سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
برای شنیدن فایل صوتی درس جلسه هفتم علم رجال بر روی لینک زیر کلیک کنید:
↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓
متن پیاده شده جلسه هفتم درس علم رجال:
جلسه هفتم درس علم رجال
معمولا هرچه گفتیم مربوط به حالتی است که راوی بخواهد راست بگوید ولی از آن طرف عدهای قصد دروغ داشتهاند. به عنوان مثال وقتی دشمنان اسلام در جنگ به نتیجه نرسیدند تصمیم گرفتند از درون، دین را خراب کنند به خصوص بنی عباس چون به صورت مشترک با بنی هاشم بر علیه بنی امیه میجنگیدند از پیچ و خم شیعه خبر داشتند و هیچ بعید نیست توانسته باشند در شیعه نفوذ کرده و بر ضد شیعه حدیث جعل کنند تا از درون، شیعه را خراب کنند مثلا شخصی را به عنوان شیعه معرفی کنند و حتی او را به زندان بیندازند و سپس او را آزاد کنند که به نام شیعه بتواند شیعه را طبق میل خودشان معرفی کند.
اگر امروز کسی با سازمانهای جاسوسی جهانی آشنا باشد متوجه میشود که چنین کارهایی به راحتی انجام میشده است.
به هر حال حتما به پیامبر(ص) و ائمه دروغ میبستند. بنابراین وقتی حدیثی بر ما خوانده شد باید احتمال دهیم که کلش یا بعضش زیاده یا کم شده باشد.
تازه حدیث را میتوان با سند جعل کرد چون کسی که حدیث جعل میکند میتواند سندش را نیز جعل کند.
از آن طرف ممکن است کلمهای را در حدیث کم یا زیاد کنند. ممکن بوده برخی راویان تعاریف و حتی اغراقهایی نسبت به ائمه بکنند تا خود را خوب معرفی کنند تا در نتیجه بتوانند حدیث جعل کنند. همچنین کسانی بودهاند که در بد کردن دشمنان و مخالفان ائمه اغراق میکردند. اینها نیز چه بسا دشمنان شیعه بودهاند که از این طریق قصد نفوذ در شیعه را داشتهاند.
در دنیا دیدهایم که حکومتها چه کارهایی میکنند و چه دروغهایی میگویند تا بتوانند اهداف خود را پیش ببرند. میگویند انگلیس خودش عدهای را درست کرد که بر علیه او شعار بدهند و سپس همانها را انقلابی معرفی کرد و آنها را به حکومت رساند تا اهداف خود را پیش ببرد.
با این نکات میفهمیم واقعا باید در احادیث باریکبینیهایی صورت گیرد که متأسفانه امروزه چندان مورد توجه نیست.
برای مقابله با این مشکلات سعی کردند حدیث را بنویسند ولی در مواردی وقتی حدیث را میشنیدند بلافاصله نمینوشتند و همین موجب کم اعتمادی به حدیث میشد.
نوشتن حدیث نیز چند نوع بود. برخی را خود شاگردان مینوشتند و برخی را به ملا بنویس میدادند. در همین نوشتنها نیز ممکن بوده اشتباهاتی رخ داده باشد و مثلا چنار، خیار نوشته شود.
و اما ممکن بوده که گاهی اوقات استاد کتابش را به کسی میداده که او از رویش بنویسد. در اینجا این احتمال بوده که آن شخص بخواهد در آن نسخه دست ببرد. پس آن استاد باید آنقدر حافظهاش زیاد باشد که بداند در کجای کتاب چه نوشته است.
حالا بعد از همۀ این حرفها سراغ مصداق بیاییم.
در زمانهای قدیم نوشتهها را اصل مینامیدند و این اصول بر شاگردها خوانده میشد، تعداد اين اصول به 400تا ميرسيد تا اینکه زمان به مشایخ ثلاثة رسید که آنها کتابهای چهارگانۀ خودشان را كه عبارتند از كافي، تهذيب، استبصار و كتاب من لايحضره الفقيه، از روی آن اصول 400گانه يا اربعمأة نوشتهاند. این كتابها چون مهم بود پيوسته براي تكثير و توضيح آن، استاد متن را بر شاگرد ميخواند و نسخهها مقابله ميشد و استاد پايان هر درس نسخۀ شاگرد را امضا ميكرد، به همين دليلها اين كتابها داراي ارزش ويژه بود. تازه در ميان اين كتابهاي چهارگانه کتاب کافی داراي اعتبار زیادتری است. چون هم قديميتر است و هم منضبطتر.
اما در مورد ساير كتابها مثلا بايد توجه داشت كه شیخ طوسی وقتی کتابخانهاش در بغداد آتش گرفت فرار کرد و به نجف رفت و روبروي مرقد حضرت علی(ع) خیمهای زد و در آنجا ساكن شد و شاگردانش نیز كمكم نزد او آمدند و او آنچه را که به خاطر داشت املاء کرد و امالی شیخ طوسی ایجاد شد، پس نسبت به كتابهاي چهارگانه ارزش كمتري دارد.
به هر حال پشتوانۀ کتب اربعه، اصول اربعمأة بود كه از بین رفت و آنچه به دست ما رسید کتابهاي حدیثی بود که در آنها نیز ممکن است مشکلاتی که قبلا گفتیم وجود داشته باشد.
پس کتابهایی که غیر از کتب اربعة هستند در موارد مشکل نمیتوانند به فریاد كتب اربعه برسند. و اما در مورد کتب اربعة بيان شد كه کافی بهترين آنهاست ولی با این حال آیت الله شبيري زنجانی میفرمود: هیچ خطی از کتاب کافی نیست الا اینکه نسخۀ بدل دارد.
با این صحبتها میفهمیم اینکه برخی میگویند حدیث داریم و با حدیث مشکل حل میشود اصلا درست نیست چون احادیث واقعا با مشکلاتی رو به رو هستند. حتی در بحث وضوء که دستها باید از بالا به پایین شسته شود اگرچه احادیث زیادی داریم ولی در نهایت نمیتوان مطمئن شد که قطعا این کار واجب است. در مواردی برای خود علماء با وجود احادیث زیاد باز اطمینان حاصل نشده است که بخواهند فتوا دهند.
پس در مباحث اختلافي با اهل سنت نمیتوان به صورت قاطع و صد درصد گفت كه احادیث موجود در كتابهاي حديثي ما صد درصد مشكل را حل میکند.
حتی در مورد دعاها و زیارتنامهها میتوان گفت در مجموع مطالبی از امام صادر شده است اما آیا متن این دعاها و زیارتها به گونهای بوده که شاگردها بر استاد خواندهاند یا نه؟ در این زمینه واقعا جای سؤال وجود دارد و در نتیجه ممکن است گفته شود در جملات دعاها و زیارات کلماتی کم یا زیاد شده باشد.
به عنوان مثال در زیارت جامعه آمده است: «و ایاب الخلق الیکم و حسابهم علیکم» در حالی که این حرف با آیۀ قرآن سازگار نیست چرا که در سوره غاشیه آمده است:
إِنَّ إِلَيْنٰا إِيٰابَهُمْ ﴿الغاشية، 25﴾
قطعاً بازگشت آنان به سوی ماست.
ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنٰا حِسٰابَهُمْ ﴿الغاشية، 26﴾
آن گاه بیتردید حسابشان بر عهده ماست.
با وجود این آیات احتمال دارد که این جملۀ زیارت جامعه توسط دشمن یا توسط شیعيان غالی اضافه شده باشد.
پس کلمه به کلمۀ متن دعاها و زیارات مورد قبول نیست ولی فی الجملة میتوان به مجموع آنها اعتماد کرد.
یادم هست زماني خدمت آیت الله حسين مظاهری بودم و به ایشان گفتم بهتر است بگوییم جملاتی از دعاها و زیارات که با عقل و اخلاق سازگار است خواندنش مشکلی ندارد، اما هر جایی به مشکل عقلي يا اخلاقي برخوردیم بگوییم کلمهای که مشکل ساز است صدروش از امام برای ما ثابت نیست و ایشان ضمن قبول این حرف بنده، پذیرفتند که این حرف را در جاهای دیگر نیز نقل کنم.
مثال دیگرش بحث رجعت است که در متن زيارات آمده است «مؤمن برجعتكم؛ به رجعت شما ايمان دارم» حال آیا واقعا میتوان گفت که این مطلب ضروری شیعه است كه هر امام يا امامزادهاي به زندگي دنيايي برميگردد؟ به نظر میرسد اگر در زیارتها به بحث رجعت اشاره شده منظور رجعت حقانيت آنان باشد و نمیتوان به صورت قطعی گفت که امام به دنيا برميگردد. به عبارت ديگر فی الجمله میتوان گفت امام در زیارت خود سلامی به امام حسين(ع) داده است ولی اینکه جزء جزء کلمات آن زيارت از امام زائر، صادر شده باشد و معنايش هم همين ظاهري باشد كه ما ميفهميم معلوم نيست..
در مورد زیارت عاشورا نیز همینگونه است چرا که در مورد برخی از جملاتش مثل لعن اول و ثانی و ثالث بحث است كه مقصود لعن چه كساني است. بله زیارت عاشورا فی الجملة درست است، ولی این جملاتش صد درصد ثابت نیست. حتی اگر این جملاتش ثابت شد این بحث مطرح است که شاید امام به صورت آهسته، خصوصي و مخفی این جملات را خوانده است و مجوزي وجود ندارد که ما آنها را بلند پشت بلندگو بخوانیم.
همچنین اگر بر فرض ثابت شود که امام به صورت عمومی و بلند خوانده است باز نمیتوان گفت كه در هر زماني بايد آن را بلند خواند. به هر حال عقل اقتضا دارد که مراعات این نکات بشود.
خلاصۀ کلام این جلسه اینکه بر فرض، به ائمۀ اطهار دروغ نبسته باشند و نسخههای حدیثی کاملا نوشته شده باشد و پیوسته سند حفظ شده باشد که البته اثبات این مطالب بسيار مشکل است ولی با این حال وقتي متخصص فن، يعني آیت الله شبیری زنجاني گفتهاند هر خط کتاب کافی نسخه بدل دارد، وضع ساير كتابها از جمله كتابهاي دعايي روشن ميشود كه دقيق نيست. به عبارت ديگر وقتی کافی اين چنین است پس دعاها و زیارات حتما نسخۀ بدل دارند. پس بر روی هر لفظش نمیشود قسم خورد.
حتی اگر نسخهای صد درصد ثابت شد و معلوم گردید که کلمهای در همۀ نسخهها یکی است باز باید شرائط زمانی و مکانی را در نظر داشت و در هر زمان و مكاني نبايد آن را با صداي بلند خواند.