده کردند که دوباره بیایند و بدر صغری را راه بیندازند که البته به دلایلی نيامدند.
بعد از آن نیز جنگ احزاب را به راه انداختند که آن نیز برای مسلمانان دفاعی بود.
پس از آن مسلمانان تصمیم گرفتند به عمره بروند و برای این سفر تنها سلاح مسافر بردند تا معلوم باشد برای جنگ نمیروند ولی مشرکان مانع شدند و جلو آنها را گرفتند و مسلمانان راه خود را کج کردند و به سمت حدیبیه رفتند و پس از تنشهاي فراواني كه ايجاد كردند و پيامبر(ص) با درايت تمام آنها را مديريت كرد، کار به صلح حدیبیه کشید و پیامبر(ص) چنان امتیازاتی داد که حتی گروهی در پیامبری ایشان شک کردند. و وقتي امتياز دهي تمام شد و مواد صلح مشخص شد در وقت نوشتن نيز ایشان حاضر شد بسم الله الرحمن الرحیم نوشته نشود و اسم رسول الله را خودش پاک بکند. یکی از مفاد پیمان این بود که اگر مسلمانی به مکه رفت لازم نیست مکیان، او را تحویل دهند ولی اگر از اهل مکه مسلمانی به مدینه آمد مسلمانان باید او را تحویل دهند. همچنین قرار شد با اينكه مسلمانان مُحرِم شده بودند و براي خروج از احرام راهي جز أعمال حج نيست، آنان آن سال به عمره نروند بلکه برگردند و سال بعدی بیایند.
پس هر چیزی – غير تغيير دين و اساس آن- كه میخواستند پیامبر(ص) کوتاه آمد. این یعنی صلح خواهی.
و اما در آیات قرآن نیز صلح بسیار است:
جالب است که خدا در بحث زن و شوهر از تعبیر «و الصُّلحُ خیر» استفاده کرده است. به این آیه توجه کنید:
وَ إِنِ امْرَأَةٌ خٰافَتْ مِنْ بَعْلِهٰا نُشُوزاً أَوْ إِعْرٰاضاً فَلاٰ جُنٰاحَ عَلَيْهِمٰا أَنْ يُصْلِحٰا بَيْنَهُمٰا صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللّٰهَ كٰانَ بِمٰا تَعْمَلُونَ خَبِيراً ﴿النساء، 128﴾
و اگر زنی از ناسازگاری شوهرش، یا روی گردانیاش بترسد، بر آن دو گناهی نیست که با یکدیگر صلح کنند، [گرچه به چشم پوشی زن از بخشی از حقوقش باشد.] و [در حقیقت] صلح و آشتی بهتر است. و بخل، نزد نفوس [آدمیان] حاضر است [به این خاطر هر یک از دو زوج در عفو و گذشت و سازش و ادای حقوق ديگري بخل می ورزند]. و اگر [شما شوهران] نیکی کنید و [از سرکشی و ناسازگاری نسبت به زنان] بپرهیزید [از ثواب و پاداش حق بهره مند میشوید]؛ یقیناً خدا همواره به آنچه انجام میدهید، آگاه است.
همچنین در سوره انفال آمده است:
وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهٰا وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللّٰهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿الأنفال، 61﴾
و اگر دشمنان به صلح گرایند، تو هم به صلح گرای، و بر خدا توکل کن، که یقیناً او شنوا و داناست.
این آیه نیز دستور به صلح است و جالب است که در آیۀ بعدی میفرماید:
وَ إِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللّٰهُ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ ﴿الأنفال، 62﴾
و اگر بخواهند [در زمینه صلح و آشتی] تو را بفریبند، یقیناً خدا تو را بس است؛ اوست کسی که تو را با یاری خود و به وسیله مؤمنان نیرومند ساخت.
بر طبق این آیه نباید به خاطر ترس از خیانت دشمن از صلح سر باز زد.
آیه دیگر مربوط به سورۀ حجرات است که میفرماید:
وَ إِنْ طٰائِفَتٰانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمٰا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدٰاهُمٰا عَلَى الْأُخْرىٰ فَقٰاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتّٰى تَفِيءَ إِلىٰ أَمْرِ اللّٰهِ فَإِنْ فٰاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمٰا بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللّٰهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ ﴿الحجرات، 9﴾
و اگر دو گروه از مؤمنان با یکدیگر بجنگند میان آنها صلح و آشتی برقرار کنید، و اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تجاوز کند، با آن گروهی که تجاوز میکند، بجنگید تا به حکم خدا باز گردد. پس اگر بازگشت، میانشان به عدالت و انصاف، صلح و آشتی برقرار کنید؛ و همواره دادگری را پیشه سازید که خدا دادگران را دوست دارد.
جالب است که دستور صلح در این آیه مربوط به حادترین شرائط است که دو طائفه از مؤمنین در جنگ هستند و بر سر ايمان همدیگر را کشتهاند ولی قرآن میفرماید در این شرائط نیز صلح کنید.
پس اینکه برخی بگویند چون طرف مقابل از ما کشته است باید تا آخر آنها را کشت و نمیشود صلح کرد چنین چیزی صحیح نیست.
سختترین جایی که نمیشود به راحتی صلح داد مربوط به جایی است که دو گروه برای ایمان و برای رفتن به بهشت میجنگند و از دو طرف خون ریخته شده ولی در این شرائط باز قرآن میگوید باید صلح کرد.
پس صلح در هر شرائطی باید انجام شود و پیوسته باید به فکر صلح دادن و صلح کردن باشیم.
البته این را بگوییم که برخی اوقات تا وقتی گروهی زور نداشته باشند طرف مقابل زیر بار صلح نمیرود. پیامبر(ص) در مکه طبق آیات سوره کافرون ندای صلح و ندای «لَکُم دِینُکُم وَ لِیَ دِینِ» سر داد ولی آنها حاضر به صلح نشدند ولی وقتی مسلمانان قوی شدند مشرکان حاضر به صلح شدند و این صلح یعنی به رسمیت شناختن مسلمانان و عمل به معناي «لَکُم دِینُکُم وَ لِیَ دِینِ». براي شما دين شما و براي من دين من.
به همین خاطر در سوره انفال ابتدا در آيۀ 60 از قوی شدن صحبت کرده و سپس در آيۀ 61 از صلح. پس جمع کردن نیرو برای این است که دشمن بفهمد ما توان رزمی داریم تا حاضر به صلح شود.
البته در تفسیر سوره انفال گفتهام که مراد از وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اِسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ تنها قوای نظامی نیست که شخصی فکر کند باید مسابقۀ تسلیحاتی بگذاریم بلکه علم نيز ميتواند مصداقي از قوه و نيرو باشد که باید آنقدر از نظر علمی قوی شویم تا دشمن بفهمد به ما احتیاج دارد.
سؤالات مطرح شده در پایان جلسه:
سؤال: این حرفها از لحاظ نظر است ولی در عمل مشاهده میکنیم که چه در عصر قدیم و چه در عصر جدید مسلمانان بسیار اهل جنگ هستند. دو کشور شیعه سالها با هم جنگ داشتند. طالبان و القاعده نیز که اهل جنگ هستند. حال ما چه حرفی داریم بزنیم؟ در عمل کجا نشان دادهایم که اهل صلح هستیم؟
جواب: پاسخ این سؤال روشن است. در بسياري از كارها ما با ملاك عقل و شرع كار نكردهايم. ما در دوران انقلاب نیز احساساتی محض شده بودیم تا جایی که حتی از کسی که میگفت صدام حسین عصبانی میشدیم که چرا نمیگوید صدام یزید.
پس ما در آن زمان عقل خود را بکار نگرفتیم و بزرگترها باید به ما میگفتند كه نگفتند و برخی كه گفتند رسانهای نداشتند و صدايشان به جايي نرسيد و شد آنچه شد.
گذشتهها گذشت ولی الآن باید کاری کنیم که دهانها بسته نشود و حرف صلح بلند شود. همه جا باید در فکر صلح باشیم. حتی در جنگ غزه نیز باید فکر کرد که شاید صلح بهتر باشد.
سؤال: آیا تعبیر «مغضوب علیهم» در سوره حمد خشونت نیست؟
جواب: خیر، در این تعبیر اولا غضب به خدا نسبت داده نشده است و ثانیا غیر المغضوب صفت «الذین انعمت علیهم» است یعنی کسانی که به آنها نعمت داده شده است كه آنان مورد غضب نیستند. پس این تعبیر خودش مستقل نیست که به گروهی اشاره داشته باشد که مورد غضب هستند.
سؤال: آیات جنگ را چه میکنید؟ حتی برخی گفتهاند آیات صلح توسط آیات جنگ نسخ شده است.
جواب: بله آیات جنگ داریم ولی همگی دفاعی هستند و باید شرائطش را در نظر گرفت که مخصوص وقتی است که هیچ چارهای جز جنگ نباشد. پس باید هم آیات صلح و هم آیات جنگ را در نظر داشت و و البته یادمان نرود که طبق صحبتهای گذشته متوجه شدیم که صلح اصل است.
متأسفانه در بین شیعه جایگاه امام حسین(ع) بالاتر از امام حسن(ع) است و مثلا تولد و شهادت امام حسین(ع) مهمتر از تولد و شهادت امام حسن(ع) است. باید کاری کنیم که عقل ما بر غضبمان غلبه داشته باشد.
به این نکته نیز باید توجه داشت که بحث نسخ احتمالا برای این است که علماء نتوانستند بین آیات جمع کنند ولی ما در اینجا وجه جمع آیات را بیان کردیم. حتی به نظر من برخی آیات که در آن خشونت دیده میشود تهدیدی است و هر امری را نمیتوان برای عمل دانست مثل آیه 5 سوره توبه. این آیه دقیقا یک آیۀ تهدیدی است و قرائن خودم در این زمینه را در تفسیر سوره توبه آوردهام. از جمله اينكه ميگويد آنان را بكشيد و بعدا ميگويد آنان را بگيريد و ببنديد و.. بر خلاف آيه هاي 89 و 91 سورۀ نساء كه دستور ميدهد آنان را بگيريد و بكشيد و طبيعتا هم بايد چنين كرد، ولي گرفتن و بستن بعد از كشتن بيمعناست.