تفسیر سوره اعراف – جلسه سی و یکم – 1403/03/30

تفسیر سوره اعراف – جلسه سی و یکم – 1403/03/30

برای شنیدن فایل صوتی جلسه سی و یکم تفسیر سوره اعراف مربوط به آیات 8 و 9 این سوره وارد لینک زیر شوید:

↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓

لینک جلسه سی و یکم تفسیر سوره اعراف

(برای ورود به این لینک ممکن است قدری منتظر بمانید. به خصوص بهتر است فیلتر شکن خود را خاموش کنید.)

متن پیاده شدۀ این جلسه

نکات درس تفسیر در تاریخ 30/03/1403(نوشته شده توسط یکی از شاگردان استاد عابدینی)

تفسیر آیات 8 و 9 سوره اعراف

وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوٰازِينُهُ فَأُولٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ  ﴿الأعراف‏، 8﴾

میزان [سنجش اعمال] در آن روز حق است؛ پس کسانی که اعمال وزن شده آنان سنگین و با ارزش باشد، رستگارند.

وَ مَنْ خَفَّتْ مَوٰازِينُهُ فَأُولٰئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِمٰا كٰانُوا بِآيٰاتِنٰا يَظْلِمُونَ  ﴿الأعراف‏، 9﴾

و کسانی که اعمال وزن شده آنان سبک و بی‌ارزش باشد، به سبب اینکه همواره به آیات ما ستم می‌ورزیدند، به خود زیان زده [و سرمایه وجودشان راتباه کرده] اند.

نکته 1: تعبیر يَوْمَئِذٍ از مرگ به بعد را شامل می‌شود و مراد این است که از مرگ به بعد معیار سنجش بر مبنای حق است بر خلاف قبل از مرگ که در بسیاری از موارد معیارهای سنجش، باطل است.

نکته 2: اینکه گفته شده کار خوب سنگین است شاید با آنچه امروزه در علم روانشناسی می‌گویند مرتبط باشد که انسان یک منِ برین دارد که مربوط به کارهای نیکوست و یک من فرودین دارد که مربوط به کارهای پست است. به هر حال برخی کارها را سنگین و وزین می‌دانیم مثل کارهای خوب ولی برخی کارها را سبک و خفیف می‌دانیم مثل کارهای اشتباه.

پس می‌توان گفت که حق سنگین و وزین است و جزو کارهای منِ برین است.

البته این احتمال نیز هست که بحث سنگینی و سبکی طبق فهم آن زمان بوده است که چیزهای سنگین روی زمین باقی می‌مانند و چیزهای سبک باد هوا می‌روند. حال کسانی که اهل کار خوب هستند نتیجۀ تلاششان برایشان باقی می‌ماند ولی کسانی که کارهایشان مثل کاه، سبک است دسترسی به نتیجۀ کارهایشان ندارند چرا که سرمایۀ وجودی خود را نابود کرده‌اند مثل یخ فروشی که با گذشت زمان سرمایه‌اش در حال نابود شدن است. حال کسی که عمر خود را به چیزهای پوچ از بین برده است چنین کسی مصداق خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ است یعنی خودش را نابود کرده است و اعمالش چنان سبک است که به باد هوا می‌رود.

و اما چیزی که موجب بی‌وزنی کالای آنها شد طبق آیه 9، ستم به آیات الهی است که در نکتۀ بعدی در مورد آن توضیح خواهم داد.

نکته 2: در تعبیر بِمٰا كٰانُوا بِآيٰاتِنٰا يَظْلِمُونَ  باید ظلم به آیات را توضیح دهیم که به چه معناست؟ اگر آیه گفته بود بِمٰا كٰانُوا يَظْلِمُونَ  بحث روشن بود یعنی ظلم موجب از بین رفتن اعمال و سبکی آن است ولی این تعبیر بحث ظلم به آیات را آورده است که حواله دادن به مجهول است چرا که دقیقا معلوم نیست ظلم به آیات چه مصداقی دارد؟

برای فهم مطلب یادمان نرود که در آیه 5 اعتراف هلاک شدگان به این صورت بیان شد که إِنّٰا كُنّٰا ظٰالِمِينَ یعنی دلیل هلاکت آنها ظلم بود و از نظر ما مراد از ظلم، ظلم به مردم بود.

حال می‌توان گفت از آیات الهی که به همه داده شده است عقل، فطرت و وجدان است و در واقع آنها که به این آیات انفسی ظلم کردند کسانی هستند که این آیات را زیر پا گذاشته و مردم را تحت ستم قرار داده‌اند.

توضیح بیشتر اینکه خداوند عقل را به ما داده که از آن استفاده کنیم نه اینکه آن را آکبند بگذاریم مثل برخی طلبه‌ها که با دیدن یک روایت عقل را کنار می‌گذارند.

به هر حال عقل جزو آیات الهی است. عقل، فطرت و وجدان به ما می‌گوید که باید حق پذیرفته شود و نباید حقی که روشن شد را نپذیریم. البته ما در گفتار این‌ها را به زبان می‌آوریم ولی در واقع به گونۀ دیگری عمل می‌کنیم.

پس مصداق وَ مَنْ خَفَّتْ مَوٰازِينُهُ کسانی هستند که حق را پایمال می‌کنند. اصلا خداوند پیامبران را فرستاد تا عقول مردم رشد کند همانطور که در خطبۀ اول نهج البلاغه آمده است:

لیثیروا لهم دفائن العقول

ترجمه: «خدا پیامبران را فرستاد تا عقل‌های دفن شده را برانگیزانند.»

پس پیامبران آمده‌اند تا عقل را بیدار کنند. دین آمده است تا افراد را عاقل کند. وقتی خداوند می‌خواست آدم را خلق کند ملائکه از تقدس خود صحبت کردند ولی خدا گفت من با خلقت آدم، مقدس نمی‌خواهم بلکه عاقل می‌خواهم.

پس نباید دائما به تعبد دعوت کرد بلکه باید تعبد را تا جایی که می‌شود فهمید. اتفاقا در روایات نیز همین بحث‌ها آمده است که بد نیست به یکی از آنها اشاره کنم:

مردي از بنی اسرائیل در مکانی بسیار سر سبز و خرم، که داراي درختان بسیار و چشمه هاي گوارا بود خدا را پرستش می کرد.فرشته اي از آنجا می گذشت، او را دید، عرض کرد: پروردگارا! مقدار پاداش و ثواب این بنده ات را به من نشان بده! خداوند ثواب مرد عابد را به فرشته نشان داد ثواب مرد به نظر فرشته خیلی اندك آمد لذا تعجب کرد که چرا با آن همه عبادت ثوابش کم است!!

خداوند فرمود: برو پیش او و با وي همنشین باش تا قضیه برایت روشن گردد. فرشته به صورت انسانی نزد او آمد. عابد از او پرسید: تو کیستی؟ فرشته پاسخ داد: من بنده عابدي هستم، چون از مقام و عبادت تو در این مکان آگاه شدم آمده ام که در اینجا خدا را با هم پرستش کنیم. فرشته آن روز را با عابد به سر آورد. صبح روز دیگر به عابد گفت: عجب جاي خوش آب و هوا و باصفایی داري؟ که تنها شایسته عبادت است. عابد گفت: آري! از هر لحاظ خوب است، ولی اینجا یک عیب دارد.

فرشته پرسید: آن عیب کدام است؟ گفت: کاش خداي ما الاغی داشت! اگر پروردگار ما الاغی داشت او را در اینجا می چراندیم که این گیاهان سرسبز و خرم ضایع نمی شد. فرشته پرسید: – آیاپروردگار تو الاغ ندارد. عابد گفت: آري! اگر الاغی داشت، این علف ها تباه نشده و بی فایده از بین نمی رفت. خداوند به فرشته وحی نمود که من به اندازه عقل او پاداش می دهم، (براي اینکه عقلش کم است، پاداشش نیز اندك است) (بحارالانوار جلد 1  صفحه 84 و جلد  14 صفحه 105)

معلوم می‌شود این شخصی که اینقدر عبادت می‌کند عقلش عقل ضعیفی بوده است. پس بهتر است انسان عاقل باشد و دو رکعت نماز بخواند تا اینکه جاهل باشد ولی هزاران نماز بخواند.

نمی‌دانم چه شده که اینقدر مردم به تعبد و ذکر لفظی سوق داده شده‌اند.

از بحث دور نشویم. کسانی که به آیات الهی ظلم می‌کنند کسانی هستند که عقل و وجدان خود را زیر پا گذاشته و با ظلم به مردم و اختلاس اموال آنها به آنها ظلم می‌کنند.

دقت شود که هم عقل، این معنا را می‌پذیرد و هم نقل. البته باید سوره‌ها و آیاتی که قبل از سوره اعراف نازل شده است و ظلم ظالمان را مشخص کرده است بررسی شود تا این معنا بهتر پخته شود.

از آیات مربوط به مبارزۀ پیامبران با کفر و شرک می‌توان فهمید که اجمالا آیاتی که دلالت بر حق‌پذیری و توحید می‌کند باید مورد توجه واقع می‌شد و بی‌توجهی به آن آیات، ظلم به آنهاست.

همچنین از آیاتی که می‌گوید افراد زوردار و مال‌دار و صاحبان تزویر به مردم زور می‌گویند و آنها را استثمار می‌کنند می‌توان فهمید که به فقر کشیدن مردم ظلم به آیات است که قرآن از این کارها منع کرده است.

نکته 3: با توجه به اینکه برخی سؤال کردند که در روایات آمده است که میزان در روز قیامت حضرت علی(ع) است به ذهنم رسید که روایات در ذیل این آیات را بررسی کنیم.

در تفسیر تسنیم، ج28، ص149 به روایات ذیل این آیات اشاره شده است از جمله اینکه:

امام باقر(ع) فرمود مراد از وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ مجازات به اعمال است که اگر خیر باشد جزای خیر و اگر بد باشد جزای بد می‌بیند.

و اما در ص151 همین تفسیر از نهج البلاغه نقل شده است:

عِبَادَ اللَّهِ زِنُوا أَنْفُسَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُوزَنُوا وَ حَاسِبُوهَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ تَنَفَّسُوا قَبْلَ ضِيقِ الْخِنَاقِ وَ انْقَادُوا قَبْلَ عُنْفِ السِّيَاقِ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ لَمْ يُعَنْ عَلَى نَفْسِهِ حَتَّى يَكُونَ لَهُ مِنْهَا وَاعِظٌ وَ زَاجِرٌ لَمْ يَكُنْ لَهُ مِنْ غَيْرِهَا لَا زَاجِرٌ وَ لَا وَاعِظ.

بندگان خدا، خود را بسنجيد قبل از آن كه مورد سنجش قرار گيريد، پيش از آن كه حسابتان را برسند حساب خود را برسيد، و پيش از آن كه راه گلو گرفته شود نفس راحت بكشيد، و پيش از آن كه با زور شما را به اطاعت وادارند، فرمانبردار باشيد. بدانيد همانا آن كس كه خود را يارى نكند و پند دهنده و هشدار دهنده خويش نباشد، ديگرى هشدار دهنده و پند دهنده او نخواهد بود.(نهج البلاغة)

به هر حال باید خود را وزن کنیم. حتی برخی از ما طلبه‌ها از مردم توقع احترام داریم و برای هیچ چیزی خودمان را می‌فروشیم. باید فکر کنیم منبری که می‌رویم برای خداست یا برای خود نمایی است؟

و اما دو روایت دیگر در ص153 نقل شده است که برای آن عنوان «میزان مجسم» آورده شده که از امام صادق(ع) این دو روایت نقل شده است که: میزان، انبیاء و اوصیاء هستند.

و اما این دو روایت اولا سند ندارند و ثانیا دو روایت در واقع یکی هستند. پس اینکه بگوییم انبیاء و اوصیاء میزان هستند دلیلش روایت ضعیف است چون روایت به صورت مرفوعه است و ابراهیم حمدانی که راوی آن است نیز توثیقی برایش نیامده است و اینکه این روایات تکثیر شده است جالب است تا جایی که در تفسیر کنز الدقائق، ج8،ص426 دو بار این دو روایت آمده است که هرکسی نداند فکر می‌کند 4 روایت است.

این از لحاظ سندی ولی از لحاظ محتوایی نیز قابل بحث است. اینکه بگوییم امامان شاهدان اعمال هستند به آن معنا که قبلا گفتیم درست است اما اینکه میزان باشند جای بحث دارد و برای اثبات آن نیز با روایت ضعیف نمی‌توان قبول کرد.

و اما در تفسیر تسنیم،ج28، ص154 نقل شده است که: شهید اول در کتاب «المزار» در وصف امیر المؤمنین آورده است که السلام علی میزان الاعمال.

این حرف معلوم نیست روایت باشد. بله در تسنیم از بحارالانوار، ج97،ص287 نیز آدرس داده شده است که باز من چنین چیزی را در این آدرس نیافتم. شاید آدرسش چیز دیگری باشد.

به هر حال در این زمینه جای تحقیق بیشتری است.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی ترین
تازه‌ترین بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات