سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
برای شنیدن فایل صوتی جلسه بیستم تفسیر سوره اعراف، مربوط به آیات 4 و 5 این سوره بر روی لینک زیر کلیک کنید:
متن پیاده شدۀ جلسه بیستم
نکات درس تفسیر در تاریخ 12/03/1403(نوشته شده توسط یکی از شاگردان استاد عابدینی)
تفسیر آیات 4 تا 7 سوره اعراف
وَ كَمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنٰاهٰا فَجٰاءَهٰا بَأْسُنٰا بَيٰاتاً أَوْ هُمْ قٰائِلُونَ ﴿الأعراف، 4﴾
چه بسیار شهرهایی که اهلش را [به سبب گناهانشان] هلاک کردیم و عذاب ما در حالی که شب یا نیم روز در استراحت و آرامش بودند، به آنان رسید!!
فَمٰا كٰانَ دَعْوٰاهُمْ إِذْ جٰاءَهُمْ بَأْسُنٰا إِلاّٰ أَنْ قٰالُوا إِنّٰا كُنّٰا ظٰالِمِينَ ﴿الأعراف، 5﴾
زمانی که عذاب ما به سویشان آمد، اعترافشان جز این نبود که گفتند: قطعاً ما ستمکار بودهایم.
فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ ﴿الأعراف، 6﴾
[روز قیامت] از کسانی که پیامبران به سویشان فرستاده شده ، و از شخص پیامبران به طور یقین پرسش خواهیم کرد.
نکته 1: آیات 4 و 5 نوعی انذار است و در واقع مصداقی از تعبیر لِتُنْذِرَ بِهِ در آیه دوم این سوره است. پس این دو آیه به هر تفسیری که باشد اکنون نیز قابلیت اجرا دارد. بنابراین باید همگی مواظب باشیم که مصداق این آیات نشویم.
نکته 2: از آیه 5 بدست میآید که ظلم عاملی برای هلاکت است، حال چه بدست خدا و چه بدست مردم. جملهای مشهور است که «المُلکَ یَبقَی مَعَ الکُفرِ وَ لا یَبقَی مَعَ الظُّلمِ»
البته این جمله معلوم نیست حدیث باشد چرا که برخی از حدیثپژوهان در استناد این تعبیر به معصوم خدشه دارند ولی معنای آن به خصوص تعبیر وَ لا یَبقَی مَعَ الظُّلمِ با آیات قرآن سازگار است چون از مجموع آیات قرآن بدست میآید که ظلم موجب هلاکت است و ظالمان در طول تاریخ جان سالم به در نبردهاند. پس ظالم بودن آنقدر بد است که عامل نابودی است.
نکته 3: در مورد آیه 5، این سؤال مطرح است که چرا بجای تعبیر «فَمٰا كٰانَ دَعْوٰاهُمْ» نگفت: «فَمٰا كٰانَ قَولُهُم» یا چرا نگفت: «فَمٰا كٰانَ اِقرَارُهُم او اِعتِرَافُهُم او فِعلُهُم»؟ به خصوص اینکه «دعا» معانی متعددی دارد و مثلا برای دعا کردن، ندا دادن و درخواست کردن بکار میرود. حال چرا در آیه از دعا کردن استفاده شد نه از تعبیری که فقط یک معنا داشته باشد؟
در این زمینه باید بگویم نمیدانم و همینکه بفهمیم نمیدانیم خودش مرحلۀ مهمی است. به نظر میرسد که باید معنای لغت «دعا» را دقیق بررسی کنیم تا به نتیجه برسیم.
در کتاب مفردات راغب، ص171 و 172 معانی دعا آورده شده است و در آخر گفته است که یکی از معانی دعا، ادعا است و اتفاقا دعا در تعبیر فَمٰا كٰانَ دَعْوٰاهُمْ را به همین معنا گرفته است.
با این معنا شاید تا حدودی بتوان جواب سؤال مطرح شده را پیدا کرد.
در این زمینه ابتدا باید بگویم که به نظر من مفسران معنای آیه را به سمتی بردهاند که اشکالاتی مثل اشکال فوق پیش میآید به صورتی که آیه از انذار کردن افتاده است. این در حالی است که باید آیه را به گونهای معنا کرد که انذار باشد و شبههای پیش نیاید. اتفاقا در آیات قبلی نیز همینگونه بود. در جلسات گذشته گفتیم که مفسران واژۀ «قریة» در آیه 4 را به معنای روستا گرفتهاند و خود این موجب شده که شبهات مختلفی پیش آید از جمله اینکه چرا خدا روستائیان را عذاب میکند و زورش به بزرگان شهرنشین نمیرسد؟ با این معنا اصل پیام آیه مخفی شده و بیشتر باید مشغول شبهات باشیم. ولی وقتی «قریة» درست معنا شد اصلا شبههای پیش نمیآید. مثال دیگر در همین باب، این بود که مفسران آیه 4 را معنا کردهاند که ظالمان در خواب عذاب شدند و مردند و با این معنا این شبهه پیش میآمد که اگر آنها خواب بودند چگونه اقرار کردند که ما ظالم بودیم؟ ولی ما آیه را به گونهای معنا کردیم که اصلا چنین سؤالی مطرح نمیشود.
حال اگر دعا در تعبیر فَمٰا كٰانَ دَعْوٰاهُمْ به معنای ادعا باشد سؤال مطرح شده نیز اصلا رخ نمیدهد.
توضیح اینکه ظالمان گناهان زیادی دارند ولی در زمان نزول عذاب به خصوص ظالم بودنشان به یادشان میآید یعنی میفهمند که این عذاب به خاطر ظلمشان است و مراد از ظلم نیز، ظلم به مردم است. مفسران گفتهاند مراد از ظلم، شرک است و عذاب شدن آنها به خاطر شرکشان بوده است.
با این معنا این شبهه پیش میآید که چرا خدا مردم را به خاطر شرک عذاب میکند؟ آیا خدا اینقدر خشن است که تنها به خاطر شرک آنها را عذاب کند؟
ولی اگر آنطور که گفتم معنا کنیم این شبهه بر طرف میشود یعنی چون میخواستند پیامبران را بکشند و به مردم ظلم میکردند عذاب بر آنها نازل شد نه برای شرک و خرافاتشان.
با این حرف معنای راغب بهتر به نظر میرسد یعنی آنها ادعا میکردند اینکه الآن عذاب بر ما نازل شده و مردم بالای سر ما آمدهاند دلیلش این است که به آنها ظلم کردهایم و الا مردم انگیزهای ندارند که تنها به خاطر عقیدۀ یک حاکم بر سر او بریزند ولی به خاطر اینکه به آنها ظلم کرده است بر سر او میریزند.
فرض کنید در فلان کشور حاکمی بتپرست است ولی عدالت را رعایت کرده و ظلم نمیکند. مردم با چنین حاکمی کاری ندارند و حتی پولها را به کشور او میبرند تا آنجا سرمایه گذاری کنند.
به هر حال ظالمان به مردم در حین عذاب ادعا میکنند که این هلاکت به خاطر ظلمشان به مردم است. البته این ادعای ظالمان است که تنها ظلم موجب این اتفاق شده ولی طبق آیات بعدی خداوند علاوه بر ظلم، کارهای دیگر آنها را نیز در روز قیامت بررسی و محاسبه خواهد کرد.
نکته 4: ممکن است کسی سؤال کند چرا خداوند اقوام گذشته را اینقدر شدید عذاب کرده است؟ آیا این با مهربانی خدا سازگار است؟
در جواب باید گفته شود که جملات قرآن در عین حال که خیلی ترسناک است ولی در زمانِ واقع شدن عذابهای الهی آن چیزی که انجام شده اینقدر شدید نبوده است.
توضیح اینکه ممکن است کسی را شکنجه کنند و ممکن است کسی را سریع با تیر بکشند. به نظر شما کدامیک سختتر است؟ خود ما دوست داریم یک شبه بمیریم نه اینکه سالها با بیماری دست و پنجه نرم کنیم.
پس آیات قرآن ظاهرش ترسناک است تا ظالمان دست از ظلم بردارند ولی در عمل که نگاه میکنیم خیلی زود و در ظرف دقایقی آنها را نابود کرده است.
پس خداوند وقتی قصد عذاب داشته با مثله و شکنجه و زجر چنین نکرده بلکه سریع آنها را نابود کرده است. به خصوص اگر آیات مورد بحث را طبق نظر برخی از مفسران عذاب در حالت خواب معنا کنیم که دیگر خیلی راحتتر میشود چرا که عذاب آنها در خواب بوده و چیز زیادی از عذاب متوجه نشده است.
بد نیست به همین مناسبت بحثی را مطرح کنم و آن اینکه در کشور ما بسیاری از مردم در نوعی از شکنجه قرار دارند به این صورت که دائما به فکر هستند که قسط وامشان را چه کنند؟ تحصیل فرزندانشان را چه کنند؟ اجاره خانه را چه کنند؟ قبوض برق و گاز و تلفن را چه کنند؟ لباس و کیف و کفش زن و فرزندان را چه کنند؟ قبلا میشنیدیم که میگفتند دختران فراری ولی الآن از مردان فراری صحبت میشود چرا که مرد از روی بیپولی فرار میکند. ببینید این مرد چه زجری میکشد که فرار کرده است.
بگذریم. میخواستم بگویم قرآن عذاب را شدید نشان میدهد ولی در عمل در یک لحظه کار آنها را تمام میکند نه اینکه آنها را شکنجه و زجرکش کند. حتی در اسلام مجازات ظالمان به مثله کردن و شکنجه کردن آنها نیست بلکه چه بسا خود مردم آنها را شکنجه کنند نه اینکه خدا گفته باشد. و اما بر فرض که مردم نیز او را جزرکش کرده باشند باز نهایتا یک روز است در حالی که آن ظالم سالهای سال به مردم ظلم کرده بود.
به هر حال هلاکت ظالمان هر گونه که معنا شود کمتر از ظلم ظالمان است.
نکته 5: فاء در آیه 6 نشانۀ ارتباط این آیه با آیات قبلی است. این ارتباط به این صورت است که علاوه بر هلاکت دنیوی ظالمان در روز قیامت نیز مورد بازخواست قرار خواهند گرفت.
نکته 6: تعبیر لَنَسْئَلَنَّ در آیه 6 اوج تأکید را میرساند چرا که در آن لام قسم و نون تأکید ثقیله وجود دارد ولی با وجود این تأکید باز تکرار شده است و دلیلش این است که اشاره به دو گونه سؤال دارد و سؤال از پیامبران و سؤال از مردم با یکدیگر متفاوت است. سؤال از مردم و ظالمان توبیخی است که چرا موحد و عادل نشدند و سؤال از انبیاء استشهادی به صورت گواهی دادن است که آیا مطالب الهی را به گوش مردم رساندید یا نه؟
البته میتوان سؤال از پیامبران را به گونۀ دیگری نیز فهمید و گفت در روز قیامت مردم ممکن است در جواب سؤالات مطرح شده توجیهاتی بیاورند که ما چارهای نداشتیم مثل اینکه امروزه عدهای ظلم و دورغ خود را اینگونه توجیه میکنند که در این زمانه همه گرگ هستند و ما نیز باید گرگ باشیم.
در این شرائط پیامبران گواهی میدهند که ما توانستیم خوب باشیم. پس امکان خوب بودن وجود داشت. امکان داشت که بتوان ظلم نکرد. امکان داشت که تملق و اختلاس نکرد. پس میشود کسی عمر طبیعی بکند ولی خوب باشد مثل آیت الله منتظری که در هر زمانی حرف خود را زد و به صورت طبیعی نیز عمر کرد.
پس روز قیامت از پیامبران میپرسند که آیا شما توانستید عمل کنید و آنها جواب میدهند بله و با این حرف توجیه ظالمان بدون پشتوانه میشود.