سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
برای شنیدن فایل صوتی جلسه ششم شرح دعای ابوحمزه ثمالی وارد لینک زیر شوید:
↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓
متن پیاده شدۀ جلسه ششم شرح دعای ابوحمزه
جلسه ششم شرح دعای ابوحمزه
بِكَ عَرَفْتُكَ
ترجمه: «تو را به تو شناختم»
این جمله میگوید من توسط خودت، ترا شناختم نه توسط آثارت. دقت کنید که گاهی اوقات از طریق معلول به علت پی میبریم مثلا از جای پا پی میبریم که کسی از اینجا رد شده یا از روشنایی چراغ پی به برق میبریم یا از سایه پی به آفتاب میبریم ولی در این عبارت این چیزها مطرح نیست و حضرت میفرماید به واسطۀ خودت، خودت را شناختم همانطور که گفته شده: آفتاب آمد دلیل آفتاب.
اگر کسی خورشید را با سایهها بشناسد خیلی درجۀ پایینی دارد ولی کسی که خورشید را میبیند و از دیدن خورشید، به خورشید پی میبرد راه درست را طی کرده است. تازه ما به خورشید نمیتوانیم مستقیم نگاه کنیم چون چشمان ما ضعیف است.
حال خداوند را گاهی به آثار میشناسیم و مثلا از نظم جهان پی به خدا میبریم یا از طریق برهان امکان پی به خدا میبریم ولی در این تعبیرِ دعا از این صحبت شده است که از طریق خود خدا به او میرسیم و این همان حرف عرفا است که میگویند باید خدا را بیابیم نه اینکه بفهمیم.
البته ما از این راه خیلی سر در نمیآوریم چرا که این راه مخصوص اهلش است.
یافتن خدا برای افرادی مثل امام سجاد(ع) است. ما خدا را از طریق آثار میشناسیم و علمی که از طریق آثار بدست بیاید معمولا ناقص است و انسان را به کمال نمیرساند و گرفتاریها را حل نمیکند.
بد نیست به مناسبت این بحث خاطرهای نقل کنم. زمانی که ما منظومۀ حکمت را در قم نزد آیت الله انصاری میخواندیم ایشان تمام مبانی را توضیح میداد. برای من از لحاظ علمی وجود خدا ثابت بود ولی در دلم آشوب بود و دعا میکردم که خدایا کمکم کن تا تو را بیابم. یک شب خواب دیدم که مرحوم بهشتی و مطهری و مفتح با یکدیگر مباحثه میکردند. من به آنها گفتم مسألۀ خدا برای من حل نشده است. هر کدام از این سه نفر یک جمله از یک دعا را برایم خواندند. یکی تعبیر مورد بحث یعنی جملۀ «بِكَ عَرَفْتُكَ» را خواند. یکی دیگر جملۀ «يَا مَنْ دَلَّ عَلَى ذَاتِهِ بِذَاتِهِ» در دعای صباح را برایم خواند. سومین نفر نیز جملۀ دیگری برایم خواند که به یادم نمیآید. صبح که بیدار شدم نگرانیهایم از بین رفته بود.
من با دیدن یک خواب حال خوبی پیدا کردم. حال اگر کسی توسط خود خدا او را بشناسد چه میشود؟ این امام سجاد(ع) است که به این مقام رسیده است و اوست که میتواند اینقدر مشکلات کربلا و بعد از آن را تحمل کند. اوست که میتواند با دشمنان خود مهربانی کند. اگر پیامبر(ص) هند جگرخوار و وحشی را که قاتلان حمزه بودند بخشید به این دلیل است که او به خدا متصل بوده و خدا را یافته است. از آن طرف انسانهای ضعیف، اهل انتقام جوئی هستند.
اگر به مقام بِكَ عَرَفْتُكَ برسیم بسیاری از چیزها برایمان حل میشود و مثلا اگر مشکل اندکی پیش آید شروع به ایراد گرفتن به خدا نمیکنیم. متأسفانه بسیاری از ما در روزۀ ماه رمضان به خدا ایراد میگیریم که چرا به ما سخت میگیری در حالی که پیامبر(ص) و ائمه در گرمای حجاز نه فقط ماه رمضان بلکه در طول سال روزهداری میکردند چون میفهمیدند با شکم پر نمیتوان هر چیزی بدست آورد.
آیت الله ایزدی در شرح دعای ابوحمزه به این اشعار اشاره کرده است:
آفتاب آمد دلیل آفتاب گر دلیلت باید از وی رو متاب
از وی ار سایه نشانی میدهد شمس هر دم نور جانی میدهد
(مثنوی معنوی – دفتر اول – بخش شش – ابیات 15 و 16)
شبسری نیز در گلشن راز میگوید:
زهی نادان که او خورشیدِ تابان به نورِ شمع جوید در بیابان
(گلشن راز – بخش 4 – بیت 24)
در جای دیگر نیز گفته است:
چو آیات است روشن گشته از ذات نگردد ذاتِ او روشن ز آیات
همه عالم به نورِ اوست پیدا کجا او گردد از عالم هویدا؟
نگنجد نورِ ذات اندر مظاهر که سُبحاتِ جلالش هست قاهر
(گلشن راز – بخش 7 – ابیات 3 تا 5)
وَأَنْتَ دَلَلْتَنِى عَلَيْكَ وَدَعَوْتَنِى إِلَيْكَ
ترجمه: «و تو مرا بر هستی خود راهنمایی کردی و بهسوی خود خواندی»
این جمله میگوید خدایا تو خودت مرا به سوی خود راهنمایی کردی. دقت کنید که خداوند محبتی در ما به سوی خودش ایجاد کرده است و این محبت موجب میشود که به سوی او برویم. به همین خاطر است که اهل محبت جذب او میشوند.
یادمان نرود که ما چون محتاج هستیم دعا میکنیم ولی طبق تعبیر فوق خدا خودش ما را به سوی خود میخواند در حالی که او محتاج ما نیست ولی میخواهد ما را به سوی خودش بکشد تا از عالم مادی پَر بکشیم و به سوی کمال برویم و در مادیات متوقف نشویم.
وقتی محبوب اول ما خدا باشد طبیعتا جهان خدا را نیز دوست داریم. البته ما جهان را دوست داریم چون مشکلات ما را حل میکند ولی این نوعی خودمحوری است و موجب میشود چیزهایی که به ما نفع نمیرسانند را دوست نداشته باشیم ولی وقتی محبوب ما خدا شد نگرش ما عوض شده و به راحتی حاضر به فداکاری میشویم و همۀ جهان را نیز دوست داریم چون خدا آنها را آفریده است مثل مجنون که در و دیوار شهر لیلی را میبوسید و میگفت من به خاطر لیلی در و دیوار شهر او را نیز دوست دارم.
حال وقتی انسان عاشق خدا شد همه چیز را به خاطر خدا دوست دارد و حتی منحرفان را نیز دوست دارد و تلاش میکند آنها هدایت شوند.
با این نگرش جهان برای ما زیبا میشود. اهل معرفت در هر جایی که هستند شاد هستند مثل امام حسین(ع) که حتی در شب عاشورا شاد است ولی ما به خاطر خود پرستیهایی که داریم برای دیگران نابودی میخواهیم تا خودمان بمانیم.
(به کانال تلگرام استاد بپیوندید)