شرح دعای ابوحمزه – جلسه هفتم

شرح دعای ابوحمزه – جلسه هفتم

برای شنیدن فایل صوتی جلسه هفتم شرح دعای ابوحمزه وارد لینک زیر شوید:

↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓

لینک جلسه هفتم شرح دعای ابوحمزه

متن پیاده شدۀ جلسه هفتم شرح دعای ابوحمزه

جلسه هفتم شرح دعای ابوحمزه

وَلَوْلا أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ

ترجمه: «و اگر تو نبودی، من نمی‌دانستم تو که هستی»

این عبارت به چند صورت می‌تواند معنا شود:

الف) اگر خدا نبود هیچ چیزی نبود و وقتی هیچ چیزی نبود خدا را نمی‌شناختیم.

ب) اگر معرفی تو از خودت نبود و تو خودت را معرفی نکرده بودی ما تو را نمی‌شناختیم.

ج) خدایا اگر تو نبودی که به ما ذهن بدهی تو را نمی‌شناختیم.

البته حال که خدا خودش را معرفی کرده به این معنا نیست که او را کاملا می‌شناسیم. امور نامحدود برای ما قابل شناخته شدن نیست. پس ما اجمالی از صفات خدا را می‌شناسیم. پس کسی نباید فکر کند که خدا را کاملا شناخته است. حتی انبیاء نیز به اندازۀ خودشان او را می‌شناسند.

تا اینجا قسمت اول دعای ابوحمزه که قدری مشکل بود به پایان رسید ولی ادامۀ دعا آسان‌تر است.

الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى أَدْعُوهُ فَيُجِيبُنِى وَ إِنْ كُنْتُ بَطِيئاً حِينَ يَدْعُونِی

ترجمه: «خدا را سپاس که می‌خوانمش و او پاسخم را می‌دهد، گرچه هنگامی که او مرا می‌خواند سستی می‌کنم»

ابتدا باید حمد را معنا کنیم و تفاوت بین حمد و شکر و مدح را بررسی کنیم.

حمد به معنای این است که شخصی صفت زیبایی داشته باشد که با اختیار خودش آن صفت را دارا است مثل کسی که با اختیار خودش علم یاد می‌گیرد و ما او را حمد می‌کنیم.

مدح ضرورتا مربوط به اختیار نیست مثل زیبایی گل یا زیبایی چهرۀ یک شخص.

شکر نیز مربوط به جایی است که نعمتی از طرف مقابل به ما رسیده است.

حال وقتی گفته می‌شود حمد مخصوص خداست به این معناست که اختیار و زیبایی مطلق مخصوص خداست و هرکسی اختیار و زیبایی دارد از طرف خدا دارد. ذاتی که تمامی کمالات را اختیارا دارد تنها خداست. پس حمد مخصوص اوست.

و اما تعبیر الَّذِى أَدْعُوهُ فَيُجِيبُنِى یکی از ویژگی‌های خداست که او را شایستۀ حمد کرده است. خدایی که وقتی او را می‌خوانیم اجابت می‌کند.

البته دقت کنید برخی چیزهایی که ما از خدا می‌خواهیم به مصلحت ما نیست و به همین خاطر به ما نمی‌دهد و این با اجابت خدا منافاتی ندارد چرا که خود دعا کردن و ایجاد شدن یک روحیۀ خوب و توان برای تحمل گرفتاری‌ها و در راه راست بودن خودش اجابت است. پس اجابت به این معنا نیست که هر چه گفتیم خدا بلافاصله به ما بدهد. برخی از دعاهای ما بهتر است مستجاب نشود چون به ضرر ماست. در داستان قارون در انتهای سوره قصص آمده است که عده‌ای دوست داشتند مثل قارون باشند ولی فردایش متوجه اشتباه خود شدند. به این آیات دقت کنید:

فَخَرَجَ عَلىٰ قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قٰالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيٰاةَ الدُّنْيٰا يٰا لَيْتَ لَنٰا مِثْلَ مٰا أُوتِيَ قٰارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ  ﴿القصص‏، 79﴾

[قارون] در میان آرایش و زینت خود بر قومش درآمد؛ آنانکه خواهان زندگی دنیا بودند، گفتند: ای کاش مانند آنچه به قارون داده‌اند برای ما هم بود، واقعاً او دارای بهره بزرگی است.

وَ قٰالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوٰابُ اللّٰهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صٰالِحاً وَ لاٰ يُلَقّٰاهٰا إِلاَّ الصّٰابِرُونَ  ﴿القصص‏، 80﴾

و کسانی که معرفت و دانش به آنان عطا شده بود، گفتند: وای بر شما پاداش خدا برای کسانی که ایمان آورده و کار شایسته انجام داده اند بهتر است. و [این حقیقت را] جز شکیبایان در نمی‌یابند.

فَخَسَفْنٰا بِهِ وَ بِدٰارِهِ الْأَرْضَ فَمٰا كٰانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللّٰهِ وَ مٰا كٰانَ مِنَ المُنْتَصِرِينَ  ﴿القصص‏، 81﴾

پس او و خانه اش را در زمین فرو بردیم، و هیچ گروهی غیر از خدا برای او نبود که وی را [برای رهایی از عذاب] یاری دهد، و خود نیز نتوانست از خود دفاع کند.

وَ أَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكٰانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللّٰهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشٰاءُ مِنْ عِبٰادِهِ وَ يَقْدِرُ لَوْ لاٰ أَنْ مَنَّ اللّٰهُ عَلَيْنٰا لَخَسَفَ بِنٰا وَيْكَأَنَّهُ لاٰ يُفْلِحُ الْكٰافِرُونَ  ﴿القصص‏، 82﴾

و بامدادان، آنانکه دیروز مقام و جایگاه او را آرزو داشتند [چنان حالی شدند که] می‌گفتند: وه! گویی خدا رزق را برای هر کس از بندگانش بخواهد وسعت می‌دهد، و [برای هر که بخواهد] تنگ می‌گیرد، اگر خدا بر ما منت نگذاشته بود، ما را نیز در زمین فرو برده بود، وه، گویی کافران رستگار نمی‌شوند.

همین الآن هم بسیاری از فسادها از پولداری است. پولداری زیاد ممکن است انسان را قارون کند. گاهی اوقات بعضی از ما آرزو می‌کنیم که ای کاش مثل فلان ثروتمند بودیم ولی کمی که دقت کنیم می‌بینیم همین آرامشی که داریم بهتر است.

شاید داستان ثعلبه را شنیده باشید که از پیامبر(ص) چندین بار درخواست کرد که دعا کند تا ثروتمند شود و وقتی ثروتمند شد آرام آرام از نماز جماعت فاصله گرفت و کارش به جایی رسید که حتی حاضر به پرداخت زکات نشد.(ترجمه تفسیر المیزان، ج9، ص476)

پس فکر نکنیم اگر دعاهای مادی ما مستجاب نشد به ضرر ماست. اصلا فرض کنیم خدا را خواندیم و او چیزی به ما نداد ولی باز او شایستۀ ستایش است. بسیاری از انسان‌های دنیا حاضر نیستند حرف ما را بشنوند ولی خدا سنگ صبور ماست و ما می‌توانیم با او درد و دل کنیم و همین بزرگ‌ترین نعمت است.

و اما تعبیر وَ إِنْ كُنْتُ بَطِيئاً حِينَ يَدْعُونِ این نکته را می‌رساند که دعا دو طرفی است و هم ما خدا را می‌خوانیم و هم خدا ما را می‌خواند و دعوت می‌کند که نماز بخوانیم و روزه بگیریم و انفاق کنیم ولی ما در انجام حرف خدا کندی می‌کنیم.

وَالْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى أَسْأَلُهُ فَيُعْطِينِى وَ إِنْ كُنْتُ بَخِيلاً حِينَ يَسْتَقْرِضُنِى

ترجمه: «و خدا را سپاس که از او درخواست می‌کنم و او به من عطا می‌نماید، گرچه بخل می‌ورزم هنگامی که از من قرض بخواهد»

خیلی جالب است که خداوند با اینکه همه چیز به ما داده ولی کمک ما را قرض الحسنه حساب می‌کند یعنی وعده داده که آن را بر خواهد گرداند و این اوج کرم او را می‌رساند.

و اما طبق این تعبیر وقتی خدا از ما می‌خواهد رزقی را که خودش به ما داده به فقیر بدهیم ولی باز حاضر نیستیم این چنین کنیم.

و اما یکی از چیزهایی که خدا به ما داده است آبرو است و خدا در مواردی می‌خواهد که ما آبروی خود را وسط بگذاریم تا مشکلی حل شود ولی بسیاری از ما حاضر نیستیم آبرو بگذاریم.

از جمله کسانی که حاضر شد آبروی خود را برای خدا و دین وسط بگذارد آیت الله منتظری بود که از آبروی خود گذشت و حرف حق را زد. آیا در آن زمان افراد دیگری مثل ایشان نبودند که این حرف‌ها را بدانند؟ چرا بودند ولی حاضر نبودند آبرو بگذارند.

پس قرض الحسنۀ آبرو بسیار سخت است. همین الآن وقتی به علماء می‌گوییم حرف بزنید حاضر به این کار نیستند و این نشانۀ سختی این امر است.

3 1 رای
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی ترین
تازه‌ترین بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات